آیه 20 سوره الرحمن

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۲۰ الرحمن)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ

مشاهده آیه در سوره


<<19 آیه 20 سوره الرحمن 21>>
سوره : سوره الرحمن (55)
جزء : 27
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و میان آن دو دریا برزخ و فاصله‌ای است که تجاوز به حدود یکدیگر نمی‌کنند.

[ولی] میان آن دو حایلی است که به هم تجاوز نمی کنند [درنتیجه باهم مخلوط نمی شوند!]

ميان آن دو، حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمى‌كنند.

ميانشان حجابى است تا به هم در نشوند.

در میان آن دو برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمی‌کند (و به هم نمی‌آمیزند)!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

There is a barrier between them, which they do not overstep.

Between them is a barrier which they cannot pass.

There is a barrier between them. They encroach not (one upon the other).

Between them is a Barrier which they do not transgress:

معانی کلمات آیه

  • برزخ: واسطه، حائل.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ «19» بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ «20» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «21»

دو دريا (ى شور و شيرين) را روان ساخت كه به هم مى‌رسند. (اما) ميان آن دو فاصله‌اى قرار داد كه به هم تجاوز نكنند. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟

يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»

«1». تفسير نمونه.

«2». تفسير نورالثقلين.

جلد 9 - صفحه 389

از هر دو (دريا)، مرواريد و مرجان بيرون مى‌آيد، پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟

وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ «24» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «25»

و در دريا، كشتى‌هاى ساخته شده همانند كوه، براى اوست. پس كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟

نکته ها

«مَرَجَ» به معناى رها ساختن است و «بَرْزَخٌ» به حدّ فاصل ميان دو چيز گفته مى‌شود.

«لؤلؤ» به معناى مرواريدى است كه درون صدف پرورش يابد و «مرجان»، هم به مرواريدهاى كوچك گفته مى‌شود و هم نوعى حيوان دريايى كه شبيه شاخه درخت است و صيّادان آن را صيد مى‌كنند.

«بحر» به آب زياد گفته مى‌شود، خواه دريا باشد يا رودخانه و مقصود از «بحرين»، آب‌هاى شور و شيرين است. معمولًا آب رودخانه‌ها شيرين و آب درياها شور است. چنانكه در آيات ديگر مى‌فرمايد: «ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ» «1» دو دريا يكسان نيستند، يكى آبش گوارا، شيرين و نوشيدنش خوشگوار است و يكى شور و تلخ است. آب شور براى حفظ حيات جانداران دريايى است و آب شيرين براى حفظ حيات نباتات، گياهان، انسان‌ها و حيوانات كه در خشكى زندگى مى‌كنند.

عبارتِ‌ «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ» دو بار در قرآن آمده است: يك بار در سوره فرقان آيه 53 و يك بار در اين سوره. در آنجا ابتدا از جهاد بزرگ با كفار سخن مى‌گويد. «فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً» و به دنبال آن مى‌فرمايد: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً» ولى در اين سوره، ابتدا سخن از ميزان و حساب و عدل‌

«1». فاطر، 12.

جلد 9 - صفحه 390

است، «وَضَعَ الْمِيزانَ‌- أَقِيمُوا الْوَزْنَ‌- لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ»، و پس از آن مى‌فرمايد: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ. بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ» يعنى آب شور و شيرين به هم تجاوز نمى‌كنند، زيرا عدم تجاوز با عدل تناسب بيشترى دارد. به دنبال آن مى‌فرمايد: «يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» آرى اگر عدالت بود و تجاوزگرى نبود، زيبايى‌ها پيدا مى‌شوند.

دين اسلام، دين فطرى است و خداوند گرايش‌ها و نيازهاى فطرى بشر را تأمين كرده است، كه يكى از آنها گرايش به زيبايى و زينت است. آن هم گوهرى گرانبها همچون مرواريد كه از دريا استخراج مى‌شود.

قرآن، در بيان ساير نعمت‌ها كلمه «له» را بكار نبرد، ولى در مورد كشتى فرمود: «وَ لَهُ الْجَوارِ» شايد به خاطر آن باشد تا بگويد ساخته دست شما نيز از اوست. زيرا فكر و طرح و قدرت جسمى شما براى ساخت و مواد و آثار آنها همگى از اوست.

هنگامى كه امام على عليه السلام اين آيات را تلاوت فرمود: «يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» از آن حضرت پرسيدند: پس چرا شما از اين نعمت‌ها استفاده نمى‌كنيد؟ آن حضرت فرمود: خداوند بر رهبران عادل واجب كرده كه زندگى خود را چنان ساده و تنگ بگيرند كه فقر بر فقرا سخت نباشد. «1»

امام صادق عليه السلام در تفسير آيه‌ «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ» فرمود: «على و فاطمة عليهما السلام بحران عميقان، لا يبغى احدهما على صاحبه، يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ‌، الحسن و الحسين عليهما السلام» «2» على و فاطمه عليهما السلام دو درياى عميق‌اند كه هيچ‌يك بر ديگر تجاوز نمى‌كند و از اين دو دريا، لؤلؤ و مرجانى چون حسن و حسين عليهما السلام خارج مى‌شود.

پیام ها

1- هستى كلاس توحيد است؛ آسمان و زمين و دريايش. وَ السَّماءَ رَفَعَها ... وَ الْأَرْضَ وَضَعَها ... مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ‌ ...

2- دريا، براى همه انسان‌ها و جنّيان نعمت است، گرچه همه در كنار دريا زندگى‌

«1». تفسير كنزالدقائق.

«2». تفسير قمى.

جلد 9 - صفحه 391

نمى‌كنند. مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ‌ ... فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما

3- آثار قدرت خدا و برترى اراده او بر همه چيز هويداست. آب درياى شور با آب درياى شيرين تلاقى و برخورد مى‌كند، از كنار هم مى‌گذرند و در يكديگر داخل نمى‌شوند. «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ»

4- بهره‌بردارى از نعمت‌ها، نياز به تلاش و كوشش دارد. يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ ...

5- آب و خاك، بستر و منبع تأمين نيازهاى بشر است. فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ‌ ... وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ‌ ... يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ‌

6- نقش دريا در حمل و نقل مسافر و بار، به عنوان معبرى رايگان و آماده و وسيع و گسترده، از ديرباز مورد توجّه بشر بوده است و خداوند در اين آيات، انسان را به آن توجّه مى‌دهد. «الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ»

7- نعمت دريا و آفريده‌هاى آن، از نعمت‌هاى بزرگى است كه خداوند، تكذيب كننده آن را سرزنش مى‌كند. جمله‌ «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» سه بار در اين آيات تكرار شده است.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ «20»

بَيْنَهُما بَرْزَخٌ‌: ميان اين هر دو دريا حاجزى و پرده‌اى است از قدرت يا مانعى از جزاير كه به سبب آن، لا يَبْغِيانِ‌: افزونى نجويند بر يكديگر و هيچيك بر ديگرى غالب نشوند به ممازجت و ابطال خاصيت يكديگر، پس به سبب اين حاجز، شيرينى درياى عذب به موج درياى شور باطل نمى‌شود. يا آنكه اين دو دريا به سبب حاجز از حدى كه مقرر شده تجاوز نمى‌نمايند تا آنچه ميان ايشان است غرق نشود؛ و شبهه نيست كه منافع بسيار بر اين دو دريا متفرع است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ «14» وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ «15» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «16» رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ «17» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «18»

مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ «19» بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ «20» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «21» يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»

وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ «24» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «25» كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ «26» وَ يَبْقى‌ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ «27» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «28»

يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ «29» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (30)

ترجمه‌

خداوند آفريد انسان را از گل خشكيده مانند خزف شده‌

و آفريد جن را از شعله بيدودى از آتش‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

روان ساخت دو دريا را كه بهم ميرسند

ميانشان حائلى است كه بيكديگر تجاوز نميكنند

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

بيرون ميآيد از آندو مرواريد و مرجان‌

پس بكدام يك از نعمتهاى‌

جلد 5 صفحه 113

پروردگارتان انكار ميورزيد

و براى او است كشتيهاى روان افراشته بادبان در دريا چون كوهها

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

هر كه بر زمين قرار دارد نابود شونده است‌

و باقى ميماند ذات پروردگار تو صاحب بزرگى تامّ و تفضّل عام‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

طلب ميكند از او هر كه در آسمانها و زمين است هر روز او در كارى است‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.

تفسير

خداوند آدم ابو البشر را خلق فرمود از خاك بعد از آنكه آن را گل فرمود و رنگ و بوى آن تغيير يافت و خشك شد مانند خزف و سفال كه صدا ميكند چون چيزى بآن رسد لذا از مبدء خلق گاهى بخاك و گاهى بحمأ مسنون و اينجا بصلصال كالفخّار تعبير فرموده و منافى با يكديگر نيست و خلق فرمود پدر اجنّه را كه در سوره حجر ذكر شد از شعله جوّاله صافى و بدون دودى از آتش چون اصل مارج بمعناى مضطرب است و اينجا بصافى از دود تفسير شده پس بكدام يك از نعم الهى كه اعظم آنها نعمت وجود است جن و انس كفر ميورزند و كفران مينمايند با آنكه هر يك از آن دو دسته از پدر اصلى خودشان بوجود آمده‌اند و همه مخلوق حقّند و دولت حيات از او بآن دو رسيده او است كه مقرّر و مقدّر فرموده در هر يك از تابستان و زمستان براى آفتاب مشرق و مغربى را در آسمان كه آن دو مشرق و دو مغرب تفاوت مهمّى در قرب و بعد زمين از آفتاب دارند و اختلاف فصول از آن حاصل و منافع آن بجنّ و انس و اصل است و در عين حال هر روز مشرق و مغرب جداگانه دارد لذا در جاى ديگر فرموده ربّ المشارق و المغارب چون بتدريج در شش ماه تفاوت كلى پيدا ميكند روز از شعاع آفتاب بهره‌بردارى ميشود و شب از تاريكى عالم آسايش حاصل ميگردد پس كدام يك از نعمتهاى الهى را ميتوان انكار نمود و خداوند واگذاشته دو دريا و مجمع آب شيرين و شور را بحال جريان طبيعى خود و ميل باختلاط با يكديگر كه با هم تلاقى مينمايند و متّصل بيكديگر ميشوند ولى بين آن دو حائل و مانعى بقدرت خود قرار داده كه تجاوز و تعدّى از آن نمينمايند لذا مدّتها يا هميشه هر يك از آن دو باوصاف خود

جلد 5 صفحه 114

باقى ميماند يعنى آب گوارا و شيرين بحال خود باقى و آب شور و ناگوار طعم و خاصيّت خود را از دست نميدهد با آنكه لؤلؤ و مرجان گفته‌اند از اختلاط آن دو بيكديگر توليد و از محل تلاقى دو آب بيرون ميآيد و اين معنى در ورود دجله بدريا مشهود ميشود و شمّه‌ئى از اين مقال در سوره فرقان گذشت و اين از بزرگترين آيات قدرت الهى است ولى در قرب الاسناد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه لؤلؤ از آب آسمان و آب دريا توليد ميشود چون وقتى باران ميآيد صدفها دهانهاى خودشان را در دريا باز ميكنند پس قطرات باران در آنها جاى ميگيرند و از قطره بزرگ لؤلؤ بزرگ و از قطره كوچك لؤلؤ كوچك بعمل ميآيد شيخ شيرازى در باب تواضع و فروتنى فرموده:

يكى قطره باران ز ابرى چكيد* خجل شد چو پهناى دريا بديد كه جائيكه دريا است من چيستم* گر او هست حقّا كه من نيستم چو خود را بچشم حقارت بديد* صدف در كنارش بجان پروريد سپهرش بجائى رسانيد كار* كه شد نامور لؤلؤ شاهوار بلندى از آن يافت كو پست شد* در نيستى كوفت تا هست شد و الحق بسيار خوب گفته غفر اللّه له و اين مؤيّد قول بعضى از مفسّرين است كه گفته‌اند مراد از دو دريا درياى آسمانى و زمينى است كه با يكديگر تلاقى مينمايند بنزول باران در وقتى كه خدا بخواهد و بين آن دو مانعى است كه نميگذارد درياى آسمان بزمين نزول و درياى زمين بآسمان صعود نمايد و مرجان لؤلؤ كوچك است ولى بعضى آن را بشبه سرخ تفسير نموده‌اند كه آن شاخ درخت دريائى است و در بعضى از روايات بحرين بعلى و فاطمه عليهما السلام و لؤلؤ و مرجان بحسن و حسين سلام اللّه عليهما تأويل شده و در بعضى علاوه شده كه برزخ محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد و در هر حال هيچ يك از نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و يكى از نعمتهاى بزرگ الهى كشتيهاى جارى در دريا است كه داراى بادبانهاى بلند و مانند كوههاى طولانى سيّارند و آنها وسائل حمل و نقل مسافرين و مال التجاره‌ها ببلاد بعيده‌اند و تمام لوازم آن را از اجزاء مادّى و آرامش آب و جريان باد و غيرها خداوند فراهم فرموده پس‌

جلد 5 صفحه 115

چگونه اين نعمت و ساير نعم الهى را ميتوان انكار نمود و هر چه بر زمين قرار دارد فانى و نابود خواهد شد چون ظاهرا مرجع ضمير عليها ارض است كه در آيات سابقه ذكر شده ولى فنا اختصاص باهل زمين ندارد اهل آسمانها هم ميميرند و اختصاص آنها بذكر براى تذكر آنان است بدار بقاء و چيزيكه در عالم باقى ميماند وجه اللّه است كه آن صرف الوجود است كه بحقيقت آن كسى پى نبرده و نميبرد و قمّى ره نقل فرموده كه آن دين پروردگار است و در بعضى از روايات بذوات مقدسه ائمه اطهار تفسير شده و بعضى از مفسرين آن را بعبادات و اطاعات مقرّبه بخدا تفسير نموده‌اند و بعضى گفته‌اند مراد از وجه شى‌ء خود و ذات آنست چون عرب از خود چيزى بوجه آن تعبير ميكند و ميگويد وجه الرّأى و وجه التّدبير و اراده ميكند رأى و تدبير را و بعضى آن را ادله و آيات حق دانسته‌اند كه بزرگترين نعم الهيّه ميباشند براى آنكه سعادت جن و انس بآنها حاصل ميشود پس كدام يك از نعمتهاى خدا را آن دو دسته انكار ميكنند و تمام موجودات آسمانى و زمينى در ذات و صفات و مقاصد محتاج بحق ميباشند و همه بلسان حال و مقال از خدا سؤال ميكنند و گدايان ملازم آن درگاهند و خداوند هم هر روز و هر آن بكارسازى و كارپردازى آنها اشتغال دارد و جواب آنها را ميدهد و قمّى ره نقل فرموده كه زنده ميكند و ميميراند و زياد ميكند و كم مينمايد و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده در اين آيه كه از شأن او آنست كه بيامرزد گناهى را و بگشايد مشكلى را و بالا ببرد قومى را و پائين بياورد ديگران را و بعضى گفته‌اند اين آيه در ردّ يهود است كه گفتند خدا روز شنبه كارى ندارد و فارغ از امر شده و در هر حال نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و جن و انس و دوست و دشمن و سعيد و شقى بايد معترف بآن باشند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


مَرَج‌َ البَحرَين‌ِ يَلتَقِيان‌ِ «19» بَينَهُما بَرزَخ‌ٌ لا يَبغِيان‌ِ «20» فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان‌ِ «21»

ديگر ‌از‌ نعم‌ الهي‌ دو دريا يكديگر ‌را‌ ملاقات‌ مي‌كنند و ‌بين‌ ‌اينکه‌ دو دريا برزخيست‌ ‌که‌ زيادتي‌ ‌بر‌ يكديگر ندارند ‌پس‌ بكداميك‌ ‌از‌ نعماي‌ الهي‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد.

مَرَج‌َ البَحرَين‌ِ يَلتَقِيان‌ِ درياي‌ آب‌ شور و درياي‌ آب‌ شيرين‌ بهم‌ متّصل‌ مي‌شوند.

بَينَهُما بَرزَخ‌ٌ لا يَبغِيان‌ِ نه‌ آب‌ شور داخل‌ آب‌ شيرين‌ مي‌شود و نه‌ شيرين‌ داخل‌ شور مي‌گردد ‌در‌ اخبار دارد درياي‌ ولايت‌ امير المؤمنين‌ و درياي‌ عصمت‌ فاطميّه‌ و برزخ‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ وجود مقدس‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌که‌ شئونات‌ ‌هر‌ يك‌ ‌را‌ محفوظ داشته‌ نه‌ خردلي‌ ‌از‌ ولايت‌ ‌علي‌ كسر گذارده‌ ‌شده‌ و نه‌ ‌از‌ عصمت‌ فاطمه‌ و گفتيم‌ ‌اينکه‌ نوع‌ اخبار بيان‌ بواطن‌ قرآن‌ ‌است‌ مربوط ‌به‌ مفاد ظاهر قرآن‌ نيست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 20)- در میان آن دو، برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمی‌کند» و به هم نمی‌آمیزند (بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ).

منظور از این دو دریا به گواهی آیه 53 سوره فرقان دو دریای آب «شیرین» و «شور» است، آنجا که می‌فرماید: «او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد یکی گوارا و شیرین است و دیگری شور و تلخ، و در میان آنها برزخی قرار داد تا با هم مخلوط نشوند».

رودخانه‌های عظیم آب شیرین هنگامی که به دریاها و اقیانوسها می‌ریزند

ج5، ص55

معمولا دریائی از آب شیرین در کنار ساحل تشکیل می‌دهند آب شور را به عقب می‌رانند و عجب این که تا مدت زیادی این دو آب شیرین و شور به خاطر تفاوت درجه غلظت به هم آمیخته نمی‌شوند و هزاران کیلومتر راه را به همان صورت می‌پیمایند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص477

منابع