آیه 119 سوره نساء

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 119 نساء)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ ۚ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا

مشاهده آیه در سوره


<<118 آیه 119 سوره نساء 120>>
سوره : سوره نساء (4)
جزء : 5
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و سخت گمراهشان کنم و به آرزو (های باطل و دور و دراز) درافکنم و دستور دهم تا گوش حیوانات ببرند (که اینها نصیب بتهاست) و امر کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند، و (ای بندگان بدانید) هر کس شیطان را دوست گیرد نه خدا را، سخت زیان کرده زیانی آشکار.

و یقیناً آنان را گمراه می کنم، و دچار آرزوهای دور و دراز [و واهی و پوچ] می سازم، و آنان را وادار می کنم که گوش های چهارپایان را [به نشانه حرام بودن بهره گیری از آنان] بشکافند، و فرمانشان می دهم که آفرینش خدایی را تغییر دهند [به این صورت که جنسیت مرد را به زن و زن را به مرد برگردانند، و فطرت پاکشان را به شرک بیالایند، و زیبایی های طبیعی، روحی، جسمی خود را به زشتی ها تبدیل کنند]. و هر کس شیطان را به جای خدا سرپرست و یار خود گیرد، مسلماً به زیان آشکاری دچار شده است.

و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد، و وادارشان مى‌كنم تا گوشهاى دامها را شكاف دهند، و وادارشان مى‌كنم تا آفريده خدا را دگرگون سازند.» و[لى‌] هر كس به جاى خدا، شيطان را دوست [خدا] گيرد، قطعاً دستخوش زيان آشكارى شده است.

و البته گمراهشان مى‌كنم و آرزوهاى باطل در دلشان مى‌افكنم و به آنان فرمان مى‌دهم تا گوشهاى چارپايان را بشكافند. و به آنان فرمان مى‌دهم تا خلقت خدا را دگرگون سازند. و هر كس كه به جاى خدا شيطان را به دوستى برگزيند زيانى آشكار كرده است.

و آنها را گمراه می‌کنم! و به آرزوها سرگرم می‌سازم! و به آنان دستور می‌دهم که (اعمال خرافی انجام دهند، و) گوش چهارپایان را بشکافند، و آفرینشِ پاک خدایی را تغییر دهند! (و فطرت توحید را به شرک بیالایند!)» و هر کس، شیطان را به جای خدا ولّیِ خود برگزیند، زیانِ آشکاری کرده است.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

and I will lead them astray and give them [false] hopes, and prompt them to slit the ears of cattle, and I will prompt them to alter Allah’s creation.’ Whoever takes Satan as a guardian instead of Allah has certainly incurred a manifest loss.

And most certainly I will lead them astray and excite in them vain desires, and bid them so that they shall slit the ears of the cattle, and most certainly I will bid them so that they shall alter Allah's creation; and whoever takes the Shaitan for a guardian rather than Allah he indeed shall suffer a manifest loss.

And surely I will lead them astray, and surely I will arouse desires in them, and surely I will command them and they will cut the cattle' ears, and surely I will command them and they will change Allah's creation. Whoso chooseth Satan for a patron instead of Allah is verily a loser and his loss is manifest.

"I will mislead them, and I will create in them false desires; I will order them to slit the ears of cattle, and to deface the (fair) nature created by Allah." Whoever, forsaking Allah, takes satan for a friend, hath of a surety suffered a loss that is manifest.

معانی کلمات آیه

امنينهم: منى (بر وزن عقل): اندازه گيرى. تمنّى: آرزو كردن . زيرا كه آرزو در ذهن انسان اندازه گيرى شده است . «امنينّهم»: به آرزو وادار مى كنم آنها را.

يبتكن: بتك: بريدن. «يبتكنّ» قطع مى كنند.

آذان: اذن (بر وزن شتر): گوش. جمع آن آذان است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً «118»

خداوند لعنتش كند وقتى كه گفت: من حتماً از بندگان تو سهمى معيّن خواهم گرفت (و گروهى را منحرف خواهم كرد).

وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً «119»

و حتماً آنان را گمراه مى‌كنم و قطعاً به آرزوها سرگرمشان مى‌سازم و دستورشان مى‌دهم كه گوش چهارپايان را بشكافند (تا علامت باشد كه اين حيوان سهم بت‌هاست) و به آنان فرمان مى‌دهم كه آفرينش خدا را دگرگون سازند. و هر كس به جاى خدا، شيطان را دوست و سرپرست خود بگيرد، بى‌گمان زيان كرده است، زيانى آشكار.

نکته ها

جمله‌ «لَأُمَنِّيَنَّهُمْ» به معناى القاى آرزوهاى پوچ و بيجا است.

شكافتن گوش حيوان، از برنامه‌هاى خرافى جاهليّت بود كه پس از آن، سوار شدن و ذبح و هر استفاده‌اى را از آن حيوان حرام مى‌پنداشتند.

تأكيدهاى بسيار شيطان بر گمراه ساختن مردم، كه در اين دو آيه آمده، هشدارى بر صاحبان ايمان است.

عبارت‌ «مِنْ عِبادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً» را دو گونه مى‌توان معنا كرد:

الف: بعضى از بندگان را گمراه مى‌كند.

ب: از هر بنده‌اى لحظاتى را شيطانى مى‌كند.

در روايتى مى‌خوانيم: جمله‌ «فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ» تغيير دين خدا را نيز شامل مى‌شود. «1»

«1». تفسير برهان و عيّاشى.

جلد 2 - صفحه 166

اسلام، اجازه‌ى بى‌مصرف ماندن يك حيوان را نمى‌دهد تا چه رسد به بى‌مصرف ماندن انسان‌ها. «فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ»

پیام ها

1- شرك‌ورزيدن در دام شيطان قرار گرفتن است. إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً ... لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ‌

2- شيطان، دشمن ديرين انسان است، به هوش باشيم در دام او نيفتيم. «لَأَتَّخِذَنَّ»

3- شيطان براى گمراهى انسان، آخرين تلاش خود را مى‌كند. (تمام آيه‌ى 119)

4- شيطان، همه را نمى‌تواند گمراه كند. «لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ»

5- شيطان، خالقيّت خدا را قبول دارد. «عِبادِكَ»

6- خطر وسوسه‌ها، جدّى و دائمى است، دشمن خود را بشناسيم. (حرف لام كه بر سر تمام افعال آمده است نشانه جدّى بودن خطر است). لَأَتَّخِذَنَ‌ ...

7- شيطان، هر كس را به نحوى گمراه مى‌كند. بدعت در دين، تغيير در آفرينش. «لَأُمَنِّيَنَّهُمْ‌، فَلَيُبَتِّكُنَّ، فَلَيُغَيِّرُنَّ»

8- آرزوهاى طولانى از القائات شيطان است. «لَأُمَنِّيَنَّهُمْ»

9- شيطان، ابتدا در فكر و روح انسان اثر مى‌گذارد، سپس او را تسليم خود مى‌گرداند. (جمله‌ى گمراه كردن و آرزوى طولانى ابتدا مطرح شده، سپس فرمان دادن) «لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ»

10- انسان فطرتاً در مسير حقّ است. كلمه «اضلال» در جايى بكار مى‌رود كه قبلًا مسير حقّ باشد. «لَأُضِلَّنَّهُمْ»

11- شيطان مردم را به حرام كردن حلال‌هاى الهى دعوت مى‌كند. «فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ»

12- آرزوها زمينه اطاعت‌پذيرى از شيطان است. «لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ»

13- خرافات، از القائات شيطانى است. «فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ»

14- تغيير مخلوقات (نظير زن را به مرد و مرد را به زن تبديل كردن) كارى حرام و

جلد 2 - صفحه 167

شيطانى است. «فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ» امام صادق فرمود: يعنى دستورات و دين خدا را تغيير مى‌دهند.

15- اطاعت از شيطان در حقيقت پذيرش ولايت اوست. «يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا»

16- تنها خداوند شايسته ولايت بر انسان است. «وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً (119)

«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 501 (هر دو روايت به نقل از مجمع البيان)

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 579

بعد از آن استدلال نموده بر آنكه عبادت اوثان، عبادت شيطان؛ و عبادت شيطان، اقطع ضلالت است به سه وجه: اول- آنكه او مريدى است منهمك در اضلال كه مصدر هيچ فعل خيرى نمى‌شود. پس اطاعت او عين ضلال، و غايت بعد از هدى مى‌باشد. دوم- آنكه ملعون است به جهت ضلال، پس طاعت او مستجلب ضلال و لعن باشد. سيم- آنكه در غايت عداوت و سعايت است در اهلاك بندگان، و موالات نمودن با كسى كه موصوف به چنين صفتى باشد، غايت ضلالت است، چه جاى اطاعت او؛ و نيز از قول او خداوند حكايت فرمايد:

وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ‌: و هر آينه البته البته گمراه گردانم بنى آدم را از طريق حق و هدايت به وسيله وساوس و غرور و غفلت، وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ‌: و هر آينه البته البته در آرزوها و آمال دراز ايشان را افكنم و بيارايم و مزين سازم در چشم ايشان امانى باطله را، مثل طول حيات و تأخير توبه و يا عدم بعث و نشر و عقاب و دخول بهشت و ارتكاب ذنوب به رجاء رحمت و غفران و غيره براى عدم تدارك و تعطيل در اعمال صالحه و افعال حسنه. وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ‌: و هر آينه البته البته امر كنم ايشان را، پس هر آينه بشكافند و يا قطع كنند گوشهاى چهار پايان را، به جهت حرام گردانيدن آنچه خداوند تعالى حلال فرموده. اين اشاره است به آنچه اعراب بر آن بودند از بحيره و سائبه و وصيله و حام كه آن را نصيب اوثان مى‌دانستند. تفصيل آن در اوايل سوره مائده مذكور خواهد شد انشاء اللّه. وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ‌: و هر آينه البته البته امر نمايم ايشان را تا البته تغيير دهند خلقت الهى را به صورت، يعنى نقض خلق كنند مثل خصى كردن انسان (خواجه نمودن) و تيز ساختن دندان، و يا به صفت مانند لواط و سحق، و رقم كبود زدن بر روى لب و دست و پاى، و مثل اين است‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 580

عبادت شمس و قمر و استعمال قوى و جوارح در امور باطله كه نه سبب كمال نفس است و نه موجب قرب الهى.

از حضرت باقر و صادق عليهما السلام مروى است كه مراد، كنه دين خدا را تغيير و تبديل دهند لقوله تعالى: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ‌، اى دين اللّه الّذى خلق النّاس عليه. «1» و ابن عباس و ابراهيم و مجاهد و حسن و قتاده بر اين قولند.

زجاج گفته: معنى آنست كه ايشان احكام و اغراض را در خلق خدا بگردانيدند، چه حق تعالى چهار پايان را آفريد تا به آن منتفع شوند. ايشان آن را بر خود حرام ساختند؛ بحيره و سائبه و شمس و قمر و خشب را خلق فرمود تا مسخر او باشند در منافع عباد، ايشان از آن عدول كرده، عبادت آنها كنند. و حمل آيه بر تغيير دين، اولى است، جهت آنكه اين وجه شامل جميع تغييرات شرعيه مى‌باشد.

تبصره: آيه شريفه دليل است بر حرمت تراشيدن ريش، چنانچه از بيضاوى نقل شده كه آيه را حمل بر عموم نموده، زيرا شيطان اقرار نموده كه البته البته امر نمايم بنى آدم را كه تغيير خلقت خدا را دهند. و در آمدن ريش، خلق الهى، و مسلم است تراشيدن آن، امر شيطان، و تغيير خلقت؛ و ارتكاب امر شيطان، محققا حرام خواهد بود. و همچنين قطع گيسوى زنان كه حاليه ميان بعضى از نساء متداول گرديده، از امر شيطان، و تابعين آن از صراط مستقيم منحرف خواهند بود. بلى آنچه مخصص دارد، يعنى سنت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، بيان آن را فرموده؛ مثل چيدن ناخن و زدن شارب و ختنه و برطرف نمودن موى زهار و مانند آن، امر تابع آن است. و آنچه نرسيده، به اصل خود باقى است. بنابراين از شرع مقدس در تراشيدن ريش امرى وارد نشده، پس حرمت بر آن تعلق گيرد. بعلاوه در معانى الاخبار، صدوق رحمه اللّه از رسول اكرم‌

«1» منهج الصادقين، جلد 1، صفحه 115- 116.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 581

صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه فرمود:

حفّوا الشوارب و اعفوا عن اللّحى و لا تشبّهوا بالمجوس. «1» يعنى: بزنيد شارب را و بگذاريد ريش را و متشبه نشويد به مجوس.

و تراشيدن چون نهى بر آن وارد شده، لذا فعلش حرام است. گذشته از اينها قبح عقلى دارد، زيرا تراشيدن ريش، سبب تشبه به زنان است از حيث صورت.

و گذاشتن آن، تميز صورى است ما بين زن و مرد؛ پس عقل حكم كند به وجود اين تميز. و مرحوم حجة الاسلام آقا سيد محمد كاظم رحمه اللّه فرمايد: استدلال به آيه بعيد است، لكن ممكن است استدلال به اخبار دالّه بر عدم جواز تشبه رجال به نساء، چون به ريش تراشيدن شبيه به زن مى‌شود، و ممكن است تمسك به اخبار داله بر عدم جواز بر مشاكله با اعداء دين، مثل قوله عليه السّلام:

لا تسلكوا مسالك اعدائى. و ممكن است استدلال به خبرى كه مضمون آن اين است: خير شبابكم من تشبّه بالكهول و شرّ كهولكم من تشبّه بالشّباب، بلكه دعواى قبح عقلى آن فى نفسه بعيد نيست. و كيف كان، اشكالى در حرمت تراشيدن باقى نيست، و فتاوى علماى حاليه كثر اللّه امثالهم نيز بر اين مى‌باشد؛ فعليك الاختيار.

وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ‌: و هر كه اتخاذ كند و بگيرد شيطان را دوستى به غير خدا، يعنى هر چه شيطان وسوسه و امر نمايد، به آن اقدام كند و تجاوز نمايد از اطاعت الهى به طاعت او، و امر او را بر امر خدا اختيار كند، فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً: پس بتحقيق زيان و ضرر كند، زيانى روشن، چه سرمايه عمر و ربح تجارت اخرويه از دست داده، بى‌بهره ماند از درك سعادت ابديه به ترك اعمال حسنه، و هيچ خسرانى به آن نمى‌رسد كه شخص تبديل نمايد مقامات و درجات بهشتى را به طبقات و دركات جهنم.

«1» بحار الانوار، جلد 76، صفحه 111، حديث 10.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 582


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً (119)

ترجمه‌

و هر آينه گمراه مى‌كنم ايشانرا و در آرزو مياندازم ايشانرا و هر آينه امر ميكنم ايشانرا پس هر آينه ميبرند گوشهاى چهارپايان را و هر آينه امر مى‌كنم ايشانرا پس هر آينه تغيير مى‌دهند آفريده خدا را و هر كه بگيرد شيطان را صاحب اختيار از غير خدا پس تحقيق زيان كرده است زيانى آشكارا..

تفسير

شيطان در بارگاه احديت باظهار عناد اجمالى اكتفا ننمود بلكه بپاره از

جلد 2 صفحه 127

حيل و دسائس خود تفصيلا اشاره كرده از آن جمله آنكه بنى آدم را از شاهراه هدايت بجادّه ضلالت ميكشانم و باطل را در نظر آنها حق جلوه ميدهم و آنها را بآرزوهاى دور و دراز مياندازم مانند آنكه عمر شما طولانى خواهد شد و موقع عبادت در پيرى است و موفق بتوبه خواهى شد و اميد است قيامت دروغ باشد و خدا ارحم الراحمين است اگر بنا شد همه را بجهنم ببرد پس كه را به بهشت ميبرد و شفاعت شفعاء چه خواهد شد از اين قبيل آمال و آرزوها كه موجب بطلان عمر و حرمان از مقصود است و وادار ميكنم آنها را بوساوس خود كه گوشهاى چهارپايان را ببرند چنانچه گفته‌اند معمول عرب در آنزمان بوده كه چون ناقه پنج شكم ميزائيد و پنجمى نر بود گوش او را چاك ميدادند و انتفاع از آن را بر خودشان حرام مينمودند و بعضى گفته‌اند اين عمل را بعنوان تعبّد بت‌هاشان بجا مى‌آوردند و در مجمع از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه گوش را از بيخ مى‌بريدند چنانچه فعلا هم معمول است كه گوش بعضى از حيوانات را براى اغراض فاسده ميبرند و آنها را وادار مينمايم كه خلقت اصليه الهيه را تغيير دهند و نيز در مجمع از آنحضرت نقل نموده كه مراد از تغيير خلق تغيير دين خدا و امر و نهى او است و مؤيد اين معنى است قول خداوند فطرة اللّه التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه يعنى فطرت الهى كه مفطور فرموده است مردم را بر آن روا نيست تبديلى در خلق خداوند فيض ره فرموده موجب مزيد تأييد است قول خداوند در تعقيب اين آيه شريفه ذلك الدّين القيّم يعنى اين فطرت دين قويم است و تفسير شده است از ائمه اطهار فطرت خدا باسلام و شايد مندرج شود در آن هر تغيير خلقى از خداوند خواه در صورت باشد خواه در صفت بدون ترخيص الهى مانند كور نمودن چشم حيوان نرى كه زياد عمر كرده باشد و خواجه نمودن بندگان و مثله نمودن و منافات ندارد تفسير بدين و امر چون همه اينها داخل در آندو است حقير عرض ميكنم ظاهر آيه شريفه آنستكه اين جمله كه تغيير خلق باشد بمنزله تعليل براى جمله سابق است كه بريدن گوش حيوانات باشد و چون سرّ ممنوعيت آن معلوم نبوده خداوند اشاره بآن فرموده كه اين از افراد تغيير خلق خدا است كه واضح است سزاوار نيست بنده را كه نقصى در آن احداث نمايد چون اگر وجودش لازم و مستحسن نبود خداوند خلق نمى‌فرمود و داخل در نظام احسن نميشد و اين مطلب در نزد الهيّون ارتكازى و مبرهن عقلى است نهايت آنكه چون بعضى امور در مقام حدوث لازم و مورد

جلد 2 صفحه 128

احتياج و داخل در خلقت است و در مقام بقاء زائد و مورد احتياج نيست يا مضر است بيان فرموده‌اند كه جائز يا واجب يا مستحب است زائل شود مانند ناف طفل يا غلاف حشفه يا موى سر و شارب و عانه و ساير بدن يا ناخن و امثال اينها كه هر يك بجاى خود بيان شده است و اينكه امام (ع) بدين و امر الهى تفسير فرموده است بنظر حقير براى بيان فرد خفى است كه نوعا اذهان از آن غافل است علاوه بر آنكه شامل تمام اينها ميشود و تغيير عقل فطرى الهى اكمل افراد تغيير است بنابر اين بنظر حقير داخل است در آيه شريفه تراشيدن ريش كه مميّز مرد از زن در بشره است و در بقاء مورد احتياج است خصوص بضميمه روايات و سيره مرضيه انبياء و ائمه و اولياء كه ملتزم به ترك بوده‌اند و روايت منقوله از حضرت امير المؤمنين (ع) در مستدرك كه فرموده تراشيدن ريش از مصاديق مثله است و كسيكه مثله نمايد پس بر او باد لعنت خداوند كه واضح است حضرت ميخواهد بفرمايد اين عمل تغيير خلق است كه مبادا شيطان شبهه نمايد كه اين از قبيل امور زائده است خلاصه آنكه از آيه استفاده ميشود كه هر تغيير خلقى متابعت شيطان و موجب خسران است و آنچه از خارج جواز يا وجوب يا استحبابش ثابت شود معلوم ميشود در مقام حدوث جزء خلق و در مقام بقاء از زوايد است و جزء خلق نيست مانند بعضى ستونها و آلات كه در مقام حدوث براى بنا لازم است و در مقام بقا زائد است و بايد رفع شود بنابر اين دلالت آيه شريفه بر عموم منع واضح و مؤيد بعقل و نقل است و تخصيصى در آن راه نيافته است و آنچه در خارج بيان فرموده‌اند براى خروج موضوعى است لذا اگر حضرات فرنگى‌مآب‌ها از قرآن آيه خواسته باشند و بنظر انصاف در اين صحيفه نظر نمايند نبايد ترديدى براى آنها باقى بماند خداوند همه را از شر وساوس شيطان حفظ فرمايد و كسيكه شيطان را صاحب اختيار خود نمايد و اختيار كند اطاعت او را بر اطاعت خداوند زيان واضحى نموده است زيرا سرمايه خود را كه عمر عزيز است بباد داده و سر منزل خود را كه بهشت است بجهنم تبديل نموده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


16وَ لَأُضِلَّنَّهُم‌ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُم‌ وَ لَآمُرَنَّهُم‌ فَلَيُبَتِّكُن‌َّ آذان‌َ الأَنعام‌ِ وَ لَآمُرَنَّهُم‌ فَلَيُغَيِّرُن‌َّ خَلق‌َ اللّه‌ِ وَ مَن‌ يَتَّخِذِ الشَّيطان‌َ وَلِيًّا مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ فَقَد خَسِرَ خُسراناً مُبِيناً (119)

و ‌هر‌ آينه‌ گمراه‌ ميكنم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و ‌هر‌ آينه‌ بآمال‌ و آرزوها مياندازم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و ‌هر‌ آينه‌ وادار ميكنم‌ ‌که‌ گوشهاي‌ چهارپايان‌ ‌را‌ قطع‌ كنند ‌ يا ‌ شكاف‌ زنند و امر ميكنم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌که‌ تغيير دهند خلقت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ و كسي‌ ‌که‌ شيطان‌ ‌را‌ ولي‌ و دوست‌ ‌خود‌ گرفت‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌پس‌ بتحقيق‌ زيان‌ كار شد بزيان‌ مبين‌ واضحي‌.

‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌در‌ تعقيب‌ ‌آيه‌ قبل‌ مقول‌ قول‌ شيطان‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌ وَ لَأُضِلَّنَّهُم‌ اضلال‌ شيطان‌ بسيار ‌است‌ ‌هر‌ كسي‌ ‌را‌ بيك‌ راهي‌ گمراه‌ ميكند ‌در‌ قرآن‌ ‌است‌ وَ أَن‌َّ هذا صِراطِي‌ مُستَقِيماً فَاتَّبِعُوه‌ُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُل‌َ فَتَفَرَّق‌َ بِكُم‌ عَن‌ سَبِيلِه‌ِ انعام‌ ‌آيه‌ 153، و ‌در‌ حديث‌ منسوب‌ بپيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ روزي‌ خطي‌ ‌با‌ انگشت‌ مبارك‌ روي‌ زمين‌ كشيد و فرمود ‌اينکه‌ ‌است‌ صراط مستقيم‌ سپس‌ خطوط بسياري‌ ‌از‌ طرف‌ يمين‌ و يسار ‌اينکه‌ خط كشيد و فرمود ‌هذه‌ سبل‌ الشيطان‌ لذا اتباع‌ شيطان‌ بسيار هستند، ‌در‌ بعض‌ اخبار دارد صد نود و نه‌ اتباع‌ شيطان‌ هستند، و ‌در‌ بعض‌ ديگر ‌از‌ هزار نهصد و نود و نه‌ اتباع‌ شيطان‌ هستند وَ لَأُمَنِّيَنَّهُم‌ آمال‌ و آرزوهاي‌ دراز ‌در‌ بشر بسيار ‌است‌ و بهر مرتبه‌ ‌هم‌ ‌که‌ نائل‌ شود سير نميشود

منهومان‌ ‌لا‌ يشبعان‌ طالب‌ العلم‌ و طالب‌ الدنيا

(فريدون‌ بملك‌ جهان‌ نيم‌ سير) بقدري‌ هوي‌ و هوس‌ چشم‌ و گوش‌ اولاد آدم‌ ‌را‌ كور و كر كرده‌ ‌که‌ ديگر نه‌ حقيقت‌ ‌را‌ پي‌ ميبرند و نه‌ صداي‌ حق‌ ‌را‌ ميشنوند.

وَ لَآمُرَنَّهُم‌ امر شيطان‌ وسوسه‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ قلب‌ خطور ميكند ‌که‌ مبدء اولي‌ فعل‌ ‌است‌ مقابل‌ الهام‌ ملك‌ ‌است‌ و فارق‌ ‌بين‌ وسوسه‌ شيطان‌ و الهام‌ ملك‌

جلد 6 - صفحه 213

سه‌ چيز ‌است‌: عقل‌ و مشاورة ‌با‌ عقلاء و شرع‌ مطهر.

فَلَيُبَتِّكُن‌َّ آذان‌َ الأَنعام‌ِ بتك‌ بمعني‌ قطع‌ و شق‌ ‌است‌ ‌در‌ مجمع‌ البحرين‌ ‌در‌ لغت‌ بتك‌ ميگويد ‌قال‌ المفسر و ‌هو‌ فعلهم‌ بالنجائب‌ كانوا يشقون‌ اذن‌ الناقة اذا ولدت‌ خمسة ابطن‌ و ‌کان‌ الخامس‌ ذكرا و حرموا ‌علي‌ انفسهم‌ الانتفاع‌ و معلوم‌ ‌است‌ ‌اينکه‌ عمل‌ بدعت‌ و تشريع‌ ‌است‌ و بدستور شيطان‌.

وَ لَآمُرَنَّهُم‌ فَلَيُغَيِّرُن‌َّ خَلق‌َ اللّه‌ِ معروف‌ ‌در‌ انظار ‌آنها‌ منكر و منكر معروف‌ مؤمن‌ ‌در‌ انظار ‌آنها‌ خوار و خفيف‌، كافر محترم‌ و شريف‌، عالم‌ حقير، جاهل‌ عظيم‌ دين‌ عقب‌ سر، دنيا نصب‌ العين‌، خداوند ‌را‌ عاصي‌، شيطان‌ ‌را‌ مطيع‌ هستند، ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ اخبار بامر تفسير ‌شده‌ ‌يعني‌ اوامر الهي‌ ‌را‌ تغيير ميدهند، و اللّه‌ العالم‌ وَ مَن‌ يَتَّخِذِ الشَّيطان‌َ وَلِيًّا مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ فَقَد خَسِرَ خُسراناً مُبِيناً ولي‌ بمعني‌ صاحب‌ اختيار ‌يعني‌ ‌در‌ تحت‌ اوامر شيطان‌ ‌در‌ آيد خاسر ميشود بخسران‌ آشكارا چه‌ خسرانيت‌ بالاتر ‌از‌ دخول‌ جهنم‌ و محروم‌ شدن‌ ‌از‌ بهشت‌ و شيطان‌ قسم‌ خورده‌ ‌که‌ تمام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ إغواء كند قال‌َ فَبِعِزَّتِك‌َ لَأُغوِيَنَّهُم‌ أَجمَعِين‌َ إِلّا عِبادَك‌َ مِنهُم‌ُ المُخلَصِين‌َ و ‌در‌ جواب‌ ‌او‌ خداوند ميفرمايد قال‌َ فَالحَق‌ُّ وَ الحَق‌َّ أَقُول‌ُ لَأَملَأَن‌َّ جَهَنَّم‌َ مِنك‌َ وَ مِمَّن‌ تَبِعَك‌َ مِنهُم‌ أَجمَعِين‌َ ص‌ ‌آيه‌ 82‌-‌ 85، نستعيذ باللّه‌ ‌منه‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 119)

دوم: «آنها را گمراه می کنم» (وَ لَأُضِلَّنَّهُم).

3- «با آرزوهای دور و دراز و رنگارنگ آنها را سرگرم می سازم» (وَ لَأُمَنِّینَّهُم).

4- آنها را به اعمال خرافی دعوت می کنم، از جمله «فرمان می دهم که گوشهای چهارپایان را بشکافند و یا قطع کنند» (وَ لَآمُرَنَّهُم فَلَیبَتِّکنَّ آذانَ الأَنعامِ).

و این اشاره به یکی از اعمال زشت جاهلی است که در میان بتپرستان رایج بود که گوش بعضی از چهار پایان را می شکافتند و یا به کلی قطع می کردند و سوار شدن بر آن را ممنوع می دانستند و هیچ گونه از آن استفاده نمی نمودند.

5- «آنها را وادار می سازم که آفرینش پاک خدایی را تغییر دهند» (وَ لَآمُرَنَّهُم فَلَیغَیرُنَّ خَلقَ اللّهِ). و این ضرر غیر قابل جبرانی است که شیطان بر پایه سعادت انسان می زند.

این جمله اشاره به آن است که خداوند در نهاد اولی انسان توحید و یکتاپرستی و هر گونه صفت و خوی پسندیدهای را قرار داده است ولی وسوسه های شیطانی و هوی و هوسها انسان را از این مسیر صحیح منحرف می سازد و به بیراهه ها می کشاند.

و در پایان یک اصل کلی را بیان کرده، می فرماید: «هر کس شیطان را به جای خداوند به عنوان ولیّ و سرپرست خود انتخاب کند زیان آشکاری کرده» (وَ مَن یتَّخِذِ الشَّیطانَ وَلِیا مِن دُونِ اللّهِ فَقَد خَسِرَ خُسراناً مُبِیناً).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع