آیه 56 سوره عنکبوت

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 56 عنکبوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ

مشاهده آیه در سوره


<<55 آیه 56 سوره عنکبوت 57>>
سوره : سوره عنکبوت (29)
جزء : 21
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

این بندگان با ایمان من، زمین من بسیار وسیع است در این صورت (اگر از جور کفار در سرزمینی به تنگ آمده و به کفر مجبور شوید از آنجا به دیار دیگر هجرت کنید و هر کجا باشید) مرا منحصرا به اخلاص پرستش کنید.

ای بندگان من که ایمان آورده اید! یقیناً زمین من وسیع و پهناور است؛ پس [با انتخاب سرزمینی مناسب و شایسته که ارزش ها در آن حفظ شود] فقط مرا بپرستید،

«اى بندگان من كه ايمان آورده‌ايد، زمين من فراخ است؛ تنها مرا بپرستيد.»

اى بندگان من كه به من ايمان آورده‌ايد، زمين من فراخ است، پس تنها مرا بپرستيد.

ای بندگان من که ایمان آورده‌اید! زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید (و در برابر فشارهای دشمنان تسلیم نشوید)!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

O My servants who have faith! My earth is indeed vast. So worship [only] Me.

O My servants who believe! surely My earth is vast, therefore Me alone should you serve.

O my bondmen who believe! Lo! My earth is spacious. Therefor serve Me only.

O My servants who believe! truly, spacious is My Earth: therefore serve ye Me - (and Me alone)!

معانی کلمات آیه

«أَرْضِی وَاسِعَةٌ»: اشاره به این است که مسلمانان از سرزمین کفر - اگر قادر به عبادت نبودند - به سرزمینی مهاجرت کنند که در آن بتوانند به عبادت و طاعت بپردازند.

نزول

«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره مؤمنین مکه نازل شده هنگامى که به آن‌ها دستور داده شده بود که از مکه هجرت بنمایند چنان که سعید بن جبیر و مجاهد و عطا و ابن زید روایت کنند.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


يا عِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ «56»

اى بندگانِ با ايمانِ من! همانا زمين من وسيع است، پس تنها مرا بپرستيد.

جلد 7 - صفحه 161

نکته ها

اسلام هجرت را براى گروهى از مردم واجب كرده است. كسانى كه در مناطق كفر و طاغوت زده زندگى مى‌كنند و گرفتار ستم و خفقانند و رشد و نجات خود را در هجرت مى‌يابند بايد هجرت كنند؛ ليكن در برابر اين وظيفه، وسوسه‌هايى از درون و بيرون به انسان القا مى‌شود كه در آيات بعد پاسخ اين وسوسه‌ها داده شده است از جمله:

  • خطر مرگ. انسان مى‌گويد: اگر هجرت كنم، ممكن است مرگ به سراغم بيايد. آيه‌ى بعد مى‌گويد: هر كجا باشيد مرگ را مى‌چشيد.
  • دل كندن از مسكن؛ كه براى انسان سخت است و وسوسه مى‌شود كه هجرت نكند، آيه 58 پاسخ مى‌دهد كه به‌جاى مسكن دنيا به هجرت‌كنندگان، غرفه‌هاى بهشتى پاداش مى‌دهيم.
  • سختى‌هاى هجرت؛ كه گاهى مانع هجرت اهل ايمان است. در آيه‌ى 59 مى‌فرمايد: اين وسوسه را بايد با صبر و توكّل بر خداوند از بين برد.
  • تأمين معاش. كسى‌كه به فكر هجرت است، ممكن است بگويد: هجرت، مرا از درآمد و روزى محروم مى‌كند. در آيه 60 پاسخ مى‌دهد: روزى‌دهنده خداست وحتّى به موجوداتى كه قدرت حمل روزى خود را ندارند روزى مى‌دهد، چه رسد به مهاجرانى كه اهل كار و تلاشند.

هجرت، زمينه‌ى پيدايش اخلاص است. كسانى كه هجرت نمى‌كنند و خود را وابسته به فرد، حزب، منطقه، قبيله، امكانات و توقّعات اين و آن مى‌دانند، خواه ناخواه مسائل منطقه‌اى، نژادى، قبيله‌اى، تنگ‌نظرى‌هاى برخاسته از حسادت‌ها و رقابت‌هاى منفى خودى‌ها و بيگانگان، انسان را از اخلاص خارج مى‌كند، و هجرت به مناطقى كه مسائل فوق در آن نيست، بهترين زمينه براى پيدايش اخلاص است.

امام باقر عليه السلام ذيل اين آيه فرمودند: از حاكم فاسق پيروى نكنيد و اگر ترسيديد كه آنان سبب فتنه و انحراف در دين شما شوند، هجرت كنيد. «لا تطيعوا اهل الفسق من الملوك فان خفتموهم ان يفتنكم عن دينكم فان ارضى واسعة» «1»

«1». تفسير نورالثقلين.

جلد 7 - صفحه 162

پیام ها

1- سختى‌ها و تلخى‌هاى هجرت را با نداى محبّت آميز الهى تحمّل كنيم كه خداوند به اين مؤمنان، عنايت خاص دارد. «يا عِبادِيَ»

2- در انتخاب مسكن، محور را توفيق عبادت قرار دهيم. «إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ»

3- بندگى خدا بايد مستمرّ باشد. يا عِبادِيَ‌ ... فَاعْبُدُونِ‌ (شما كه بنده هستيد، بازهم بندگى كنيد تا به درجات والاترى برسيد.)

4- هجرتى ارزش دارد كه در سايه‌ى ايمان باشد. «الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ»

5- سير و سفر بايد هدفدار باشد. «إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ»

6- براى حفظ دين و نجات از طاغوت‌ها هجرت كنيم. «أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ»

7- كنده شدن از زمين، مقدّمه‌ى كنده شدن از انواع وابستگى‌ها و دل بستن به خداست. «واسِعَةٌ فَإِيَّايَ»

8- كسانى كه به خاطر وابستگى به مكان يا منطقه‌اى، منحرف مى‌شوند، عذرشان پذيرفته نيست، زيرا همواره در زمين، فضايى مناسب براى انجام تكاليف دينى هست. «أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يا عِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ (56)

شأن نزول: مفسرين نقل نموده‌اند جمعى از مؤمنان در مكه اقامت نموده از جهت كمى زاد و استعداد، و يا به سبب محبت اوطان و صحبت اخوان، هجرت‌

«1» سوره زمر، آيه 16.

«2» سوره اعراف، آيه 41.

جلد 10 - صفحه 254

نمى‌كردند و ترسان و لرزان از مشركان، پرستش خدا مى‌كردند؛ آيه شريفه نازل شد كه:

يا عِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا: اى بندگان من آنانكه گرويده‌ايد و تصديق نموده‌ايد يگانگى من و رسالت رسول مرا، از مشركان كناره بگيريد و صحبت مؤمنان را طلبيد، و اگر در بلدى به آشكارا نتوانيد پرستش و ستايش كنيد مرا، إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ: بدرستى كه زمين من گشاده است، هجرت كنيد از آن موضع خوف به منزل امن. فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ‌: پس مرا پرستش كنيد بر وجه اخلاص.

تنبيه: آيه شريفه آگاهى است به آنكه چنانچه در بلدى متعسر شديد از انجام وظايف دينى، بر شخص متدين لازم است هجرت، و بستگى به آن زمين و علاقه داشتن در آن نبايد مانع شود، زيرا نهى وارد شده از توقف.

در مجمع از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: اذا عصى اللّه فى ارض انت بها فاخرج منها الى غيرها: هرگاه در زمينى كه تو هستى معصيت خدا كنند، پس بيرون برو از آن زمين بسوى غير آن‌ «1».

على بن ابراهيم قمى از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه فرمود:

اطاعت نكنيد پادشاهان كافر فاسق را، پس اگر بترسيد كه شما را از دين باز دارند، پس زمين خدا وسيع است و خدا در باره طايفه‌اى از اهل جهنم فرمايد كه وقتى ملائكه از آنها سؤال كنند گويند، ما مستضعفين بوديم در زمين. جواب گويند: آيا زمين خدا وسعت نداشت كه مهاجرت كنيد «2».

در جوامع- از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله مروى است كه فرمود: من فرّ بدينه من ارض الى ارض و ان كان شبرا من الارض استوجب الجنّة: هر كه فرار كند به جهت حفظ دين خود از زمينى به زمينى اگرچه مقدار وجبى باشد، مستوجب شود بهشت را «3».

«1» مجمع البيان، ج 4، ص 291.

«2» تفسير قمى، ج 2، ص 151.

«3» جوامع الجامع طبرسى، ص 355.

جلد 10 - صفحه 255


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يا عِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ (56) كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ (57) وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ (58) الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى‌ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (59) وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُها وَ إِيَّاكُمْ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (60)

ترجمه‌

اى بندگان من كه ايمان آورديد همانا زمين من فراخ است پس بپرستيد مرا

هر نفسى چشنده است مرگ را پس بسوى ما باز گردانده ميشويد

و آنانكه ايمان آوردند و كردند كارهاى نيك هر آينه جاى ميدهيم ايشانرا از

جلد 4 صفحه 238

بهشت در منزلهاى بلندى كه ميرود از زير آنها نهرها با آنكه جاويدانند در آن خوب است پاداش عمل كنندگان‌

آنانكه صبر كردند و بر پروردگارشان توكل ميكنند

و بسا باشد از جنبنده‌اى كه بر نميدارد روزى خود را خدا روزى ميدهد او را و شما را و او است شنواى دانا.

تفسير

كسانيكه در بلاد خودشان نتوانند بوظائف دينى خود قيام كنند و عبادت خدا را نمايند بايد هجرت كنند ببلادى كه براى آنها اطاعت خدا ميسّر باشد لذا خداوند ميفرمايد اى بندگان من كه ايمان آورديد زمين من وسعت دارد پس اگر در بلدى سخت شد بر شما عبادت من هجرت كنيد ببلد ديگر پس در آنجا با فراغت خاطر مرا عبادت كنيد نه غير مرا و بدانيد كه زندگى دو روزه دنيا اين قدر ارزش ندارد كه براى علاقه بآب و خاكى شخص مؤمن دست از عبادت خدا بردارد و هر كس بنوبه خود شربت ناگوار مرگ را خواهد چشيد و در روز معيّنى همه در پيشگاه الهى حاضر كرده و بحكم او رجوع داده ميشوند و بپاداش اعمال خود ميرسند و آن كسانيكه ايمان آوردند بآنچه بايد ايمان بياورند بآن از توحيد و نبوّت و امامت و معاد و بوظائف دينى خود عمل كردند ما آنها را در غرفه‌هاى بهشتى كه از بيوت رفيعه عاليه آنست و گفته‌اند از درّ و ياقوت و زبر جد است جاى گزين خواهيم نمود با آنكه جارى ميشود از زير آن قصور نهرهائى از آب زلال و مشروبات حلال و حاضر ميگردد براى آنها انواع مأكولات و اقسام ملبوسات و اصناف منكوحات فرد اكمل كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه بخاطر احدى خطور كرده بقدرى كه بخواهند تا خدا خدائى ميكند و پايانى براى آن نيست و آنچه ذكر شد پاداش خوبى است براى كسانيكه صبر نمودند بر عمل بوظائف دينى خود و توكّل بخدا كردند در هجرت از اوطانشان و خدا در دنيا هم با آنها كمك ميفرمايد و براى معاش درمانده نميگذارد و روزى ايشانرا بوجه احسن و اكمل و اعلى خواهد رسانيد و چه بسيار از حيوانات جنبنده در زمين غير از انسان و موش و مورچه روزى خود را با خود از جائى بجائى حمل و نقل نميكنند و ذخيره نمى‌نمايند و خدا روزى ميدهد آنها را و شما را كه غم روزى ميخوريد يكسان و بقدر مقدّر و مرزوق و او ميشنود دعاى شما را اگر محتاج شويد و از خدا وسعت‌

جلد 4 صفحه 239

رزق طلب كنيد و ميداند حال شما و صلاح آنرا و بر وفق حكمت و مصلحت شما با شما معامله خواهد فرمود قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه خدا ميفرمايد اطاعت نكنيد پادشاهان فاسق را و اگر بترسيد كه آنها شما را از انجام وظائف دينى باز دارند زمين من وسعت دارد و نيز ميفرمايد چرا بوظائف خود عمل ننموديد و آنها ميگويند ما قوّه مقاومت با جائر را نداشتيم و خداوند ميفرمايد آيا زمين من وسعت نداشت كه شما مهاجرت نمائيد در آن و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه وقتى تو در زمينى بودى كه در آن معصيت خدا شود بيرون رو از آن بسوى غيرش و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه كسيكه فرار كند براى دينش از زمينى بزمينى اگر چه يك وجب باشد مستوجب بهشت ميشود و رفيق ابراهيم عليه السّلام و محمّد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم خواهد بود و از عبد اللّه عمر نقل نموده كه روزى از مدينه با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بيرون آمديم و در بوستان يكى از انصار رفتيم حضرت مشغول به تناول فرمودن خرما شد و فرمود اين صبح روز چهارم است كه من طعامى نچشيدم و اگر بخواهم از خداوند مانند ملك كسرى و قيصر را بمن ميدهد پس چگونه است حال تو اى پسر عمر اگر زنده باشى با گروهى كه آذوقه سالشان را اندوخته ميكنند براى ضعف يقينشان و بخدا قسم از آنجا حركت نكرده بوديم كه اين آيه نازل شد و بعضى گفته‌اند وقتى اصحاب مأمور بهجرت شدند بعضى از آنها گفتند چگونه ما در بلدى وارد شويم كه وسيله معاشى در آن نداريم پس اين آيه نازل شد و يرجعون بصيغه مغايب و لنثوّينّهم بثاء مثلّثه مأخوذ از ثواء بمعناى اقامه نيز قرائت شده است و در اواخر سوره آل عمران ذيل آيه كلّ نفس ذائقة الموت اخبارى راجع بآن گذشت‌

جلد 4 صفحه 240

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يا عِبادِي‌َ الَّذِين‌َ آمَنُوا إِن‌َّ أَرضِي‌ واسِعَةٌ فَإِيّاي‌َ فَاعبُدُون‌ِ (56)

اي‌ بندگان‌ ‌من‌ كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آورده‌ايد بدرستي‌ ‌که‌ زمين‌ ‌من‌ وسعت‌ دارد ‌پس‌ مرا بس‌ عبادت‌ كنيد.

خطاب‌ بجميع‌ مؤمنين‌ ‌است‌ ‌به‌ اينكه‌ ‌اگر‌ ‌در‌ بلاد كفار و مشركين‌ و اهل‌ ضلالت‌ گرفتار شديد و نميتوانيد بوظايف‌ ديني‌ عمل‌ كنيد و ‌در‌ فشار ‌آنها‌ گرفتار شده‌ايد بايد هجرت‌ كنيد و ‌در‌ محلي‌ ‌که‌ امن‌ ‌است‌ سكونت‌ كنيد و لذا علماء فتوي‌ دادند ‌که‌ حرام‌ ‌است‌ رفتن‌ و سكونت‌ ‌در‌ بلاد كفر ‌که‌ دسترسي‌ باحكام‌ دين‌ ندارد و كساني‌ نيستند ‌که‌ مسائل‌ ديني‌ ‌آن‌ ‌را‌ بيان‌ كنند ‌براي‌ ‌آن‌ و لكن‌ امروز جامعه‌ مؤمنين‌ ‌در‌ همسايه‌ ‌خود‌ و ‌در‌ كوچه‌ ‌خود‌ و ‌در‌ محله‌ ‌خود‌ و ‌در‌ شهر ‌خود‌ و ‌در‌ مملكت‌ ‌خود‌ علماء اعلام‌ هستند و نميروند احكام‌ دين‌ ‌خود‌ ‌را‌ اخذ كنند چه‌ رسد بكساني‌ ‌که‌ مسافرت‌ باروپا و امريكا و ساير بلاد كفر ميكنند بلكه‌ حشر ‌با‌ كفار و مجالست‌ ‌با‌ ‌آنها‌ بلكه‌ ‌با‌ فساق‌ و فجار، جايز نيست‌ «المجالسة مؤثره‌».

همنشين‌ تو ‌از‌ تو ‌به‌ بايد

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 56)

شأن نزول:

این آیه در باره مؤمنانی نازل شده که در مکّه تحت فشار شدید کفار بودند، بطوری که توانایی بر ادای وظایف اسلامی خود نداشتند. به آنها دستور داده شد از آن سرزمین هجرت کنند.

تفسیر:

هجرتی باید کرد! از آنجا که در آیات گذشته سخن از موضعگیریهای مختلف مشرکان در برابر اسلام و مسلمانان بود در اینجا به وضع خود مسلمانان پرداخته و مسؤولیت و وظیفه آنها را در برابر یکی از مشکلاتی که در ارتباط با کفار دارند یعنی مشکل اذیت و آزار و محدودیت و فشار آنها را بیان می‌کند.

می‌فرماید: «ای بندگان من که ایمان آورده‌اید (و هم اکنون برای انجام وظایف دینی خود تحت فشار دشمن هستید) سرزمین من وسیع است (به جای دیگر هجرت کنید و) مرا بپرستید» (یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ)

. چرا که هدف آفرینش انسان بندگی خداست. هر گاه این هدف اساسی و نهایی زیر پا بماند راهی جز هجرت نیست.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. صاحب مجمع البیان این موضوع را از کلبى و مقاتل روایت نموده است.

منابع