آیه 8 سوره احقاف

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۸ احقاف)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلَا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئًا ۖ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ ۖ كَفَىٰ بِهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ ۖ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

مشاهده آیه در سوره


<<7 آیه 8 سوره احقاف 9>>
سوره : سوره احقاف (46)
جزء : 26
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

بلکه کافران می‌گویند که (محمّد) خود این آیات قرآن را فرا بافته است. بگو: اگر این قرآن را من از خود بافته باشم شما از قهر خدا هیچ قدرت بر نجات من ندارید، او به افکاری که در آن فرو می‌روید داناتر است، گواه میان من و شما هم او کافی است و اوست خدای بسیار آمرزنده و مهربان.

بلکه می گویند: این قرآن را از نزد خود ساخته و به خدا نسبت داده است. بگو: اگر آن را از نزد خود ساخته و به خدا نسبت داده باشم [و خدا بخواهد برای این کار مرا به عذابی سخت گرفتار کند] شما نمی توانید برای من چیزی از عذاب خدا را دفع کنید، خدا به باطلی که در آن فرو می روید [و آن طعنه زدن به قرآن و جادو خواندن آن است] داناتر است، و کافی است که خدا میان من و شما گواه باشد، و او بسیار آمرزنده و مهربان است.

يا مى‌گويند: «اين [كتاب‌] را بربافته است.» بگو: «اگر آن را بربافته باشم؛ در برابر خدا اختيار چيزى براى من نداريد. او آگاه‌تر است به آنچه [با طعنه‌] در آن فرو مى‌رويد. گواه بودن او ميان من و شما بس است، و اوست آمرزنده مهربان.»

يا مى‌گويند: اين كتاب، دروغى است كه خود بافته است. بگو: اگر من آن را چون دروغى به هم بافته باشم، شما نمى‌توانيد خشم خدا را از من بازداريد. خدا از آن طعنها كه بدان مى‌زنيد آگاه‌تر است. و شهادت او ميان من و شما كافى است. و اوست آمرزنده مهربان.

بلکه می‌گویند: «این آیات را بر خدا افترا بسته است!» بگو: «اگر من آن را بدروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است مرا رسوا کند و) شما نمی‌توانید در برابر خداوند از من دفاع کنید! او کارهایی را که شما در آن وارد می‌شوید بهتر می‌داند؛ همین بس که خداوند گواه میان من و شما باشد؛ و او آمرزنده و مهربان است!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Or they say, ‘He has fabricated it.’ Say, ‘Should I have fabricated it, you would not avail me anything against Allah. He best knows what you gossip concerning it. He suffices as a witness between me and you, and He is the All-forgiving, the All-merciful.’

Nay! they say: He has forged it. Say: If I have forged it, you do not control anything for me from Allah; He knows best what you utter concerning it; He is enough as a witness between me and you, and He is the Forgiving, the Merciful.

Or say they: He hath invented it? Say (O Muhammad): If I have invented it, still ye have no power to support me against Allah. He is Best Aware of what ye say among yourselves concerning it. He sufficeth for a witness between me and you. And He is the Forgiving, the Merciful.

Or do they say, "He has forged it"? Say: "Had I forged it, then can ye obtain no single (blessing) for me from Allah. He knows best of that whereof ye talk (so glibly)! Enough is He for a witness between me and you! And he is Oft-Forgiving, Most Merciful."

معانی کلمات آیه

  • تفيضون: فيض: جارى شدن و پر شدن. «فاض السيل»: سيل جارى شد «فاض الاناء» ظرف پر شد. طبرسى فرموده: افاضه داخل شدن به كار است بر وجه سرازير شدن.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «8»

يا اين كه مى گويند: (آنچه را پيامبر آورده) افتراست. بگو: اگر من آن را بافته و دروغ (به خدا) بسته باشم، (در آن هنگام) شما در برابر قهر خداوند نمى توانيد از من دفاع كنيد. خداوند به آنچه در آن وارد مى شويد (و به گفتگو و جدال مى پردازيد) آگاه تر است. براى گواه بودن ميان من و شما خداوند كافى است و اوست بسيار آمرزنده و مهربان.

نكته ها

تفسير نور، ج 9، ص: 24

«تُفِيضُونَ» از «افاضه» به معناى ورود و داخل شدن و طغيان و سرازير شدن است.

اگر كسى به دروغ ادّعاى پيامبرى كند، بر خداست كه او را رسوا كند و هيچ كس نمى تواند مانع رسوايى او شود و در برابر خداوند از او دفاع كند.

پيام ها

1- لجاجت و بى تقوايى، سبب انواع برخوردهاى متضاد و گفته هاى متناقض مى شود. (در آيه قبل، قرآن را سحر و در اين آيه پيامبر را دروغ باف مى خوانند). هذا سِحْرٌ ... افْتَراهُ

2- شبهات را بى پاسخ نگذاريد و پاسخ دهيد. يَقُولُونَ ... قُلْ

3- افترا بر خداوند، كيفر و هلاكتى درپى دارد كه هيچ چيز نمى تواند مانع آن شود. «إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً»

4- دشمن هر حرفى مى زند با انگيزه فساد است. يَقُولُونَ افْتَراهُ ... تُفِيضُونَ فِيهِ

5- ايمان به حضور خداوند، هم مى تواند بهترين وسيله خوددارى از خلاف باشد و هم مى تواند پشتوانه و اميد اهل ايمان باشد. «كَفى بِهِ شَهِيداً»

6- در تربيت، راه اعتدال را بپيمائيم و بيم و اميد را در كنار هم مطرح كنيم. هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ ... وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

7- صلابت در كنار محبّت ارزش دارد. فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ ... وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

8- حتّى براى كفار و منكران رسالت نيز راه توبه باز است. هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ ... وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى‌ بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «8»

أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ‌: (اضراب است از كلام سابق) يعنى اى پيغمبر بگذار اينكه كفار اسناد سحر به قرآن دهند و تعجب فرما در اينكه اكتفا به اين نسبت ننموده بلكه گويند افترا نموده قرآن را بر خدا و از پيش خود گفته، قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ‌: بگو اى پيغمبر اگر بر بافته باشم بر فرض محال، پس آن معصيتى باشد

جلد 12 - صفحه 70

در غايت عظمت كه مستلزم انواع عذاب باشد؛ و چون آن عقوبت بر من نازل شود، فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً: پس شما مالك نتوانيد شد و قادر نخواهيد بود براى من از عذاب خدا چيزى را و اگر خدا به جهت اين افترا عذاب را بر من نازل سازد، شما كه در قوت از همه پيش هستيد قدرت نخواهيد داشت در دفع چيزى از عذاب، پس چگونه در اين امر خطير جرئت كنم بر اين معصيت عظيم و به كدام پيش گرمى خود را مظان عقوبت قرار دهم. هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ‌:

خداى داناترست به آنچه خوض مى‌كنيد در آن از طعن در آيات قرآن و اسناد سحر و افترا به آن، كَفى‌ بِهِ شَهِيداً: و كافى است خدا در حالتى كه گواه است، بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ‌: ميان من و شما گواهى دهد به صدق كلام در آيات قرآن و تبليغ احكام و بر شما به تكذيب و عناد و انكار. وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ‌: و اوست بسيار بسيار آمرزنده، توبه كننده از شرك و معاصى، مهربان بر كسى كه ثابت قدم باشد بر ايمان. اين اشاره است به سعه رحمت و غفران سبحانى نسبت به بندگان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ كانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ كانُوا بِعِبادَتِهِمْ كافِرِينَ «6» وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «7» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى‌ بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «8» قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‌ إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ «9» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى‌ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10»

ترجمه‌

و چون محشور شوند مردم ميباشند براى آنها دشمنانى و باشند بپرستش آنها كافران‌

و چون خوانده شود بر آنها آيات ما كه روشن است گويند آنانكه كافر شدند مر حقّ محقّق را هنگاميكه آمد آنها را اين جادوئى آشكار است‌

بلكه ميگويند بدروغ نسبت داد آنرا بگو اگر بافته و بدروغ نسبت داده باشم آنرا پس مالك و صاحب اختيار نيستيد براى من از خدا چيزى را او داناتر است بآنچه زبان درازى ميكنيد در آن كافى است او كه باشد گواه ميان من و شما و او است آمرزنده مهربان‌

بگو نيستم نوپديدار از پيغمبران و نميدانم چه كرده ميشود با من و نه با شما پيروى نميكنم مگر آنچه را كه وحى كرده ميشود بمن و نيستم من مگر بيم دهنده آشكار

بگو آيا ميدانيد كه اگر بوده باشد از نزد خدا و كافر شده باشيد بآن و گواهى دهد شاهدى از بنى اسرائيل بر مانند آن پس ايمان آورد و سركشى و تكبر كرده باشيد همانا خدا هدايت نميكند گروه ستمكاران را.

تفسير

خداوند متعال خبر داده است از حال معبودهاى باطل از هر جنس و نوع يا خصوص بتها كه در آيات سابقه ذكر شد به بيان آنكه روز قيامت آنها دشمن پرستندگان خودشانند و از آنان بيزارى ميجويند و منكر سزاوار بودن خودشان براى عبادت ميشوند بعد از آنكه خداوند آنها را بنطق آورده باشد و بعضى جمله و كانوا بعبادتهم كافرين را بانكار نمودن كفّار عبادت معبودهاى خودشان را حمل نموده‌اند و اين خلاف ظاهر است در اين آيه اگر چه در واقع محقق است و بعدا بيان فرموده است حال پرستش كنندگان آنها را كه چون آيات بيّنات قرآن را براى آنها تلاوت نمايند اين كفّار كه از باب تعصّب و عناد منكر هر حقّ و حقيقتى كه بر آنها عرضه شود ميگردند ميگويند اين قرآن سحرى است‌

جلد 4 صفحه 648

آشكار چون مى‌بينند تمام فصحاء و بلغاء از اتيان بمثل آن عاجزند و نميخواهند اقرار كنند كه كلام خدا است بلكه ميگويند خودش ساخته و پرداخته و بدروغ نسبت بخدا ميدهد و دستور فرموده به پيغمبر خود كه بآنها بفرمايد من غرضى ندارم جز آنكه آيات قرآن را كه مشتمل بر مواعظ و نصايح و احكام مفيده است تلاوت نمايم براى آنكه شما بخير دنيا و آخرت برسيد و اگر افترا بخدا زده باشم و خدا بخواهد مرا عقاب كند شما نميتوانيد عذاب خدا را از من دفع نمائيد پس چرا من براى نفع شما خودم را مقصّر پيش خدا نمايم و خدا بهتر ميداند كه شما چه نسبتهاى ناروائى بقرآن و بمن ميدهيد و كافى است خدا كه شاهد و گواه ميان من و شما باشد و اگر توبه كنيد خدا شما را مى‌آمرزد چون او آمرزنده و مهربان است كه تعجيل در عقوبت نميكند و مردم را بصلاح دنيا و آخرتشان دعوت ميفرمايد و نيز بآنها بفرمايد من اوّل پيغمبرى نيستم كه از جانب خدا مبعوث شده باشم و از جزئيات احوال خود و شما در آتيه خبر ندارم كه بدانم بسر من و شما از محنت و بلا چه ميآيد بلى آنچه را خداوند بمن وحى فرموده من ميدانم و بمقتضاى آن عمل مينمايم و بآن خبر ميدهم مانند آنكه ميدانم خداوند بالاخره مرا بر شما نصرت و ظفر ميدهد و دينم را در آفاق منتشر ميفرمايد وظيفه من فقط بيان معارف و احكام حقّه و بيم دادن مردم است به بيان فصيح و بليغ از مخالفت اوامر خدا و علم غيب مخصوص باو است كسى نبايد توقع داشته باشد از پيغمبر كه حوادث و سر انجام هر فردى را در زندگى بيان نمايد پيغمبران گذشته هم چنين نبودند كه از تمام حوادث آتيه خبر داشته باشند و نيز بآنها بفرمايد بمن بگوئيد اگر قرآن واقعا از طرف خدا نازل شده باشد و شما انكار كرده باشيد آنرا و يكنفر از بنى اسرائيل كه نزد شما مسلّم بعلم و تقوى باشد شهادت داده باشد كه اصول معارف آن از قبيل توحيد و عدل و معاد و منع از شرك و ظلم و غيره مطابق با تورية است كه آن حقّ است و لذا اسلام اختيار نموده باشد مانند عبد اللّه بن سلام كه گفته‌اند مقبوليّت عامّه داشت و باين جهت ايمان آورد و شما تكبّر و سركشى از قبول آن نموده باشيد آيا ستم بخودتان و خلق ننموده‌ايد و بدانيد كه خدا راهنمائى نميكند به بهشت گروه ستمكاران را و چون اينجمله دلالت بر جواب شرط داشته از كلام حذف شده‌

جلد 4 صفحه 649

است و بعضى گفته‌اند مراد از شهادت شاهدى از بنى اسرائيل حضرت موسى است كه در تورية ذكر فرموده مانند اصول معارف قرآن را و بحق بودنش ايمان آورده است چون بيان كرده اوصاف پيغمبر آخر الزّمان را در تورية و بنظر حقير بعيد است و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَم‌ يَقُولُون‌َ افتَراه‌ُ قُل‌ إِن‌ِ افتَرَيتُه‌ُ فَلا تَملِكُون‌َ لِي‌ مِن‌َ اللّه‌ِ شَيئاً هُوَ أَعلَم‌ُ بِما تُفِيضُون‌َ فِيه‌ِ كَفي‌ بِه‌ِ شَهِيداً بَينِي‌ وَ بَينَكُم‌ وَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيم‌ُ «8»

‌ يا ‌ اينكه‌ ميگويند افتراء ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ پيغمبر افتراء بخدا ميزند ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ نيست‌.

جلد 16 - صفحه 138

بگو ‌اگر‌ ‌من‌ افتراء بزنم‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌شما‌ نميتوانيد و مالك‌ نمي‌شويد ‌براي‌ ‌من‌ ‌از‌ خداوند چيزي‌ ‌را‌ ‌او‌ داناتر ‌است‌ بآنچه‌ ‌شما‌ خارج‌ مي‌كنيد و ‌در‌ مي‌آوريد.

أَم‌ يَقُولُون‌َ افتَراه‌ُ فريه‌ دروغ‌ بستن‌ بغير ‌است‌ ‌اينکه‌ كفار ‌براي‌ اينكه‌ تصديق‌ نبوت‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌را‌ نكنند و ايمان‌ نياورند ناچار هستند ‌که‌ قرآن‌ ‌که‌ سرتا سرش‌ دليل‌ و بيان‌ نبوت‌ و رسالت‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌است‌ رد كنند گاهي‌ بگويند: سحر ‌است‌، گاهي‌ بگويند: افتراء بخدا بسته‌ ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ نيست‌، گاهي‌ بگويند:

‌از‌ ديگران‌ فرا گرفته‌، گاهي‌ بگويند: بكمك‌ و اعانت‌ ديگران‌ بوده‌، گاهي‌ بگويند: بهم‌ بافته‌ و امثال‌ اينها.

قُل‌ إِن‌ِ افتَرَيتُه‌ُ بفرما ‌اگر‌ ‌من‌ يك‌ كلمه‌ ‌بر‌ خلاف‌ فرمايش‌ خداوند بگويم‌ گرفتار عذاب‌ سخت‌ ميشوم‌ چنانچه‌ ميفرمايد:

وَ لَو تَقَوَّل‌َ عَلَينا بَعض‌َ الأَقاوِيل‌ِ لَأَخَذنا مِنه‌ُ بِاليَمِين‌ِ ثُم‌َّ لَقَطَعنا مِنه‌ُ الوَتِين‌َ فَما مِنكُم‌ مِن‌ أَحَدٍ عَنه‌ُ حاجِزِين‌َ الحاقة آيه 44.

فَلا تَملِكُون‌َ لِي‌ مِن‌َ اللّه‌ِ شَيئاً قدرت‌ دفع‌ كوچكترين‌ بلا و عذاب‌ الهي‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌من‌ نداريد.

هُوَ أَعلَم‌ُ بِما تُفِيضُون‌َ فِيه‌ِ افاضه‌ بيرون‌ رفتن‌ و خروج‌ ‌از‌ شيئي‌ ‌است‌ مثل‌ افاضه‌ ‌از‌ عرفات‌ و مشعر و ‌در‌ اينجا مراد اقاويلي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌خود‌ ‌در‌ ميآوريد و نسبت‌ ميدهيد.

كَفي‌ بِه‌ِ شَهِيداً بَينِي‌ وَ بَينَكُم‌ كافي‌ ‌است‌ بخداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌که‌ شاهد ‌باشد‌ ‌بين‌ ‌من‌ و ‌بين‌ ‌شما‌ اشاره‌ بآيه‌ شريفه‌ ‌است‌: لكِن‌ِ اللّه‌ُ يَشهَدُ بِما أَنزَل‌َ إِلَيك‌َ أَنزَلَه‌ُ بِعِلمِه‌ِ وَ المَلائِكَةُ يَشهَدُون‌َ وَ كَفي‌ بِاللّه‌ِ شَهِيداً نساء. ‌آيه‌ 164.

وَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيم‌ُ ‌اگر‌ آمديد و ايمان‌ آورديد خداوند ‌از‌ ‌اينکه‌ گفتار ها و كردارهاي‌ ‌شما‌ گذشت‌ مي‌كند و مشمول‌ رحمت‌ ‌خود‌ مينمايد بسعادت‌ و رستگاري‌.

139

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 8)- ولی آنها تنها به این تهمت قناعت نمی‌کنند «بلکه (پا را از آن فراتر نهاده، با صراحت) می‌گویند: این آیات را بر خدا افترا بسته» (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ).

در اینجا خداوند به پیامبرش دستور می‌دهد که با دلیل روشنی به آنها پاسخ گوید، می‌فرماید: به آنها «بگو: اگر من آن را به دروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است که مرا رسوا کند) و شما نمی‌توانید در برابر خداوند از من دفاع کنید» (قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللَّهِ شَیْئاً).

چگونه ممکن است خداوند این «آیات بینات» و این معجزه جاودانی را بر

ج4، ص425

دست دروغگویی ظاهر سازد؟! این از حکمت و لطف خداوند دور است.

سپس به عنوان تهدید می‌افزاید: «اما خداوند بهتر از هر کس کارهایی را که شما در آن وارد می‌شوید می‌داند» و به موقع شما را سخت کیفر می‌دهد (هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ).

و در جمله بعد به عنوان تأکید بیشتر توأم با برخوردی مؤدبانه می‌افزاید:

«همین بس که خداوند گواه میان من و شما باشد» (کَفی بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ).

او صدق دعوت من، و تلاش و کوششهایم را در ابلاغ رسالت می‌داند، و دروغ و افترا و کارشکنی شما را نیز می‌بیند، و همین برای من و شما کافی است.

و برای این که راه بازگشت را نیز به آنها نشان دهد در پایان آیه می‌افزاید: «او آمرزنده و مهربان است» (وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).

توبه کاران را می‌بخشد، و آنها را مشمول رحمت واسعه خود می‌سازد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص129

منابع