ابن خلدون
«عبدالرحمن بن محمد بن خلدون» (۷۳۲-۸۰۸ ق) معروف به «ابن خلدون»، تاریخنگار، جامعهشناس و سیاستمدار عرب مسلمان در قرن هشتم قمری است. وی را از پیشگامان علم جامعهشناسی و تاریخنگاری به شیوه علمی میدانند. تحلیلهای جامعهشناسی در مقدمه اثر تاریخیاش با نام «العبر» که به «مقدمه ابن خلدون» شهرت یافته، در دو سده اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
نام کامل | عبدالرحمن بن محمد بن خلدون |
زادروز | ۷۳۲ قمری |
زادگاه | تونس |
وفات | ۸۰۸ قمری |
مدفن | مصر، قاهره |
اساتید |
ابی عبدالله سایری، عبدالله بن سعد بن نزال، قاضی ابن عبدالسلام، محمد بن ابراهیم آبلى، عبدالمهیمن حضرمى،... |
| |
آثار |
العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر، مقدمه ابن خلدون، لباب المحصّل فی اصولالدین،... |
زندگینامه
ابوزید عبدالرحمان بن محمد بن خلدون حَضرَمی در روز چهارشنبه اول ماه مبارک رمضان سال ۷۳۲ ق، در تونس (از سرزمین افریقیه) چشم به جهان گشود. نسب او به وائل بن حجر حضرمى (یمنى) میرسد که از اصحاب پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بود.[۱]
وی پس از تکمیل تحصیلات در تونس، به مغرب (مراکش) و سپس الجزایر رفت و دوباره به مغرب بازگشت و پس از آن که اطلاعات مفیدی دربارهی کشورهای شمال آفریقا به دست آورد، در سال ۷۶۴ ق. به آندلس (اسپانیای امروز) رفت و در غرناطه (گرانادا) به حضور سلطان محمد پنجم رسید.
ابنخلدون پس از دو سال به شمال آفریقا بازگشت. او در هر یک از کشورهای مغرب بزرگ عربی (تونس، الجزیره و مراکش) که میرفت، به علت کثرت معلوماتی که در زمینه فقه و علوم دیگر داشت، قدر میدید و بر صدر مینشست.
او مدتها در تونس و شهر فاس در مراکش به وزارت امیران محلی مشغول بود و نیز بارها از جانب امیران شمال افریقا در تونس، مغرب و الجزایر به سمت قاضی القضاتی رسید. با این حال در زمانی که در وهران الجزایر به سر می برد مورد خشم سلطان قرار گرفت و مدت ۴ سال در قلعه ابن سلامه زندانی شد.
او در زندان، به نوشتن کتاب معروف تاریخ خود به نام «العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر» مشغول شد و پس از آزادی از زندان به نوشتن آن ادامه داد تا آن که کتاب را به پایان رساند. مقدمهی این کتاب که اکنون با عنوان «مقدمهی ابنخلدون» شهرت دارد، خود شاهکاری بزرگ در فلسفه تاریخ و جامعه شناسی به شمار میآید.[۲]
ابنخلدون پس از آزادی از زندان، از وهران الجزایر به تونس رفت. در نیمه شعبان ۷۸۴ ق. با کشتی راهی بندر اسکندریه شد و از آنجا به قاهره رفت. در قاهره به دستور الملک الظاهر سیف الدین، از ممالیک برجی مصر، به سمت استادی جامع الازهر (دانشگاه الازهر مصر)، رسید و در آنجا به آموزش و پرروش دانشجویان پرداخت و به جایگاه قضاوت نیز رسید.
ابنخلدون از مصر برای زیارت خانه خدا به مکه رفت و از آنجا به سوی شام رهسپار شد. در دمشق بود که دیدار مشهور او با امیر تیمور گورکانی رخ داد و در آن دیدار مورد توجه تیمور قرار گرفت.
ابنخلدون بار دیگر به قاهره بازگشت و بقیه عمر خود را در مصر گذرانید. او سرانجام، در پایان ماه رمضان ۸۰۸ قمری، در ۷۶ سالگی درگذشت و در مزار صوفیان، در بیرون باب النصر قاهره، به خاک سپرده شد. برخی وفات او را در تِلِمْسان -شهری در مراکش- ذکر کرده اند.[۳]
تحصیل و استادان
ابنخلدون برخى از مقدمات مانند زبان عربی را پیش پدر آموخت و سپس نزد علمای تونسی مثل «وادی آشی»، قرآن و تفسیر، فقه مالکی، حدیث، رجال، تاریخ، شعر، فلسفه و منطق آموخت.
او ادبیات عرب را از «أبی عبدالله سایری» و دیگران فرا گرفت. قرآن را از عبدالله بن سعد بن نزال و فقه را از قاضی ابن عبدالسلام و دیگران آموخت. استادان او در علوم معقول، محمد بن ابراهیم آبلى (م، ۷۵۷ ق) و در علوم منقول، یکى از پیشوایانِ محدّثان و نحویان مغرب، به نام ابومحمد عبد المهیمن الحضرمى بودند. آشنایی او با دانشمندی به نام ابوعبدالله محمد بن ابراهیم آبلی در پرورش اندیشه و توجه او به فلسفه و منطق تأثیری ژرف نهاد.
آثار و تألیفات
ابن خلدون به عنوان پیشرو طریقه علمى تاریخ یا در شمار پیشگامان فلسفه تاریخ، به نگارش چند کتاب اقدام کرد که عبارتاند از:
- «العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر»، معروف به «تاریخ ابن خلدون» در ۷ جلد. مؤلف در مورد علت نامیدن این کتاب به این نام مینویسد: «از آنجا که این کتاب شامل اخبار عرب و بَربَر، خواه شهرنشینان و خواه بادیهنشینان آنان و پرتو افکنى پیرامون دولتهاى بزرگ معاصر آنان است، آنرا به این نام نامگذاری کردم». شهرت و اعتبار علمى ابن خلدون مرهون این کتاب و مقدمه آن است که «مقدمه ابن خلدون» نامیده میشود.
- «لباب المحصّل فی اصولالدین»: این کتاب، تلخیصى از کتاب المحصل فخرالدین رازی است. خواجه نصیرالدین طوسى، فیلسوف شیعى شرحى بر این اثر نوشته بود و در فهم رازى از آراى فلاسفه به طور اعم و درک مقام ابن سینا به طور اخص، اظهار تردید کرده بود. ابن خلدون در «لباب المحصل» تقریباً به بررسی تمام انتقادات خواجه نصیر پرداخت.
همچنین «لسان الدین خطیب»، که نخست در مغرب اقصى و آنگاه در اندلس با ابن خلدون آشنایى و دوستى معنوى پیدا کرده، ترجمه زندگى ابن خلدون را نوشته و به برخی تألیفات دوستش اشاره کرده که اکنون اثری از آنها در دست نیست؛ مانند «رساله اى در منطق، رسالهاى در حساب، تلخیص برخى از نوشته هاى ابن رشد، شرح قصیده بردة، شرح رجزى در اصول فقه».
عقاید و افکار ابنخلدون
ابن خلدون در نتیجه مطالعات، مشاهدات و بررسی های خود در شئون اجتماعی به این نتیجه رسیده بود که پدیده های اجتماعی نیز مانند سایر پدیده های جهان از قوانین خود تبعیت می کند و در بحث از این پدیده های اجتماعی مانند پدیده های سایر علوم لازم است تا طبیعت آن و قوانین حاکم بر آن شناخته شود. او مقدمه خود بر کتاب تاریخش را در این مورد نوشت و دانش نوینی را که بدان پرداخت علم عمران بشری یا اجتماع انسانی نامید. دانشی که اکنون به جامعه شناسی معروف است.[۴]
پرداختن به نقش عصبیت گروهی در تاریخ و تاثیر روحی و روانی آن بر تشکیل حکومت ها از ویژگی های تحلیل های تاریخی ابن خلدون است. به نظر ابن خلدون عصبیت و دولت با هم رابطه مستقیم دارند. یک گروه با عصبیت گروهی مستحکم و قوی (که از طریق ارتباط خونی یا همبستگی مذهبی و... شکل گرفته است) بر دیگر گروهها غلبه کرده و تشکیل دولت خواهد داد. با این وجود، پس از غلبه بر گروههای دیگر و تشکیل دولت، سرانجام عصبیت به تدریج رنگ باخته و محو میشود و همین مسأله، به سرنگونی قدرت سیاسی و تأسیس یک دولت جدید میانجامد.[۵] به نظر ابن خلدون تاریخ تکرار میشود و هر حکومتی مراحل تهاجم، اوج، تجمل، استبداد و انحطاط را دارد.[۶]
او برای مثال میگوید که ایرانیان از عربها شکست خوردند. عربها از ترکان سلجوقی و ترکان نیز از مغولها شکست خوردند. اگرچه عقاید ابن خلدون تحت تأثیر افکار افلاطون و به خصوص سیاست ارسطو است، اما این دانشمند توانسته با اندیشه یونانی و با نگاه ژرف و تجربه طولانی خویش به عنوان سیاستمداری کارکشته تئوریهای نوین جامعهشناسی خود را توسعه دهد. از ابن خلدون به عنوان بنیانگذار علم تاریخ هم یاد میشود. او در همین کتاب برای نخستین بار شیوههایی علمی برای استخراج حقیقت از منابع دست اول را طراحی کرده است.
با همه تأثیری که ابن خلدون در افزایش توجه به تاریخ در مصر سدههای ۸ و ۹ ق. داشت، اندیشههایش در روزگار خود او بازتاب کافى نیافت، و هیچ یک از مورخان حتى شاگردانش راه او را در این زمینه ادامه ندادند؛ لیکن از سده گذشته (۱۳ق/ ۱۹م) نام، آثار و افکار او سخت مطرح شد و پژوهشهای بسیاری را به خود اختصاص داد.[۷]
ابن خلدون تحلیلهای تاریخی آمیخته به تعصب و غیرمنصفانه نیز دارد؛ به عنوان نمونه در مورد واقعه عاشورا، او هم امام حسین علیه السلام را که بر اجتهاد خود عمل کرده شهید و مأجور دانسته و هم یزید را که مطابق با اجتهاد خود برابر امام ایستاده برحق خوانده است![۸] همچنین در بررسی آثار ابن خلدون به نکات مهمی درباره نگرش او به شیعه میتوان دست یافت که البته در موارد بسیاری دور از انصاف بوده؛ از جمله او به ردّ اعتقاد شیعیان در مورد امامت امام على(علیه السلام) میپردازد و آنرا مستند به نصوصى میداند که توسط شیعیان تأویل شده است، و این نصوص در شریعت نقل نشده و بیشتر آنها مجعول، یا از نظر سند مورد خدشه است![۹]
پانویس
- ↑ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص ۴۶۰.
- ↑ این کتاب را محمد پروین گنابادی به فارسی ترجمه کرده است.
- ↑ خیرالدین زرکلى، الأعلام، ج ۳، ص ۳۳۰.
- ↑ مدرسی چهاردهی، «فلسفه تاریخ و اجتماع پیش از ابن خلدون»، ماهنامه وحید، شهریور ۱۳۴۳، ص ۱۹.
- ↑ فراز انجم، «بحران تمدن اسلامی در دوران مدرن بر مبنای افکار و اندیشه های ابن خلدون»، ترجمه حسین جعفری موحد، حبل المتین، تابستان ۱۳۹۶، صفحه ۲۵-۵۱
- ↑ فراهانی و قربان پور، «نقش عصبیت در تاریخ از دیدگاه ابن خلدون»، قبسات، زمستان ۱۳۸۵، ص۱۵۱
- ↑ رحیم لو، «ابن خلدون، ابو زید»، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۴۵۰
- ↑ خاتمی، "نقل عاشورا (نگاهی به راویان واقعه عاشورا)"، مجله اطلاع رسانی و کتابداری، دی ماه ۱۳۸۸
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۴۶.
منابع
- "ابن خلدون، ابو زید"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، یوسف رحیم لو، ج۳، ص۴۴۴ تا ۴۵۸
- "نقل عاشورا (نگاهی به راویان واقعه عاشورا)"، احمد خاتمی، مجله اطلاع رسانی و کتابداری، دی ماه ۱۳۸۸ - شماره ۱۴۷.
- "فلسفه تاریخ و اجتماع پیش از ابن خلدون"، مرتضی مدرسی چهاردهی، ماهنامه وحید، شهریور ۱۳۴۳، ش۹.
- "نقش عصبیت در تاریخ از دیدگاه ابن خلدون"، مهدی فراهانی منفرد و سیمین قربان پور، قبسات، زمستان ۱۳۸۵.
- "مختصری از زندگی ابن خلدون"، پایگاه اسلام کوئست.