آیه 2 سوره مسد

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 2 مسد)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 2 سوره مسد 3>>
سوره : سوره مسد (111)
جزء : 30
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

مال و ثروتی که اندوخت هیچ به کارش نیامد و از هلاکش نرهانید.

ثروتش و آنچه از امکانات به دست آورد چیزی [از عذاب خدا را که در دنیا عذاب استیصال است] از او دفع نکرد.

دارايى او و آنچه اندوخت، سودش نكرد.

دارايى او و آنچه به دست آورده بود به حالش سود نكرد.

هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودی نبخشید!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Neither his wealth availed him, nor what he had earned.

His wealth and what he earns will not avail him.

His wealth and gains will not exempt him.

No profit to him from all his wealth, and all his gains!

معانی کلمات آیه

«مَآ أَغْنَی عَنْهُ»: بدو سودی نبخشید. «مَا»: چیزی که. مراد شغل و مقام است.

نزول

شأن نزول آیات 1 تا 5:

«شیخ طوسى» گویند: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مردم را جمع کرد و گفت: خداوند مرا به سوى شما عموماً و به سوى قریش خصوصاً مبعوث نموده است و اگر این بعثت مرا بپذیرید، مالک عرب و عجم شده و آن‌ها را به تصرف خویش خواهید درآورد، گفتند: بعثت تو براى چیست؟

گفت: براى آنست که به شما بگویم، بگوئید: لا اله الّا اللّه و انّى رسول اللّه، ابولهب که در آن میان بود. گفت: تبّا لهذا من دین اللّه، سپس این سوره نازل گردید.[۱][۲]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ «1» ما أَغْنى‌ عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ «2» سَيَصْلى‌ ناراً ذاتَ لَهَبٍ «3» وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ «4» فِي جِيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ «5»

بريده باد دو دست ابولهب و نابود باد. نه دارائيش و نه آنچه بدست آورد، به حالش سودى نكرد. به زودى به آتشى شعله‌ور درآيد. (همراه) زنش، آن هيزم‌كش (آتش افروز). (در حالى كه) در گردنش ريسمانى از ليف خرما است.

نکته ها

اين سوره به نامهاى تبّت و مسد معروف است. امام صادق عليه السلام فرمودند: هرگاه اين سوره را خوانديد بر ابولهب نفرين كنيد. «1»

هنگامى كه آيه‌ «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» «2» نازل شد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نزديكان و خويشاوندان را دعوت كرد و پيام وحى را به آنان رساند. ابولهب كه عموى حضرت بود گفت:

«تبا لك» هلاكت بر تو باد. اين سوره نازل شد و گفتار او را به خودش ردّ كرد.

از آنجا كه اين نفرين عملى شد و ابولهب و همسرش با كفر از دنيا رفتند، معلوم مى‌شود كه در اين سوره نسبت به ابولهب يك پيشگويى نيز شده است.

«تَبَّتْ» از ريشه «تب» به معناى خسران و هلاكت است و مراد از «يد» در آيه، دستِ ظاهرى نيست، بلكه كنايه از وسيله قدرت و تلاش انسان است. بنابراين معناى آيه چنين‌

«1». تفسير كنزالدقائق.

«2». شعراء، 214.

جلد 10 - صفحه 631

است كه تلاشهاى ابولهب به هدر رفت و او گرفتار زيان و خسارت شد. «1»

در تاريخ آورده‌اند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مردم را به كلمه «لا اله الا الله» دعوت مى‌كرد و ابولهب از پشت سر او را تكذيب و به سوى او سنگ پرتاب مى‌كرد.

گاهى زائران مكه به سراغ ابولهب مى‌آمدند و از او درباره حضرت محمد صلى الله عليه و آله سؤال مى‌كردند. او مى‌گفت: محمد مجنون است و ما مشغول مداواى او هستيم. «2»

ابولهب هيچ گاه از مخالفت با پيامبر و از همكارى با مخالفان او دست نكشيد. او و همسرش كلمات ركيك به حضرت مى‌گفتند و شايد به همين خاطر نام اين دو در قرآن برده شده است.

آهنگ اين سوره چنان كوبنده بود كه همه آن را حفظ كردند و ابولهب ضربه سنگينى خورد و خانه‌نشين شد تا آنكه مرد و باقى كفار حساب كار خودشان را كردند كه مبادا سوره‌اى نيز عليه آنان نازل شود.

علاقه‌ها و روابط خانوادگى نبايد خللى در ايمان و مكتب ايجاد كند. «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ»

با آنكه ابولهب و همسرش مردهاند و استخوانهايشان پوسيده است اما اين آيات همچنان بايد تلاوت شود تا مايه عبرت ديگران و زياد شدن قهر و عذاب الهى بر آنان گردد.

ابولهب برادران خوبى مثل حضرت حمزه و ابوطالب و پدر خوبى چون عبدالمطلب داشت اما هر كس براى خود حسابى دارد.

در قديم بته‌هاى هيزم را كه جمع مى‌كردند، آن را با طناب مى‌بستند و آن را به دوش مى‌انداختند. چون همسر ابولهب، هيزم در مسير راه پيامبر مى‌ريخت تا آن حضرت را آزار دهد، لذا قرآن مى‌فرمايد: در قيامت نيز هيزم آتش دوزخ است و آن طناب‌هايى كه براى جمع آورى هيزم استفاده مى‌كرد، به گردنش آويخته است. «3»

ابولهب فرزندى به نام لهب نداشت ولى شايد به خاطر سرخى صورتش او را ابولهب مى‌گفتند.

«1». تفسير الميزان.

«2». تفسير نمونه.

«3». تفسير الميزان.

جلد 10 - صفحه 632

زن ابولهب، فردى شاعر بود. نامش امّ جهل، خواهر ابوسفيان و عمه معاويه بود. كينه ديرينه با پيامبر داشت و خار بر سر راه پيامبر مى‌ريخت و اشعارى در تحقير و هجو آن حضرت مى‌سرود.

روز قيامت، مال و ثروت به درد انسان نمى‌خورد: «ما أَغْنى‌ عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ»

«ما أَغْنى‌ عَنِّي مالِيَهْ» مال و ثروتم چاره كارم نكرد.

«هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ» «1» سلطنت و حكومتم از بين رفت و برايم سودى نداشت.

«ما أَغْنى‌ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ» «2» جمعيّت و ثروت شما را بى‌نياز نكرد.

«لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ» «3»* نه ثروت و نه فرزند به حال آنان سودى نداشت.

در قرآن چهار نوع زن و شوهر ذكر شده است:

زن و شوهرى كه در كار نيك همفكر و همراهند. (حضرت على و حضرت زهراء عليهما السلام كه به يتيم و اسير و مسكين طعام دادند.) «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ» «4»

زن و شوهرى كه در كار بد همراهند. أَبِي لَهَبٍ‌ ... وَ امْرَأَتُهُ‌

زن و شوهرى كه مرد در راه حق و زن در راه باطل است نظير حضرت نوح و حضرت لوط كه همسرانشان به آنها ايمان نياوردند و با مخالفان همدست شدند. «كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ» «5»

زن و شوهرى كه زن در راه حق و مرد در راه باطل است. نظير فرعون و همسرش. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» «6»

زن ابولهب گردنبندى قيمتى داشت كه سوگند ياد كرد آن را در راه مخالفت پيامبر مصرف كند. «فِي جِيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ»

حضرت على عليه السلام در نامه‌اى به معاويه نوشت: «منا خير نساء العالمين و منكم حمالة الحطب» «7» بهترين زنان از ماست و هيزم‌آور آتش از شماست.

سلمان فارسى از اهل بيت پيامبر مى‌شود و ابولهب عموى پيامبر، مورد لعن و نفرين‌

«1». حاقّه، 29.

«2». اعراف، 48.

«3». آل عمران، 10.

«4». انسان، 8.

«5». تحريم، 10.

«6». تحريم، 11.

«7». نهج‌البلاغه، نامه 28.

جلد 10 - صفحه 633

خداوند.

چون همسر ابولهب در سر راه پيامبر هيزم مى‌ريخت، ممكن است‌ «حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» اشاره به اين باشد كه ورود او به دوزخ در حالى است كه هيزم بدوش دارد.

دست و بازو براى تلاش است و تلاش براى رسيدن به هدف مطلوب. هدف ابولهب جلوگيرى از رشد اسلام بود و در اين راه تلاش بسيار كرد ولى به هدفش نرسيد، پس تلاش بازوى او هدر رفت. «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ»

پیام ها

1- اعلام برائت از نااهلان جزء دين است. «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ»

2- كيفر توهين به مقدسات، لعن و نفرين ابدى است. «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ»

3- بايد براى نابودى كامل كفر دعا كنيم. «يَدا» (قطع شدن دو دست نشانه بى‌نتيجه ماندن تلاشهاست.)

4- پاسخ مخالفان را مثل خودشان بدهيد. در پاسخ آنان كه به پيامبر گفتند: «تبا لك» خداوند فرمود: «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ»

5- در نظام مكتبى، ضابطه بر رابطه مقدم است. «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ»

6- مال و ثروت، يكى از ابزارهاى مخالفان انبياست. «ما أَغْنى‌ عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ» (ابولهب سرمايه دارى بود كه ثروتش را براى محو اسلام هزينه كرد.)

7- بدتر از فساد تكرار آن است. «حَمَّالَةَ»

8- در برابر قهر الهى نه ثروت كارائى دارد و نه هر چيز كه در اثر تلاش به دست آيد، خواه ثروت باشد يا مقام و عنوان و حكومت و شهرت. «ما أَغْنى‌ عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ»

9- قهر الهى نسبت به ستمگران دور نيست. «سَيَصْلى‌»

10- اشرافيّت دنيا، همراه با تحقير آخرت است. «فِي جِيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ»

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 636

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ما أَغْنى‌ عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ «2»

«1» مجمع البيان (چ 1403) ج 5 ص 559.

«2» منهج الصادقين (چ سوم) ج 10 ص 386.

جلد 14 - صفحه 379

ما أَغْنى‌ عَنْهُ مالُهُ‌: دفع نكند از او هلاكت و عذاب روز جزا را مال او از شتر و اسب و گوسفند و عقار و اشجار و نقدين او يا مالى كه به ارث به او رسيده، وَ ما كَسَبَ‌: و آنچه كسب كرد از ارباح مكاسب و تجارات و منافع معاملات يا مالى را كه در عداوت پيغمبر خرج كرد نفع به او نبخشيد. يا مال و اولاد، او را از هلاكت دنيا باز نداشت، بلكه او و اولادش به بدترين حال هلاك شدند و مال او به حوادث روزگار نابود شد. چنانچه عتبه را در راه شام شير او را از هم دريده، پاره پاره كرد با آنكه در ميان كاروان خوابيده بود و ابو لهب بعد از واقعه بدر به اندك مدتى به عدسه مبتلا و هلاك شد و تا سه روز افتاده بود. به جهت تعفن، هيچ كس به تجهيز او اقدام نمى‌كرد تا آخر هندى چند را گرفتند تا جسد او را دفن نمودند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ «1» ما أَغْنى‌ عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ «2» سَيَصْلى‌ ناراً ذاتَ لَهَبٍ «3» وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ «4»

فِي جِيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ «5»

ترجمه‌

زيانكار و نابود باد دو دست ابو لهب و زيانكار و نابود شد

دفع عذاب نكند از او مالش و آنچه كسب نموده‌

زود باشد كه داخل شود در آتشى داراى شعله سوزان‌

و زن او هيزم كش بوده‌

در گردن او ريسمانى است از ليف خرماى محكم تابيده شده.

تفسير

در مجمع از ابن عباس نقل نموده كه چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از طرف خداوند مأمور شد بدعوت اقارب و عشيره خود بتوحيد بكوه صفا بر آمد و آنها را بصوت بلند طلبيد پس قريش گرد او جمع شدند و گفتند چه روى داده براى تو فرمود اگر من بشما خبر دهم كه دشمنى بشما رو آورده و بزودى بر شما دست مى‌يابد از من قبول ميكنيد گفتند بلى فرمود پس من ميترسانم شما را از عذاب اليمى كه متوجه بشما است پس ابو لهب گفت هلاكت باد بر تو ما را براى اين جمع نمودى پس اين سوره نازل شد و ظاهرا مفاد آن آنست كه زيانكار و هلاك شد بتمام قواء ابو لهب اگر دو دست كنايه از قواء باشد يا در دنيا و آخرت اگر اشاره بآن دو باشد چون تباب زيانى است كه منجرّ بهلاكت شود و بعضى گفته‌اند مراد از دو دست خود شخص است مانند قول خداوند لا تلقوا بأيديكم الى التّهلكه يعنى ميندازيد خودتان را بهلاكت و ثانيا تأكيد فرموده آنرا بقول خود و تب يا ثانيا خبر داده از هلاكت او و اوّلا نفرين فرموده بوده يا هر دو نفرين است و در هر حال از او بنحو اكمل جواب گوئى شده و او عموى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پسر عبد المطّلب است ولى كاملا با آن حضرت دشمنى نمود و با قريش موافقت كرد در تصميم بقتل حضرت و مال بسيار

جلد 5 صفحه 451

داشت و گفته‌اند گفته بود اگر جهنّمى كه محمّد ميگويد راست باشد از مال خود فدا ميدهم و نجات مى‌يابم و لذا خداوند فرموده دفع عذاب نميكند از او مال او و آنچه را كسب نموده از زخارف دنيا و اولاد در وقت مرگ و گفته شده كه او بمرض عدسه كه ظاهرا نوعى از آبله است بعد از چند روز از واقعه بدر مرد و سه روز نعش او زمين ماند براى آنكه عفونت داشت و كسى نزديك باو نميشد تا بالاخره چند نفر مزدور متصدّى دفن او شدند و قمّى ره نقل نموده كه نام او عبد مناف بود و چون مناف نام بتى بود كه ميپرستيدند آنرا خداوند كنيه براى او قرار داد و مراد از تبّت يدا ابى لهب خسارت او است در اجتماع با قريش در دار النّدوه و بيعت با آنها در قتل پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بعدا داخل ميشود در آتشى كه داراى شعله خالص است پس ميسوزاند او را و زن او خواهر ابو سفيان دختر صخر امّ جميل نام داشت و او بر ضرر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نمّامى ميكرد و اخبار آن حضرت را بكفّار ميرساند و از اين راه هيزم براى آتش جهنّم تهيّه مينمود و شوهر خود را وادار بر اذيّت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميكرد و گناهان آنها را بدوش ميكشيد و باين لحاظ خداوند او را حمّالة الحطب خوانده و ظاهرا خبر كانت محذوف است و برفع نيز قرائت شده است و بعضى گفته‌اند خار و خاشاك جمع آورى ميكرد و مى‌بست و حمل مينمود و در شب سر راه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منتشر و پراكنده ميكرد كه پاى مبارك و اصحاب را مجروح نمايد و خداوند فرموده در گردن او روز قيامت ريسمانى است از مفتول آتشين و بعضى گفته‌اند مراد همان ريسمانى است كه از ليف درخت خرما يا برگ آن محكم تافته بودند و با آن خار و خاشاك ميكشيد و بگردن مى‌افكند و سر راه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميريخت با آنكه ثروتمند بود و خداوند خواسته باين بيان بخل و پستى او را اثبات فرمايد و از حديث قرب الاسناد در آيات نبوّت كه از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده استفاده ميشود كه آن ملعونه بعد از نزول اين سوره سنگى برداشت و آمد كه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بزند و حضرت با ابو بكر يكجا نشسته بودند و او ابو بكر را ديد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را نديد و از ابو بكر سؤال نمود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كجا است و او جواب داد خدا ميداند چون قبلا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باو فرموده بود كه او مرا نخواهد ديد و بعد از قرائت اين سوره لعن بر ابو لهب وارد است لعنة اللّه عليه.

جلد 5 صفحه 452

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ما أَغني‌ عَنه‌ُ مالُه‌ُ وَ ما كَسَب‌َ «2»

بي‌نياز نميكند ‌از‌ ‌او‌ نجات‌ ‌از‌ عذاب‌ نميدهد ‌او‌ ‌را‌ مال‌ ‌او‌ و آنچه‌ كسب‌ كرده‌ چون‌ ثروتمند ‌بود‌ و مال‌ ‌خود‌ ‌را‌ بدشمنان‌ ‌رسول‌ ميداد و ‌آنها‌ ‌را‌ وادار ميكرد ‌در‌ كشتن‌ و اذيت‌ پيغمبر و ساير عمليات‌ ‌او‌ مخصوصا ‌در‌ دار الندوة ‌که‌ اجتماع‌ كردند ‌در‌ مشورت‌ ‌در‌ كيفيت‌ كشتن‌ حضرت‌ ‌رسول‌ و دستور دادند ‌که‌ خارجي‌ داخل‌ نشود شيطان‌ بصورت‌ پير مرد نجدي‌ آمد و ‌گفت‌: ‌من‌ ‌هم‌ ‌در‌ عقيده‌ ‌با‌ ‌شما‌ همراه‌ هستم‌ ‌او‌ ‌را‌ راه‌ دادند. و ‌در‌ مشاورت‌ بعضي‌ گفتند يك‌ نفر ‌را‌ انتخاب‌ ميكنيم‌ برود ‌آن‌ حضرت‌ ‌را‌ بكشد سپس‌

جلد 18 - صفحه 257

ديه‌ ‌او‌ ‌را‌ مجتمعا ميپردازيم‌ شيطان‌ ‌اينکه‌ ‌را‌ رد كرد ‌که‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ بكشد ‌تا‌ اصحابش‌ و بستگانش‌ ‌او‌ ‌را‌ نكشند دست‌ بردار نيستند و ‌به‌ ديه‌ اكتفاء نميكنند، و بعضي‌ گفتند ‌او‌ ‌را‌ اخراج‌ بلد ميكنيم‌ و ‌از‌ مكه‌ اخراجش‌ ميكنيم‌. ‌اينکه‌ ‌را‌ ‌هم‌ شيطان‌ نپذيرفت‌ ‌گفت‌: ‌هر‌ جا برود دور ‌او‌ ‌را‌ ميگيرند و برميگردد و دمار ‌از‌ روزگار ‌شما‌ ‌را‌ برميآورد چنانچه‌ ‌در‌ فتح‌ مكه‌ چنين‌ شد و ‌در‌ ساير غزوات‌ سپس‌ شيطان‌ رأي‌ داد ‌که‌ ‌از‌ ‌هر‌ قبيله‌ يك‌ نفر معين‌ شود و بريزند ‌در‌ خانه‌ ‌او‌ و ‌او‌ ‌را‌ بقتل‌ رسانند بستگان‌ و اصحابش‌ ‌با‌ جميع‌ قبائل‌ نميتوانند طرف‌ شوند ناچار ‌به‌ ديه‌ حاضر ميشوند و ميانه‌ قبائل‌ تقسيم‌ ميشود ‌اينکه‌ رأي‌ پسنديده‌ شد و دور خانه‌ حضرت‌ ‌را‌ گرفتند و همان‌ شب‌ حضرت‌ هجرت‌ فرمود و ‌علي‌ امير المؤمنين‌ ‌را‌ بجاي‌ ‌خود‌ خوابانيد ‌که‌ شرح‌ مفصلي‌ دارد لذا ميفرمايد:

ما أَغني‌ عَنه‌ُ مالُه‌ُ وَ ما كَسَب‌َ مال‌ و كسب‌ ‌او‌ جز ضرر ‌بر‌ ‌او‌ چيزي‌ نداشت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


ص: 612

(آیه 2)- سپس می‌افزاید: «هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودی نبخشید» و عذاب الهی را از او باز نخواهد داشت (ما اغنی عنه ماله و ما کسب).

از این تعبیر استفاده می‌شود که او مرد ثروتمند مغروری بود که بر اموال و ثروت خود در کوششهای ضد اسلامیش تکیه می‌کرد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. صاحب مجمع البیان از سعید بن جبیر و او از ابن عباس نقل نماید که گفت: روزى پیامبر بالاى کوه صفا رفت و فرمود: یا صباحاه قریش به او روى آوردند. گفتند: چه شده است؟ فرمود: اگر به شما خبر بدهم که دشمن در صبح یا در شب در کمین شما است. از من باور می‌دارید یا نه؟ گفتند: بلى باور مى کنیم سپس فرمود: بدانید که من نذیر و ترساننده شما هستم از عذابى که به علت گمراهى و جهالت در جلو روى شما قرار گرفته است. ابولهب گفت: تبا لک، براى همین موضوع ما را به اینجا خوانده اى؟
  2. طبرى صاحب جامع البیان از طریق اسرائیل از ابواسحق و او از مردى از همدان که به او یزید بن زید مى گفتند: روایت کند که زن ابولهب اغلب خار و خاشاک را جمع می‌کرد و جلو راه پیامبر مى گذاشت و راه را بر او مسدود مى ساخت چنان که ابن المنذر نیز در تفسیر خود از عکرمة مانند آن را روایت نموده است.

منابع