سریه عبدالله بن جحش: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(افزودن محتوا به کمک منبع جدید)
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''کلیدواژه: وقایع پس از هجرت، سريه عبدالله بن جحش'''
+
در ماه [[رجب]] سال دوم هجرت، [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله عمه زاده خود - عبدالله بن جحش یکى از [[مهاجرین]] - را مامور کرد با هشت نفر - و به گفته برخى دوازده نفر - از [[مدینه]] خارج شود و نامه اى سربسته بدو داد و فرمود: به سمت [[مکه]] برو و تا دو روز، نامه را باز نکن و پس از آن، نامه را باز کن و هر چه در آن نوشته بود بدان عمل نما.
  
==سريه عبدالله بن جحش==
+
عبدالله طبق دستور به راه افتاد و پس از دو روز، نامه را گشود و دید در آن نوشته تا نخله - که میان مکه و [[طائف]] است - پیش بروید و در آن جا مترصد کاروان [[قریش]] باش و از اخبار ایشان ما را آگاه کن و همراهان خود را در رفتن بدان جا آزاد بگذار و کسى را براى رفتن مجبور نکن.
  
در ماه [[رجب]] سال دوم هجرت، [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله عمه زاده خود عبدالله بن جحش يكى از مهاجرين را مامور كرد با هشت نفر - و به گفته برخى دوازده نفر - از [[مدينه]] خارج شود و نامه اى سربسته بدو داد و فرمود: به سمت مكه برو و تا دو روز، نامه را باز نكن و پس از آن، نامه را باز كن و هر چه در آن نوشته بود بدان عمل نما.
+
عبدالله همین که نامه را خواند به همراهان خود گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا مامور کرده به «نخله» بروم و در آن جا مترصد کاروان قریش باشم و خبر آن ها را براى آن حضرت بفرستم و شما را در آمدن با من مخیر ساخته اکنون هر کس آماده فداکارى و شهامت است همراه من بیاید و گر نه از همین جا بازگردد.
  
عبدالله طبق دستور به راه افتاد و پس از دو روز، نامه را گشود و ديد در آن نوشته تا نخله - كه ميان مكه و طائف است - پيش برويد و در آن جا مترصد كاروان [[قريش]] باش و از اخبار ايشان ما را آگاه كن و همراهان خود را در رفتن بدان جا آزاد بگذار و كسى را براى رفتن مجبور نكن.
+
همراهان همگى گفتند: ما همراه تو خواهیم آمد و هیچ کدام حاضر به بازگشت نشدند. آن ها تا جایى به نام «بحران» پیش رفتند و در آن جا دو تن از ایشان - که یکى [[سعد بن ابی وقاص|سعد بن ابى وقاص]] و دیگرى عتبة بن غزوان بود - شتران خود را گم کرده و براى پیدا کردن شتر خود از آن ها جدا شدند و راه بیابان را پیش گرفتند، عبدالله بن جحش نیز با دیگران  به دنبال ماموریت به سوى نخله حرکت کردند.
  
عبدالله همين كه نامه را خواند به همراهان خود گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا مامور كرده به «نخله » بروم و در آن جا مترصد كاروان قريش باشم و خبر آن ها را براى آن حضرت بفرستم و شما را در آمدن با من مخير ساخته اكنون هر كس آماده فداكارى و شهامت است همراه من بيايد و گر نه از همين جا بازگردد.
+
سعد بن ابى وقاص و عتبة همچنان که پیش مى رفتند به دست قرشیان افتاده و اسیر گشتند، عبدالله بن جحش نیز با همراهان وارد نخله شد و براى اطلاع از کاروان قریش در جایى کمین کردند و روز آخر ماه [[رجب]] بود که کاروانى از قریش را دیدند با کالاهاى تجارتى مانند پوست و کشمش و غیره از [[طائف]] به سوى مکه مى  روند.
  
همراهان همگى گفتند: ما همراه تو خواهيم آمد و هيچ كدام حاضر به بازگشت نشدند. آن ها تا جايى به نام  «بحران » پيش رفتند و در آن جا دو تن از ايشان - كه يكى [[سعد بن ابى وقاص]] و ديگرى [[عتبة بن غزوان]] بود - شتران خود را گم كرده و براى پيدا كردن شتر خود از آن ها جدا شدند و راه بيابان را پيش گرفتند، عبدالله بن جحش نيز با ديگران  به دنبال ماموريت  به سوى نخله حركت كردند.
+
این کاروان را چند تن از قرشیان به نام عمرو بن حضرمى، عثمان بن عبدالله، برادرش نوفل بن عبدالله و حکم بن کیسان نگهبانى و همراهى مى کردند و چون چشمشان به عبدالله بن جحش و همراهان او افتاد، وحشت آن ها را گرفت ولى چون جلوى مسلمانان عکاشة بن محصن بود و او نیز سر خود را تراشیده بود قرشیان با هم گفتند: اینان از عمره باز مى  گردند و ترسى از آن ها در دل راه ندهید.
  
سعد بن ابى وقاص و عتبة همچنان كه پيش مى  رفتند به دست قرشيان افتاده و اسير گشتند، عبدالله بن جحش نيز با همراهان وارد نخله شد و براى اطلاع از كاروان قريش در جايى كمين كردند و روز آخر ماه [[رجب]] بود كه كاروانى از قريش را ديدند با كالاهاى تجارتى مانند پوست و كشمش و غيره از [[طائف]] به سوى مكه مى روند.
+
از آن سو عبدالله و همراهان او وقتى قرشیان را دیدند براى جنگ با آن ها به گفتگو و مشورت پرداختند. اینان که پس از سال ها شکنجه و آزارى که از دست مشرکین دیده بودند و دستورى براى دفاع از خویش نداشتند، فرصتى براى انتقام و تلافى به دست آورده مایل بودند به هر کیفیتى شده این فرصت را از دست ندهند و به جاى آن ضربت ها که خورده بودند ضربتى به قریش بزنند، به خصوص عبدالله بن جحش که خانه و اموالش را پس از مهاجرت به مکه همین قرشیان مصادره کرده و همه را به غارت برده بودند. و از طرفى روز آخر ماه رجب و از ماه هایى بود که عرب ها جنگ در آن را جایز نمى دانستند.
  
اين كاروان را چند تن از قرشيان به نام عمرو بن حضرمى، عثمان بن عبدالله، برادرش نوفل بن عبدالله و حكم بن كيسان نگهبانى و همراهى مى  كردند و چون چشمشان به عبدالله بن جحش و همراهان او افتاد، وحشت آن ها را گرفت ولى چون جلوى مسلمانان عكاشة بن محصن بود و او نيز سر خود را تراشيده بود قرشيان با هم گفتند: اينان از عمره باز مى  گردند و ترسى از آن ها در دل راه ندهيد.
+
سرانجام پس از گفتگوى مختصرى نتوانستند فرصت را از دست داده و خوددارى کنند و واقد بن عبدالله تمیمى - یکى از همراهان عبدالله - تیرى به سوى قرشیان انداخت و عمرو بن حضرمى را به قتل رسانید و به دنبال او مسلمانان دیگر نیز حمله کرده و عثمان بن عبدالله و حکم بن کیسان را دستگیر ساخته نوفل بن عبدالله نیز فرار کرده به مکه گریخت و بدین ترتیب فرستادگان رسول خدا صلی الله علیه و آله با دو اسیر و اموال کاروان به مدینه آمدند.
  
از آن سو عبدالله و همراهان او وقتى قرشيان را ديدند براى جنگ با آن ها به گفتگو و مشورت پرداختند. اينان كه پس از سال ها شكنجه و آزارى كه از دست مشركين ديده بودند و دستورى براى دفاع از خويش نداشتند، فرصتى براى انتقام و تلافى به دست آورده مايل بودند به هر كيفيتى شده اين فرصت را از دست ندهند و به جاى آن ضربت ها كه خورده بودند ضربتى به قريش بزنند، به خصوص عبدالله بن جحش كه خانه و اموالش را پس از مهاجرت به مكه همين قرشيان مصادره كرده و همه را به غارت برده بودند.
+
اما وقتى به مدینه آمدند با اعتراض رسول خدا صلی الله علیه و آله که بدان ها فرمود: «من به شما نگفته بودم در ماه [[حرام]] جنگ کنید»؛ مواجه شده و به دنبال آن مسلمانان دیگر نیز زبان  به ملامت آن ها گشوده و پیغمبر اسلام در آن اموال و دو اسیرى هم که آورده بودند تصرفى نکرده و آن ها را بلاتکلیف گذارد تا دستورى در این باره از خداى تعالى برسد، و همین جریان عبدالله و همراهان را سخت پریشان و افسرده کرد و کسى نمى  دانست تکلیف آن ها و عملى که انجام داده بودند چه خواهد شد.
  
و از طرفى روز آخر ماه رجب و از ماه هايى بود كه عرب ها جنگ در آن را جايز نمى  دانستند و سرانجام پس از گفتگوى مختصرى نتوانستند فرصت را از دست داده و خوددارى كنند و [[واقد بن عبدالله تميمى]] - يكى از همراهان عبدالله - تيرى به سوى قرشيان انداخت و [[عمرو بن حضرمى]] را به قتل رسانيد و به دنبال او مسلمانان ديگر نيز حمله كرده و عثمان بن عبدالله و حكم بن كيسان را دستگير ساخته نوفل بن عبدالله نيز فرار كرده به مكه گريخت و بدين ترتيب فرستادگان رسول خدا صلی الله علیه و آله با دو اسير و اموال كاروان به مدينه آمدند.  
+
این ماجرا تدریجا به صورت حربه اى به دست مشرکین و یهودیان افتاد تا علیه [[پیامبر اسلام]] و مسلمانان تبلیغ کنند و بگویند: محمد و پیروانش حرمت ماه حرام را شکسته و دست  به قتل و خونریزى در ماه رجب زده اند.
  
اما وقتى به مدينه آمدند با اعتراض رسول خدا صلی الله علیه و آله كه بدان ها فرمود: «من به شما نگفته بودم در ماه [[حرام]] جنگ كنيد».
+
هر چه از این ماجرا مى  گذشت  به ناراحتى عبدالله و همراهانش افزوده مى  شد و بیشتر مورد شماتت و ملامت قرار مى  گرفتند تا سرانجام [[وحى]] الهى در ضمن آیات زیر به رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و زبان دشمنان را بست:  
  
مواجه شده و به دنبال آن مسلمانان ديگر نيز زبان  به ملامت آن ها گشوده و پيغمبر اسلام در آن اموال و دو اسيرى هم كه آورده بودند تصرفى نكرده و آن ها را بلاتكليف گذارد تا دستورى در اين باره از خداى تعالى برسد، و همين جريان عبدالله و همراهان را سخت پريشان و افسرده كرد و كسى نمى  دانست تكليف آن ها و عملى كه انجام داده بودند چه خواهد شد.
+
:{{متن قرآن|«یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر و صد عن سبیل الله و کفر به و المسجد الحرام و اخراج اهله منه اکبر عندالله و الفتنة اکبر من القتل و لا یزالون یقاتلونکم حتى یردوکم عن دینکم ان استطاعوا»}}؛ اى پیغمبر مردم از تو راجع به جنگ در ماه حرام سؤال مى  کنند بگو گناهى است  بزرگ و بازداشتن مردم از راه خدا و کفر به خداست ولى بیرون کردن اهل حرم خدا گناه بزرگترى است و فتنه گرى بزرگتر از قتل است، و اینان پیوسته با شما کارزار کنند تا شما را اگر بتوانند از دین خود بازگردانند... .([[سوره بقره]]، ۲۱۷)
  
اين ماجرا تدريجا به صورت حربه اى به دست مشركين و يهوديان افتاد تا عليه [[پیامبر اسلام]] و مسلمانان تبليغ كنند و بگويند: محمد و پيروانش حرمت ماه حرام را شكسته و دست  به قتل و خونريزى در ماه رجب زده اند.
+
یعنى شما اگر در ماه حرام اقدام به جنگ کرده اید، آنان گناه بزرگترى را مرتکب شده اند که اهل مکه را به جرم پرستش خداوند از شهر و دیار خود بیرون کرده و از سوى دیگر مسلمانان مکه را زیر شکنجه و فشار قرار داده تا دست از دین و آیین خود بردارند و چنین افرادى حق ندارند عبدالله و همراهانش را سرزنش و ملامت کنند.
  
هر چه از اين ماجرا مى  گذشت  به ناراحتى عبدالله و همراهانش افزوده مى  شد و بيشتر مورد شماتت و ملامت قرار مى  گرفتند تا سرانجام [[وحى]] الهى در ضمن آيات زير به رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و زبان دشمنان را بست:
+
با نزول این آیات، عبدالله و یارانش از نگرانى و اضطراب بیرون آمده و پاسخ مشرکان و [[یهود|یهودیان]] و دیگران داده شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز غنایم جنگ را قبول کرده و تقسیم نمود و به دنبال آن قریش کسى به نزد آن حضرت فرستاد تا اسیران  خود را بدون فدیه آزاد کنند و رسول خدا صلی الله علیه و آله آزادى آن دو را موکول به آمدن سعد بن ابى وقاص و عتبة بن غزوان کرد.
{{قرآن در قاب|«يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صد عن سبيل الله و كفر به و المسجد الحرام و اخراج اهله منه اكبر عندالله و الفتنة اكبر من القتل و لا يزالون يقاتلونكم حتى يردوكم عن دينكم ان استطاعوا»|سوره=2|آیه=217}}.
 
  
اى پيغمبر مردم از تو راجع به جنگ در ماه حرام سؤال مى  كنند بگو گناهى است  بزرگ و بازداشتن مردم از راه خدا و كفر به خداست ولى بيرون كردن اهل حرم خدا گناه بزرگترى است و فتنه گرى بزرگتر از قتل است، و اينان پيوسته با شما كارزار كنند تا شما را اگر بتوانند از دين خود بازگردانند...
+
و چون آن دو را آزاد کردند پیغمبر اسلام نیز آن دو اسیر را آزاد ساخت و حکم بن کیسان - یکى از آن دو اسیر - پس از آن آزاد شدن مسلمان گردید و به مکه نرفت و هم چنان در مدینه ماند تا در جنگ «[[بئر معونة]]» به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید، و آن دیگری یعنى عثمان بن عبدالله به مکه بازگشت و در همان جا بود تا به حال کفر از دنیا برفت.
 
 
يعنى شما اگر در ماه حرام اقدام به جنگ كرده ايد آنان گناه بزرگترى را مرتكب شده اند كه اهل مكه را به جرم پرستش خداوند از شهر و ديار خود بيرون كرده و از سوى ديگر مسلمانان مكه را زير شكنجه و فشار قرار داده تا دست از دين و آيين خود بردارند و چنين افرادى حق ندارند عبدالله و همراهانش را سرزنش و ملامت كنند.
 
 
 
با نزول اين آيات عبدالله و يارانش از نگرانى و اضطراب بيرون آمده و پاسخ مشركان و يهوديان و ديگران داده شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله نيز غنايم جنگ را قبول كرده و تقسيم نمود و به دنبال آن قريش كسى به نزد آن حضرت فرستاد تا اسيران  خود را بدون فديه آزاد كنند و رسول خدا صلی الله علیه و آله آزادى آن دو را موكول به آمدن سعد بن ابى وقاص و عتبة بن غزوان كرد.
 
 
 
و چون آن دو را آزاد كردند پيغمبر اسلام نيز آن دو اسير را آزاد ساخت و حكم بن كيسان - يكى از آن دو اسير - پس از آن آزاد شدن مسلمان گرديد و به مكه نرفت و هم چنان در مدينه ماند تا در جنگ «[[بئر معونة ]]» [[شهيد]] گرديد، و آن ديگر يعنى عثمان بن عبدالله به مكه بازگشت و در همان جا بود تا به حال كفر از دنيا برفت.
 
 
 
نکته: غنيمت اين سريه نخستين غنيمتى بود كه به دست مسلمانان رسيد و «عمروبن حضرمى» نخستين كافرى بود كه به دست مسلمانان كشته شد و «عثمان» و «حكم» نخستين اسيرانى بودند كه به دست مسلمانان اسير شدند.
 
  
 +
غنیمت این [[سریه|سریه]] نخستین غنیمتى بود که به دست مسلمانان رسید و «عمرو بن حضرمى» نخستین کافرى بود که به دست مسلمانان کشته شد و «عثمان» و «حکم» نخستین اسیرانى بودند که به دست مسلمانان اسیر شدند.
 
==منابع==
 
==منابع==
*هاشم رسولى محلاتى، زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ص291.
+
*هاشم رسولى محلاتى، زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ص۲۹۱.
 
*محمد ابراهیم آیتی، چکیده تاریخ پیامبر اکرم(ص)، به کوشش ابوالقاسم گرجی.
 
*محمد ابراهیم آیتی، چکیده تاریخ پیامبر اکرم(ص)، به کوشش ابوالقاسم گرجی.
 
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
 
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
 
[[رده:سریه های پیامبر اکرم]]
 
[[رده:سریه های پیامبر اکرم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۰

در ماه رجب سال دوم هجرت، رسول خدا صلی الله علیه و آله عمه زاده خود - عبدالله بن جحش یکى از مهاجرین - را مامور کرد با هشت نفر - و به گفته برخى دوازده نفر - از مدینه خارج شود و نامه اى سربسته بدو داد و فرمود: به سمت مکه برو و تا دو روز، نامه را باز نکن و پس از آن، نامه را باز کن و هر چه در آن نوشته بود بدان عمل نما.

عبدالله طبق دستور به راه افتاد و پس از دو روز، نامه را گشود و دید در آن نوشته تا نخله - که میان مکه و طائف است - پیش بروید و در آن جا مترصد کاروان قریش باش و از اخبار ایشان ما را آگاه کن و همراهان خود را در رفتن بدان جا آزاد بگذار و کسى را براى رفتن مجبور نکن.

عبدالله همین که نامه را خواند به همراهان خود گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا مامور کرده به «نخله» بروم و در آن جا مترصد کاروان قریش باشم و خبر آن ها را براى آن حضرت بفرستم و شما را در آمدن با من مخیر ساخته اکنون هر کس آماده فداکارى و شهامت است همراه من بیاید و گر نه از همین جا بازگردد.

همراهان همگى گفتند: ما همراه تو خواهیم آمد و هیچ کدام حاضر به بازگشت نشدند. آن ها تا جایى به نام «بحران» پیش رفتند و در آن جا دو تن از ایشان - که یکى سعد بن ابى وقاص و دیگرى عتبة بن غزوان بود - شتران خود را گم کرده و براى پیدا کردن شتر خود از آن ها جدا شدند و راه بیابان را پیش گرفتند، عبدالله بن جحش نیز با دیگران به دنبال ماموریت به سوى نخله حرکت کردند.

سعد بن ابى وقاص و عتبة همچنان که پیش مى رفتند به دست قرشیان افتاده و اسیر گشتند، عبدالله بن جحش نیز با همراهان وارد نخله شد و براى اطلاع از کاروان قریش در جایى کمین کردند و روز آخر ماه رجب بود که کاروانى از قریش را دیدند با کالاهاى تجارتى مانند پوست و کشمش و غیره از طائف به سوى مکه مى روند.

این کاروان را چند تن از قرشیان به نام عمرو بن حضرمى، عثمان بن عبدالله، برادرش نوفل بن عبدالله و حکم بن کیسان نگهبانى و همراهى مى کردند و چون چشمشان به عبدالله بن جحش و همراهان او افتاد، وحشت آن ها را گرفت ولى چون جلوى مسلمانان عکاشة بن محصن بود و او نیز سر خود را تراشیده بود قرشیان با هم گفتند: اینان از عمره باز مى گردند و ترسى از آن ها در دل راه ندهید.

از آن سو عبدالله و همراهان او وقتى قرشیان را دیدند براى جنگ با آن ها به گفتگو و مشورت پرداختند. اینان که پس از سال ها شکنجه و آزارى که از دست مشرکین دیده بودند و دستورى براى دفاع از خویش نداشتند، فرصتى براى انتقام و تلافى به دست آورده مایل بودند به هر کیفیتى شده این فرصت را از دست ندهند و به جاى آن ضربت ها که خورده بودند ضربتى به قریش بزنند، به خصوص عبدالله بن جحش که خانه و اموالش را پس از مهاجرت به مکه همین قرشیان مصادره کرده و همه را به غارت برده بودند. و از طرفى روز آخر ماه رجب و از ماه هایى بود که عرب ها جنگ در آن را جایز نمى دانستند.

سرانجام پس از گفتگوى مختصرى نتوانستند فرصت را از دست داده و خوددارى کنند و واقد بن عبدالله تمیمى - یکى از همراهان عبدالله - تیرى به سوى قرشیان انداخت و عمرو بن حضرمى را به قتل رسانید و به دنبال او مسلمانان دیگر نیز حمله کرده و عثمان بن عبدالله و حکم بن کیسان را دستگیر ساخته نوفل بن عبدالله نیز فرار کرده به مکه گریخت و بدین ترتیب فرستادگان رسول خدا صلی الله علیه و آله با دو اسیر و اموال کاروان به مدینه آمدند.

اما وقتى به مدینه آمدند با اعتراض رسول خدا صلی الله علیه و آله که بدان ها فرمود: «من به شما نگفته بودم در ماه حرام جنگ کنید»؛ مواجه شده و به دنبال آن مسلمانان دیگر نیز زبان به ملامت آن ها گشوده و پیغمبر اسلام در آن اموال و دو اسیرى هم که آورده بودند تصرفى نکرده و آن ها را بلاتکلیف گذارد تا دستورى در این باره از خداى تعالى برسد، و همین جریان عبدالله و همراهان را سخت پریشان و افسرده کرد و کسى نمى دانست تکلیف آن ها و عملى که انجام داده بودند چه خواهد شد.

این ماجرا تدریجا به صورت حربه اى به دست مشرکین و یهودیان افتاد تا علیه پیامبر اسلام و مسلمانان تبلیغ کنند و بگویند: محمد و پیروانش حرمت ماه حرام را شکسته و دست به قتل و خونریزى در ماه رجب زده اند.

هر چه از این ماجرا مى گذشت به ناراحتى عبدالله و همراهانش افزوده مى شد و بیشتر مورد شماتت و ملامت قرار مى گرفتند تا سرانجام وحى الهى در ضمن آیات زیر به رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و زبان دشمنان را بست:

«یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر و صد عن سبیل الله و کفر به و المسجد الحرام و اخراج اهله منه اکبر عندالله و الفتنة اکبر من القتل و لا یزالون یقاتلونکم حتى یردوکم عن دینکم ان استطاعوا»؛ اى پیغمبر مردم از تو راجع به جنگ در ماه حرام سؤال مى کنند بگو گناهى است بزرگ و بازداشتن مردم از راه خدا و کفر به خداست ولى بیرون کردن اهل حرم خدا گناه بزرگترى است و فتنه گرى بزرگتر از قتل است، و اینان پیوسته با شما کارزار کنند تا شما را اگر بتوانند از دین خود بازگردانند... .(سوره بقره، ۲۱۷)

یعنى شما اگر در ماه حرام اقدام به جنگ کرده اید، آنان گناه بزرگترى را مرتکب شده اند که اهل مکه را به جرم پرستش خداوند از شهر و دیار خود بیرون کرده و از سوى دیگر مسلمانان مکه را زیر شکنجه و فشار قرار داده تا دست از دین و آیین خود بردارند و چنین افرادى حق ندارند عبدالله و همراهانش را سرزنش و ملامت کنند.

با نزول این آیات، عبدالله و یارانش از نگرانى و اضطراب بیرون آمده و پاسخ مشرکان و یهودیان و دیگران داده شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز غنایم جنگ را قبول کرده و تقسیم نمود و به دنبال آن قریش کسى به نزد آن حضرت فرستاد تا اسیران خود را بدون فدیه آزاد کنند و رسول خدا صلی الله علیه و آله آزادى آن دو را موکول به آمدن سعد بن ابى وقاص و عتبة بن غزوان کرد.

و چون آن دو را آزاد کردند پیغمبر اسلام نیز آن دو اسیر را آزاد ساخت و حکم بن کیسان - یکى از آن دو اسیر - پس از آن آزاد شدن مسلمان گردید و به مکه نرفت و هم چنان در مدینه ماند تا در جنگ «بئر معونة» به شهادت رسید، و آن دیگری یعنى عثمان بن عبدالله به مکه بازگشت و در همان جا بود تا به حال کفر از دنیا برفت.

غنیمت این سریه نخستین غنیمتى بود که به دست مسلمانان رسید و «عمرو بن حضرمى» نخستین کافرى بود که به دست مسلمانان کشته شد و «عثمان» و «حکم» نخستین اسیرانى بودند که به دست مسلمانان اسیر شدند.

منابع

  • هاشم رسولى محلاتى، زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ص۲۹۱.
  • محمد ابراهیم آیتی، چکیده تاریخ پیامبر اکرم(ص)، به کوشش ابوالقاسم گرجی.