علی امیرالمؤمنین نفس الرسول الامین (کتاب)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

کتاب «علی امیرالمؤمنین نفس الرسول الأمین» نوشته سعید ابومعاش (م، ۱۴۳۱ ق‌)، از جمله آثار این نویسنده عرب است که احادیث مرتبط با موضوع «امام علی علیه‌السلام نَفس پیامبر صلی الله علیه وآله» را از منابع مختلف شیعه و سنی گردآوری و دسته‌بندی کرده است.

Ketab332.jpg
نویسنده سعید ابومعاش
موضوع فضايل امیرالمؤمنین علیه‌السلام
زبان عربی
تعداد جلد ۱

ساختار کتاب

کتاب «علی امیرالمؤمنین نفس الرسول الأمین» با مقدمه‌ای چند سطری آغاز شده است. متن اثر در دو جزء و هشتاد فصل تنظیم شده است که چهل جزء آن در جزء اول و مابقی در جزء دوم ارائه شده است. در پاورقی‌های کتاب مستند روایات با ذکر جلد و صفحه ذکر شده است. فهرست مصادر و موضوعات در انتهای کتاب ارائه شده است.

محتوای کتاب

در فصل اول کتاب ده روایت ذکر شده است. در ینابیع المودة علامه سلیمان قندوزی چنین آمده که حموینی به سندش از سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کرده که رسول‌الله(ص) به علی(ع) فرمود: «أنا و أنت من نورالله عزوجل».[۱] شیخ مفید نیز حدیث مفصلی که به انس ابن مالک می‌رسد نقل کرده است. انس چنین می‌گوید که من و ابوذر و سلمان و زید بن ثابت و زید بن ارقم نزد رسول‌الله(ص) بودیم که حسن و حسین(ع) داخل شدند. رسول خدا(ص) آن دو را بوسید و... تا این‌که فرمود: «خداوند تبارک‌وتعالی مرا و اهل‌بیت من را از یک نور آفرید».[۲]

در فصل دوم، نیز یک حدیث از ینابیع المودة سلیمان قندوزی نقل شده که پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) فرمود: «اگر من خاتم پیامبران نبودم، تو شریک در نبوت بودی». این روایت از امام صادق(ع) نیز نقل شده است.[۳]

در سومین حدیث از فصل دوازدهم چنین می‌خوانیم که شیخ صدوق به اسنادش از غیاث بن ابراهیم از امام صادق(ع) از آباء طاهرینش از حسین بن علی(ع) از امیرالمؤمنین علی(ع) از معنای کلام رسول‌الله(ص) «من دو چیز را در میان شما برجای می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم را» پرسید که عترت چه کسانی هستند؟ آن حضرت فرمود: من و حسن و حسین و نه امام از فرزندان حسین که نهمین آن‌ها مهدی و قائم است؛ کتاب خدا و آن‌ها از هم جدا نمی‌شوند تا این‌که در حوض کوثر بر رسول‌الله(ص) وارد شوند.[۴]

در اولین فصل از جلد دوم کتاب، روایت دیگری در فضیلت حضرت علی(ع) به نقل از منابع اهل سنت ذکر شده است. محب‌الدین طبری به سندش از عبدالله بن حرث نقل می‌کند که به علی بن ابی‌طالب(ع) گفتم: بالاترین منزلت خود نزد رسول‌الله(ص) را به من خبر بده. گفت من نزد رسول‌الله(ص) خوابیده بودم و آن حضرت نماز می‌خواند. همین‌که از نمازش فارغ شد، گفت ای علی چیزی از خیر از خداوند نخواستم مگر آن‌که مانند آن را برای تو طلب کردم و چیزی از شر به خدا پناه نبردم مگر آن‌که از مانند آن برای تو به خدا پناه بردم.[۵]

در فصل چهل‌وششم، ولایت حضرت علی(ع) ولایت الله عزوجل دانسته شده است. در دومین روایت این فصل، شیخ صدوق در کتاب أمالی به سندش از طریق اهل سنت از پیامبر(ص) چنین روایت کرده است: «کسی که علی ولیّ و سرپرست اوست من ولی او هستم و کسی که من ولی او هستم الله عزوجل ولی اوست.[۶]

در فصل چهل‌وهشتم، یازده حدیث با این موضوع که «کسی که علی را دوست بدارد من را دوست داشته است» از منابع مختلف گردآوری شده است. حاکم نیشابوری در مستدرک به سندش از ابوذر نقل کرده که رسول‌الله(ص) فرمود: «کسی که از من اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده و کسی که از من نافرمانی کند خداوند را نافرمانی کرده است؛ و کسی که از علی اطاعت کند از من اطاعت کرده و کسی که علی را نافرمانی کند از من نافرمانی کرده است». حاکم این حدیث را صحیح السند دانسته است.[۷]

در فصل هفتادوسوم کتاب، انکار امامت امام علی(ع) مانند انکار نبوت دانسته شده است. شیخ صدوق در أمالی به اسنادش از جبیر از ابن عباس نقل کرده که رسول‌الله(ص) فرمود: کسی که امامت علی را بعد از من انکار کند مانند آن است که نبوت مرا در زمان حیاتم انکار کرده است؛ و کسی که نبوت مرا انکار کند مانند آن است که ربوبیت خداوند عزوجل را انکار کند.[۸]

در فصل هفتاد‌ونهم به حدیث منزلت اشاره شده است: «علی نسبت به من به ‌منزله هارون نسبت به موسی است». در ابتدای این فصل قطعه شعری به نقل از مناقب خوارزمی ذکر شده است. سپس روایاتی از شیخ صدوق در علل الشرایع و معانی الأخبار نقل شده است.[۹]

در فصل هشتاد که آخرین فصل کتاب است، سیزده حدیث با این موضوع ذکر شده است: «علی(ع) اولین کسی بود که به پیامبر خدا(ص) ایمان آورد و آن‌حضرت را تصدیق نمود». این روایت در منابع مختلفی آمده؛ ازجمله صفار در بصائر الدرجات از عبدالرحیم قصیر از امام کاظم(ع) نقل کرده است.[۱۰]

پانویس

  1. ر.ک: جلد۱، متن کتاب، ص۷
  2. ر.ک: همان، ص۱۴
  3. ر.ک: همان، ص۱۷
  4. ر.ک: همان، ص۹۱
  5. ر.ک: جلد۲، متن کتاب، ص۷
  6. ر.ک: همان، ص۲۹
  7. ر.ک: همان، ص۳۸
  8. ر.ک: همان، ص۲۷۱
  9. ر.ک: همان، ص۳۲۱-۳۱۸
  10. ر.ک: همان، ص۳۲۶

منابع