نهضت ترجمه در عهد خلفای عباسی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


پس از آن كه اوج دوران فتوح فروكش كرد و قلمرو حكومت اسلامى ثبات يافت و مسلمانان از تدوين اساسى علوم اسلامى فراغتى نسبى يافتند، در پرتو اهتمام و سياست هاى تشويقى برخى از خلفاى عباسى با استفاده از ثروت هاى كلان بيت‌المال، توجه جامعه مسلمانان رفته‌رفته به سوى علوم و صنايعى جلب شد كه عمدتاً در اختيار تمدن هاى غيرمسلمان قرار داشت. منبع اصلى اين توجه آيات قرآن و احاديث بسيارى بود كه مؤمنان را به كسب علم و فن ترغيب مى‌كرد.

آنچه بيش از همه در فراهم آوردن شرايط اين حركت اهميت داشت فتوح مسلمانان و به ويژه استيلاى آنان بر سراسر قلمرو ساسانيان و بخش هايى از امپراتورى روم شرقى بود. اين سرزمين ها هر يك فرهنگ و تمدنى ديرپا داشتند، افزون بر آن كه در هزاره قبل از اين، با لشكركشى اسكندر مقدونى كم و بيش يونانى‌مآبى نيز در ميانشان رسوخ كرده بود.

فاتحان مسلمان از سرزمين هاى مغلوب قلمرو يكپارچه‌اى ساختند و در كنار ديگر فرهنگ ها با يونانى‌مآبان دور و نزديك نيز مبادله و مشاركت فرهنگى جديدى را تجربه كردند. در مدتى كوتاه، اشتياق و فعاليت حكام، انديشمندان و دوستداران دانش در جهان اسلام چنان بالا گرفت كه بعدها آن دوره را «عصر نهضت ترجمه» نام نهادند.

اين نهضت، اگرچه در عصر بنى‌اميه آغاز شد، تأثير اصلى خود را در عصر بنى‌عباس برجاى گذاشت. بيشتر مطالب ترجمه‌ شده در عهد بنى‌اميه، اسناد ادارى، ديوانى، سياسى و بازرگانى بود كه به اقتضا و ضرورت ارتباط بين حكام جديد و اتباع غيرعرب‌زبان ترجمه شد و حتى متونى را كه مى‌توان آنها را فرهنگى ناميد نيز به ضرورت نظامى يا ادارى ترجمه شده بود.

نهضت ترجمه آگاهانه‌اى كه آثار تاريخى و اجتماعى و فرهنگى عميق و دامنه‌دارى از خود برجاى گذاشت با ظهور نخستين خلفاى عباسى آغاز شد. اين نهضت علمى بيش از دو سده تداوم يافت. به ‌ويژه از زمان حكومت منصور، دومين خليفه عباسى (حك: 158-/136 ق)، اقدامات مهمى در زمينه ترجمه علوم بيگانگان به دو روش تحت‌اللفظى و معنايى صورت گرفت. در اين دوره، نخستين ترجمه‌ها از فارسى به عربى بود.

مترجمان اين آثار معمولاً زرتشتى‌زادگانى نومسلمان بودند. ترجمه چند كتاب ادبى از جمله كليله و دمنه بدست عبداللَّه‌ بن مقفع، نويسنده ايرانى (م 141 ق) از آن جمله است. طى دوره‌هاى بعد، مترجمان اسلامى در فنون ترجمه تبحر بيشترى يافتند و بر اساس تجربه‌اى كه در اين راه يافتند آثارى از زبان هاى سريانى و يونانى به عربى ترجمه كردند.

در اين دوره، حنين‌ بن اسحاق، مشهور به‌ شيخ المترجمين، پزشك حاذق نسطورى‌ مذهب كه به زبان هاى يونانى و سريانى و عربى و پهلوى تسلط داشت، نخستين مترجمى بود كه گروهى را گرد آورد و به كار ترجمه نظم بخشيد. از جمله شاگردان او در ترجمه فرزندش اسحاق و خواهرزاده‌اش حُبيش‌ بن اعسم بودند. حنين همچنين ترجمه‌هاى بسيارى از مترجمان ديگرى را با اصل متن آنها مقابله و اصلاح مى‌كرد.

به طور كلى، نهضت ترجمه در دوره عباسى را مى‌توان به دوره‌هايى تقسيم كرد. در هر كدام از اين دوره‌ها، بسته به علاقه خليفه يا عواملى ديگر، تفاوتى در موضوع يا تعداد ترجمه‌ها رخ مى‌داد. اين دوره‌ها را، به‌ويژه از زمان خلافت پنجمين خليفه عباسى، هارون‌الرشيد (حك: 193-/ 170 ق)، مى‌توان چنين دسته‌بندى كرد:

الف) دوره هارون الرشيد:

در اين دوره، تكيه اصلى بر ترجمه آثارى در علوم بود و يحيى ‌بن خالد برمكى، وزير هارون براى بدست‌آوردن مترجمانى قابل كوشش بسيارى كرد. در زمان هارون، كتابخانه شهرهايى كه بدست مسلمانان مى‌افتاد كلاً به بغداد منتقل مى‌شد. نخستين آثار علوم يونانى، از جمله كتاب هاى اصول هندسه نوشته اقليدس و مجسطى، نوشته بطلميوس و نيز آثارى در پزشكى از زبان هندى در اين دوره به عربى ترجمه شد.

ب) دوره مأمون (حك: 218-/ 198 ق):

مأمون، دوره كوتاهى پس از هارون‌الرشيد به حكومت رسيد و هنگام به خلافت رسيدن او اوج دوره رواج مباحث كلامى بر اساس برداشت هاى متفاوت از آيات قرآن كريم بود. در اين دوره به‌ ويژه آثار فلسفى متعددى به عربى ترجمه شد.

ج) دوره پس از مأمون:

پس از مأمون و در دوره متوكل عباسى (حك: 247-/ 232 ق) كار ترجمه همچنان ادامه داشت. از جمله حنين ‌بن اسحاق همچنان در دوره متوكل به كار ترجمه اشتغال داشت؛ اما انتقال مركز حكومت اسلامى از بغداد به سامرا در دوره معتصم (حك: 227-/ 218 ق) باعث تغييراتى در چگونگى ترجمه آثار مختلف به عربى شد. مهم‌ترين علت اين تغيير كاسته شدن اهميت بيت‌الحكمه، مهم‌ترين نهاد علمى اين دوره بود.

د) پايان نهضت ترجمه:

نهضت ترجمه در بغداد پس از دو قرن كار جدى به ‌تدريج رو به افول نهاد و سرانجام در آستانه هزاره جديد ميلادى به پايان كار خود رسيد. البته افول نهضت ترجمه به معناى كاهش علاقه به علوم ترجمه ‌شده يا كم شدن شمار دانشمندان مسلط به ترجمه از زبان يونانى نبود، بلكه سبب اصلى خاموشى نهضت ترجمه را فقط مى‌توان عدم ارائه مطالب تازه دانست.

به عبارت ديگر اين نهضت موضوعيت اجتماعى خود را از دست داده بود. عدم ارائه مطالب تازه به اين معنا نبود كه كتاب غيردينى يونانى ديگرى براى ترجمه وجود نداشت بلكه به اين معنا بود كه كتاب يونانى ديگرى كه به ملاحظات و خواسته‌هاى بانيان، عالمان و دانشمندان مربوط شود، وجود نداشت.

در بيشتر رشته‌هاى علمى، متون اصلى از مدتى پيش تأليف شده بود. در نتيجه همه رشته‌ها به سطحى بالاتر از سطوح آثار ترجمه شده رسيده بودند و بانيان و حاميان، اكنون بيش از گذشته به ‌جاى سفارش و پشتيبانى از ترجمه، پشتيبان و سفارش‌دهنده مطالب اصيل و به زبان عربى بودند.

منابع

  • علی اکبر ولایتی، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص 29 تا 31.