آیه 99 سوره مؤمنون

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۹۹ مؤمنون)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ

مشاهده آیه در سوره


<<98 آیه 99 سوره مؤمنون 100>>
سوره : سوره مؤمنون (23)
جزء : 18
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

(کافران در جهل و غفلتند) تا آن گاه که وقت مرگ هر یک از آنها فرا رسد، در آن حال گوید: بارالها، مرا به دنیا بازگردانید.

[دشمنان حق از دشمنی خود باز نمی ایستند] تا زمانی که یکی از آنان را مرگ در رسد، می گوید: پروردگارا! مرا [برای جبران گناهان و تقصیرهایی که از من سر زده به دنیا] بازگردان؛

تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد، مى‌گويد: «پروردگارا، مرا بازگردانيد،

چون يكيشان را مرگ فرارسد، گويد: اى پروردگار من، مرا بازگردان.

(آنها همچنان به راه غلط خود ادامه می‌دهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، می‌گوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

When death comes to one of them, he says, ‘My Lord! Take me back,

Until when death overtakes one of them, he says: Send me back, my Lord, send me back;

Until, when death cometh unto one of them, he saith: My Lord! Send me back,

(In Falsehood will they be) Until, when death comes to one of them, he says: "O my Lord! send me back (to life),-

معانی کلمات آیه

«حَتَّی»: حرف ابتدائیّه است. برخی آن را غائیه می‌دانند. «إِرْجِعُونِی»: مرا به دنیا برگردانید. علّت استعمال فعل جمع به جای فعل مفرد، یعنی (إِرْجِعُونِی) به جای (إِرْجِعْنِی)، محض تعظیم مخاطب است. حسّان بن ثابت می‌گوید: اَلا فَارْحَمُونِی یا إِلهَ محمّد فَأِنْ لَمْ أَکُنْ أَهْلاً فَأَنْتَ لَهُ أَهْلُ. برخی هم می‌گویند: (رَبّ) یاری طلبیدن از خدا، و (إِرْجِعُونی) خطاب به فرشتگان است. یا این که از شدّت خوف بارها (إِرْجِعْنِی) را تکرار کرده و پروردگار با جمع ضمیر، به تکرار این قول اشاره فرموده است. البتّه به درخواست ایشان وقعی نهاده نمی‌شود.

نزول

شأن نزول آیات 99 و 100:

این آیات درباره مانعین خمس و زکات نازل گردیده است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ «99»

(آنها همچنان به توصيف‌هاى ناروا و كردارهاى زشت خود ادامه مى‌دهند) تا زمانى كه مرگ به سراغ يكى از آنان آيد، مى‌گويد: پروردگارا! مرا بازگردان.

لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ «100»

شايد در آنچه از خود به جاى گذاشته‌ام (از مال و ثروت و ...)، كار نيكى انجام دهم. (به او گفته مى‌شود:) هرگز. اين گفته سخنى است كه (به ظاهر) مى‌گويد (ولى اگر برگردد، به آن عمل نمى‌كند) و در پى آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند.

پیام ها

1- غرور و غفلت براى گروهى دائمى است. «حَتَّى إِذا»

2- منحرفان روزى بيدار خواهند شد و تقاضاى بازگشت به دنيا خواهند كرد، امّا آن تقاضا نشدنى است. «رَبِّ ارْجِعُونِ»

3- ضايع كردن عمر وفرصت، سبب حسرت در هنگام مرگ است. «رَبِّ ارْجِعُونِ»

4- تقاضاى بازگشت از سوى كفّار جدى است ولى قول آنان در مورد صالح شدن مشكوك است. «لَعَلِّي أَعْمَلُ» 5- عمل صالح، زاد و توشه‌ى بعد از مرگ است. «ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً»

6- كسانى كه مُكنت و امكاناتى دارند، بايد بيشتر عمل صالح انجام دهند. «أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ»

اى كه دستت مى‌رسد كارى بكن‌

پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار

7- دنيا مزرعه‌ى آخرت است. «أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ»

8- اقرار كافران به اشتباه، تنها با زبان است و پشتوانه‌ى قلبى ندارد. «إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 129

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (100)

جلد 9 - صفحه 176

خلاصه استغاثه كنند كه ما را برگردانيد به دنيا:

لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ‌: شايد كه بجاى آورم كارى شايسته در آنچه واگذاشته‌ام كه ايمان است، يعنى ايمان آرم و عمل شايسته نمايم، يا اداى حق خدا كنم در ماليه‌اى كه گذاشته‌ام. چنانچه على بن ابراهيم قمى فرمايد كه:

اين آيه نازل شده در مانع الزكات. «1» و در كافى- از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هر كه منع زكات نمايد، سؤال كند برگشتن را وقت مردن‌ «2»، و او است فرمايش الهى‌ «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ».

كَلَّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها: حاشا نه چنين است كه او را بازگردانند، بدرستى كه در خواست او سخنى باشد كه بواسطه غلبه حسرت بر او، او گوينده آن است، و اگر برگردد بهمان حال باشد، چنانچه در آيه ديگر فرمايد: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ» ... وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ‌: و از پيش ايشان مانعى است بين مرگ و قيامت، يعنى قبر كه در آن خواهند بود تا روزى كه برانگيخته شوند از آن.

تنبيه: آيه شريفه آگاهى است براى امت پيغمبر كه پيش از آمدن عالم برزخ در فكر آن باشند به تدارك اعمال و تهيه زاد، كه ناگهان مرگ انسان را دريابد، حسرت و ندامت برد، و تقاضاى برگشتن فايده‌اى نخواهد داشت. و يكى از حكمتهاى تشييع جنازه، ممكن است همين باشد كه شخص چنان تصور نمايد كه ميّت او بوده و حال از عالم برزخ برگشته و البته به اصلاح اقدام كند.

1- على بن ابراهيم فرمايد: برزخ، امر بين امرين است، يعنى ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت و او است فرمايش حضرت صادق عليه السّلام: و اللّه ما اخاف عليكم الّا البرزخ و امّا اذا صار الامر الينا فنحن اولى بكم: قسم بخدا نمى‌ترسم بر شما مگر برزخ را، و اما وقتى گرديد امر به سوى ما (يعنى قيامت) پس ما اولى هستيم به شما و ولايت داريم به شما. «3»

«1». تفسير قمى، ج 2، ص 93، چاپ كتابفروشى علامه قم.

«2». فروع كافى، كتاب الزكاة ص 504، چاپ سوّم 1401.

«3». تفسير على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 94، چاپ كتابفروشى علامه قم.

جلد 9 - صفحه 177

2- در كافى- مروى است كه شخصى خدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض كرد: شنيدم كه فرمودى: كلّ شيعتنا فى الجنّة على ما كان منهم قال صدقت كلّهم و اللّه فى الجنّة قيل انّ الذّنوب كثيرة كبار فقال امّا فى القيامة فكلّهم فى الجنّة بشفاعة النّبىّ المطاع او وصىّ النّبىّ و لكنّى و اللّه اتخوّف عليكم فى البرزخ قيل و ما البرزخ فقال القبر مذ حين موته الى يوم القيامة.

يعنى: تمام شيعيان ما در بهشت مى‌باشند با آنچه از ايشان صادر شده.

فرمود: راست گفتى، تمام ايشان قسم به خدا در بهشت هستند. عرض كرد:

گناهان بسيار بزرگ باشد. فرمود: اما در قيامت پس تمام شما در بهشت باشيد به شفاعت پيغمبر مطاع يا وصى پيغمبر، و لكن من قسم به خدا مى‌ترسم به شما در برزخ. عرض كردند: برزخ چيست؟ فرمود: قبر از زمان مردن تا قيامت. «1» 3- در خصال- از حضرت سجاد عليه السّلام اين آيه را تلاوت و فرمود: آن قبر است و بدرستى كه براى ايشان است معيشت سخت، قسم به خدا بتحقيق قبر هر آينه روضه‌اى است از باغات بهشت يا گودالى است از گودالهاى جهنم. «2» بعد از آن حال هر دو دسته را در روز قيامت بيان فرمايد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي ما يُوعَدُونَ (93) رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (94) وَ إِنَّا عَلى‌ أَنْ نُرِيَكَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ (95) ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ (96) وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ (97)

وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ (98) حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (100)

ترجمه‌

- بگو پروردگار من اگر مينمائى مرا البته آنچه وعده داده ميشوند

پروردگارا پس قرار مده مرا در گروه ستمكاران‌

و همانا ما بر آنكه بنمائيم تو را آنچه وعده ميدهيم آنها را هر آينه توانائيم‌

دفع كن بآنچه خوبتر است بدى را ما داناتريم بآنچه وصف ميكنند

و بگو پروردگار من پناه ميبرم بتو از وسوسه‌هاى شيطانها

و پناه ميبرم بتو پروردگار من از آنكه حاضر شوند نزد من‌

تا چون آيد يكى از آنها را مرگ گويد پروردگارا برگردانيد مرا

شايد من بكنم كار خوبى در آنچه واگذاشتم نه چنانست همانا آن سخنى است كه او گوينده آنست و از پيش آنها حائلى است تا روزى كه برانگيخته شوند.

تفسير

- خداوند متعال در اين مقام بطرز بديع و مؤثّر ديگرى كفّار را تهديد بنزول عذاب فرموده زيرا به پيغمبر خود دستور دعا داده كه عرض كند پروردگارا اگر مسلّما ارائه ميدهى بمن در آتيه نزديكى وعده عذاب خود را كه بكفّار مكّه‌

جلد 3 صفحه 654

داده بودى پروردگارا پس مرا از ميان آنها بيرون ببر چون ماء زائده در امّا و نون تأكيد در ترينّى براى افاده مسلّم بودن و تكرار رب براى تضرّع است با آنكه قبلا به پيغمبر فرموده بود تا تو در ميان آنهائى من عذاب نازل نميكنم براى آنكه بدانند آنحضرت عازم به خروج از ميان آنها است و عذاب منجز خواهد شد و اشاره شود بشدّت عذاب و رحمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه نميخواهد آنرا به بيند كه بر آنها وارد شده و گفته‌اند خداوند بعد از ايندعا وسائل هجرت آنحضرت را از مكه بمدينه فراهم فرمود و آنها در جنگ بدر معذب بعذاب الهى شدند و مستفاد از چند روايت كه در اين مقام از طرق عامّه و خاصه وارد شده آنستكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در سال اخير حجّش اوقاتيكه در منى تشريف داشت فرمود اى مردم بعد از من بكفر بر نگرديد و گردن يكديگر را با شمشير نزنيد و اگر چنين كنيد مرا در هنگى از لشگر خواهيد ديد كه با شمشير گردن شما را بزنند و بزنم و در اين حال متوجه بپشت سر يا طرف راست خود شد و بتعليم جبرئيل فرمود انشاء اللّه يا آنكس على بن أبي طالب عليه السّلام خواهد بود و اين آيه نازل شد و موعد آن عذاب بر حسب روايت ابان بن تغلب از امام صادق عليه السّلام وادى السلام پشت كوفه است و بنابراين ظاهرا مراد وقت رجعت آنحضرت باشد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دعا فرموده كه انتقام آنها بدست ائمه اطهار عليهم السلام جارى گردد در هر حال چون كفار پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بوعده عذاب استهزاء مينمودند خداوند فرموده ما قدرت داريم عذاب موعود را در زمان حيات تو بر آنها نازل كنيم ولى مصلحت در تعجيل آن نيست چون بايد مردمان صالحى از نسل آنها بوجود آيند بهتر آنستكه تو با آنها مدارا و مماشات نمائى و بوسيله بهترى كه عفو و اغماض و خوبى در مقابل بدى است از بدى رفتار و گفتار آنها دفاع نمائى و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه الّتى احسن تقيّه است و نيز فرموده ما بهتر ميدانيم كه آنها چه نسبتهاى ناروائى بتو ميدهند و هر وقت باشد بجزاى اعمالشان خواهيم رسانيد و چون بى‌صبرى و هيجان غضب براى انتقام در وقتى كه صلاح نباشد ناشى از وساوس شياطين انسى و جنّى است به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دستور فرموده كه پناه ببرد بخدا از وسوسه آنها و پناه ببرد از حضور آنها نزد آنحضرت در حال خشم و سختى و قيام بعبادت و غيرها چون اصل همزسيخ زدن‌

جلد 3 صفحه 655

زير پهلوى حيوان است براى مطيع نمودن آن و در وسوسه شيطان براى مطيع نمودن بنى آدم استعمال ميشود و پس از اين دستور رجوع فرموده بمفاد ما يصفون در آيات سابقه باين بيان كه هرزه‌گوئى و ياوه سرائى آنها نسبت به پيغمبر و خدا باقى است تا دم مرگ كه با كمال حسرت و ندامت هر يك از آنها خواهند گفت پروردگارا برگردانيد مرا بدنيا شايد بتوانم كار شايسته‌ئى بكنم در دنيا كه از دستم رفته يا عمل خيرى انجام دهم در اموالم كه باقى گذاردم از خود و از قمّى ره و در بعضى روايات بمانع الزّكوة تفسير شده و خطاب بصيغه جمع را در ارجعونى براى تعظيم و از دأب عرب دانسته‌اند و گفته‌اند مخاطب خداوند است و بعضى مخاطب را بعد از استغاثه از خدا بگفتن رب، ملائكه قرار داده‌اند و بنظر حقير خطاب بخداوند است با ملاحظه مأموريّت ملائكه در اجراء امر و در هر حال تمنّاى آنها حاصل نخواهد شد چون خداوند در جواب فرموده حاشا كه بر گردد بدنيا همانا مسئلت رجوع و قول رب ارجعونى كلمه و قول بى‌فائده‌ئى است كه او ميگويد چون نه ما ميپذيريم نه او در صورت رجوع بقولش عمل خواهد نمود صرف حرف است كه ناشى از غلبه حسرت و ندامت شده و در مقابل آنها عالم برزخ است كه واسطه بين دنيا و آخرت است و مردم بعد از مردن بايد آنجا باشند تا روز قيامت كه مبعوث و محشور گردند و بر حسب روايات عديده اهل ايمان و اطاعت در آنجا متنعّمند و اهل كفر و معصيت معذّب و ائمه اطهار عليهم السلام ميترسند از معذب بودن شيعيانشان در برزخ و الا در قيامت بشفاعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ايشان ببهشت خواهند رفت انشاء اللّه تعالى ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


حَتّي‌ إِذا جاءَ أَحَدَهُم‌ُ المَوت‌ُ قال‌َ رَب‌ِّ ارجِعُون‌ِ (99)

‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ ‌به‌ كفر و شرك‌ ‌خود‌ باقي‌ هستند ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ بيايد احدي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مرگ‌ گويد پروردگار ‌من‌ مرا برگردان‌ ‌به‌ دنيا. يكي‌ ‌از‌ خصوصيات‌ وارده‌ ‌بر‌ انسان‌ حال‌ احتضار ‌است‌ ‌که‌ پرده‌ برداشته‌ مي‌شود و خصوصيات‌ ‌آن‌ عالم‌ ‌را‌ مشاهده‌ ميكند و اموري‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌او‌ پيش‌ مي‌آيد بسيار ‌است‌ ملك‌ الموت‌ ‌را‌ مي‌بيند ‌ يا ‌ ‌به‌ صورت‌ زيبا و خوش‌ ‌ يا ‌ ‌به‌ صورت‌ مهيب‌ و خشم‌ و غضب‌ جاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بآن‌ نشان‌ مي‌دهند ‌ يا ‌ بهشت‌ ‌ يا ‌ جهنم‌ ملائكه‌ ‌را‌ مشاهده‌ مي‌كند ‌ يا ‌ ملائكه‌ رحمت‌ ‌ يا ‌ ملائكه غضب‌ انوار مقدسه پيغمبر و ائمه‌ ‌را‌ مي‌بيند ‌ يا ‌ سفارش‌ ‌به‌ ملك‌ الموت‌ مي‌ كنند ‌که‌ براحتي‌ قبض‌ روح‌ كند ‌ يا ‌ دستور مي‌دهند ‌که‌ بسختي‌ قبض‌ كند، و

جلد 13 - صفحه 467

بالجمله‌ ‌ يا ‌ اول‌ راحتي‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ اوّل‌ عذاب‌ ‌که‌ فرمود:

(اذا مات‌ ‌إبن‌ آدم‌ قامت‌ قيامته‌)

يكي‌ ‌از‌ رفقاي‌ حقير بسيار آدم‌ پاكي‌ ‌بود‌ ‌براي‌ حقير نقل‌ كرد ‌که‌ ‌من‌ مريض‌ بودم‌ حال‌ احتضار ‌به‌ ‌من‌ دست‌ داد ديدم‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ تشريف‌ آورد بالاي‌ سرم‌ نشست‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ مقابل‌ صورت‌ ائمه طاهرين‌ اطراف‌ بستر ملك‌ الموت‌ آمد، دم‌ ‌در‌ ايستاد ‌من‌ خواستم‌ متوسل‌ شوم‌ زبانم‌ طاقت‌ نياورد.

خواستم‌ دست‌ ‌به‌ دامن‌ شوم‌ قدرت‌ ‌بر‌ حركت‌ نداشتم‌، ‌بعد‌ متوجه‌ شدم‌ ‌که‌ آرنج‌ ‌خود‌ نزديك‌ زانوي‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌است‌ يك‌ فشاري‌ دادم‌ ‌که‌ ‌من‌ نمي‌خواهم‌ فعلا بميرم‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ صورت‌ ‌به‌ ملك‌ الموت‌ نمود و سر مبارك‌ ‌را‌ حركت‌ داد ‌يعني‌ برو رفت‌ و ‌آنها‌ ‌هم‌ برخواستند و رفتند حال‌ ‌من‌ برگشت‌ و مرض‌ رفع‌ شد، و همين‌ فرمايش‌ ‌را‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌به‌ حارث‌ همداني‌ فرمود:

(‌ يا ‌ حار همدان‌ ‌من‌ يمت‌ يرني‌‌-‌ ‌من‌ مؤمن‌ ‌او‌ منافق‌ قبلا).

ايكه‌ گفتي‌ فمن‌ يمت‌ يرني‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 99)- تقاضای ناممکن! در تعقیب بحثهایی که در آیات قبل پیرامون سر سختی مشرکان و گنهکاران در مسیر باطلشان گذشت، در اینجا وضع دردناکشان را به هنگامی که در آستانه مرگ قرار می‌گیرند چنین توصیف می‌کند: آنها به این راه غلط خود همچنان ادامه می‌دهند «تا هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا رسد» (حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ).

در این هنگام که خود را در حال بریدن از این جهان و قرار گرفتن در جهان دیگر می‌بیند، پرده‌های غرور و غفلت از مقابل دیدگانش کنار میرود گویی سر نوشت دردناک خویش را با چشم می‌بیند، عمر و سرمایه‌های از دست رفته و کوتاهی‌هایی را که در گذشته کرده و گناهانی را که مرتکب شده، عواقب شوم آن را مشاهده می‌کند.

اینجاست که فریاد او بلند می‌شود و «می‌گوید: ای پروردگار من! مرا باز گردانید»! (قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر على بن ابراهیم.

منابع

آرشیو عکس و تصویر