عطیه عوفی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۴۵ توسط عربصالحی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{نیازمند ویرایش فنی}} عطیه بن سعد جناده عوفی کوفی، از شیعیان امیرالمؤمنین علیه ...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

عطیه بن سعد جناده عوفی کوفی، از شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام بود.عطیه از راویان فضایل مولا علی علیه السلام و از مفسران قرآن به شمار می رود.

تولد و نامگذاری

کنیه‌اش «ابوالحسن » بود و بین سال‌های 36 تا 40 هجری، در کوفه به دنیا آمد. پدرش نزد امیرالمومنین علیه السلام رفت و عرض کرد: « یا امیرالمؤمنین، صاحب نوزاد پسری شده‌ام. نامی برای او برگزین! » آن حضرت فرمود: « این عطیه‌ی خداوند است. » از این رو نام او را عطیه نهادند (یعنی هدیه و هر چیزی که بزرگان می‌بخشند ).

خاندان عطیه

عطیه عوفی در یکی از خاندانهای معروف عرب که از طایفه بکالی بود، چشم به گیتی گشود. بکالی تیره ای از قبیله بنی عوف بن امرؤ القیس شمرده می شد و در بین قبایل عرب شان و منزلتی خاص داشت. چون عطیه از قبیله بنی عوف بود، به او عطیه عوفی می گویند.[۱] گویا مادرش در شمار اسرای آزاد شده رومی جای داشت و همسر سعد شمرده می شد.[۲]

مقام علمی عطیه

عطیه، از نظر طبقات رجالی، در گروه تابعین جای دارد; یعنی ازطبقه ای است که پیامبر اکرم(ص) را ندیده و بدون واسطه سخنی ازوی نقل نکرده است. او از اصحاب حضرت علی(ع) و امامان بعد ازاو تا امام محمد باقر(ع) به شمار می آید. [۳] عطیه از دانشمندان بزرگ و اسلام شناس عصر خویش شمرده می شد و از چنان مقام علمی برخوردار بود که حتی دانشمندان اهل سنت نیز او را مورد اعتمادمی دانستند و دانش تفسیری و حدیثی اش را تایید می کردند.[۴]

اساتید و شاگردان عطیه

عطیه استادانی برجسته داشت که در اسلام و تشیع از جایگاهی والابرخوردار بودند. کتاب «تهذیب التهذیب » نام هشت تن ازاستادان وی را برمی شمارد. کتاب «طبقات » شش تن از استادانش را معرفی کرده و از دیگران نام نبرده عبد الله بن عباس وجابر بن عبد الله انصاری از معروفترین استادان او شمرده می شوند.[۵] این شخصیت علمی شاگردان بسیاری تربیت کرد. کتاب «تهذیب التهذیب » نام شانزده تن از آنها را ثبت کرده است.اعمش و پسران عطیه (حسن و عمر و علی) در این گروه جای دارند. [۶]علی بن عطیه از اصحاب امام صادق(ع) نیز به شمارمی آید[۷]

آثار علمی

1- تفسیر قرآن عطیه دست پرورده استادی بزرگ چون ابن عباس بودو پنج جلد تفسیر قرآن نگاشت.[۸] دانشمندان اهل تسنن از این تفسیر بهره های فراوان برده اند. آثار عطیه نزد علمای اهل سنت معتبر است. [۹] و بزرگانی چون طبری، خطیب بغدادی از آثار این دانشور بزرگ بهره فراوان بردند.[۱۰] عشق عطیه به علوم قرآنی وانس وی با قرآن به اندازه ای بود که خودش می گوید: من سه دوره تفسیر کامل قرآن را نزد ابن عباس آموختم و قرآن را نیز هفتادبار در کنارش خواندم.[۱۱]

2- خطبه فدک دومین اثر جاودان عطیه خطبه فدک حضرت زهرا(س)است. حضرت این خطبه را در مسجد النبی ایراد فرمود. عطیه آن رابرای عبد الله ابن حسن مثنی، پسر امام حسن مجتبی(ع) نقل کرد ودر تاریخ به یادگار نهاد.[۱۲]

3- زیارت اربعین یادگار جاودان دیگر عطیه زیارت گرانقدر و باعظمت اربعین ابا عبد الله الحسین(ع) است. او همراه جابر ابن عبد الله انصاری، صحابی بزرگ پیامبر اکرم(ص) در اربعین شهادت امام حسین(ع) کنار تربت مطهر آن حضرت حضور یافت، اشک ماتم ریخت و نامش را به عنوان نخستین زائر کوی حسین جاودانه ساخت.[۱۳] جایگاه زیارت اربعین چنان والاست که امام حسن عسکری(ع) فرمود: یکی از علامتهای مؤمن زیارت اربعین سید الشهدااست.[۱۴]

نخستین زائر کربلا

عطیه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، همراه با جابر بن عبدالله انصاری از کربلا گذشت و به زیارت تربت پاک حضرت سید الشهدا نائل شد. از این رو در شمار نخستین زائران کربلا قرار گرفته است.

وفات عطیه

در ماجرای شورش عبدالرحمن بن محمد اشعث (سال 82 هجری) به یاری وی شتافت و پس از شکست او به ایران گریخت و در فارس ماند.

حجاج بن یوسف به محمد بن قاسم ثقفی ،حاکم فارس، دستور داد: « عطیه را نزد خود فرا خوان و از او بخواه که علی بن ابی طالب را لعنت کند. اگر چنین نکرد، چهارصد ضربه شلاق به او بزن و سر و ریش او را بتراش !»

حاکم فارس نیز نامه‌ی حجاج را برای عطیه خواند و چون او حاضر به ناسزاگویی به امام علی علیه السلام نشد، چهارصد ضربه شلاق به او نواختند و موهای سر و صورتش را تراشیدند.

وی در سال 86 هجری به خراسان رفت. هنگامی که حجاج مُرد (سال 95 هـ) و عمر بن هبیره حاکم عراق شد، عطیه نامه‌ای به او نوشت و در پی موافقت او بار دیگر به زادگاهش کوفه بازگشت. سر انجام در سال 111 هجری، دار فانی را وداع گفت.

پانویس

  1. سفینه البحار، ج 6، ص 296; ریحانه الادب، ج 4، ص 218.
  2. طبقات الکبری، ج 6، ص 304; جابر بن عبد الله انصاری، ص 208.
  3. رجال شیخ طوسی، ص 51; تنقیح المقال، ج 2، ص 253; سفینه البحار، ج 6، ص 296.
  4. تهذیب التهذیب، ج 7، ص 226; تاریخ التراث العربی، ج 1،جزء اول، ص 73; طبقات، ج 6، ص 304
  5. تهذیب التهذیب، ج 7، ص 225; طبقات الکبری، ج 6، ص 246;سفینه البحار، ج 6، ص 296.
  6. ریحانه الادب، ج 4، ص 218; تهذیب التهذیب، ج 7، ص 225;سفینه البحار، ج 6، ص 295.
  7. .سفینه البحار، ج 6، ص 294; تنقیح المقال، ج 2، ص 299.
  8. ریحانه الادب، ج 4، ص 218; سفینه البحار، ج 6، ص 296;تنقیح المقال، ج 2، ص 253
  9. تاریخ التراث العربی، ج 1، جزء اول، ص 73.
  10. همان.
  11. سفینه البحار، ج 6، ص 296; ریحانه الادب، ج 4، ص 218;تنقیح المقال، ج 2، ص 253.
  12. بلاغات النساء، ص 12; سفینه البحار، ج 6، ص 296; بررسی تاریخ عاشورا، ص 246
  13. ریحانه الادب، ج 4، ص 218; سفینه البحار، ج 6، ص 295;بشاره المصطفی، ص 89.
  14. بحار الانوار، ج 101، ص 106; کامل الزیارات، باب 28: ص 90.

منابع