آیه 104 سوره آل عمران

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 104 آل عمران)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<103 آیه 104 سوره آل عمران 105>>
سوره : سوره آل عمران (3)
جزء : 4
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و باید برخی از شما مسلمانان، خلق را به خیر و صلاح دعوت کنند و امر به نیکوکاری و نهی از بدکاری کنند، و اینها (که واسطه هدایت خلق هستند) رستگار خواهند بود.

و باید از شما گروهی باشند که [همه مردم را] به سوی خیر [اتحاد، اتفاق، الفت، برادری، مواسات و درستی] دعوت نمایند، و به کار شایسته و پسندیده وادارند، و از کار ناپسند و زشت بازدارند؛ و اینانند که یقیناً رستگارند.

و بايد از ميان شما، گروهى، [مردم را] به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارانند.

بايد كه از ميان شما گروهى باشند كه به خير دعوت كنند و امر به معروف و نهى از منكر كنند. اينان رستگارانند.

باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

There has to be a nation among you summoning to the good, bidding what is right, and forbidding what is wrong. It is they who are the felicitous.

And from among you there should be a party who invite to good and enjoin what is right and forbid the wrong, and these it is that shall be successful.

And there may spring from you a nation who invite to goodness, and enjoin right conduct and forbid indecency. Such are they who are successful.

Let there arise out of you a band of people inviting to all that is good, enjoining what is right, and forbidding what is wrong: They are the ones to attain felicity.

معانی کلمات آیه

أمة: جماعتى كه قصد يا وجه مشترك دارند. «ام» در اصل به معنى قصد است «امه: قصده».

معروف: خوب. آن در اصل به معنى شناخته شده است (بقره/ 178).

منكر: بد. نكر به معنى ناشناختن، منكر به معنى ناشناخته است. كار منكر و امر منكر آن است كه عقل سليم و شرع آن را قبيح و ناپسند بداند (قاموس قرآن).

مفلحون: فلح، فلاح و افلاح: رستگارى. مفلحون: رستگاران.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«104» وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌

و از ميان شما بايد گروهى باشند كه (ديگران را) به خير دعوت نمايند و امر به معروف ونهى از منكر كنند و آنها همان رستگارانند.

نکته ها

قرارگرفتن آيه‌ى امر به معروف ونهى از منكر در ميان دو آيه‌اى كه دستور اتّحاد و يكپارچگى مى‌دهد، شايد از آن رو باشد كه در نظام اجتماعىِ متفرّق و از هم پاشيده، يا قدرت دعوت به خير و معروف وجود ندارد و يا اينكه چنين دعوت‌هايى مؤثّر و كارساز نيست.

امر به معروف ونهى از منكر، به دو صورت انجام مى‌شود:

1. به عنوان وظيفه‌اى عمومى و همگانى كه هركس به مقدار توانايى خود بايد به آن اقدام كند.

2. وظيفه‌اى كه يك گروه سازمان يافته و منسجم آن را به عهده دارد و با قدرت، آن را پى‌مى‌گيرد. چنانكه اگر راننده‌اى در خيابان خلاف كند، هم ساير رانندگان با چراغ و بوق به او اعتراض مى‌كنند و هم پليس براى برخورد قاطع با متخلّف وارد صحنه مى‌شود.

جلد 1 - صفحه 578

درباره امربه‌معروف ونهى از منكر، روايات بسيارى آمده كه از نقل آنها صرف‌نظر و به اين مقدار بسنده مى‌كنيم كه على عليه السلام فرمود: «اگر امر به معروف و نهى از منكر ترك شود، كارهاى نيك و خير تعطيل و اشرار و بَدان بر خوبان مسلّط مى‌شوند». «1»

پیام ها

1- در جامعه اسلامى، بايد گروهى بازرس و ناظر كه مورد تأييد نظام هستند، بر رفتارهاى اجتماعى مردم نظارت داشته باشند. «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ»

2- اصلاح جامعه و جلوگيرى از فساد، بدون قدرتِ منسجم و مسئول مشخّص امكان ندارد. «مِنْكُمْ أُمَّةٌ»

3- دعوت‌كننده‌ى به خير ومعروف بايد اسلام‌شناس، مردم‌شناس وشيوه‌شناس باشد. لذا بعضى از افراد اين وظيفه را به عهده دارند، نه همه آنها. «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ»

4- دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر، بايد به صورت دائمى باشد، نه موسمى و موقّتى. «يَدْعُونَ، يَأْمُرُونَ، يَنْهَوْنَ» فعل مضارع، نشانه استمرار است.

5- امر به معروف، بر نهى از منكر مقدّم است. اگر راه معروف‌ها باز شود، زمينه براى منكر كم مى‌گردد. «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»

6- كسانى كه براى رشد و اصلاح جامعه دل مى‌سوزانند، رستگاران واقعى هستند وگوشه‌گيرانِ بى‌تفاوت را از اين رستگارى سهمى نيست. «أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

7- فلاح و رستگارى، تنها در نجات و رهايى خود خلاصه نمى‌شود، بلكه نجات و رشد ديگران نيز از شرايط فلاح است. «يَأْمُرُونَ، يَنْهَوْنَ، أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

«1». نهج‌البلاغه، نامه 47.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌1، ص: 579

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (104)

بعد از آن در بيان دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر فرمايد:

وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ: و بايد كه باشد از شما گروهى كه، يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ: بخوانند مردمان را به نيكوئى. مراد دعوت به اسلام يا به ائتلاف مؤمنان با يكديگر. نزد بعضى مراد مؤذنانند كه خلق را به عبادت خداى تعالى مى‌خوانند. وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ‌: و امر نمايند مردم را به معروف كه اعمال‌

«1» نهج البلاغه، خطبه 18.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 199

مستحسنه شرعيه نبويه مى‌باشد. وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ: و باز دارند مردم را از افعال ناشايسته.

بيان: مفسرين را در معروف و منكر وجوهى است: 1- معروف، آنچه خدا و رسول امر فرموده؛ منكر، آنچه را كه خدا و رسول نهى فرموده. 2- معروف، آنچه مستحسن باشد در نظر شرع و عقل؛ منكر، آنچه قبيح باشد در نظر شرع و عقل. 3- معروف، آنچه موافق كتاب خدا و سنت پيغمبر باشد؛ منكر، هر چه مخالف قرآن و شريعت باشد. 4- معروف، تمام واجبات و مستحبات شرعيه؛ منكر، كليه محرمات اسلاميه.

وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌: و آن جماعت متصفه به صفات سه گانه، ايشانند رستگاران در دنيا و آخرت و فايز شدگان به سعادت.

تبصره: در آن چند مطلب است:

مطلب اول: هيچيك از واجبات در ايصال خير و رفع مضار نسبت به جامعه بشر به مرتبه اين دو فريضه نمى‌رسد، زيرا معروف، كلمه كليه است فرايض و سنن و خيرات را؛ و منكر، عام است تمام قبايح و شرور را. پس فى الحقيقه قيام فعل خيرات، و قوام ترك شرور، منوط به اين دو واجب است، و نظام ملك و ملت و دين و دولت مربوط است به جريان اين دو امر عظيم. در كتاب كافى از حضرت باقر عليه السّلام مروى است:

انّ الامر بالمعروف و النّهى عن المنكر سبيل الانبياء و منهاج الصّلحاء فريضة عظيمة بها تقام الفرايض و تأمن المذاهب و تحلّ المكاسب و تردّ المظالم و تعمر الارض و ينتصف من الاعداء و يستقيم الامر. «1» (الحديث) بدرستى كه امر به معروف و نهى از منكر، راه انبياء و طريقه صلحا است. فريضه بزرگى است كه به آنست قيام تمام فرائض، راهها به آن ايمن مى‌شود، و كسبها به آن حلال‌

«1» فروع كافى، جلد 5، كتاب الجهاد، باب الامر بالمعروف و النهى عن المنكر، صفحه 55، حديث اوّل.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 200

مى‌گردد، و مظالم به سبب آن رد مى‌شود، و زمين به آن آباد مى‌گردد، و به آن انصاف از دشمنان ظهور يابد، و استقامت امور به آن حاصل آيد.

مطلب دوم: وجوب امر به معروف و نهى از منكر اجماعى است، لكن اختلاف است كه آيا واجب عينى است يا كفائى. جمعى از علماى متأخرين مانند شيخ طوسى، و شيخ ابو القاسم حلى، و ابن ادريس، و شهيد اول، و شيخ على رضوان اللّه عليهم، واجب عينى دانسته‌اند كه بر هر فرد مسلمانى واجب است. و بعضى ديگر مانند علم الهدى، و شيخ ابو الصلاح، و علامه حلى، و شهيد ثانى رضوان اللّه عليهم، واجب كفائى دانسته‌اند كه به اقدام بعضى، از ديگران ساقط است. و بنابر هر دو قول، وجوب، منوط بر چهار شرط است:

1- علم به معروف و منكر شرعيه و تميز بين آن از يكديگر. 2- اصرار آن شخص بر ترك معروف و فعل منكر و ظاهر نبودن علامت ارتفاع آن. 3- ترتب اثر مطلوب بر فعل او در معرض احتمال باشد، كه داند قيام او به امر و نهى مذكور، اثرى مترتب شود. 4- آنكه مأمون بودن از ضرر مالى يا عرضى يا بدنى، بر امر و نهى مذكور نسبت به آمر و ناهى، و نه نسبت به مسلمانان.

و مراتب انكار سه است: اول- انكار بقلب، و آن نيز چند چيز است:

1- اعتقاد وجوب فعلى كه ترك شده، و حرمت فعلى كه به عمل آمده. 2- ترتب عقاب الهى بر ترك و فعل مذكور. 3- رضا نداشتن به آن. 4- آثار كراهت ظاهر شدن از عدم مصاحبت و مجالست و مودت و محبت و غيره. دوم از مراتب انكار، انكار به زبان است كه اول مراتبش، موعظه و نصيحت، و آخر مراتبش توبيخ و ملامت است. سوم از مراتب انكار، انكار به دست است، كه عبارت از شكستن آلات فسق و اعدام ادوات حرام و دور كردن فاعل آن از مقام فعل مذكور. و بايد دانست كه آنچه از اين مراتب، مشروط به شروط چهار گانه فوق است، مرتبه دوم و سوم است، نه مرتبه اول كه انكار به قلب باشد؛ و آن‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 201

متوقف بر هيچ شرطى نيست و در هيچ زمان و مكان ساقط نخواهد بود، بلكه ثابت و محقق مى‌باشد.

مطلب سوم: شمه‌اى از احاديث وارده در اين دو امر:

1- نهج البلاغه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد: انّ اللّه سبحانه لم يلعن القرن الماضى بين ايديكم الّا لتركهم الامر بالمعروف و النّهى عن المنكر، فلعن السّفهاء لركوب المعاصى و الحكماء لترك التّناهى. «1» به تحقيق خداوند سبحان لعن نفرمود اهل قرون گذشته را، مگر به سبب ترك كردن آنها امر به معروف و نهى از منكر را. پس لعن نمود سفهاء را به جهت بجا آوردن معاصى، و حكماء را به جهت ترك نهى از مناهى.

2- علامه مجلسى رضوان اللّه عليه از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده: لا يزال النّاس بخير ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و تعاونوا على البرّ، فاذا لم يفعلوا ذلك نزعت منهم البركات و سلّط بعضهم على بعض و لم يكن لهم ناصر فى الارض و لا فى السّماء. «2» هميشه مردم به خير هستند مادامى كه امر به معروف و نهى از منكر نمايند و معاونت به امور خير نمايند. پس وقتى كه بجا نياورند آن را، بر كنده شود از ميان ايشان بركات، و مسلط شوند بعضى بر بعض ديگر، و نباشد براى آنها ياورى، نه در آسمان و نه در زمين.

3- عقاب الاعمال- صدوق رضوان اللّه عليه از حضرت رضا عليه السّلام روايت نموده: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: اذا تركت امّتى الامر بالمعروف و النّهى عن المنكر فليؤذن بوقاع من اللّه جلّ اسمه. «3» فرمود حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: زمانى كه ترك كردند امت من امر به معروف و نهى از منكر را، پس اعلام شود بوقوع عذاب از خداوند جلّ اسمه.

«1» نهج البلاغه، خطبه 190 (خطبه قاصعه)

«2» بحار الانوار، جلد 100، كتاب الامر بالمعروف و النّهى عن المنكر، باب اوّل، صفحه 94، حديث 95.

«3» ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صفحه 304.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 202


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (104)

ترجمه‌

و بايد باشند از شما جماعتى كه بخوانند بسوى خير و امر كنند به كار شايسته و نهى كنند از كار ناشايسته و آنگروه آنانند رستگاران..

تفسير

امت بمعنى جماعت است اگرچه گاهى اطلاق بر شخص هم ميشود ولى اينجا مراد نيست براى عود ضمير جمع بآن و خير هر كار خوبى است و آنچه صلاح دين و دنيا باشد و البته فرد اكمل اسلام است و معروف هر كار شايسته است كه‌

جلد 1 صفحه 470

عقل احراز حسن آن را نموده باشد مستقلا يا بواسطه حكم شرع چنانچه اماميه قائلند كه احكام شرعيه تابع مصالح و مفاسد واقعيه است و منكر مقابل آنست و آن هر عملى است كه عقل مستقلا حكم بقبح آن كند يا بتوسط شرع و چون عقول ما ناقص است و كاملا نميتوانيم حسن و قبح اشياء و صلاح و فساد آنها را تميز بدهيم خداوند بتوسط انبياء عظام مصالح و مفاسد كارهاى ما را بيان فرموده از باب لطف و رحمت بر بندگان پس هر چه واجب يا مستحب باشد اجمالا ما ميدانيم معروف است و شايسته و هر چه حرام يا مكروه باشد ميدانيم منكر است و ناشايسته و اينكه گفته‌اند منكر شامل مكروه نميشود بجاى خود صحيح است ولى بنظر حقير علت آنستكه ما غالبا احراز قبح مكروهات را مستقلا نميكنيم ولى بعد از اخبار شارع بكراهت ادراك ميكنيم لابد مختصر قبح و فسادى دارد كه مكروه شده نهايت آنكه بمرتبه الزام نرسيده پس باز ناشايسته واقعى است در هر حال مسلم است كه امر بواجب و نهى از حرام واجب است و امر بمستحب و نهى از مكروه مستحب است و اخبار در اين باب بقدرى زياد است كه از حد احصا خارج است و چهار شرط دارد اول آنكه شخص معروف و منكر را بشناسد كه مبادا امر بر عكس شود چنانچه زياد اتفاق مى‌افتد كه بيچاره ميخواهد امر بمعروف و نهى از منكر كند امر بمنكر و نهى از معروف مينمايد دوم آنكه احتمال تاثير در طرف بدهد زيرا كه اگر يقين داشته باشد بخرج طرف نميرود كار لغوى كرده شايد بسا اوقات موجب لجاج و عناد طرف هم بشود سوم آنكه خوف ضرر بر جان و مال و عرض خود يا مسلمان ديگرى نداشته باشد و مأمون باشد و الا بسا ميشود كه حرام هم باشد چهارم آنكه طرف اصرار بر معصيت داشته باشد و الا اگر بداند طرف از كار خود پشيمان شده واجب نيست بلكه بعضى اوقات حرام است و بايد بتدريج مقصد را انجام دهد اول باظهار كراهت بعد بسخن ملايم بعد بسخن غليظ و در اينكه واجب است بر همه مسلمين عينا يا اگر بعضى اقدام نمودند از سايرين ساقط ميشود محل خلاف است و بنظر حقير واجب عينى است و كسانيكه قائل بوجوب كفائى آن شده‌اند باين آيه تمسك نموده‌اند بملاحظه لفظ من كه ظاهر در تبعيض است يعنى بعضى از شما بايد امر بمعروف و نهى از منكر كنند و بظاهر اخبارى كه در تفسير اين آيه وارد شده است كه دلالت دارد بر آنكه تكليف همه مسلمين نيست‌

جلد 1 صفحه 471

بلكه وظيفه جماعت مخصوصى است و بنظر حقير اين آيه و اين روايات هيچ كدام ناظر بحكم امر بمعروف و نهى از منكر بالاستقلال نيست بلكه ناظر است بآنكه مسلمين بايد مبلغ و داعى باسلام و احكام اسلام داشته باشند لذا اولا فرموده است بايد از بين شما جماعتى باشند كه دعوت باسلام كنند ثانيا براى آنكه دعوت باسلام دعوت باحكام آن را هم لازم دارد فرموده است بايد امر بمعروف و نهى از منكر هم بنمايند و معلوم است كه فرق است بين دعوت باسلام و احكام آن و امر بمعروف و نهى از منكر زيرا كه داعى بايد برود دنبال كار دعوت ولى آمر و ناهى اگر مورد پيدا شد بايد امر و نهى نمايند و الا فلا و البته مبلغين اسلام بايد بزيور علم و تقوى آراسته باشند بلكه بايد عالم بمقتضيات وقت و حال اشخاص باشند و صاحبان نفوس قويه و عقول كامله باشند و بايد واجد حسن تشخيص و حدس صائب و فراست مخصوصى باشند كه بتوانند باين وظيفه قيام نمايند و موفق بمقصود شوند و موجب نقض غرض و تخفيف اساس دين را فراهم ننمايند و معلوم است كه اكمل افراد اين عنوان ائمه معصومين عليهم السلام هستند ثم الاشبه فالاشبه و اين معنى غير از امر بمعروف و نهى از منكر است كه وظيفه هر مسلمانى است و آيات ديگر دلالت بر آن دارد و اخبار هم الى ما شاء اللّه صريح در آنست و گمان ميكنم فقهاء عظام چون باين نكته توجه نداشته‌اند براى جمع نمودن بين ادله قائل بوجوب كفائى شده‌اند ولى بعد از توجه باين بيان معلوم است كه هر كدام ناظر بجهتى هستند غير از جهت ديگرى خلاصه آنكه يك امر بمعروف و نهى از منكر است كه از توابع دعوت بخير است آن شرايطش اين است كه عرض شد و يك امر بمعروف و نهى از منكر استقلالى است و آن شرايطش همانست كه فقهاء عظام بيان فرموده‌اند و بدوا ذكر شد نهايت آنكه شرط اول و چهارمش بنظر حقير مستدرك است زيرا كه محقق موضوع است و براى مزيد استبصار و تيمن چند روايت ذكر ميشود در كافى از حضرت صادق (ع) نقل شده كه پرسيدند از آنحضرت كه آيا امر بمعروف و نهى از منكر بر همه امت واجب است فرمود خير عرض كردند چرا فرمود همانا واجب است بر كسيكه قوى و مطاع باشد و عالم باشد كه بتواند معروف را از منكر تشخيص دهد نه بر ضعفاء كه نميتوانند حق را از باطل تشخيص دهند چون خداوند فرموده بايد باشد از شما امتى كه دعوت كنند بخير و اين خاص است نه عام و امت بر يك نفر و

جلد 1 صفحه 472

جماعت صادق است چنانچه خداوند فرموده همانا ابراهيم بود امتى مطيع خدا و از آن حضرت سؤال نمودند از معناى حديث نبوى كه فرموده است جهاد افضل كلمه عدل است نزد امام جائر فرمود اين در صورتى است كه عدل را بشناسد و ظالم از او شنوائى داشته باشد و نيز از آنحضرت روايت شده است كه همانا امر بمعروف و نهى از منكر ميشود مؤمن تا متعظ شود يا جاهل تا ياد بگيرد اما صاحب شمشير و تازيانه خير و در نهج البلاغه است كه نهى از منكر كنيد بعد از آنكه منتهى شده باشيد همانا مأمور بنهى شديد بعد از تناهى خدا لعنت كند آمرين بمعروف را كه تارك آنند و ناهين از منكر را كه عامل آنند و در كافى و تهذيب از حضرت باقر (ع) روايت شده است كه امر بمعروف و نهى از منكر راه انبياء و منهاج صلحا است و واجب بزرگى است كه بسبب آن ايمن ميشود مذاهب و حلال ميشود مكاسب و رد ميشود مظالم و معمور ميشود زمين و كوچك ميشوند دشمنان و درست ميشود كار پس منكر باشيد در دل و بزبان بياوريد و به رخ طرف بكشيد و در راه خدا از ملامت ملامت كنندگان مترسيد تا وقتى كه متعظ شوند و بحق عود نمايند و در اينكار نظرتان باظهار قدرت و سلطنت و استفاده مال و غلبه بر دشمن نباشد بلكه منظورتان فقط اطاعت امر الهى و تقرب در بارگاه احديت باشد تا خداوند شما را موفق و منصور فرمايد و نيز از آنحضرت روايت شده كه خداوند بحضرت شعيب پيغمبر وحى فرمود كه همانا من عذاب ميكنم از قوم تو صد هزار نفر را كه چهل هزار نفر آنها از اشرار هستند و شصتهزار نفر از اخيار شعيب عرض كرد بار الها آنها كه اشرارند معلوم است اخيار را چرا عذاب مى فرمائى وحى رسيد آنها با اهل معاصى مداهنه نمودند و غضب ننمودند براى غضب من و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه امر بمعروف و نهى از منكر دو خلقند از خلق خدا كسيكه يارى كند آندو را عزت ميدهد باو خدا و كسيكه واگذارد آندو را واميگذارد او را خدا و در تهذيب از پيغمبر (ص) روايت نموده كه مردم هميشه محفوف بخير و بركتند ماداميكه امر بمعروف و نهى از منكر كنند و معاونت با بر نمايند و وقتى اينكار را ترك كنند بركت از آنها برداشته ميشود و بعضى از آنها بر بعضى مسلط ميشوند و ناصرى از براى آنها در آسمان و زمين پيدا نميشود و در وصاياى امير المؤمنين (ع) است كه وقتى مردم امر بمعروف و نهى از منكر را ترك كنند خداوند اشرار آنها را بر آنها مسلط مينمايد پس دعا ميكنند و باجابت نميرسد و قمى از حضرت باقر (ع)

جلد 1 صفحه 473

در تفسير اين آيه نقل نموده كه فرمود اين راجع به آل محمد (ص) و تابعين آنها است كه دعوت بخير ميكنند و امر بمعروف و نهى از منكر مينمايند و در مجمع از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه ائمه بجاى امه قرائت فرموده پس از مراجعه باين روايات استفاده وجوب كفائى دعوت و تبليغ و شرايط آن و شرايط امر بمعروف و نهى از منكر را براى هر كس بفهم و ذوق خواننده احاله مينمايم اگر تصديق تحقيق حقير را فرموديد مغتنم بشماريد چون مطلب بكرى است كه گمان ميكنم تاكنون كسى متنبه نشده باشد و اللّه اعلم بمراده و مؤيد اين تحقيق است ذيل آيه كه ميفرمايد و آنانند كه مخصوص و حقيق بكمال و حق فلاح و رستگارى هستند و البته اين مدح مناسب مقام علماء و مبلغين اسلام است نه هر كس تأمل و دقت لازم دارد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لتَكُن‌ مِنكُم‌ أُمَّةٌ يَدعُون‌َ إِلَي‌ الخَيرِ وَ يَأمُرُون‌َ بِالمَعرُوف‌ِ وَ يَنهَون‌َ عَن‌ِ المُنكَرِ وَ أُولئِك‌َ هُم‌ُ المُفلِحُون‌َ (104)

و بايد ‌باشد‌ ‌از‌ ‌شما‌ مؤمنين‌ يك‌ جماعتي‌ ‌که‌ مردم‌ ‌را‌ دعوت‌ بخوبي‌ نمايند و امر كنند بمعروف‌ و نهي‌ نمايند ‌از‌ منكر و ‌اينکه‌ جماعت‌ كساني‌ هستند ‌که‌ رستگار شدند.

وَ لتَكُن‌ مِنكُم‌ أُمَّةٌ لام‌ و لتكن‌ لام‌ امر ‌است‌ و دلالت‌ ‌بر‌ وجوب‌ دارد و واجب‌ ‌است‌ ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زماني‌ ميان‌ مؤمنين‌ جماعتي‌ باشند ‌که‌ ‌اينکه‌ سه‌ موضوع‌ ‌را‌ انجام‌ دهند ‌با‌ شرائط بوجوب‌ كفايي‌ ‌که‌ ‌اگر‌ نكردند همه‌ معاقب‌ هستند و ‌اگر‌ انجام‌ دهند تكليف‌ ‌از‌ همه‌ ساقط ميشود، و واجبات‌ كفايي‌ بسا عيني‌ ميشوند ‌در‌ صورتي‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌به‌ الكفايه‌ نباشد ‌ يا ‌ ‌از‌ عهده‌ ‌آنها‌ خارج‌ ‌باشد‌ و قدرت‌ نداشته‌ باشند.

و أُمَّةٌ ‌از‌ ماده‌ أم‌ّ بمعني‌ قصد و ‌در‌ قرآن‌ مجيد و ‌در‌ لسان‌ عرب‌ اطلاقات‌ زيادي‌ دارد بالغ‌ ‌بر‌ هشت‌ معني‌:

1‌-‌ بمعني‌ الجماعة مثل‌ همين‌ ‌آيه‌ و آيات‌ ديگر مثل‌ وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَديَن‌َ وَجَدَ عَلَيه‌ِ أُمَّةً مِن‌َ النّاس‌ِ يَسقُون‌َ قصص‌ ‌آيه‌ 23، و ‌غير‌ اينها.

2‌-‌ اتباع‌ انبياء مثل‌ امة موسي‌ امة عيسي‌ امة ‌محمّد‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ كُنتُم‌ خَيرَ أُمَّةٍ أُخرِجَت‌ لِلنّاس‌ِ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 110 وَ إِن‌ مِن‌ أُمَّةٍ إِلّا خَلا فِيها نَذِيرٌ فاطر ‌آيه‌ 24 3‌-‌ انساني‌ ‌که‌ جامع‌ خيرات‌ ‌باشد‌ مثل‌ إِن‌َّ إِبراهِيم‌َ كان‌َ أُمَّةً قانِتاً لِلّه‌ِ نحل‌ ‌آيه‌ 121.

4‌-‌ بمعني‌ الدين‌ و الملة مثل‌ إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي‌ أُمَّةٍ زخرف‌ ‌آيه‌ 22.

5‌-‌ بمعني‌ برهه‌ ‌از‌ زمان‌ مثل‌ وَ ادَّكَرَ بَعدَ أُمَّةٍ يوسف‌ ‌آيه‌ 45.

6‌-‌ كسي‌ ‌که‌ مردم‌ باو اقتداء كنند ‌در‌ افعال‌ و اعمال‌

جلد 4 - صفحه 307

7‌-‌ القامة يقال‌ فلان‌ حسن‌ الامة اي‌ حسن‌ القامة.

8‌-‌ بمعني‌ مادر يقال‌ ‌هذه‌ امّة زيد ‌يعني‌ مادر زيد.

يَدعُون‌َ إِلَي‌ الخَيرِ اشاره‌ بلزوم‌ ارشاد و هدايت‌ بدين‌ ‌از‌ عقائد و اخلاق‌ ‌که‌ شأن‌ انبياء و ائمه‌ و علماء ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زمانيست‌ و لذا تحصيل‌ علم‌ واجب‌ ‌است‌ ‌از‌ باب‌ مقدمه‌ ‌براي‌ تعليم‌ و ارشاد و هدايت‌ بوجوب‌ كفايي‌ بلكه‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ازمنه‌ وجوب‌ عيني‌ ‌است‌ ‌بر‌ كساني‌ ‌که‌ استعداد داشته‌ باشند و وسائل‌ معيشت‌ ‌آنها‌ مرتب‌ ‌باشد‌.

و مراد ‌از‌ خير جميع‌ خوبيها ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ نظر عقل‌ و شرع‌ خوب‌ ‌باشد‌ ‌که‌ يك‌ قسمت‌ مهمش‌ دعوت‌ بترك‌ قبايح‌ و محرمات‌ ‌که‌ بهترين‌ خوبيهاست‌.

وَ يَأمُرُون‌َ بِالمَعرُوف‌ِ گذشت‌ ‌در‌ شرائط امر بمعروف‌ ‌که‌ شخص‌ تارك‌ معروف‌ و عالم‌ بمعروفيت‌ ‌يعني‌ وجوب‌ فعل‌ ‌باشد‌ و شخص‌ آمر ‌هم‌ عالم‌ ‌باشد‌ و قدرت‌ داشته‌ ‌باشد‌ و احتمال‌ اثر بدهد و ضرري‌ ‌بر‌ ‌او‌ متوجه‌ نشود و بمراتب‌ و درجات‌ امر كند.

وَ يَنهَون‌َ عَن‌ِ المُنكَرِ چه‌ منكرات‌ عقليه‌ ‌از‌ قبائح‌ و چه‌ منكرات‌ شرعيه‌ ‌از‌ معاصي‌ و محرمات‌.

و اولئك‌ ‌اينکه‌ كساني‌ ‌که‌ دعوت‌ بخير و امر بمعروف‌ و نهي‌ ‌از‌ منكر ميكنند هُم‌ُ المُفلِحُون‌َ تعبير بكلمه‌ ‌هم‌ ‌براي‌ تأكيد ‌است‌ ‌در‌ فلاح‌ اينها و فلاح‌ بمعني‌ رستگار و افلاح‌ بمعني‌ رستگار شدن‌ و مفلح‌ اسم‌ فاعل‌ ‌از‌ باب‌ افعال‌ ‌يعني‌ رستگارند، و رستگاري‌ ‌در‌ صورتي‌ صادق‌ ‌است‌ ‌که‌ هيچ‌ نوع‌ گرفتاري‌ و عقوبت‌ و عذاب‌ ‌از‌ حين‌ موت‌ ‌تا‌ قيامت‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ نباشد، اللهم‌ّ ارزقنا بمحمد و آله‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و الحمد للّه‌ رب‌ العالمين‌.

308

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 104)- دعوت به حق و مبارزه با فساد! در این آیه دستور داده شده که: «همواره در میان شما مسلمانان باید امتی باشند که این دو وظیفه بزرگ اجتماعی را انجام دهند: مردم را به نیکیها دعوت کنند، و از بدیها باز دارند» (وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ).

و در پایان آیه تصریح می‌کند که فلاح و رستگاری تنها از این راه ممکن است «و آنها همان رستگارانند» (وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).

پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله در ضمن یک مثال جالب، منطقی بودن وظیفه امر

ج1، ص317

به معروف و نهی از منکر را مجسم ساخته و حق نظارت فرد بر اجتماع را یک حق طبیعی که ناشی از پیوند سرنوشتهاست، بر شمرده و می‌فرماید: «یک فرد گنهکار، در میان مردم همانند کسی است که با جمعی سوار کشتی شود، و هنگامی که در وسط دریا قرار گیرد تبری برداشته و به سوراخ کردن موضعی که در آن نشسته است بپردازد، و هر گاه به او اعتراض کنند، در جواب بگوید من در سهم خود تصرف می‌کنم! اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند؟ طولی نمی‌کشد که آب دریا به داخل کشتی نفوذ کرده و یکباره همگی در دریا غرق می‌شوند».

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع