ذلت نفس

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«ذلت نفس» و تن دادن به پستی ها، از رذایل اخلاقى و نقطه مقابل عزت نفس است. در آموزه های اسلامی از اعمالی که منتهی به ذلت نفس انسان می شود، نهی شده است.

مفهوم ذلت

ذلت (ذُلّ): خوار شدن. موهون گردیدن. حقارت. زبونی . مقابل عزّت [: ارجمندی][۱]. زبونى و خوارى که در اثر فشار و ناچارى رخ مى ‌دهد.[۲]

ذُلّ و ذِلّة به معنى خوارى و ضدّ عزّت است (صحاح- قاموس). ذِلّ به معنى رام شدن است و ذلیل شخصى است که آشکارا خوار باشد و ناقه ذلول شتر رام است.[۳]

ذلت نفس و تن دادن به پستی ها و اعمال زشت از رذایل اخلاقى و نقطه مقابل عزت نفس است. یعنى به همان میزانى که عزت نفس و بزرگوارى آن ستایش شده است؛ تن دادن به خوارى امرى ناپسند بوده و مورد نکوهش قرار گرفته است.

تفاوت ذلت نفس با تواضع

تواضع، از صفات نیک اخلاقی است که فردی بدون هیچ چشمداشت مادی و دنیایی، از تکبر و برتربینی در برابر دیگر افراد با ایمان خودداری نموده و مزایا و محاسن خود را به رخ آنان نکشد. در مقابل، ذلّت و خواری، یعنی آن‌که خود را برای دنیاپرستان کوچک کرده و در مقابل آنها به تملق و چاپلوسی پرداخته تا از این طریق به منافع پَست مادی دست یابد که این رفتار در اسلام مورد نکوهش قرار گرفته است. در آموزه‌های دین اسلام برای تواضع آثاری مانند سربلندی، جلب محبّت دیگران و ... ذکر شده است.

در مرز و تفاوت میان تواضع و ذلّت باید گفت: تواضع، اقدامى است که انسان داوطلبانه در برابر دیگران به خاطر امتیازاتى که در آنان احساس می‌کند، انجام مى ‌دهد. ممکن است فردى خود را در برابر دیگران از جهتى یا جهاتى داراى امتیاز ببیند، براى این‌که مبادا به غرور و تکبر مبتلا شود باید به جهات امتیاز خود توجه نکند، بلکه به امتیازهاى دیگران - حتى احتمال پاره‌اى امتیازات در آنان - توجه کند و به خاطر همان جهات امتیاز، فروتنى کند؛ اما ذلّت، امرى است که معمولاً از ناحیه دیگران تحمیل می‌گردد و در ذلّت، فردِ ذّلت‌ پذیر تحقیر می‌شود، اگر تواضع با ذلت همراه شود، از نظر اخلاق اسلامی مردود است.[۴]

صفت نفسانى ذلت با تواضع رابطه نزدیکى دارد، زیرا هر فضیلتى حد وسط است و دو طرف افراط و تفریط آن مذموم است و صفت تواضع حد وسط است و طرف افراط آن کبر و طرف تفریط آن ذلت نفس است و براى انسان مؤمن جایز نیست که خود را ذلیل و پست کند.[۵]

منع از ذلت نفس در روایات

در سیره اهل بیت علیهم السلام همواره از خوار و ذلیل شدن مردم نهی و خودداری شده و این موضوع را مذمت کرده اند:

  • رسول اکرم (ص) فرمودند: «بر هیچ مسلمانى جایز نیست که خود را ذلیل و خوار نماید.»[۶]
  • ‌حضرت علی(ع) به فرزندشان امام حسن(ع) چنین فرمودند: «فرزند عزیز، از هر پستى و ذلّتى پرهیز نما گرچه تن دادن به پستى، راه رسیدن به خواسته هایت باشد، زیرا آن چیزى که در این معامله عایدت مى‌شود هرگز با سرمایه گرانقدر عزّت و شرفت برابرى نمی کند، فرزند عزیز، بنده دیگرى مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.»[۷]
  • امام صادق علیه السّلام فرمودند: «خداوند تمام کارهاى مسلمان را به خود او واگذار کرده و در اختیارش قرار داده است، ولى به او اختیار نداده که خود را ذلیل و خوار نماید.»[۸]
  • امیرالمؤمنین علی(ع) در سفرى که به شام می رفت، بین راه به شهر انبار، وارد شد. جمع کثیرى از کدخدایان و مالکین بر مرکبهاى خود سوار و به استقبال آن حضرت آمده بودند. موقعى که على(ع) نزدیک شد یکباره همه از مرکبها به زیر آمدند، پیاده و به طور دسته جمعى در رکابش دویدند. این صحنه در نظر على(ع) عجیب و غیر عادى آمد. پرسید این چه کارى بود؟ چرا پیاده شدید و دویدید؟ عرض کردند این روش اخلاقى ما است که براى تکریم و احترام امرا و فرمانروایان خود عمل می کنیم. حضرت فرمود به خدا قسم زمامداران شما از این رفتار نفعى نمی برند و طرفى نمى‌ بندند ولى شما با این عمل پر زحمت و آمیخته به ذلت، خویشتن را در دنیا دچار رنج و مشقت می کنید و در قیامت نیز گرفتار بدبختى و عقاب خواهید شد. ایشان همچنین فرمودند: چه پر ضرر است آن رنج و مشقتى که در پى آن مجازات و کیفر باشد! و چه پر منفعت است آن آسودگى و آزادى که با آن ایمنى از عذاب الهى باشد!
  • امام على (ع) در موضعی دیگر دستور داد که هر کس به من حاجتى دارد، درخواست خود را در نامه‌ اى بنویسد. می خواهم بدین وسیله آبروى درخواست‌ کننده را از ذلت سؤال محفوظ دارم.[۹]

مصادیق ذلت نفس

ذلت سؤال‌:

«لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ لا یسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً»[۱۰] «انفاق خالصانه و توأم با عزّ و احترام، شایسته تهى‌ دستان با شرافتى است که در راه اعلاء حق به مضیقه افتاده‌ اند و اکنون بر اثر ناتوانى، قدرت کار و فعالیت ندارند، به قدرى عفیفند که اگر کسى از وضع واقعى آنها آگاه نباشد غنى و ثروتمندشان مى‌ پندارد. اینان با عزّت نفس و مناعت طبعى که دارند هرگز به ذلتّ سؤال(درخواست) تن نمی دهند و از مردم تقاضاى عجزآمیز نمی کنند.»

حضرت على علیه السّلام فرمودند: «بردبارى در فقر توأم با عزّت، بهتر از ثروت آمیخته به خوارى و ذلّت است.»[۱۱]

ذلت بی سوادی:

رسول اکرم (ص) فرمودند: آن کس که ساعتى، ذلّت فراگرفتن علم را تحمّل نکند و با حقارت موقّت آن نسازد، براى همیشه در ذلّت نادانى می ماند و یک عمر با خوارى جهل به سر خواهد برد.[۱۲]

گفتار و رفتار ذلت‌ آمیز:

ابو بصیر به امام صادق علیه السّلام عرض کرد که مردى کم بضاعت با افراد متمکن و ثروتمند رفیق سفر مى ‌شود. آنان با ثروت بسیارى که دارند آزادانه مصارف مسافرت را مى‌ پردازند ولى او قادر نیست مانند آنها خرج کند. امام فرمود: دوست ندارم که خود را ذلیل و پست نماید، البته با کسانى رفیق راه شود که در ثروت همانند وى هستند.[۱۳]

ذلت بی لیاقتی:

گاهى اشخاص بی کفایت و نالایق به مقامى می رسند که شایسته آن نیستند. مردم متوجه و با هوش از اطاعت این قبیل زمامداران سرباز می زنند و در برابر آنان تمکین نمی نمایند. امام صادق(ع) فرموده است: سزاوار نیست مرد با ایمان موجبات خوارى و ذلت خود را فراهم نماید. عرض شد چگونه آدمى باعث خوارى خود مى ‌شود؟ فرمود به کارى دست می زند که قدرت و طاقت انجام آن را ندارد.[۱۴]

ذلت ترس و جزع:

امام على علیه السّلام فرموده است: مردم از ترس خوارى به سوى ذلّت و خوارى مى ‌شتابند و با این کار، پستى و حقارت خویش را افزایش می دهند.[۱۵]

امام صادق(ع) فرمودند: آدمى از ذلت و حقارت کوچکى اظهار ناراحتى و اندوه می کند و همین جزع و بی قرارى، او را به ذلت بزرگترى گرفتار می نماید.[۱۶]

رهایی از ذلت گناه:

امام صادق علیه السّلام فرمودند: کسى که می خواهد با نداشتن خویشاوند، محترم باشد، با نداشتن ثروت، بى ‌نیاز باشد، با نداشتن مقام شامخ اجتماعى داراى عظمت باشد، باید خویشتن را از ذلّت گناه به عزّت اطاعت الهى منتقل نماید.[۱۷]

پانویس

  1. لغت نامه دهخدا
  2. ترجمه مفردات، ج‌۲، ص ۱۷
  3. قاموس قرآن، ج۳، ص۲۲
  4. اسلام کوئست
  5. ذلت نفس، اصطلاحنامه جامع علوم اسلامی، بازیابی: ۵ اسفند ۹۲
  6. تاریخ یعقوبی، ص۶۷
  7. نهج البلاغه، نسخه صبحی صالح، نامه۳۱
  8. کافی ،ج۵، ص۶۳
  9. نهج البلاغه فیض صفحه ۱۰۹۴ - ثمرات الاوراق جلد ۲ صفحه ۲۴۴
  10. سوره بقره/۲۷۳
  11. غررالحکم،ص ۸۹
  12. بحارالانوار،ج۱، ص۵۷
  13. مکارم الاخلاق، ص۱۳۱
  14. محجة البیضاء، جلد ۴ ،صفحه ۱۰۸
  15. غررالحکم،ص۱۰۴
  16. تحف العقول،ص ۳۶۶
  17. بحار ج۱۵، قسمت ۲، صفحه ۱۶۴

منابع