غزوه بنی نضیر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(علت وقوع غزوه بنی نضیر)
(آگاه شدن مسلمانان از پیمان شکنی یهودیان)
سطر ۱۵: سطر ۱۵:
 
#برخی نیز معتقدند هنگامى كه مسلمانان در جنگ احد شكست خوردند، بنى نضير مردد شدند و پيمان شكستند. كعب بن اشرف همراه چهل مرد سواره از يهوديان به مكّه رفت و با آنان هم قسم و هم پيمان شدند كه در جنگ عليه محمّد هم نظر باشند. سپس ابو سفيان همراه چهل مرد از قريش و كعب بن اشرف همراه چهل مرد از يهود وارد مسجد الحرام شدند و بين پرده و خانه كعبه از همديگر پيمان وفادارى گرفتند. آنگاه كعب و يارانش به مدينه بازگشتند. جبرئيل فرود آمد و پيامبر (ص) را از اتحاد كعب بن اشرف و ابو سفيان عليه آن حضرت باخبر كرد و فرمان داد كه كعب بن اشرف را بكشد. محمّد بن مسلمه انصارى كه برادر رضاعى كعب بود، او را كشت.<ref> بحار الانوار، 20/ 158؛ مجمع البيان، 9/ 257؛ مناقب آل ابى طالب، 1/ 196؛ تاريخ الخميس، 1/ 460. </ref>
 
#برخی نیز معتقدند هنگامى كه مسلمانان در جنگ احد شكست خوردند، بنى نضير مردد شدند و پيمان شكستند. كعب بن اشرف همراه چهل مرد سواره از يهوديان به مكّه رفت و با آنان هم قسم و هم پيمان شدند كه در جنگ عليه محمّد هم نظر باشند. سپس ابو سفيان همراه چهل مرد از قريش و كعب بن اشرف همراه چهل مرد از يهود وارد مسجد الحرام شدند و بين پرده و خانه كعبه از همديگر پيمان وفادارى گرفتند. آنگاه كعب و يارانش به مدينه بازگشتند. جبرئيل فرود آمد و پيامبر (ص) را از اتحاد كعب بن اشرف و ابو سفيان عليه آن حضرت باخبر كرد و فرمان داد كه كعب بن اشرف را بكشد. محمّد بن مسلمه انصارى كه برادر رضاعى كعب بود، او را كشت.<ref> بحار الانوار، 20/ 158؛ مجمع البيان، 9/ 257؛ مناقب آل ابى طالب، 1/ 196؛ تاريخ الخميس، 1/ 460. </ref>
 
== غزوه بنی نضیر ==
 
== غزوه بنی نضیر ==
=== آگاه شدن مسلمانان از پیمان شکنی یهودیان ===
+
=== دستور اخراج بنی نضیر از مدینه  ===
 +
منابع مى‌ گويند: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از طريق وحى آگاهى يافت و بدون آن كه با كسى از يارانش سخن بگويد به مدينه بازگشت.آنان چندى منتظر شدند و پس از آن كه احساس كردند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر نمى ‌گردد به مدينه آمدند. آنگاه رسول خدا محمدبن مَسْلمه را كه از اوس بوده و اين طايفه يهود، در جاهليت هم پيمان آنان بودند، به سراغ يهوديان فرستاد و گفت كه بايد مدينه را ترك كنند. آنان از اين كه يك اوسى آمده اظهار شگفتى كردند اما ابن مسلمه گفت: تَغَيَّرتِ القلوب <ref>  المغازى، ج 1، ص 367 </ref>؛ آن وضع سابق دگرگون شده است. يهوديان نخست به رفتن راضى شدند اما وقتى پيام عبد الله بن ابَىّ به حُيَى بن اخطب رسيد كه همراه همپيمانانش از آنان دفاع مى ‌كند، اندكى سست شدند. عبد الله بن ابى در پى بنى قريظه فرستاد، اما آنان گفتند كه حاضر به نقض عهد نيستند.
 +
اختلاف ميان يهوديان ناشى از اعتماد به سخن عبد الله يا عدم اعتماد به آنان بود.
 +
مخالفان مى‌گفتند كه ابن ابى قابل اطمينان نيست، او نظير همين وعده‌ها را به بنى قينقاع نيز داد اما اقدامى نكرد، به علاوه او در هر حال خزرجى است و ما در جاهليت در كنار اوس با طايفه او جنگيده‌ ايم. به علاوه عبد الله نه يهودى است، نه مسلمان و نه حتى بر دين خود، و لذا نمى‌توان بروى اعتماد كرد. چنين اقدامى سبب از بين رفتن اموال، پايمالى شرف، اسيرى خانواده و از بين رفتن جنگجويان ما خواهد بود. <ref>  المغازى، ج 1، ص 369 </ref> نفوذ حيى بن اخطب سبب شد تا او بنى النضير را به مقاومت وا دارد. او پيامى به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرستاد كه ما از اينجا نخواهيم رفت‌ .
  
 
== شروع جنگ ==
 
== شروع جنگ ==

نسخهٔ ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۰۷

غزوه «بنی­ نضیر»، دومین جنگ پیامبر(ص) با یهودیان مدینه است که در ربیع ­الاول سال چهارم هجرت اتفاق افتاد.[۱]قرآن، يهوديان را پس از مشركان، بدترين دشمنان مؤمنان مى‌داند، در حالى كه از مسيحيان به نرمى سخن مى‌ گويد.[۲] طبيعى است كه يهوديان هيچ فرصتى رابراى نابودى اسلام و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از دست نمى ‌دادند؛ در عين حال، به دليل آن كه در اقليت بودند در همان آغاز هجرت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم معاهده صلحى را با آن حضرت پذيرفته بودند.

قبیله بنی نضیر و تاثیر یهودیان بر جامعه اسلامی

سه طايفه يهودى بنى قَيْنُقاع، بنى النضير و بنى قريظه تقريباً در يك مثلثى شكل در سمت شمال شرقى محله قبا زندگى مى ‌كردند. بنى نضير نزديكترين طايفه به محل قبا بودند. يهوديان كه بنى نضير باشكوه‌ترين، قدرتمندترين و گرامى ‌ترين آنان بودند، در قلب دولت اسلامى زندگى مى‌ كردند. از اين رو مى‌ توانستند به دقيق‌ترين اطلاعات و مسائل پنهان و آشكار و ميزان دقيق امكانات و توانمندى‌هاى مادى و معنوى مسلمانان و نيز تمامى مسائل موجود در جامعه اسلامى از جمله روابط و مناسبات گروه‌هاى مختلف با هم دست يابند و به آن شناخت و آگاهى كامل پيدا كنند.يهوديان در عمق جامعه نوپاى اسلامى حتى در سطوح رهبرى و در ميان كسانى كه نقش فعالى در تصميم‌گيرى و حل و عقد پيمان‌ها داشتند حضور داشتند؛از سوى ديگر نبايد فراموش كنيم كه يهوديان از نظر ثروت و دارايى نيز قدرت بزرگى به شمار مى‌ رفتند. كافى است بدانيم كه حجم عظيمى از زيور آلات را در تملّك خويش داشتند.علاوه بر اين يهوديان آن قدر از مردم طلب مدت‌دار داشتند كه آن را مانع مهمى براى بيرون رفتن از مدينه مى‌ دانستند

تاریخ دقیق غزوه بنی نضیر

زمان برخورد با بنى النضير و اخراج آنها به روايت واقدى ربيع الاول چهارم هجرى (سى و هفتمين ماه هجرت) بوده است. اما ابن شهاب زهرى معتقد بوده است كه واقعه اخراج بنى النضير بعد از بدر و پيش از احد بوده است‌[۳]

علت وقوع غزوه بنی نضیر

مورخان چندین دلیل را برای وقوع غزوه بنی نضیر بیان می کنند.این دلایل عبارت اند از:

  1. در بيشتر منابع حديثى و تاريخى در بيان سبب غزوه بنى نضير آمده است‌ كه رسول خدا (ص) نزد بنى نضير آمد تا از آنان براى پرداخت ديه دو مرد عامرى كه عمرو بن اميه در مسير بازگشت از بئر معونه، آنان را كشته بود، كمك بگيرد. بنى نضير در صدد برآمدند تا عليه حضرت غدر ورزند و با پرتاب سنگى از پشت بام، او را بكشند. جبرئيل حضرت را از اين توطئه با خبر كرد و ... . همچنین گفته اند که پيامبر (ص) از اين رو براى پرداخت ديه دو مرد عامرى نزد بنى نضير رفت كه اين قوم هم پيمان بنى عامر بودند. بدين ترتيب كار پرداخت ديه به كمك آنان تسهيل مى‌شد، زيرا آنچه به عامريان پرداخت مى‌شد، از جيب هم‌پيمانان خودشان بود. پيامبر (ص) از اين رو براى پرداخت ديه دو مرد عامرى نزد بنى نضير رفت كه اين قوم هم پيمان بنى عامر بودند. [۴] بدين ترتيب كار پرداخت ديه به كمك آنان تسهيل مى‌شد، زيرا آنچه به عامريان پرداخت مى‌شد، از جيب هم‌پيمانان خودشان بود. «3» </ref>
  2. عده ای معتقدند که سبب اين جنگ آن بود كه يهود بنى نضير از رسول خدا (ص) درخواست كردند تا همراه سه نفر از يارانش براى مناظره در امر دين به سوى آنان بيرون رود. يهوديان در زير لباس خود، خنجر پنهان كرده بودند. زنى از بنى نضير به دست برادر انصارى مسلمانش به پيغمبر (ص) خبر داد كه بنى نضير چه قصدى دارند. پيامبر (ص) چون از توطئه آنان با خبر شد، از ميان راه بازگشت‌[۵]
  3. برخى عقيده دارند كه رسول خدا (ص) به سراغ بنى نضير رفت تا به دليل پيمانى كه با بنى عامر داشتند، چگونگى پرداخت ديه را از آنان بپرسد[۶] و پس از آن بود که ....
  4. برخی نیز معتقدند هنگامى كه مسلمانان در جنگ احد شكست خوردند، بنى نضير مردد شدند و پيمان شكستند. كعب بن اشرف همراه چهل مرد سواره از يهوديان به مكّه رفت و با آنان هم قسم و هم پيمان شدند كه در جنگ عليه محمّد هم نظر باشند. سپس ابو سفيان همراه چهل مرد از قريش و كعب بن اشرف همراه چهل مرد از يهود وارد مسجد الحرام شدند و بين پرده و خانه كعبه از همديگر پيمان وفادارى گرفتند. آنگاه كعب و يارانش به مدينه بازگشتند. جبرئيل فرود آمد و پيامبر (ص) را از اتحاد كعب بن اشرف و ابو سفيان عليه آن حضرت باخبر كرد و فرمان داد كه كعب بن اشرف را بكشد. محمّد بن مسلمه انصارى كه برادر رضاعى كعب بود، او را كشت.[۷]

غزوه بنی نضیر

دستور اخراج بنی نضیر از مدینه

منابع مى‌ گويند: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از طريق وحى آگاهى يافت و بدون آن كه با كسى از يارانش سخن بگويد به مدينه بازگشت.آنان چندى منتظر شدند و پس از آن كه احساس كردند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر نمى ‌گردد به مدينه آمدند. آنگاه رسول خدا محمدبن مَسْلمه را كه از اوس بوده و اين طايفه يهود، در جاهليت هم پيمان آنان بودند، به سراغ يهوديان فرستاد و گفت كه بايد مدينه را ترك كنند. آنان از اين كه يك اوسى آمده اظهار شگفتى كردند اما ابن مسلمه گفت: تَغَيَّرتِ القلوب [۸]؛ آن وضع سابق دگرگون شده است. يهوديان نخست به رفتن راضى شدند اما وقتى پيام عبد الله بن ابَىّ به حُيَى بن اخطب رسيد كه همراه همپيمانانش از آنان دفاع مى ‌كند، اندكى سست شدند. عبد الله بن ابى در پى بنى قريظه فرستاد، اما آنان گفتند كه حاضر به نقض عهد نيستند. اختلاف ميان يهوديان ناشى از اعتماد به سخن عبد الله يا عدم اعتماد به آنان بود. مخالفان مى‌گفتند كه ابن ابى قابل اطمينان نيست، او نظير همين وعده‌ها را به بنى قينقاع نيز داد اما اقدامى نكرد، به علاوه او در هر حال خزرجى است و ما در جاهليت در كنار اوس با طايفه او جنگيده‌ ايم. به علاوه عبد الله نه يهودى است، نه مسلمان و نه حتى بر دين خود، و لذا نمى‌توان بروى اعتماد كرد. چنين اقدامى سبب از بين رفتن اموال، پايمالى شرف، اسيرى خانواده و از بين رفتن جنگجويان ما خواهد بود. [۹] نفوذ حيى بن اخطب سبب شد تا او بنى النضير را به مقاومت وا دارد. او پيامى به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرستاد كه ما از اينجا نخواهيم رفت‌ .

شروع جنگ

پیامبر(ص) از تصمیم بنی نضیر مبنی بر عدم ترک مدینه آگاه شد. از این­رو، همراه سپاهیان اسلام بعد از نماز ظهر، تکبیرگویان به سمت قلعه­های بنی­نضیر حرکت کردند.ه[۱۰] قبل از حرکت پیامبر(ص) "ابن ام مکتوم" را به عنوان جانشین خود در مدینه انتخاب کرد[۱۱]و پرچم سپاه را به دست "علی بن ابی طالب(ع)" داد. [۱۲] سپاهیان اسلام قلعه‌ها را محاصره کردند. محاصره‌ای که 15 شب به طول انجامید.[۱۳] در این مدت درگیری‌های پراکنده‌ای نیز صورت می‌پذیرفت. در یکی از شب‌ها علی بن ابی­طالب(ع) در کمینی "غروک" از شجاعان و قدرتمندان بنی‌نضیر را که قصد شبیخون داشت، از بین برد. او که به همراه ده نفر دیگر در پی ضربه زدن به مسلمانان بودند، توسط سپاهیان اسلام از بین رفتند. به دستور پیامبر(ص) سرهای آنان به درون قلعه‌های بنی‌نضیر پرتاب شد.[۱۴] این حرکت رعب شدیدی در دل‌های یهودیان ایجاد کرد. بنی قریضه که هنوز بر ماندن اصرار می‌کرد، با راه کاری دیگر از سوی پیامبر(ص) روبرو شد و آن قطع تعدادی از نخل‌هایشان توسط مسلمانان بود که با ناراحتی و اعتراض شدید بنی‌نضیر مواجه شد. پیامبر(ص) هم یادآور شد که این کار به دستور خداوند صورت پذیرفته است.[۱۵]


نتیجه جنگ

یهودیان بنی‌نضیر که از یک سو هیچ نرمشی از طرف پیامبر(ص) مشاهده نکردند، از سوی دیگر، انتظار هیچ نیروی کمکی را هم نداشتند؛ چرا که بنی‌قریظه ضمن رد هر گونه کمک به بنی‌نضیر، بر دوری از آن‌ها[۱۶] و عهد و پیمان خود با پیامبر تأکید کردند.[۱۷] ضمن این که بر خلاف قول و تعهدات عبدالله بن ابی، نه تنها از لشگر دو هزار نفری قبیله او و دیگر قبایل خبری نشد، حتی قبایل غطفانی هم‌پیمان نیز، آنان را یاری نکردند.[۱۸][۱۹] باید این نکته را هم اضافه کرد که رعب و وحشت عجیبی توسط خداوند در وجودشان ایجاد شده بود که آنان را در راه ادامه جنگ متزلزل ساخته بود.[۲۰] همه این عوامل دست به دست هم داد تا سرانجام به این نتیجه برسد که راه صلح و تسلیم در برابر دستور رسول­خدا(ص) بهترین راه است. آنان برای رسول­خدا(ص) پیام فرستادند که حاضر به قبول حکم اولیه هستند؛ ولی رفتار خصمانه آنان باعث رد این پیشنهاد از طرف پیامبر(ص) شد. پیامبر(ص) در حکمی جدید بیان داشت که یهودیان بنی‌نضیر از مدینه بروند؛ اما تنها اجازه خواهند داشت، یک بار شتر با خود همراه برده و سلاح­هایی را که برای جنگ با مسلمانان فراهم نموده‌اند، باقی گذراند. یهودیان بنی‌نضیر نیز پذیرفتند.[۲۱]

آنان از پیامبر(ص) مهلتی پانزده روزه طلب کردند که مورد قبول پیامبر(ص) واقع شد. سپاه اسلام در طول این مدت کنار قلعه‌های بنی‌نضیر توقف کردند. [۲۲] یهودیان در این پانزده روز خانه‌ها و وسایل خود را با دست خود ویران می‌ساختند و به آتش می‌کشیدند. همچنین وسایل مفید آن را بر می‌داشتند تا مسلمانان از آن‌ها استفاده نکنند.[۲۳]

سرانجام زمان آنان به پایان رسید و با ششصد شتر به همراه زنان و بچه‌ها از مدینه بیرون رفتند.[۲۴] گروهی از آنان به «اذرعات» واقع در شام[۲۵]و گروهی نیز با قلعه‌های خیبر رفتند [۲۶] و تعدادی مسلمان شدند که اموالشان بازگردانده شد.[۲۷]


نقش حزب نفاق

خطر حزب «نفاق»، از خطر «یهود» بالاتر بود. زیرا منافق در سنگر دوستی از پشت خنجر می زند، و ماسک دوستی بر چهره می بندد. سردسته این گروه، عبد الله ابی، و مالک بن ابی و...بودند .آنان فورا پیامی به سران بنی النضیر دادند که ما با دو هزار سرباز شما را یاری می نمائیم، و قبائل هم پیمان شما یعنی بنی قریظه و غطفان شما را تنها نمی گذارند.این وعده دروغین بر جرأت یهود افزود، و اگر هم در آغاز کار تصمیم بر تسلیم و ترک دیار داشتند، فکرشان دگرگون شد. درهای دژ را بستند و با سلاح جنگی مجهز شده، تصمیم گرفتند که به هر قیمتی باشد از برج های خود دفاع کنند، و باغ و زراعت خود را بلاعوض در اختیار ارتش اسلام نگذارند.

یکی از سران بنی النضیر (سلام بن مشکم) وعده عبد الله را پوچ شمرد، و گفت: صلاح در این است که کوچ کنیم، ولی حیی بن اخطب مردم را به استقامت و پایداری دعوت کرد.

رسول گرامی، از پیام عبد الله آگاه شد. ابن ام مکتوم را در مدینه جانشین خود ساخت و تکبیرگویان برای محاصره قلعه «بنی النضیر» حرکت کرد. فاصله بنی قریظه و بنی النضیر را لشکرگاه خود قرار داد، و رابطه آن دو گروه را از هم قطع کرد. و بنا به نقل ابن هشام، [۲۸] شش شبانه روز بنا به نقل برخی دیگر 15 روز قلعه آن ها را محاصره کرد، ولی یهودیان بر استقامت و پایداری خود افزودند. پیامبر دستور داد، نخل های اطراف قلعه را ببرند، تا یهودیان یک باره دندان طمع از این سرزمین بکنند.

در این لحظه داد یهودیان از داخل قلعه بلند شد و همگی گفتند: ای ابو القاسم (کنایه از پیامبر) تو همیشه سربازان خود را از قطع اشجار نهی می کردی، این بار چرا دست به چنین کاری می زنید. ولی علت این کار همان بود که قبلا اشاره شد.

سرانجام جهودان تن به قضاء دادند و گفتند: ما حاضریم جلاء وطن کنیم مشروط بر این که اموال منقول خود را از این سرزمین ببریم. پیامبر اکرم موافقت کرد، که آنان آن چه از اموال دارند ببرند، غیر از سلاح که می بایست به مسلمانان تسلیم نمایند.

یهود آزمند در نقل اموال خود حداکثر کوشش را کردند، حتی درهای خانه ها را با چهارچوبه از جایش کنده برای حمل آماده می کردند، و باقیمانده خانه ها را با دست خود ویران می کردند. گروهی از آن ها عازم خیبر، و گروه دیگر روانه شام شدند. و دو نفر از آن ها اسلام آوردند.

ملت زبون و بیچاره برای جبران شکست با زدن دف و خواندن سرود، مدینه را ترک گفتند و شکست خود را از این طریق جبران کردند و خواستند برسانند که ما از ترک این دیار چندان ملول و آزرده نیستیم.

تقسیم غنائم

غنیمتی که سربازان اسلام بدون جنگ و نبرد بچنگ می آورند، به حکم قرآن [۲۹] متعلق به شخص پیامبر است، و او هر گونه صلاح بداند در مصالح اسلام صرف می کند.

پیامبر مصلحت دید این مزارع و آب ها و باغ ها را میان مهاجران قسمت کند، زیرا دست آن ها از ثروت دنیا به علت مهاجرت از مکه کوتاه بود، و در حقیقت سربار انصار و مهمان آن ها بودند.این نظر را سعد بن معاذ و سعد بن عباده نیز تصدیق کردند.از این جهت، تمام اراضی میان مهاجران تقسیم گردید و از انصار جز «سهل بن حنیف» و «ابو دجانه» که بسیار تهی دست بودند کسی بهره ای نبرد، و از این راه گشایشی برای عموم مسلمانان به وجود آمد و شمشیر قیمتی یکی از سران بنی النضیر نیز به سعد معاذ واگذار شد.

این جریان در ماه ربیع سال چهارم اتفاق افتاد و سوره حشر نیز پیرامون این حادثه نازل گردید. بیشتر تاریخ نویسان اسلامی عقیده دارند که در این حادثه خونی ریخته نشد، ولی مرحوم مفید [۳۰] می گوید: شب فتح نبرد مختصری که منجر به قتل ده نفر از یهودیان شد صورت گرفت و با کشته شدن آن ها مقدمات تسلیم شدن ارتش آماده گردید.

در این غزوه 50 زره، 50 کلاه خود و 340 شمشیر به غنیمت مسلمانان درآمد.

پانویس

  1. واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1989م.، الطبعه الاولی، ج1، ص363.
  2. مائده، 82
  3. لائل النبوه، بيهقى، ج 3، صص 176، 354
  4. سيره حلبى، 2/ 263- 264
  5. سيره حلبى، 2/ 263- 264؛ وفاء الوفاء، 1/ 289؛ تاريخ الخميس، 1/ 462.
  6. سيره دحلان، 1/ 260
  7. بحار الانوار، 20/ 158؛ مجمع البيان، 9/ 257؛ مناقب آل ابى طالب، 1/ 196؛ تاريخ الخميس، 1/ 460.
  8. المغازى، ج 1، ص 367
  9. المغازى، ج 1، ص 369
  10. مان، ج2، ص44.
  11. بلاذری، پیشین، ج1، ص416.
  12. ابن هشام، پیشین، ج3، ص139.
  13. بلاذری، پیشین، ج1، ص415.
  14. واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، پیشین، ج1، ص372.
  15. ابن هشام، پیشین، ج3، ص110. لازم به ذکر است که خداوند در این باره آیه‌ای نازل فرمود که «هرچه از درختان خرما قطع کنید و یا پا بر جا بگذارید، به فرمان خداست.» قرآن کریم، سوره حشر، آیه 5.
  16. ابن الجوزی، پیشین، ج3، ص204.
  17. واقدی، محمد بن سعد؛ کتاب المغازی، پیشین، ج1، ص369.
  18. واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص44.
  19. درج پانوشت
  20. ابن هشام، پیشین، ج3، ص111.
  21. همان، ج3، ص111 و واقدی پیشین، ج1، ص373.
  22. واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص44.
  23. ابن الجوزی، پیشین، ج3 ص205.
  24. واقدی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص44.
  25. طبری، پیشین، ص388.
  26. همان، 388.
  27. ابن هشام، پیشین، ج3، ص111.
  28. «سیره ابن هشام» ، ج 2/ 191.
  29. سوره حشر/ 6.
  30. «ارشاد» /47 و 48.

منابع

جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، جلد 2.

عباس ميرزايي، غزوه بني نضير،پژوهشکده باقرالعلوم، بازیابی: 13 بهمن 1392.