محمد بن‌ سعید بوصیری

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۱۷ توسط عربصالحی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{نیازمند ویرایش فنی}} {{مدخل دائرة المعارف|دائرة المعارف بزرگ اسلامی}} بوصیری...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف بزرگ اسلامی است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

بوصیری، ابوعبدالله شرف‌الدین محمدبن‌سعیدبن‌حماد دَلاصی(608-694ق/1211-1295یا1296م)، شاعر، فقیه، کاتب و حسابدار.

خاندان بوصیری

نیاکان وی ظاهراً از قبیله ی بزرگ صنهاجه بودند، اما خود او به بوصیر مصر که زادگاه پدرش بوده، منسوب است.

لقب دیگر بوصیری

نسبت دلاصی را نیز از زادگاه مادرش دلاص گرفته است. با درهم آمیختن این دو نسبت گاه او را دلاصیری نیز خوانده‌اند[۱]

فعالیت های بوصیری

وی در دلاص یا بَهشیم(منطقۀ بَهنَسا) زاده شد. گفته‌اند: درآغاز به تصوف روی آورد و به ابوالعباس مرسی(د 686ق/1287م)، خلیفۀ ابوالحسن شاذلی(د 656ق/1258م) پیوست، اما ظاهراً شیوۀ زندگی او میان مردم با تصوف واقعی همساز نبود[۲] سپس گویا حدود 10 سال در قدس و مدینه و پس از آن 13سال در مکه اقامت گزید و به تعلیم قرآن مشغول شد. حدود سال 659ق به مصر بازگشت و در دستگاه دیوانی، دربلبیس شرقی به عنوان کاتب(مباشر) به کار پرداخت؛ اما پس از 4سال بهتر آن دید که خود مکتب‌خانه‌ای برای تعلیم قرآن در بلبیس و سپس در قاهره تأسیس کند[۳]

اساتید و شاگردان بوصیری

بوصیری با شاعران بزرگی هم عصر بود، از آن جمله اند: ابن نبیه (د 619ق )، ابن فارض (د632ق ) ابن مطروح (د 649ق) و بهاء زهیر (د656ق ) و جز آنان [۴] اما بی گمان او از ابوالعباس مرسی بیش از دیگران درس آموخت. چند تن از مشاهیر نیز در شمار شاگردان و راویان اخبار و قصاید او در مدح پیامبر (ص) بوده‌اند؛ مشهورترین آنها اینان‌اند: نحوشناس معروف ابوحیان غرناطی (د745ق)، ابوالفتح ابن سیدالناس یعمری (د 734ق) و عزالدین ابن جماعه که مدتی قاضی القضات مصر بود[۵]

نثر بوصیری

بوصیری به سبب اشتغال به کار کتابت و تعلیم در دستگاه دولت، در نثر مهارت تمام یافته بود، چنان‌که در تعلیقهایی که بر قصیدۀ معروف خویش، المخرج و المردود علی النصارى و الیهود نگاشته، اسلوبی مرسَل و بی‌تکلف به کاربرده، هر چند که به قول فروخ[۶] از زیبایی هنری و نوآوری تهی است. اما در شعر، وی به خصوص با سرودن قصایدی در مدح حضرت پیامبر(ص) شهرت یافت.

انواع شعر بوصیری

شعر او را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: 1. شعر اجتماعی که بیشتر در مدح و هجا و شکایت از روزگار و خلاصه امور مربوط به زندگی روزمره است؛ 2. اشعاری که در مدح پیامبر(ص) سروده است [۷] دربارۀ ارزش ادبی گروه نخست، عقاید متفاوت و حتى متضاد است. گروهی می‌پندارند که بافت این اشعار ناهمگون است، در آنها سستی و استواری درهم آمیخته، از معانی برازنده تهی است، عباراتش عامیانه است [۸]. روح عامی‌گرایی و تعابیر مردمی روزمره سراسر آنها را پوشانده است، اسلوب آنها سخت ناهنجار است [۹] عموماً از اسلوب و کلمات شاعران دیگر حتى در استفاده از الفاظ نوخاسته و هجاهای گزنده تقلید کرده است [۱۰] برخی دیگر به عکس، آن اشعار را سخت دل‌انگیز و خوش ترکیب وصف کرده‌اند[۱۱] حتى گفته‌اند که از شعر جزّاز و ورّاق نیز برتر است[۱۲] [۱۳] و هر کس نیک در شعر او بنگرد به مزایای آن پی خواهد برد[۱۴] چه، الفاظ آراسته و قافیه‌ای استوار دارد و از تکلف ناپسند به دور استم[۱۵] برخی نیز در توجیه هرزه‌گوییهای او چنین اظهارنظر کرده‌اند که وی از سر طبع و ذوق شاعرانه شعر می‌سروده است و به همین سبب، در شعر او زشت و زیبا به هم آمیخته، و به آرایه‌های لفظی عنایت نشده است؛ و خلاصه قصاید او در گاه برحسب طبع شاعر سخت دراز شده است(مثلاً قصیدۀ او در مدح امیر ایدمر ترکی به 310 بیت، و همزیۀ او در مدح پیامبر(ص) به 636 بیت بالغ می‌گردد)[۱۶] دستۀ دوم اشعار او، قصایدی است که در مدح پیامبر(ص) سروده است و عموماً آنها را اشعاری استوار پنداشته‌اند. در این نوع اشعار شاعر از قدما بسیار تقلید کرده، و تعابیر و تصاویر زندگی بیابانی را عیناً تکرار کرده است؛ چنان‌که اصرار بسیار بر آن دارد که نامهای جغرافیایی را که میان شاعران حجاز و نیز در مدایح پیامبر(ص) رایج است، تکرارکند و آگاهی خود را از زبان عربی و اسرار شعر سرایی سنتی به اثبات رساند[۱۷].

معروف ترین قصیدۀ بوصیری

معروف ترین قصیدۀ بوصیری همانا الکواکب الدریۀ فی مدح خیرالبریۀ است که بیشتر به نام «بُرده» شهرت یافته، و در آن با قصیدۀ بردۀ کعب بن زهیر به معارضه برخاسته است[۱۸]

دیگر مدیحه‌های مشهور او

عبارت‌اند 1. القصیدة الهمزیة فی المدائح النبویة، یا اُم القُرى فی مدح خیر الورى که 18 شرح، 11تخمیس و 2 تشطیر دارد[۱۹]. ذخرالمعاد على وزن بانت سعاد، یا الکلمۀ الطیبة و الدیمة الصیبة فی مدح الرسول(ص). 3. القصیدة الخمریة، که 3 شرح دارد و یکی از آنها را جامی با نام لوامع القصیدة الخمریة به فارسی نگاشته است[۲۰]. القصیدة المضریة فی الصلاة على خیرالبریة، که علاوه بر شرح عربی، یک ترجمه و شرح به ترکی دارد و 3بار نیز تخمیس شده است[۲۱]. التوسل بالقرآن، و آن دعایی است شامل نام همۀ سوره های قرآن که به قصد نابودی ظالم خوانده می شود. 6. یائیه، که سیوطی(د 911ق) و بورینی(د 1024ق) آن را شرح کرده اند. 7. لامیه، در مدح حضرت پیامبر(ص) که در معارضه با بانت سعا سروده شده است. 8. لامیه‌ای دیگر به نام المخرج والمردود علی النصارى و الیهود در رد عقاید مسیحیان و یهودیان. 9. قصیده‌ای در مدح ابوالعباس مرسی و تسلیت‌گویی به مناسبت وفات شیخ وی ابوالحسن شاذلی[۲۲]

پانویس

  1. ابن‌شاکر، 3/362.
  2. فروخ، 3/673؛
  3. همو، 3/673-67؛ GAL,S,I/467.
  4. مصطفى، 3/267 ؛
  5. همو، 3/267_268.
  6. 3/674-677،
  7. رکابی، 175.
  8. نک‌: مصطفى، 3/269
  9. رکابی، 178و
  10. اسکندری، 311.
  11. ابن شاکر، 3/364.
  12. مقریزی، 5/663، از قول ابن‌سیدالناس؛
  13. سیوطی، 1/570
  14. ابن عماد، 5/432،
  15. صطفى، 3/270.
  16. همو، 3/271، 273.
  17. رکابی، 176-178
  18. دربارۀ این نام‌گذاری، نسخه های خطی و شروح آن: نک‌: ه‌ د، برده.
  19. GAL,I/313;GAL, S, I/470-471. 2
  20. GAL, I/313-314: GAL, S, I/471-472. 4
  21. GAL,I/314. 5
  22. همانجا.

مآخذ

ابن شاکر، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1974م؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، بیروت، 1399ق/1979م؛ اسکندری، احمد و مصطفى عنانی، الوسیط فی الادب العربی و تاریخه، قاهره، دارالمعارف؛ رکابی، جودت، الادب العربی، دمشق، 1403ق/1983م؛ سیوطی، حسن المحاضرۀ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1387ق/1967م؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، 1981م؛ مصطفى، محمود، الادب العربی و تاریخه، قاهره، 1356ق/1937م؛ مقریزی، احمد، المقفی الکبیر، به کوشش محمد بعلاوی، بیروت، 1411ق/1991م؛ نیز: GAL; GAL, S.


منابع