آیه 67 سوره انفال

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۶۷ انفال)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَىٰ حَتَّىٰ يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ ۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

مشاهده آیه در سوره


<<66 آیه 67 سوره انفال 68>>
سوره : سوره انفال (8)
جزء : 10
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

هیچ پیغمبری را روا نباشد که اسیران جنگی بگیرد (تا از آنان فدا گرفته و آنان را رها کند) مگر تا زمانی که خون (ناپاکان را) در زمین بسیار بریزد. شما (ای اصحاب رسول) متاع دنیا را می‌خواهید و خدا آخرت را می‌خواهد، و خدا مقتدر و کارش همه از روی حکمت است.

هیچ پیامبری را نسزد و نشاید که [پیش از جنگ و پیروزی بر دشمن] اسیران جنگی بگیرد، تا زمانی که [دشمن را به طور کامل] در زمین از قدرت و توان بیندازد [و موقعیت دین و مؤمنان در جهان پابرجا و استوار گردد آن گاه اسیر بگیرد؛ شما ای یاران پیامبر!] متاع ناچیز و ناپایدار دنیا را می خواهید، و خدا [برای شما] آخرت را می خواهد؛ و خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.

هيچ پيامبرى را سزاوار نيست كه [براى اخذ سربها از دشمنان‌] اسيرانى بگيرد، تا در زمين به طور كامل از آنان كشتار كند. شما متاع دنيا را مى‌خواهيد و خدا آخرت را مى‌خواهد، و خدا شكست‌ناپذير حكيم است.

براى هيچ پيامبرى نسزد كه اسيران داشته باشد تا كه در روى زمين كشتار بسيار كند. شما متاع اينجهانى را مى‌خواهيد و خدا آخرت را مى‌خواهد. و او پيروزمند و حكيم است.

هیچ پیامبری حق ندارد اسیرانی (از دشمن) بگیرد تا کاملاً بر آنها پیروز گردد (؛ و جای پای خود را در زمین محکم کند)! شما متاع ناپایدار دنیا را می‌خواهید؛ (و مایلید اسیران بیشتری بگیرید، و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید؛ ولی خداوند، سرای دیگر را (برای شما) می‌خواهد؛ و خداوند قادر و حکیم است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

A prophet may not take captives until he has thoroughly decimated [the enemy] in the land. You desire the transitory gains of this world, while Allah desires [for you] [the reward of] the Hereafter, and Allah is all-mighty, all-wise.

It is not fit for a prophet that he should take captives unless he has fought and triumphed in the land; you desire the frail goods of this world, while Allah desires (for you) the hereafter; and Allah is Mighty, Wise.

It is not for any prophet to have captives until he hath made slaughter in the land. Ye desire the lure of this world and Allah desireth (for you) the Hereafter, and Allah is Mighty, Wise.

It is not fitting for a prophet that he should have prisoners of war until he hath thoroughly subdued the land. Ye look for the temporal goods of this world; but Allah looketh to the Hereafter: And Allah is Exalted in might, Wise.

معانی کلمات آیه

اسرى: اسر: بستن، حبس، گرفتار كردن اسير ، گرفتار شده در جنگ‏. جمع آن در قرآن ، اسرى و اسارى آمده است.

يثخن: ثخن (بر وزن عنب): غليظ شدن. محكم شدن (مثل غليظ شدن شيره مثلا) ثخان: نيرومند كردن و سنگين كردن . مراد از آن در آيه ، نيرومند و قوى كردن است. «حتى يثخن»: تا خود را نيرومند كند.

عرض: (بر وزن شرف): متاع دنيا. هر چيز ناپايدار را عرض گويند.[۱]

نزول

«شیخ طوسی» گوید: ابن عباس و قتاده گویند: این آیه درباره اسیران بدر نازل گردیده است پیش از آن که عده مسلمین رو به فزونى رفته و زیاد بشود.[۲] ولى وقتى که عده آنان زیاد شد خداوند طى نزول آیه «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً» آزاد کردن و یا فدیه گرفتن را مقرر فرمود[۳][۴].[۵]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى‌ حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «67»

هيچ پيامبرى حقّ اسير گرفتن ندارد، مگر بعد از آنكه در آن (منطقه و) زمين، غلبه‌ى كامل يابد. شما (به خاطر گرفتن اسير وسپس آزاد كردن با فديه) به فكر متاع زود گذر دنيا هستيد، ولى خداوند (براى شما) آخرت را مى‌خواهد و خداوند، شكست ناپذير و حكيم است.

نکته ها

«ثخن» به معناى ضخامت، غلظت و سنگينى است و در جنگ كنايه از استحكام و پيروزى و غلبه‌ى آشكار و قدرتمندانه است.

اين آيه، هشدارى است كه اسير و فديه گرفتن براى آزادى آنان و جمع غنائم جنگى، مسلمانان را از هدف اصلى باز ندارد و ناخودآگاه ضربه نخورند.

پیام ها

1- تعيين شيوه‌ى جنگ و اسير گرفتن، از وظايف پيامبر است. ما كانَ لِنَبِيٍ‌ ...

2- سنّت و سيره‌ى انبياى الهى اين بوده است كه تا پايگاهشان محكم نشده، نبايد اسير بگيرند. ما كانَ لِنَبِيٍ‌ ... حَتَّى يُثْخِنَ‌

3- از خطر دنياگرايى، حتّى براى مؤمنان نبايد غافل شد. «تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا»

4- در صحنه‌ى جنگ، پيش از تسلّط كامل بر دشمن، اسير گرفتن ممنوع است.

جلد 3 - صفحه 356

ما كانَ‌ ... حَتَّى يُثْخِنَ‌

5- وظيفه‌ى رزمنده، ابتدا تثبيت موقعيّت خود است (نه اسير گرفتن و جمع غنائم). «حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ»

6- تمركز در هدف و دورى از تشتّت در جنگ، يك ضرورت است. «حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ»

7- دنيا، ناپايدار و گذراست. «عَرَضَ الدُّنْيا»

8- سركوبى مخالفان دين و محكم كردن پايگاه توحيد، آخرت‌جويى است. حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ‌ ... وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ

9- هدف اصلى در جنگ و جهاد اسلامى، رسيدن به منافع اخروى (جلب رضاى خدا، تقويت حقّ وتلاش براى نجات مستضعفان) است، نه به دست آوردن غنائم و اسير و فديه گرفتن. «وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ»

10- رهنمودهاى خداوند در زمينه‌ى مسائل جنگ، حكيمانه و بكارگيرى آنها رمز عزّت وپيروزى است. «وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»

11- دين اسلام نه تنها بى‌ارتباط با مسائل اجتماعى و دنيوى نيست، بلكه در ريزترين مسائل تاكتيكى جنگ هم دخالت كرده و نظر داده است. (كلّ آيه)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى‌ حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (67)

چون اصحاب اخذ فديه نمودند از اسيران، روز ديگر خدمت پيغمبر مشرف، آن سرور را دلتنگ ديدم، سبب را پرسيدم، فرمود: اصحاب اغراض دنيويه و اموال فانيه اصحاب عذاب به ايشان نزديك شده بود به مسافت اين درخت، و در قرب ما درختى بود؛ پس حق تعالى آيه شريفه نازل فرمود:

ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى‌: شايسته و سزاوار نباشد مر هيچ پيغمبرى را اينكه بوده باشد او را اسيران كه از ايشان فدا گيرند، حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ‌: تا آنكه بكشد ايشان را در زمين، چه اين صورت سبب قلت و ذلت كفار و موجب عزت اسلام و ظهور شوكت ابرار است. چون هواى اصحاب الّا نادرا رغبت به مال دنيا بود، لذا متفق شده در اخذ فديه از اسراء و رها نمودن آنها، لكن مصلحت و حكمت الهى در كشتن آنان بود، لذا خطاب عتاب آميز نازل شد به ايشان، گرچه خطاب به رسول است، اما مراد اصحابند، زيرا وجود مقدس نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منزه از اين است كه مايل دنيا گردد، و اين خطاب از باب «ايّاك اعنى و اسمعى يا جارة» باشد و عادت سلاطين نيز بر اين جارى شده كه خطاب و عتاب به رسول خود نمايد نه رعيت، و حال آنكه مقصود اعلام رعيت باشد.

خلاصه: اصحاب را عتاب فرمايد كه: تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا: مى‌خواهيد شما فديه و مال دنيا را كه عرضى سريع الزوال است؛ مال و متاع دنيا را «عرض» تعبير فرمود، براى آنكه چنانچه عرض بقائى بذاته ندارد، همچنين مال دنيا دوام و ثباتى نخواهد داشت؛ با اين حال شما طالبيد، وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ:

و خداى تعالى مى‌خواهد براى شما ثواب آخرت را كه بهشت و نعمت ابدى‌

جلد 4 صفحه 377

است. يا سبب نيل آخرت را كه اعزاز دين، و قمع اعداء باشد، وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ‌: و خداى تعالى غالب است دوستان را بر دشمنان. دانا است به مصلحت بندگان، و لايق به حال هر يك از ايشان از اثخان و منع از فداء در وقت غلبه بر مؤمنان.

تبصره: آيه شريفه دليل است بر بطلان مذهب مجبره كه قائلند به اينكه مراد بنده، مراد خداى تعالى است. و آيه شريفه تفكيك فرموده ميان اين دو و اراده بنده را از اراده خود منفصل ساخته به اينكه مراد شما دنيا و مال مى‌باشد، لكن اراده ازليه الهيه نسبت به شما ثواب و درجات آخرت است، و اگر مراد بندگان، مراد حق تعالى بود، هر آينه اين تفصيل صحيح نبود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى‌ حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (67) لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (68) فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (69)

ترجمه‌

نشايد از براى پيغمبرى كه باشد براى او اسيران تا آنكه غلبه كند به كشتار در زمين ميخواهيد شما متاع دنيا را و خدا ميخواهد آخرت را و خدا غالب درست كردار است‌

اگر نبود نوشته از خدا پيشى گرفته هر آينه ميرسيد شما را در آنچه گرفتيد عذابى بزرگ‌

پس بخوريد از آنچه غنيمت برديد حلال پاكيزه و بترسيد از خدا

جلد 2 صفحه 549

همانا خدا آمرزنده مهربان است.

تفسير

در ضمن وقايع جنگ بدر و احد ذكر شد كه مسلمانان از كفار در بدر هفتاد نفر كشته بودند و هفتاد نفر اسير نموده بودند و پيغمبر (ص) اراده داشت كه اين اسيران را بكشد و اصحاب تقاضا نمودند كه از آنها فديه گرفته شود و آزاد شوند و حضرت قبول فرمود بشرط آنكه در سال بعد بهمين عدد مسلمانان در جنگ با كفار كشته شوند و شكايت ننمايند و آنها راضى شدند بگرفتن فديه و گفتند فعلا مستغنى ميشويم و بعدا شهيد مانعى ندارد و قمى ره فرموده در آن وقت اين آيات نازل شد كه مفاد آنها آنستكه روا نباشد از براى پيغمبرى آنكه اسيرانى داشته باشد كه فديه بگيرد از آنها تا وقتى كه كشتار زيادى نمايد از كفار و قاهر و غالب و مسلّط شود در زمين چون اگر فديه دادند و رها شدند ممكن است ثانيا اجتماع نمايند و تهيّه لشگر كنند و بر اهل حق كه تازه بروز و جلوه نموده‌اند و كاملا قوى نشدند چشم زخمى وارد نمايند چنانچه نمودند در جنگ احد كه سال بعد واقع شد شما بطمع مال دنيا فديه را اختيار نموديد و بنقد دلخوش شديد ولى خداوند عزت و شوكت و خوشى مئالى شما را طالب و خواهان است چون او عزيز و حكيم است و اراده‌اش منتج عزت و موافق با حكمت و مصلحت است و اگر نبود حكم الهى كه سبقت گرفته است ثبت آن در لوح محفوظ باباحه اموال كفّار براى مسلمانان ميرسيد در پاداش آنچه را اخذ نموديد از كفار بعنوان فديه قبل از اباحه عذاب بزرگى چون گفته‌اند آيه دالّه بر ترخيص در اخذ فديه كه امّامنّا بعد و امّا فداء باشد بعد از جنگ بدر نازل شده است و بنظر حقير اگر قبلا جائز نبود پيغمبر (ص) بخواهش اصحاب عمل نميفرمود و بنابر اين شايد مراد آن باشد كه اگر مقدّر نشده بود در علم الهى و ثبت نشده بود در لوح محفوظ نصرت اسلام و ظفر پيغمبر اكرم بر كفّار ميرسيد بشما از طرف آنها براى اين اخذ صدمات بسيارى كه ممكن بود شيرازه اسلام بسبب آن گسيخته شود ولى خداوند بر حسب وعده خود شما را حفظ فرمود و بالاخره نصرت و ظفر داد بر اعداء و اشكال نشود كه اگر صلاح نبود پيغمبر (ص) اقدام نميفرمود زيرا كه ردّ ملتمس آنها هم صلاح نبود و در مجمع و منهج احتمالات و اقوال ديگرى هم براى اين آيه ذكر فرموده‌اند كه بنظر حقير هيچيك خالى از خلل نيست و در نتيجه حكم بحليّت كليّه‌

جلد 2 صفحه 550

غنائم اعمّ از فديه و غيرها شده است اگر چه در صافى اختصاص بفديه داده است و امر بتقوى براى اشاره بعدم تعدّى در اخذ غنيمت است و خداوند آمرزنده و مهربان است بر بندگان خطاى آنها را مى‌پوشد و كمك و نصرت خود را از آنان دريغ نميفرمايد اگر چه قصور و تقصير از آنها شده باشد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ما كان‌َ لِنَبِي‌ٍّ أَن‌ يَكُون‌َ لَه‌ُ أَسري‌ حَتّي‌ يُثخِن‌َ فِي‌ الأَرض‌ِ تُرِيدُون‌َ عَرَض‌َ الدُّنيا وَ اللّه‌ُ يُرِيدُ الآخِرَةَ وَ اللّه‌ُ عَزِيزٌ حَكِيم‌ٌ (67)

نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ اينكه‌ ‌از‌ كفار و مشركين‌ اسير بگيرد ‌تا‌ اينكه‌ سخت‌ نگيرد ‌در‌ زمين‌ و شدت‌ و غلظت‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ و ‌آن‌ بشدت‌ ‌در‌ حرب‌ ‌است‌ ‌شما‌ مؤمنين‌ مقصودتان‌ زخارف‌ دنيوي‌ ‌است‌ ‌از‌ غنائم‌ و اسيران‌ و خداوند ‌براي‌ ‌شما‌ مثوبات‌ آخرت‌ ‌را‌ اراده‌ كرده‌ ‌که‌ صبر ‌در‌ جهاد داشته‌ باشيد ‌ يا ‌ بدرجه‌ رفيعه‌ شهادت‌ نائل‌ شويد ‌ يا ‌ قوّت‌ و عظمت‌ دين‌ ‌را‌ زياد كنيد و خداوند عزيز حكيم‌ ‌است‌.

‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ تأكيد و ترغيب‌ ‌در‌ امر جهاد ‌است‌ ‌که‌ مجاهدين‌ ‌تا‌ ثبات‌

جلد 8 - صفحه 158

قدم‌ و تحمل‌ مشاق‌ جهاد نكنند و ‌بر‌ كفار سخت‌ نگيرند نائل‌ بغنائم‌ و اسير گرفتن‌ ‌از‌ كفار نميشوند ‌که‌ ‌از‌ ‌آنها‌ فدا بگيرند ‌ يا ‌ بغلامي‌ و كنيزي‌ ‌خود‌ درآورند و ‌اينکه‌ موضوع‌ ‌در‌ جميع‌ عبادات‌ جاري‌ ‌است‌ ‌تا‌ مكلف‌ تحمل‌ مشاق‌ عبادت‌ ‌را‌ نداشته‌ ‌باشد‌ نه‌ بفوائد دنيوي‌ عبادات‌ نائل‌ ميشود و نه‌ بمثوبات‌ اخروي‌ لذا ميفرمايد ما كان‌َ لِنَبِي‌ٍّ خداوند قرار نداده‌ ‌براي‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و عهده‌ نگرفته‌ أَن‌ يَكُون‌َ لَه‌ُ أَسري‌ ‌يعني‌ ‌از‌ كفار اسير گرفتن‌ ‌به‌ اينكه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بگيرند و مشدود كنند و دستگير نمايند حَتّي‌ يُثخِن‌َ فِي‌ الأَرض‌ِ اثخان‌ غلظت‌ و استحكام‌ و غيظ و غضب‌ ‌بر‌ كفار ‌در‌ ميدان‌ حرب‌ ‌است‌ ‌که‌ كار ‌بر‌ ‌آنها‌ سخت‌ شود و نتوانند فرار كنند ‌تا‌ دستگير شوند.

تُرِيدُون‌َ عَرَض‌َ الدُّنيا ‌شما‌ مسلمين‌ فقط مقصودتان‌ ‌از‌ جهاد منافع‌ دنيوي‌ ‌است‌ مثل‌ ‌آن‌ مجاهدي‌ ‌که‌ ‌در‌ ميدان‌ حرب‌ شهيد شد موقعي‌ ‌که‌ نعش‌ ‌او‌ ‌را‌ آوردند نزد حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌او‌ نماز بخواند فرمود (‌هذا‌ قتيل‌ الحمار) ‌از‌ حضرت‌ پرسيدند فرمود يك‌ حماري‌ ‌در‌ مشركين‌ ‌بود‌ ‌اينکه‌ بطمع‌ ‌آن‌ حمار آمد وَ اللّه‌ُ يُرِيدُ الآخِرَةَ بايد ‌در‌ جهاد فقط قصد مجاهدين‌ امتثال‌ امر الهي‌ و تقويت‌ دين‌ و اعلاء كلمه‌ اسلام‌ ‌باشد‌ خواه‌ شهيد شوند و خواه‌ بآنها و اموال‌ ‌آنها‌ نائل‌ شوند وَ اللّه‌ُ عَزِيزٌ حَكِيم‌ٌ مكرر تفسير ‌شده‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 67)- اسیران جنگی: در آیات گذشته قسمتهای مهمی از احکام جهاد

ج2، ص169

و درگیری با دشمنان بیان شد، در اینجا با ذکر قسمتی از احکام اسرای جنگی این بحث تکمیل می‌شود.

نخستین مطلب مهمی را که در این زمینه بیان می‌کند، این است که می‌گوید:

«هیچ پیامبری حق ندارد اسیران جنگی داشته باشد، تا به اندازه کافی جای پای خود را در زمین محکم کند و ضربه‌های کاری و اطمینان بخش بر پیکر دشمن وارد سازد» (ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْری حَتَّی یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ).

بنابراین گرفتن اسیر تنها در صورتی مجاز است که اطمینان کامل از پیروزی بر دشمن حاصل شود در غیر این صورت باید با ضربات قاطع و کوبنده و پی‌درپی قدرت و نیروی دشمن مهاجم را از کار بیاندازند. اما به محض حصول اطمینان از این موضوع، هدف انسانی ایجاب می‌کند که دست از کشتن بر دارند و به اسیر کردن قناعت کنند.

سپس آن گروه را که بر خلاف این دستور رفتار کردند مورد ملامت قرار داده و می‌گوید: «شما تنها به فکر جنبه‌های مادی هستید و متاع ناپایدار دنیا را می‌خواهید، در حالی که خداوند سرای جاویدان و سعادت همیشگی را برای شما می‌خواهد» (تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ).

بنابراین نباید به خاطر منافع آنی و زود گذر، منافع مستمر آینده را به خطر افکند! و در پایان آیه می‌فرماید: دستور فوق در واقع آمیخته‌ای از عزّت و پیروزی و حکمت و تدبیر است، چون از ناحیه خداوند صادر شده «و خداوند عزیز و حکیم است» (وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. در تفسیر على بن ابراهیم بعد از سه واسطه از اسحق بن عمار نقل شده که این آیه در جنگ بدر نازل شده وقتى که کفار فرار کردند، عده اى از اصحاب از شخص رسول خدا صلى الله علیه و آله حفاظت و حراست می‌نمودند و عده دیگرى به غارت کردن دشمن پرداختند و عده دیگرى نیز در تعقیب دشمن و گرفتن اسیر مشغول شدند و وقتى که اسیران و غنائم را جمع‌آورى کردند، انصار گفته بودند که اسیران مخصوص و مربوط به آن‌ها خواهد بود و دیگران حقى در آن ندارند سپس این آیه نازل گردید.
  3. صاحب تفسیر برهان در ضمن تفسیر آیات 5 و 6 این سوره چنین آورده هنگامى که جنگ بدر به پایان رسید و به پیروزى مسلمین خاتمه یافت هفتاد نفر از کفار بدست مسلمین کشته شدند و هفتاد نفر اسیر گشتند. اسیران و غنائم را جمع‌آورى کرده نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آوردند و از اصحاب پیامبر در این جنگ 9 نفر کشته شدند پس از خاتمه جنگ پیامبر به 9 میلى بدر کوچ کرد. هنگامى که نزدیک غروب آفتاب بود پیامبر در میان اسیران نضر بن حارث بن کلدة و عقبة بن ابى‌معیط را دید که نزدیک یکدیگر ایستاده بودند. نضر بن عقبه گفت: من و تو در میان اسیران قریش کشته خواهیم شد زیرا گمان نمى برم محمد از ما صرف‌نظر کند. پیامبر دستور داد آن دو را نزد وى آوردند، نضر مردى خوش‌رو و موى زیادى در سر و روى خویش داشت امام على علیه‌السلام موى نضر را گرفت و او را نزد پیامبر آورد. نضر به پیامبر گفت: اى محمد تو را به خویشاوندى که میان ما هست، سوگند می‌دهم که هر رفتارى که با سایر قریش می‌کنى با من نیز همان رفتار را انجام بده. اگر آن‌ها را به قتل می‌رسانى مرا نیز به قتل برسان و اگر از آن‌ها فدیه می‌گیرى از من هم بگیر و اگر آن‌ها را آزاد مى کنى مرا نیز آزاد کن. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بین ما خویشاوندى وجود ندارد زیرا اسلام خویشاوندى ما را قطع کرده و بریده است سپس دستور فرمود: على او را گردن بزند سپس دستور داد عقبه را نیز گردن بزند پس از کشته شدن این دو نفر اصحاب ترسیدند مبادا سایرین از اسیران هم کشته شوند لذا نزد پیامبر آمدند و گفتند: یا رسول الله از تو می‌خواهیم که از اسیران فدیه بگیرى و یا آنان را آزاد کنى سپس این آیه نازل گردید.
  4. احمد در مسند و ترمذى در صحیح و حاکم از ابن مسعود روایت کنند که گفته است چون در روز بدر اسیران را آوردند، پیامبر فرمود: درباره این اسیران چه مى گوئید سپس این آیه نازل گردید و نیز گویند این آیه موافق با رأى عمر بن الخطاب نازل گردیده است.
  5. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص394.

منابع