خيرخواهى

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۴۸ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{بخشی از یک کتاب}} «خيرخواهى» با «نصيحت» هم معناست و نصيحت يعنى درخواست عمل يا س...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«خيرخواهى» با «نصيحت» هم معناست و نصيحت يعنى درخواست عمل يا سخنى كه مصلحتِ كننده آن كار و گوينده آن سخن را در پى داشته باشد يا دعوت به آنچه كه صلاح مخاطب در آن باشد و نهى از چيزى كه تباهى و فساد در پى دارد.[۱] بنابراين، ناصح و خيرخواه كسى است كه به كردار و گفتار نيك راهنمايى كند.

ضرورت خيرخواهى

خرد انسان با كم ترين توجه درمى يابد كه انسان هاى عاقل و باتجربه بايستى انديشه صائب و تجربيات اندوخته خويش را بدون كم ترين شائبه در اختيار همنوعان خود گذارند، از سوى ديگر مخاطبان را ملزم مى داند كه انديشه و تجربه خردمندان را بكار گيرند تا به سعادت و خوشبختى نايل آيند وگرنه در ديدگاه اميرمؤمنان صلوات اللّه عليه اجتماعى كه فاقد «نصيحت‌گر» و «نصيحت پذير» باشد، فاقد خير و نيكى است: «لاخَيْرَ فى قَوْمٍ لَيْسُوا بِناصِحينَ وَلا يُحِبُّونَ النَّاصِحينَ؛[۲] در مردمى كه ناصح نباشد و ناصحان را دوست نداشته باشند، خيرى نيست».

بدون ترديد كسى كه در برابر خيرخواهى ديگران، بى‌تفاوتى نشان دهد يا به جاى پذيرش نصيحت ناصح، در برابر او جبهه گيرى كند هرگز به موفقيت نخواهد رسيد و طعم تلخ شكست را خواهد چشيد همان امام فرمود: «لَمْ يُوَفَّقْ مَنِ اسْتَحْسَنَ الْقَبيحَ وَاعْرَضَ عَنْ قَوْلِ النَّصيحِ؛[۳] كسى كه زشتى را نيكو شمارد و سخن نصيحت‌گر را نپذيرد، موفق نخواهد شد».

دانشمندان و آگاهان نيز اگر از خيرخواهى امتناع ورزند و ديگران را راهنمايى نكنند، دچار لغزش شده؛ خيانت پيشه كرده اند.

امام باقر عليه‌السلام مى فرمايد: «الْعُلَماءُ فى انْفُسِهِمْ خانَةٌ انْ كَتَمُوا النَّصيحَةَ؛[۴] دانشمندان، اگر نصيحت را پنهان دارند، خود خائنند».

بر اين اساس، هم بر آگاهان و مجربان فرض است كه نسبت به جامعه خيرخواهى كنند و راه را از چاه نشان دهند و هم بر نصيحت شوندگان لازم است نصيحت خيرخواهان را به گوش گيرند و بكار بندند. همان امام همام پيرامون گروه نخست فرمود: «يَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ النَّصيحَةُ؛[۵] خيرخواهى مؤمن بر مؤمن، واجب است».

و امام على عليه‌السلام به گروه ديگر فرمود: «اجْتَلِبُوا النَّصيحَةَ مِمَّنْ اهْداها الَيْكُمْ وَ اعْقِلُوها عَلى انْفُسِكُمْ؛[۶] نصيحت را از كسى كه آن را به شما هديه مى كند، بپذيريد و آن را بر خود لازم شماريد».

منزلت خيرخواهى

با توجه به مطالب ياد شده، خيرخواهى در فرهنگ انسان‌ساز اسلام از منزلتى والا برخوردار شده، در رديف اصول اخلاق اجتماعى جاى مى گيرد و نصيحت‌گر مقامى بس رفيع مى يابد.

رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: دين يعنى خيرخواهى. پرسيدند: براى چه كسى؟ فرمود: براى خدا، پيامبرش، پيشوايان دين و انبوه مسلمانان.[۷]

و در سخنى ديگر انسان كوشا در اطاعت و نصيحت‌گر را در برخى مقامات، همراه خويش دانسته مى فرمايد: «ما نَظَرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الى وَلِىّ لَهُ يَجْهَدُ نَفْسَهُ بِالطَّاعَةِ لِامامِهِ وَ النَّصيحَةِ الَّا كانَ مَعَنا فِى الرَّفيقِ الْاعْلى ؛[۸] خداوند به دوستدار خود - كه خويشتن را در پيروى از پيشوايش و خيرخواهى (براى او) به زحمت افكنده باشد - نظر نمى كند مگر آن كه وى (در اثر نظر لطف الهى) در جايگاه برتر (بهشت) با ما خواهد بود».

از اين رو اميرمؤمنان عليه‌السلام مى فرمايد: «اصحابى كه بيش از ديگران، مسلمانان را نصيحت مى كردند نزد پيامبر صلى الله عليه و آله جايگاه برترى داشتند».[۹]

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «عَلَيْكَ بِالنُّصْحِ لِلَّهِ فِى خَلْقِهِ فَلَنْ تَلْقاهُ بِعَمَلٍ افْضَلَ مِنْهُ؛[۱۰] بر تو باد كه به خاطر خدا در ميان خلق او خيرخواهى كنى (يا خيرخواهِ خلق خدا باشى) كه او را با كردارى بهتر از نصيحت ملاقات نخواهى كرد».

آنچه ياد شد، نمونه اى از ارج‌گذارى اسلام و پيشوايان معصوم به موضوع خيرخواهى نسبت به رهبرى و آحاد جامعه اسلامى است.

ويژگى پيامبران

نصيحت و خيرخواهى - به معناى واقعى كلمه - از اصول اديان الهى به شمار مى رود و همه پيامبران، بدان متصف بودند و با تمام وجود تلاش مى كردند مردم را به راه خير و صلاح، رهنمون شوند و در اين راه از هيچ كوششى دريغ نداشتند.

خداوند از خيرخواهى و دلسوزى رسول اكرم صلى الله عليه و آله چنين ياد مى كند: «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ الَّا يَكُونُوا مُؤْمِنينَ؛[۱۱] گويا از شدت اندوهِ اين كه آن‌ها ايمان نمى آورند، مى خواهى جانت را از دست بدهى!».

اين آيه و آيه ششم سوره كهف، تصريح دارند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله جان خويش را در راه نصيحت و هدايت مردم در طبق اخلاص نهاده بود و بدون هيچ گونه چشم‌داشتى، آنان را به خير و صلاح دعوت مى كرد.

ديگر پيامبران الهى نيز اين ويژگى را در حد اعلا دارا بودند كه قرآن مجيد به عنوان نمونه از چهار نفر آنان ياد كرده است:

  1. حضرت نوح عليه‌السلام؛ آن حضرت، 950 سال به تبليغ آيين آسمانى خويش پرداخت و به ويژگى نصيحت‌گرى خويش اشاره كرد و فرمود: «ابَلّغُكُمْ رِسالاتِ رَبّى وَانْصَحُ لَكُمْ وَاعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لاتَعْلَمُونَ؛[۱۲] من پيام هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى كنم و خيرخواه شما هستم و از خداوند چيزهايى مى دانم كه شما نمى دانيد».
  1. حضرت هود عليه‌السلام؛ آن بزرگوار نيز با تلاش و كوشش وصف ناپذيرى به خيرخواهى مردم زمان خويش پرداخت و به آنان فرمود: «ابْلّغُكُمْ رِسالاتِ رَبّى وَ انَا لَكُمْ ناصِحٌ امينٌ؛[۱۳] من رسالت هاى پروردگارم را به شما مى رسانم و من براى شما خيرخواه و امينم».
  1. حضرت صالح عليه‌السلام؛ آن پيامبر معصوم نيز ساليان دراز به نصيحت و خيرخواهى مردم منطقه خويش پرداخت و با آوردن ناقه - به عنوان معجزه - حجت را بر آنان تمام كرد ولى نابخردان، نصيحت آن فرستاده خدا را ناديده انگاشتند و با عذاب الهى از پاى درآمدند و آن حضرت آخرين سخن خود را در حالي كه از آنان روى برتافته بود، اين گونه به گوش آنان رساند: «...يا قَوْمِ لَقَدْ ابْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبّى وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَلكِنْ لاتُحِبُّونَ النَّاصِحينَ؛[۱۴] اى قوم من! همانا من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ كردم و برايتان خيرخواهى نمودم ولى شما خيرخواهان را دوست نداريد!».
  1. حضرت شعيب عليه‌السلام؛ قوم شعيب نيز فرجامى چون فرجام قوم صالح داشتند و سخن حضرت شعيب عليه‌السلام نيز نظير سخن حضرت صالح عليه‌السلام بود: «فَتَوَلّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَوْمِ لَقَدْ ابْلَغْتُكُمْ رِسالاتِ رَبّى وَ نَصَحْتُ لَكُمْ...؛[۱۵] سپس از آنان روى برتافت و گفت: اى قوم من! همانا من رسالت هاى پروردگارم را به شما ابلاغ كردم و برايتان خيرخواهى نمودم».

آداب خيرخواهى

هر كس مى خواهد به چنين كار شريفى دست يازد بايد شرايط آن را نيز در خويشتن فراهم آورد و آن را با آداب مخصوصى به جاى آورد تا اثر مطلوب را در پى داشته باشد، در اينجا به برخى از آن آداب و شرايط به طور فشرده اشاره مى كنيم:

1- نيت خالص :

هدف نهايى ناصح، بايستى قرب به خدا باشد و بندگانش را براى رهپويى به سوى او نصيحت كند زيرا منبع خير و بركت جز او نيست و هر كار نيكى به سوى او مى رود و به او مى پيوندد. رسول خدا صلى الله عليه و آله نامه‌هايى را تنظيم كرد تا براى سران كشورهاى جهان ارسال دارد، پيك هاى آن حضرت به خدمت رسيدند. پيامبر ضمن ابلاغ مأموريتشان، فرمود: «انْصَحُوا لِلَّهِ فى عِبادِهِ فَانَّهُ مَنِ اسْتَرْعى شَيْئاً مِنْ امُورِ النَّاسِ ثُمَ لَمْ يَنْصَحْ لَهُمْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ؛[۱۶] (تنها) به خاطر خدا در ميان بندگانش خيرخواهى كنيد زيرا اگر كسى مسئوليت بخشى از امور مردم را به عهده گيرد و برايشان خيرخواهى نكند، خداوند بهشت را بر او حرام مي‌كند».

خاصيت قصد قربت اين است كه ناصح هرگز به بندگان خدا خيانت نكند و آنچه را كه صلاح است با آنان در ميان گذارد.

2- آزادگى و تدين :

نصيحت‌گر بايد از حريت و ديانت برخوردار باشد تا خيرخواهى او امضاى شرعى داشته باشد و از شائبه بزدلى و سازشكارى مصون باشد. امام صادق عليه‌السلام در اين باره مى فرمايد: «...الثَّانِيَةُ انْ يَكُونَ حُرّاً مُتَدَيّناً... وَ اذا كانَ حُرّاً مُتَدَيِّناً اجْهَدَ نَفْسَهُ فِى النَّصيحَةِ لَكَ...؛[۱۷] دومين شرط اين است كه ناصح، آزاده و ديندار باشد اگر چنين بود خود را در خيرخواهى تو به تلاش و كوشش وامى دارد».

3- پاكى درون :

ناصح بايد خود از آلودگى ها پاك باشد، شيطان را از خويش دور سازد، طوق بندگى خدا را بر گردن نهد و پس از منزه شدن از شر و زشتى به خيرخواهى ديگران همت گمارد؛ اميرمؤمنان صلوات الله عليه با شگفتى مى پرسد: «كَيْفَ يَنْصَحُ غَيْرَهُ مَنْ يَغُشَّ نَفْسَهُ؛[۱۸] كسى كه به خويشتن خيانت كند، چگونه خيرخواه ديگران مى شود؟!».

امام صادق عليه‌السلام نيز خيرخواهى از انسان هاى آلوده را بس بعيد مى داند و حتى برخى رذايل را مانع اصلى خيرخواهى معرفى كرده، مى فرمايد: «النَّصيحَةُ مِنَ الْحاسِدِ مُحالٌ؛[۱۹] خيرخواهى از حسود محال است».

عكس آن نيز صحيح است يعنى كسى كه بيشتر به صفاى درون خويش بپردازد و خيرخواه خود باشد براى مردم هم بهتر خيرخواهى مى كند؛ امام على عليه‌السلام فرمود: «انَّ انْصَحَ النَّاسِ انْصَحُهُمْ لِنَفْسِهِ وَ اطْوَعُهُمْ لِرَبّهِ؛[۲۰] خيرخواه ترين مردم كسى است كه براى خودش خيرخواه تر و براى پروردگارش مطيع ترباشد».

4- آداب ديگر:

همچنين نصيحت‌گر بايد موقعيت نصيحت پذير را در نظر بگيرد و با عقل و تدبير پيش رود، با زبان خوش و نرمخويى به نصيحت بپردازد، مخاطب را به جاى خويش فرض كند و هر چه براى خود مى خواهد براى او هم بپسندد و...

آثار خيرخواهى

اگر انسان هاى شايسته با آداب و شرايط لازم به خيرخواهى مردم بپردازند و آن‌ها هم بدون شائبه، نصيحت خيرخواهان را بكار بندند، خير و سلامت جامعه را فرامى گيرد و شر و پليدى از آن رخت برمى بندد؛ كاستى ها به تكامل، فقر به غنا، وحشت به امنيت، كينه توزى به محبت، ضعف به قدرت تبديل مى شود و نارسايى ها جبران مى گردد و استعدادهاى خفته شكوفا مى شود. در روايات اسلامى به برخى از آثار گرانقدر خيرخواهى اشاره شده است، از ميان آن‌ها به سه روايت از امام على عليه‌السلام بسنده مى كنيم:

  1. «النَّصيحَةُ يُثْمِرُ الَمحَبَّةَ؛[۲۱] محبت، ثمره خيرخواهى است».
  1. «مَنْ قَبِلَ النَّصيحَةَ امِنَ مِنَ الْفَضيحَةِ؛[۲۲] هر كسى نصيحت را بپذيرد از رسوايى ايمن مى شود».
  1. «اقْبَلِ النَّصيحَةَ كَىْ تَنْجُوَ مِنَ الْعَذابِ؛[۲۳] نصيحت را بپذير تا از عذاب رهايى يابى».

پانویس

  1. مفردات، راغب اصفهانى، المنجد، لغت نامه دهخدا، واژه نصح و نصيحت.
  2. شرح غررالحكم، ج 6، ص 427.
  3. شرح غررالحكم، ج 5، ص 104.
  4. فروع كافى، ج 8، ص 54.
  5. اصول كافى، ج 2، ص 208.
  6. نهج البلاغه، خطبه 120، ص 373.
  7. وسائل الشيعه، ج 11، ص 595.
  8. بحارالانوار، ج 27، ص 72.
  9. همان، ج 16، ص 151.
  10. اصول كافى، ج 2، ص 164.
  11. سوره شعرا(26)، آيه 3.
  12. سوره اعراف(7)، آيه 63.
  13. همان، آيه 68.
  14. سوره اعراف(7)، آيه 79.
  15. همان، آيه 93.
  16. مكاتيب الرسول، على احمدى، ص 31.
  17. وسائل الشيعه، ج 8، ص 428.
  18. شرح غررالحكم، ج 5، ص 565.
  19. من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 58.
  20. شرح غررالحكم، ج 2، ص 531.
  21. همان، ج 1، ص 161.
  22. شرح غررالحكم، ج 5، ص 277.
  23. بحارالانوار، ج 1، ص 180.

منابع

اصول اخلاق اجتماعی، مرکز تحقیقات اسلامی سپاه.