سوره احقاف: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
جز
سطر ۱: سطر ۱:
نام چهل و ششمين سوره [[قرآن كريم]].
+
نام چهل و ششمین سوره [[قرآن كریم]].
  
سوره مباركه احقاف به ‌ترتيب مصحف چهل‌ و ‌ششمين سوره و به ‌ترتيب نزول شصت و ششمين سوره است.<ref> البرهان فى علوم القرآن، ج‌ 1، ص‌ 280.</ref> اين سوره هم در ترتيب نزول و هم در چينش كنونى پس از [[سوره جاثيه]] قرار دارد.<ref> تاريخ قرآن، ص‌ 65 و 72؛ المعجم الاحصائى، ج‌ 1، ص‌ 307.</ref> اين سوره با حرف مقطعه «حم» آغاز ‌مى‌شود و آخرين سوره از مجموعه 7 سوره داراى «حم» قرآن است. اين سوره با احتساب «حم» به عنوان يك آيه، داراى 35 آيه<ref> منهج الصادقين، ج‌ 8‌، ص‌ 306.</ref> و 644‌ كلمه<ref> تفسير اثنى ‌عشرى، ج‌ 12، ص‌ 65‌؛ حجة‌التفاسير، ج‌ 6‌، ص‌ 133.</ref> است.
+
سوره مباركه احقاف به ‌ترتیب مصحف چهل‌ و ‌ششمین سوره و به ‌ترتیب نزول شصت و ششمین سوره است.<ref> البرهان فى علوم القرآن، ج‌ 1، ص‌ 280.</ref> این سوره هم در ترتیب نزول و هم در چینش كنونى پس از [[سوره جاثیه]] قرار دارد.<ref> تاریخ قرآن، ص‌ 65 و 72؛ المعجم الاحصائى، ج‌ 1، ص‌ 307.</ref> این سوره با حرف مقطعه «حم» آغاز ‌مى‌شود و آخرین سوره از مجموعه 7 سوره داراى «حم» قرآن است. این سوره با احتساب «حم» به عنوان یك آیه، داراى 35 آیه<ref> منهج الصادقین، ج‌ 8‌، ص‌ 306.</ref> و 644‌ كلمه<ref> تفسیر اثنى ‌عشرى، ج‌ 12، ص‌ 65‌؛ حجة‌التفاسیر، ج‌ 6‌، ص‌ 133.</ref> است.
  
نام سوره از آيه بيست و يكم آن گرفته شده ‌است كه در آن هشدارهاى [[حضرت هود]] علیه‌السلام را به قوم عاد يادآور مى‌شود. قوم عاد در سرزمين احقاف سكونت داشتند: «واذكُر اَخا عاد اِذ اَنذَرَ قَومَهُ بِالاَحقافِ‌...».
+
نام سوره از آیه بیست و یكم آن گرفته شده ‌است كه در آن هشدارهاى [[حضرت هود]] علیه‌السلام را به قوم عاد یادآور مى‌شود. قوم عاد در سرزمین احقاف سكونت داشتند: «واذكُر اَخا عاد اِذ اَنذَرَ قَومَهُ بِالاَحقافِ‌...».
  
در ‌اين آيه حضرت هود علیه‌السلام قومش را به خداپرستى دعوت مى‌كند و از عذاب قيامت انذار مى‌دهد. برخى از مفسران معتقدند كه نام اين سوره با هدف اصلى آن (كه انذار به كافران است) هماهنگى دارد.<ref> تفسير بقاعى، ج‌ 7، ص‌ 114.</ref> گفتنى است كه احقاف به ‌معناى شن‌هاى روانى است كه بر اثر وزش باد به ‌صورت كج و معوج روى هم انباشته مى‌گردد.<ref> مفردات، ص‌ 248؛ التحقيق، ج‌ 2، ص‌ 260.</ref>(‌=>‌احقاف)
+
در ‌این آیه حضرت هود علیه‌السلام قومش را به خداپرستى دعوت مى‌كند و از عذاب قیامت انذار مى‌دهد. برخى از مفسران معتقدند كه نام این سوره با هدف اصلى آن (كه انذار به كافران است) هماهنگى دارد.<ref> تفسیر بقاعى، ج‌ 7، ص‌ 114.</ref> گفتنى است كه احقاف به ‌معناى شن‌هاى روانى است كه بر اثر وزش باد به ‌صورت كج و معوج روى هم انباشته مى‌گردد.<ref> مفردات، ص‌ 248؛ التحقیق، ج‌ 2، ص‌ 260.</ref>(‌=>‌احقاف)
  
سوره احقاف از سوره‌هاى مكى [[قرآن]] به ‌شمار مى‌رود؛<ref> حجة‌التفاسير، ج‌ 6‌، ص‌ 133؛ مخزن العرفان، ج‌ 6‌، ص‌ 117.</ref> اما بسيارى از مفسران معتقدند كه آيه دهم سوره «قُل اَرَءَيتُم اِن كانَ مِن عِندِاللّهِ» كه ‌درباره عبدالله ‌بن سلام است، در مدينه نازل شده است.<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 9، ص‌ 123؛ تفسير اثنى ‌عشرى، ج‌ 12، ص‌ 65‌.</ref>
+
سوره احقاف از سوره‌هاى مكى [[قرآن]] به ‌شمار مى‌رود؛<ref> حجة‌التفاسیر، ج‌ 6‌، ص‌ 133؛ مخزن العرفان، ج‌ 6‌، ص‌ 117.</ref> اما بسیارى از مفسران معتقدند كه آیه دهم سوره «قُل اَرَءَیتُم اِن كانَ مِن عِندِاللّهِ» كه ‌درباره عبدالله ‌بن سلام است، در مدینه نازل شده است.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 9، ص‌ 123؛ تفسیر اثنى ‌عشرى، ج‌ 12، ص‌ 65‌.</ref>
  
[[علامه طباطبايى]] معتقد است كه به جز آيه مذكور، آيه هشتم سوره «اَم يَقولونَ افتَرهُ...» نيز در [[مدينه]] نازل شده است.<ref> الميزان، ج‌ 18، ص‌ 186.</ref>
+
[[علامه طباطبایى]] معتقد است كه به جز آیه مذكور، آیه هشتم سوره «اَم یَقولونَ افتَرهُ...» نیز در [[مدینه]] نازل شده است.<ref> المیزان، ج‌ 18، ص‌ 186.</ref>
  
گروهى از مفسران مانند طبرسى نيز به پيوند ميان آيات آغازين [[سوره احقاف]] و آيات پايانى [[سوره جاثيه]] گرايش دارند. آنان مى‌گويند: اين آيات از يك مضمون برخوردارند زيرا سوره جاثيه با ياد‌كرد توحيد و مذمت مشركان و وعده عذاب به آنان پايان يافته و اين سوره با بيان توحيد و سپس توبيخ كافران آغاز گشته است.<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 9، ص‌ 123؛ منهج‌الصادقين، ج‌ 8‌، ص‌ 306.</ref>
+
گروهى از مفسران مانند طبرسى نیز به پیوند میان آیات آغازین [[سوره احقاف]] و آیات پایانى [[سوره جاثیه]] گرایش دارند. آنان مى‌گویند: این آیات از یك مضمون برخوردارند زیرا سوره جاثیه با یاد‌كرد توحید و مذمت مشركان و وعده عذاب به آنان پایان یافته و این سوره با بیان توحید و سپس توبیخ كافران آغاز گشته است.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 9، ص‌ 123؛ منهج‌الصادقین، ج‌ 8‌، ص‌ 306.</ref>
  
 
'''محتواى سوره:'''
 
'''محتواى سوره:'''
  
مشركان مكه خود را در اوج قدرت مى‌ديدند و تصور مى‌كردند كه هيچ نيازى به پذيرش دعوت پيامبر ندارند؛ از اين‌ رو ضمن تبليغ بت‌پرستى و گمراه كردن مردم، حقانيت آيين اسلام و تعاليم قرآن را با تمسخر انكار مى‌كردند. سوره احقاف براى هشدار به كافران و مشركان قريش نازل شد<ref> الميزان، ج‌ 18، ص‌ 185.</ref> تا به آنان يادآور شود كه ادامه اين روش سرانجامى شوم را براى آنان در [[دنيا]] و [[آخرت]] در پى خواهد داشت و پيمودن طريق باطل و بى‌توجهى به حقانيت پيامبر و انكار قيامت جز ناكامى در دنيا و ذلت در آخرت نتيجه‌اى براى آنان دربر نخواهد داشت و از آن‌جا كه درمان بيمارى حق‌‌ستيزى آن‌ها تنها با يادآورى عذاب دردناك قيامت ميسر بود، در چند آيه از سوره بر موضوع معاد و عذاب كافران و عرضه آنان بر آتشِ دوزخ تأكيد مى‌شود.([[سوره احقاف]]/46، 18‌ـ‌28)
+
مشركان مكه خود را در اوج قدرت مى‌دیدند و تصور مى‌كردند كه هیچ نیازى به پذیرش دعوت پیامبر ندارند؛ از این‌ رو ضمن تبلیغ بت‌پرستى و گمراه كردن مردم، حقانیت آیین اسلام و تعالیم قرآن را با تمسخر انكار مى‌كردند. سوره احقاف براى هشدار به كافران و مشركان قریش نازل شد<ref> المیزان، ج‌ 18، ص‌ 185.</ref> تا به آنان یادآور شود كه ادامه این روش سرانجامى شوم را براى آنان در [[دنیا]] و [[آخرت]] در پى خواهد داشت و پیمودن طریق باطل و بى‌توجهى به حقانیت پیامبر و انكار قیامت جز ناكامى در دنیا و ذلت در آخرت نتیجه‌اى براى آنان دربر نخواهد داشت و از آن‌جا كه درمان بیمارى حق‌‌ستیزى آن‌ها تنها با یادآورى عذاب دردناك قیامت میسر بود، در چند آیه از سوره بر موضوع معاد و عذاب كافران و عرضه آنان بر آتشِ دوزخ تأكید مى‌شود.([[سوره احقاف]]/46، 18‌ـ‌28)
  
سوره احقاف هدف مذكور را در سه بخش دنبال مى‌كند: در بخش نخست سوره (آيات 1‌ـ‌14) به بطلان عقايد كافران مى‌پردازد و ضمن نكوهش پرستش غيرِ خدا به فقدان هر گونه دليل عقلى و نقلى بر شايستگى بت‌ها و معبودان خيالى براى پرستش تأكيد مى‌ورزد. آنگاه سخنان و دلايل واهى كافران را در مخالفت با [[قرآن]] نقد مى‌كند. كافران قرآن را سِحر (آيه ‌7)، بافته پيامبر (آيه‌ 8)، افسانه و دروغ پيشينيان (آيه‌ 11) مى‌ناميدند و در حقانيت آن شك روا مى‌داشتند.
+
سوره احقاف هدف مذكور را در سه بخش دنبال مى‌كند: در بخش نخست سوره (آیات 1‌ـ‌14) به بطلان عقاید كافران مى‌پردازد و ضمن نكوهش پرستش غیرِ خدا به فقدان هر گونه دلیل عقلى و نقلى بر شایستگى بت‌ها و معبودان خیالى براى پرستش تأكید مى‌ورزد. آنگاه سخنان و دلایل واهى كافران را در مخالفت با [[قرآن]] نقد مى‌كند. كافران قرآن را سِحر (آیه ‌7)، بافته پیامبر (آیه‌ 8)، افسانه و دروغ پیشینیان (آیه‌ 11) مى‌نامیدند و در حقانیت آن شك روا مى‌داشتند.
  
آيات مورد بحث ضمن ارائه پاسخى مستدل و منطقى به آنان، قرآن را آيه‌هاى روشن الهى (آيه‌ 7) مى‌نامد كه جز بر زبان رسول حق جارى نمى‌شود (آيه‌ 9) و تعاليم آن توسط كتاب‌هاى آسمانى ديگر تأييد شده است (آيه‌ 12).
+
آیات مورد بحث ضمن ارائه پاسخى مستدل و منطقى به آنان، قرآن را آیه‌هاى روشن الهى (آیه‌ 7) مى‌نامد كه جز بر زبان رسول حق جارى نمى‌شود (آیه‌ 9) و تعالیم آن توسط كتاب‌هاى آسمانى دیگر تأیید شده است (آیه‌ 12).
  
در انتها نيز پس از آن‌كه انسان‌ها را به دو گروه نيكوكار و ستمكار تقسيم مى‌كند، سرنوشت دردناك ستمكاران و سرنوشت مسرت‌آور نيكوكاران و معتقدان به ربوبيت ‌الهى ‌را برمى‌شمرد.(آيه ‌14)
+
در انتها نیز پس از آن‌كه انسان‌ها را به دو گروه نیكوكار و ستمكار تقسیم مى‌كند، سرنوشت دردناك ستمكاران و سرنوشت مسرت‌آور نیكوكاران و معتقدان به ربوبیت ‌الهى ‌را برمى‌شمرد.(آیه ‌14)
  
در بخش دوم سوره (آيات 15‌ـ‌20) سرنوشت دو گروه مذكور را با تفصيل بيشترى بيان مى‌كند و مردم را به دو دسته تقسيم مى‌كند: يك دسته كسانى‌ كه همواره به ‌سوى خدا توجه كرده در برابر حق تسليم هستند و به نصايح كسانى‌ كه دلسوزانه آنان را به ‌سوى حق دعوت مى‌كنند مانند پدر و مادر گوش فراداده در حق آنان دعاى خير مى‌كنند.
+
در بخش دوم سوره (آیات 15‌ـ‌20) سرنوشت دو گروه مذكور را با تفصیل بیشترى بیان مى‌كند و مردم را به دو دسته تقسیم مى‌كند: یك دسته كسانى‌ كه همواره به ‌سوى خدا توجه كرده در برابر حق تسلیم هستند و به نصایح كسانى‌ كه دلسوزانه آنان را به ‌سوى حق دعوت مى‌كنند مانند پدر و مادر گوش فراداده در حق آنان دعاى خیر مى‌كنند.
  
خداوند نيز اعمال نيك آن‌ها را پذيرفته، آنان را در بهشت جاى مى‌دهد. دسته ديگر خاسران و زيان‌كاران‌اند كه با درخواست والدين دل‌سوز خود كه او را به ‌سوى ايمان به خدا و روز جزا مى‌خوانند، مخالفت مى‌كنند و متكبرانه اين سخنان را خرافات و كهنه‌پرستى‌ مى‌نامند. اين گروه به سرنوشتى اسف بار مانند امت‌هاى گذشته از جن و انس، دچار مى‌شوند. بدين ‌سان با مثالى زيبا هشدارى عبرت‌آميز به كافران مى‌دهد.
+
خداوند نیز اعمال نیك آن‌ها را پذیرفته، آنان را در بهشت جاى مى‌دهد. دسته دیگر خاسران و زیان‌كاران‌اند كه با درخواست والدین دل‌سوز خود كه او را به ‌سوى ایمان به خدا و روز جزا مى‌خوانند، مخالفت مى‌كنند و متكبرانه این سخنان را خرافات و كهنه‌پرستى‌ مى‌نامند. این گروه به سرنوشتى اسف بار مانند امت‌هاى گذشته از جن و انس، دچار مى‌شوند. بدین ‌سان با مثالى زیبا هشدارى عبرت‌آمیز به كافران مى‌دهد.
  
بخش سوم اين سوره (آيات 20‌ـ‌35) به بيان دو داستان عبرت‌آموز از انذار كافران و سرانجامِ كسانى اختصاص دارد كه به هشدارهاى [[پيامبران]] بى‌توجهى كردند. ابتدا به داستان [[قوم عاد]] كه در سرزمين احقاف زندگى مى‌كردند، اشاره مى‌كند و تعاليم توحيدى پيامبرشان ([[حضرت هود]]‌ عليه‌السلام) را يادآور مى‌شود كه آنان را به خداپرستى و دورى از عذاب الهى دعوت مى‌كرد؛ اما آنان با لجاجت از پذيرش آن، سرباز ‌مى‌زدند و سرانجام با همه قدرت و مكنتى كه داشتند به خوارى و ذلتِ عذاب دچار شدند. اين آيات از كافران مكه مى‌خواهد تا از سرنوشت قوم عاد پند بگيرند.
+
بخش سوم این سوره (آیات 20‌ـ‌35) به بیان دو داستان عبرت‌آموز از انذار كافران و سرانجامِ كسانى اختصاص دارد كه به هشدارهاى [[پیامبران]] بى‌توجهى كردند. ابتدا به داستان [[قوم عاد]] كه در سرزمین احقاف زندگى مى‌كردند، اشاره مى‌كند و تعالیم توحیدى پیامبرشان ([[حضرت هود]]‌ علیه‌السلام) را یادآور مى‌شود كه آنان را به خداپرستى و دورى از عذاب الهى دعوت مى‌كرد؛ اما آنان با لجاجت از پذیرش آن، سرباز ‌مى‌زدند و سرانجام با همه قدرت و مكنتى كه داشتند به خوارى و ذلتِ عذاب دچار شدند. این آیات از كافران مكه مى‌خواهد تا از سرنوشت قوم عاد پند بگیرند.
  
داستان دوم، درباره ايمان آوردن گروهى از جن است كه آيات 29‌ـ‌32 به بيان آن پرداخته است. اين آيات در وادى نخله و هنگامى نازل شد كه پيامبر از سفر تبليغى طائف بازمى‌گشت و با اهانت‌هاى اهل طائف مواجه شده بود. اين آيات از گروهى از جن خبر مى‌دهد كه به آيات قرآن گوش فرادادند و پس از آن كه به حقانيت آن پى‌بردند، به ‌سوى قوم خود بازگشته آنان را انذار كردند و نتايج و آثار ايمان به خدا از ‌جمله بخشش گناهان و ايمنى از عذاب دردناك را براى آنان برشمردند و در مقابل نتيجه بى‌توجهى به دعوت الهى را نيز يادآور شدند. در اين داستان از زبان جن‌ها به كافران گوشزد مى‌كند كه فرجامِ مبارزه با حق و روى‌گردانى از تعاليم انبيا چيست.
+
داستان دوم، درباره ایمان آوردن گروهى از جن است كه آیات 29‌ـ‌32 به بیان آن پرداخته است. این آیات در وادى نخله و هنگامى نازل شد كه پیامبر از سفر تبلیغى طائف بازمى‌گشت و با اهانت‌هاى اهل طائف مواجه شده بود. این آیات از گروهى از جن خبر مى‌دهد كه به آیات قرآن گوش فرادادند و پس از آن كه به حقانیت آن پى‌بردند، به ‌سوى قوم خود بازگشته آنان را انذار كردند و نتایج و آثار ایمان به خدا از ‌جمله بخشش گناهان و ایمنى از عذاب دردناك را براى آنان برشمردند و در مقابل نتیجه بى‌توجهى به دعوت الهى را نیز یادآور شدند. در این داستان از زبان جن‌ها به كافران گوشزد مى‌كند كه فرجامِ مبارزه با حق و روى‌گردانى از تعالیم انبیا چیست.
  
در انتها پس از آن كه قدرت خدا را بر زنده كردن مردگان يادآور مى‌شود، عذاب حقارت‌بار كافران را ترسيم مى‌كند. در آخرين آيه سوره كه در حكم نتيجه‌گيرى از مجموع مطالب گفته شده است، خداوند از پيامبرش مى‌خواهد تا در برابر لجاجت‌ها و اذيت‌هاى كافران صبر پيشه كند و در تقاضاى عذاب براى آنان عجله نكند كه بزودى آن روز را مشاهده مى‌كنند؛ هر چند كافران آن روز را دور مى‌پندارند.
+
در انتها پس از آن كه قدرت خدا را بر زنده كردن مردگان یادآور مى‌شود، عذاب حقارت‌بار كافران را ترسیم مى‌كند. در آخرین آیه سوره كه در حكم نتیجه‌گیرى از مجموع مطالب گفته شده است، خداوند از پیامبرش مى‌خواهد تا در برابر لجاجت‌ها و اذیت‌هاى كافران صبر پیشه كند و در تقاضاى عذاب براى آنان عجله نكند كه بزودى آن روز را مشاهده مى‌كنند؛ هر چند كافران آن روز را دور مى‌پندارند.
  
'''فضيلت سوره:'''
+
'''فضیلت سوره:'''
  
بر اساس روايتى كه ابن‌بابويه با سند متصل از ابن ‌ابى ‌يعفور از [[امام ‌صادق]] عليه‌السلام نقل كرده، هر كس هر شب يا هر ‌جمعه اين سوره را بخواند، خداوند وحشت دنيا را از او برمى‌دارد و او را از وحشت روز قيامت نيز در امان مى‌دارد.<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 9، ص‌ 123؛ البرهان، ج‌ 5، 35؛ ثواب‌الاعمال، ص 244.</ref>
+
بر اساس روایتى كه ابن‌بابویه با سند متصل از ابن ‌ابى ‌یعفور از [[امام ‌صادق]] علیه‌السلام نقل كرده، هر كس هر شب یا هر ‌جمعه این سوره را بخواند، خداوند وحشت دنیا را از او برمى‌دارد و او را از وحشت روز قیامت نیز در امان مى‌دارد.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 9، ص‌ 123؛ البرهان، ج‌ 5، 35؛ ثواب‌الاعمال، ص 244.</ref>
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۹

نام چهل و ششمین سوره قرآن كریم.

سوره مباركه احقاف به ‌ترتیب مصحف چهل‌ و ‌ششمین سوره و به ‌ترتیب نزول شصت و ششمین سوره است.[۱] این سوره هم در ترتیب نزول و هم در چینش كنونى پس از سوره جاثیه قرار دارد.[۲] این سوره با حرف مقطعه «حم» آغاز ‌مى‌شود و آخرین سوره از مجموعه 7 سوره داراى «حم» قرآن است. این سوره با احتساب «حم» به عنوان یك آیه، داراى 35 آیه[۳] و 644‌ كلمه[۴] است.

نام سوره از آیه بیست و یكم آن گرفته شده ‌است كه در آن هشدارهاى حضرت هود علیه‌السلام را به قوم عاد یادآور مى‌شود. قوم عاد در سرزمین احقاف سكونت داشتند: «واذكُر اَخا عاد اِذ اَنذَرَ قَومَهُ بِالاَحقافِ‌...».

در ‌این آیه حضرت هود علیه‌السلام قومش را به خداپرستى دعوت مى‌كند و از عذاب قیامت انذار مى‌دهد. برخى از مفسران معتقدند كه نام این سوره با هدف اصلى آن (كه انذار به كافران است) هماهنگى دارد.[۵] گفتنى است كه احقاف به ‌معناى شن‌هاى روانى است كه بر اثر وزش باد به ‌صورت كج و معوج روى هم انباشته مى‌گردد.[۶](‌=>‌احقاف)

سوره احقاف از سوره‌هاى مكى قرآن به ‌شمار مى‌رود؛[۷] اما بسیارى از مفسران معتقدند كه آیه دهم سوره «قُل اَرَءَیتُم اِن كانَ مِن عِندِاللّهِ» كه ‌درباره عبدالله ‌بن سلام است، در مدینه نازل شده است.[۸]

علامه طباطبایى معتقد است كه به جز آیه مذكور، آیه هشتم سوره «اَم یَقولونَ افتَرهُ...» نیز در مدینه نازل شده است.[۹]

گروهى از مفسران مانند طبرسى نیز به پیوند میان آیات آغازین سوره احقاف و آیات پایانى سوره جاثیه گرایش دارند. آنان مى‌گویند: این آیات از یك مضمون برخوردارند زیرا سوره جاثیه با یاد‌كرد توحید و مذمت مشركان و وعده عذاب به آنان پایان یافته و این سوره با بیان توحید و سپس توبیخ كافران آغاز گشته است.[۱۰]

محتواى سوره:

مشركان مكه خود را در اوج قدرت مى‌دیدند و تصور مى‌كردند كه هیچ نیازى به پذیرش دعوت پیامبر ندارند؛ از این‌ رو ضمن تبلیغ بت‌پرستى و گمراه كردن مردم، حقانیت آیین اسلام و تعالیم قرآن را با تمسخر انكار مى‌كردند. سوره احقاف براى هشدار به كافران و مشركان قریش نازل شد[۱۱] تا به آنان یادآور شود كه ادامه این روش سرانجامى شوم را براى آنان در دنیا و آخرت در پى خواهد داشت و پیمودن طریق باطل و بى‌توجهى به حقانیت پیامبر و انكار قیامت جز ناكامى در دنیا و ذلت در آخرت نتیجه‌اى براى آنان دربر نخواهد داشت و از آن‌جا كه درمان بیمارى حق‌‌ستیزى آن‌ها تنها با یادآورى عذاب دردناك قیامت میسر بود، در چند آیه از سوره بر موضوع معاد و عذاب كافران و عرضه آنان بر آتشِ دوزخ تأكید مى‌شود.(سوره احقاف/46، 18‌ـ‌28)

سوره احقاف هدف مذكور را در سه بخش دنبال مى‌كند: در بخش نخست سوره (آیات 1‌ـ‌14) به بطلان عقاید كافران مى‌پردازد و ضمن نكوهش پرستش غیرِ خدا به فقدان هر گونه دلیل عقلى و نقلى بر شایستگى بت‌ها و معبودان خیالى براى پرستش تأكید مى‌ورزد. آنگاه سخنان و دلایل واهى كافران را در مخالفت با قرآن نقد مى‌كند. كافران قرآن را سِحر (آیه ‌7)، بافته پیامبر (آیه‌ 8)، افسانه و دروغ پیشینیان (آیه‌ 11) مى‌نامیدند و در حقانیت آن شك روا مى‌داشتند.

آیات مورد بحث ضمن ارائه پاسخى مستدل و منطقى به آنان، قرآن را آیه‌هاى روشن الهى (آیه‌ 7) مى‌نامد كه جز بر زبان رسول حق جارى نمى‌شود (آیه‌ 9) و تعالیم آن توسط كتاب‌هاى آسمانى دیگر تأیید شده است (آیه‌ 12).

در انتها نیز پس از آن‌كه انسان‌ها را به دو گروه نیكوكار و ستمكار تقسیم مى‌كند، سرنوشت دردناك ستمكاران و سرنوشت مسرت‌آور نیكوكاران و معتقدان به ربوبیت ‌الهى ‌را برمى‌شمرد.(آیه ‌14)

در بخش دوم سوره (آیات 15‌ـ‌20) سرنوشت دو گروه مذكور را با تفصیل بیشترى بیان مى‌كند و مردم را به دو دسته تقسیم مى‌كند: یك دسته كسانى‌ كه همواره به ‌سوى خدا توجه كرده در برابر حق تسلیم هستند و به نصایح كسانى‌ كه دلسوزانه آنان را به ‌سوى حق دعوت مى‌كنند مانند پدر و مادر گوش فراداده در حق آنان دعاى خیر مى‌كنند.

خداوند نیز اعمال نیك آن‌ها را پذیرفته، آنان را در بهشت جاى مى‌دهد. دسته دیگر خاسران و زیان‌كاران‌اند كه با درخواست والدین دل‌سوز خود كه او را به ‌سوى ایمان به خدا و روز جزا مى‌خوانند، مخالفت مى‌كنند و متكبرانه این سخنان را خرافات و كهنه‌پرستى‌ مى‌نامند. این گروه به سرنوشتى اسف بار مانند امت‌هاى گذشته از جن و انس، دچار مى‌شوند. بدین ‌سان با مثالى زیبا هشدارى عبرت‌آمیز به كافران مى‌دهد.

بخش سوم این سوره (آیات 20‌ـ‌35) به بیان دو داستان عبرت‌آموز از انذار كافران و سرانجامِ كسانى اختصاص دارد كه به هشدارهاى پیامبران بى‌توجهى كردند. ابتدا به داستان قوم عاد كه در سرزمین احقاف زندگى مى‌كردند، اشاره مى‌كند و تعالیم توحیدى پیامبرشان (حضرت هود‌ علیه‌السلام) را یادآور مى‌شود كه آنان را به خداپرستى و دورى از عذاب الهى دعوت مى‌كرد؛ اما آنان با لجاجت از پذیرش آن، سرباز ‌مى‌زدند و سرانجام با همه قدرت و مكنتى كه داشتند به خوارى و ذلتِ عذاب دچار شدند. این آیات از كافران مكه مى‌خواهد تا از سرنوشت قوم عاد پند بگیرند.

داستان دوم، درباره ایمان آوردن گروهى از جن است كه آیات 29‌ـ‌32 به بیان آن پرداخته است. این آیات در وادى نخله و هنگامى نازل شد كه پیامبر از سفر تبلیغى طائف بازمى‌گشت و با اهانت‌هاى اهل طائف مواجه شده بود. این آیات از گروهى از جن خبر مى‌دهد كه به آیات قرآن گوش فرادادند و پس از آن كه به حقانیت آن پى‌بردند، به ‌سوى قوم خود بازگشته آنان را انذار كردند و نتایج و آثار ایمان به خدا از ‌جمله بخشش گناهان و ایمنى از عذاب دردناك را براى آنان برشمردند و در مقابل نتیجه بى‌توجهى به دعوت الهى را نیز یادآور شدند. در این داستان از زبان جن‌ها به كافران گوشزد مى‌كند كه فرجامِ مبارزه با حق و روى‌گردانى از تعالیم انبیا چیست.

در انتها پس از آن كه قدرت خدا را بر زنده كردن مردگان یادآور مى‌شود، عذاب حقارت‌بار كافران را ترسیم مى‌كند. در آخرین آیه سوره كه در حكم نتیجه‌گیرى از مجموع مطالب گفته شده است، خداوند از پیامبرش مى‌خواهد تا در برابر لجاجت‌ها و اذیت‌هاى كافران صبر پیشه كند و در تقاضاى عذاب براى آنان عجله نكند كه بزودى آن روز را مشاهده مى‌كنند؛ هر چند كافران آن روز را دور مى‌پندارند.

فضیلت سوره:

بر اساس روایتى كه ابن‌بابویه با سند متصل از ابن ‌ابى ‌یعفور از امام ‌صادق علیه‌السلام نقل كرده، هر كس هر شب یا هر ‌جمعه این سوره را بخواند، خداوند وحشت دنیا را از او برمى‌دارد و او را از وحشت روز قیامت نیز در امان مى‌دارد.[۱۲]

پانویس

  1. البرهان فى علوم القرآن، ج‌ 1، ص‌ 280.
  2. تاریخ قرآن، ص‌ 65 و 72؛ المعجم الاحصائى، ج‌ 1، ص‌ 307.
  3. منهج الصادقین، ج‌ 8‌، ص‌ 306.
  4. تفسیر اثنى ‌عشرى، ج‌ 12، ص‌ 65‌؛ حجة‌التفاسیر، ج‌ 6‌، ص‌ 133.
  5. تفسیر بقاعى، ج‌ 7، ص‌ 114.
  6. مفردات، ص‌ 248؛ التحقیق، ج‌ 2، ص‌ 260.
  7. حجة‌التفاسیر، ج‌ 6‌، ص‌ 133؛ مخزن العرفان، ج‌ 6‌، ص‌ 117.
  8. مجمع‌البیان، ج‌ 9، ص‌ 123؛ تفسیر اثنى ‌عشرى، ج‌ 12، ص‌ 65‌.
  9. المیزان، ج‌ 18، ص‌ 186.
  10. مجمع‌البیان، ج‌ 9، ص‌ 123؛ منهج‌الصادقین، ج‌ 8‌، ص‌ 306.
  11. المیزان، ج‌ 18، ص‌ 185.
  12. مجمع‌البیان، ج‌ 9، ص‌ 123؛ البرهان، ج‌ 5، 35؛ ثواب‌الاعمال، ص 244.

منابع

محمد خامه‌گر،‌ دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 322-324.