حاج آقا نورالله اصفهانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: حاج آقا نورالله اصفهانی، تحریم تنباکو، ...' ایجاد کرد)
 
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۱۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''شهید نورالله نجفی اصفهانی''' (۱۲۷۸ - ۱۳۴۶ ق) برادر [[آقا نجفی اصفهانی|آقا محمدتقی نجفی]]، از فقها و علمای مجاهد [[شیعه]] در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]] بود. حاج آقا نورالله از حامیان نهضت [[مشروطیت|مشروطه]] در [[ایران]] و مخالف سیاست‌های رضاخان بود و علاوه بر فعالیت های گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متعدد، در زمینه مسائل اقتصادی نیز بر حمایت از تولیدات داخلی و تلاش برای استقلال اقتصادی کشور تأکید می‌ورزید.
  
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = مهدی نجفی اصفهانی مسجد شاهی
 +
||تصویر= [[پرونده:نورالله.jpg|۲۳۰px]]
 +
||زادروز =  ۱۲۷۸ قمری
 +
|زادگاه = [[اصفهان]]
 +
|وفات =  ۱۳۴۶ قمری
 +
|مدفن = [[نجف]]
 +
|اساتید =  [[میرزا محمدحسن شیرازی]]، [[میرزا حبیب الله رشتی]]، [[شیخ محمدطه نجف|محمد طه نجف]]، [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]]،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = خصال الشیعه، رساله مقیم و مسافر، تفسیر قرآن،...
 +
}}
  
 +
==ولادت و شجرنامه==
 +
مهدی معروف به نورالله نجفی اصفهانی ملقب به ثقةالاسلام، پسر [[محمدباقر آقا نجفی اصفهانی|شیخ محمدباقر مسجدشاهی نجفی]] پسر شیخ محمدتقی ایوان کیفی رازی، نویسنده «هداية المسترشدين» - از علمای «روشنفکر، باسواد، صاحب نفوذ و متمول درجه اول اصفهان» - در سال ۱۲۷۸ قمری در [[اصفهان]] دیده به جهان گشود.. خانواده او اصالتاً اهل ایوان کیف ورامین بودند و چون پدرش بعداً به اصفهان آمد و در محله مسجد شاه ساکن شد به خانواده مسجد شاهی معروف شدند.<ref>مهدی بامداد، تاریخ رجال ایران قرون 12-13-14، ج4، تهران، بی نا، بی تا، صص 393-394.</ref>
  
 +
مادرش علویه زمزم بیگم دختر آیت‌الله سیدصدرالدین عاملی از مراجع مشهور بود.<ref>موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج‌آقا نورالله اصفهانی، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ دوم، 1378، ص6.</ref>
 +
[[پرونده:Noorollah.JPG|thumb|center|شجرنامه حاج آقا نورالله]]
  
'''منبع:''' تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 521
+
==تحصیلات==
 +
مهدی که بعدها به «نورالله» شهرت یافت در محفل علمی پدرش حضور یافت. وی در ۱۲۹۵ ق. راه [[عراق]] پیش گرفت<ref> تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، سید مصلح الدین مهدوی، ج ۲، ص ۱۱ و ۱۷.</ref> تا اندوخته‎ های علمی‎ اش را ژرفا بخشد. او چندی در [[نجف]] اقامت گزید و سپس در [[سامرا]] در شمار شاگردان مرجع بزرگ [[شیعه]] آیت الله [[میرزا محمدحسن شیرازی]] جای گرفت.
  
'''نویسنده:''' عباس عبيري
+
او در این شهر از محضر فقیه فرزانه [[میرزا حبیب الله رشتی]] نیز کامیاب شد<ref> اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، موسی نجفی، ص ۲۸.</ref> و تا ۱۲۹۹ ق. در حریم ملکوتی [[کاظمین]] به دانش اندوزی پرداخت. در ماههای پایانی این سال همراه برادر مجتهدش [[آقا نجفی اصفهانی|آقا محمدتقی نجفی]] رهسپار [[حجاز]] برای انجام مراسم [[حج]] شد.<ref> تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج ۲، ص ۱۷.</ref>
  
==حاج آقا نورالله اصفهانی==
+
تلاهای علمی آقا نورالله اصفهانی سرانجام در حدود ۱۳۰۴ هجری ق. به بار نشست و بدین ترتیب، استادان بزرگی چون میرزا محمدحسن شیرازی، میرزا حبیب الله رشتی، [[شیخ محمدطه نجف|محمد طه نجف]]، سید صدرالدین کاظمینی، میرزا حسین بن میرزا خلیل تهرانی و [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]]، مرتبه علمی ‎اش را ستودند و او را از گواهی [[اجتهاد]] و روایت بهره ‎مند ساختند.<ref> همان، ج ۲، ص ۱۷ و ۱۸.</ref>
  
1278 ق. برای [[اسلام]] و ایران سالی مبارك بود. پنجمین فرزند آقا محمدباقر مسجد شاهی (فقیه نامور اصفهان) دیده به جهان گشود و خاندان رازی را در شادمانی فرو برد. مجتهد گرانپایه شهر، نوزاد نیكبخت این سال را مهدی نامید. مهدی كه بعدها به «نورالله» شهرت یافت در سایه عنایت های ربانی روزگار كودكی را پشت سر گذاشت و رفته رفته در شمار دانش‎ آموزان جای گرفت او از محضر ملا محمد نقنه‎ای بهره برد و سپس در محفل علمی پدر حضور یافت.
+
[[پرونده:Mosafer.jpg|thumb|left|مقیم و مسافر - یکی از آثار شهید حاج آقا نورالله]]
 +
==فعالیتهای علمی و فرهنگی==
 +
حاج آقا نورالله اصفهانی علاوه بر فعالیت های گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، فعالیت های فرهنگی متعددی نیز انجام داد. او در سال ۱۳۲۰ ق، به منظور خنثی کردن تبلیغات ضد [[اسلام|اسلامی]] یکی از [[کشیش|کشیش]]<nowiki/>های اروپایی، با همکاری برادر بزرگترش فقیه فرزانه [[آقا نجفی اصفهانی|آقا نجفی]]، جلسات بحث آزادی را در [[اصفهان]] دایر کرد که این جلسات به «انجمن صفاخانه» معروف شد. این انجمن هر ماه نشریه ‎ای به نام «الاسلام» منتشر می ‎ساخت و مجموعه‌ مناظره ‎های مسلمانان و مسیحیان را در اختیار علاقه ‎مندان قرار می ‎داد. در نخستین شماره این نشریه چنین می‎خوانیم: «چون سال هاست دعات عیسویه می ‎گفتند که اهل [[اسلام]] جواب ما را نمی ‎دهند... از این جهت در غره شهر [[جمادی الثانی]] ۱۳۲۰ هجری قمری در اصفهان به امر جناب مستطاب حامی الشریعه الغراء، مروج المله البیضاء، ملاذ الانام، مروج الاحکام حجة الاسلام آقای حاج شیخ نورالله ثقة الاسلام دامت برکاته العالیه اداره دعوت اسلامیه به نام صفاخانه در محله جلفا دایر شده است... امیدواریم کم‌کم دعات اسلامیه به ممالک خارجه بفرستیم و حجت را بر اهل جهان تمام کنیم».<ref> همان کتاب، ص ۱۳۹.</ref>
  
مهدی در 1295 ق. راه [[عراق]] پیش گرفت<ref> تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، سید مصلح الدین مهدوی، ج 2، ص 11 و 17.</ref> تا اندوخته‎های علمی‎اش را ژرفا بخشد و تجربه‎های عرفانی‎اش را به كمال رساند. او چندی در [[نجف]] اقامت گزید و سرانجام مراد خویش را در [[سامرا]] یافت. به آن دیار الهی كوچید و در شمار شاگردان مرجع پاك رأی [[شیعه]] حضرت آیت الله العظمی میرزا محمدحسن شیرازی جای گرفت.
+
وی همچنین اقدامات مؤثر و چشمگیری در تداوم مشارکت های مردمی و صنفی و ایجاد مؤسسات عام المنفعه همچون کتابخانه، قرائت خانه، بیمارستان و مدرسه انجام داد و برای اداره آنها بخشی از اموالش را [[وقف]] نمود و نیز با تشویق و حمایت های معنوی و مادی او روزنامه‌هایی چون اصفهان، جهاد اکبر، الجناب و انجمن اصفهان به منظور رشد آگاهی های سیاسی مردم انتشار یافت.
  
سرور دانش پژوهان اصفهان در این شهر از محضر فقیه فرزانه حضرت حاج میرزا حبیب الله رشتی نیز كامیاب شد<ref> اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، موسی نجفی، ص 28.</ref> و تا 1299 ق. در حریم ملكوتی [[كاظمین]] به دانش اندوزی پرداخت. در ماههای پایانی این سال برادر ارجمندش آقا محمدتقی همراه گروهی از مؤمنان و دانشوران ایرانی در راه [[زیارت]] خانه خدا به سامرا رسیدند نورالله فرصت را غنیمت شمرد و در ركاب برادر مجتهدش رهسپار [[حجاز]] شد.<ref> تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج 2، ص 17.</ref>
+
===آثار===
  
'''در سایه ستارگان'''
+
*تقریظ بر کتاب «حقائق الحق للقائم بالحق»
 +
*خصال الشیعه
 +
*دیوان اشعار، سروده‌های فارسی و عربی
 +
*رساله در فواید مشروطه
 +
*مقیم و مسافر به فارسی
 +
*شرح حال برادرش شیخ محمدحسین
  
سفر [[حج]] با همه خاطرات شیرینش شتابان پایان رفت و سرور جوانان سپاهان دیگر بار به كتاب ها و نوشته‎هایش پیوست تا در سامرا فارغ از وابستگی‎ها و دغدغه‎های روزگار به درس و پژوهش بپردازد. ولی دریغ كه چرخ چنین نمی‎پسندید. پدر دانشورش در شامگاه تاسوعای 1301 ق. به [[كربلا]] رسید، سپس به [[نجف]] شتافت، نزدیك آرامگاه علامه شیخ جعفر كاشف ‎الغطاء جایگاهی برای دفن پیكر خویش برگزید و سرانجام در شب پنجشنبه پنجم [[صفر]] 1301 ق. دیده از جهان فروبست.<ref> همان، ج 1، ص 313.</ref>
+
==فعالیتهای اجتماعی و سیاسی==
  
هر چند از دست دادن پدری چنان گرانمایه بر گوهر یگانه‌ سپاهان دشوار و جانكاه بود، عطش آموختن و تحقیق را در وی شعله‎ورتر ساخت. او می‎دانست كه هیچ چیز مانند دانش و پرهیزگاری روان پدر را آرامش نمی‎بخشد. پس با انگیزه‎ای قوی‎تر به تلاش پرداخت. تلاش های شبانه روزی آن دانشجوی روشن بین سرانجام در حدود 1304 هجری ق. به بار نشست و او در شمار دانشمندان و فقهیان جای گرفت.
+
حاج آقا نورالله، مجتهد پرتوان و روشن‌بین خاندان رازی، در سال ۱۳۰۴ هجری به زادگاهش [[اصفهان]] گام نهاد<ref> همان، ص ۱۱.</ref> و در آن دیار [[ایمان]] پرور به تدریس پرداخت. تدریس و تربیت دانش پژوهان تا حدود ۱۳۰۷ ق. ادامه یافت. در این سال اقدام بی‎شرمانه گروهی از [[بابیه|بابیان]] منطقه سده در توهین به مقدسات مسلمانان و ترویج انحراف و بی‎دینی در میان ناآگاهان جامعه، کاسه صبر رهبران مذهبی شهر را لبریز ساخت. مردم مؤمن به اشاره فقیهان بیدار پیروان باب را از سده بیرون کردند.
  
بدین ترتیب استادان بزرگی چون حضرات آیات عظام میرزا محمدحسن شیرازی، میرزا حبیب الله رشتی، محمد طه نجف، سید صدرالدین كاظمینی، میرزا حسین بن میرزا خلیل تهرانی و سید محمدكاظم طباطبایی یزدی مرتبه علمی‎اش را ستودند و او را از گواهی اجتهاد و روایت<ref> همان، ج 2، ص 17 و 18.</ref> بهره‎مند ساختند.
+
بابیان از دربار یاری جستند و شاه فرمان داد تا آن گروه تبهکار تحت حمایت نیروهای دولتی قرار گیرند. مؤمنان به رهبری حاج سید محمدرحیم - آقا سدهی - ندای آقا محمدتقی نجفی را لبیک گفتند، به خیابان ها گام نهادند و به رویارویی با مفسدان پرداختند. در این درگیری هفت تن جان باختند و بابیان گریختند. کارگزاران حکومت شرح رخداد را به [[تهران]] گزارش کردند و اندکی بعد حاج آقا نورالله همراه برادرش [[آقا نجفی اصفهانی|آقا محمدتقی نجفی]] به تهران فراخوانده شد.<ref> آگهی شهان از کار جهان، حاج میرزا حسن خان جابری انصاری، بخش سوم، ص ۸۸.</ref>
  
'''طلوع خورشید'''
+
مردم پایتخت به پیشوازشان شتافتند و ناصرالدین شاه را با ناکامی روبرو ساختند. شاه که حضور برادران فقیه اصفهان و اقامه [[نماز جماعت]] آقا نجفی در مسجد سید عزیزالله را به سود خویش نمی ‎دید از در دوستی درآمد و پس از شش ماه آن ها را به اصفهان بازگرداند.<ref> تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج ۱، ص ۴۰۷-۴۱۱.</ref>
  
1304 هجری ق برای سپاهان نشینان سالی فراموشی ناشدنی بود. در یكی از روزهای این سال خجسته حاج آقا نورالله مجتهد پرتوان و روشن‌بین خاندان رازی به زادگاهش گام نهاد<ref> همان، ص 11.</ref> و در آن دیار [[ایمان]] پرور به تدریس پرداخت. تدریس و تربیت دانش پژوهان تا حدود 1307 ق. ادامه یافت. در این سال اقدام بی‎شرمانه گروهی از با بیان سده در توهین به مقدسات مسلمانان و ترویج انحراف و بی‎دینی در میان ناآگاهان جامعه كاسه صبر رهبران مذهبی شهر را لبریز ساخت. مردم مؤمن به اشاره فقیهان بیدار پیروان باب را از سده بیرون كردند.
+
البته این تنها رویارویی برادران روشن‌بین این خاندان با ناصرالدین شاه بشمار نمی آید. در ۲۸ [[رجب]] ۱۳۰۸ ق. امتیاز خرید و فروش تنباکو و توتون کشور به مدت پنجاه سال در انحصار یک کمپانی انگلیسی قرار گرفت. آقا محمدتقی نجفی با همکاری برادران گرانقدرش حاج آقا نورالله و آقا محمدعلی و دیگر دانشوران شهر، تنباکو را تحریم کردند و مردم را به اعتراض فراخواندند.<ref> همان، ص ۴۳۹-۴۴۰.</ref>
  
با بیان از دربار یاری جستند و شاه فرمان داد تا آن گروه تبهكار تحت حمایت نیروهای دولتی قرار گیرند. بنابراین مفسدان در سایه سرنیزه‎های قوای انتظامی به سمت سده حركت داده شدند تا در لانه‎های خویش استقرار یابند. مؤمنان به رهبری حاج سید محمدرحیم - آقا سدهی - ندای آقا محمدتقی نجفی را لبیك گفتند، به خیابان ها گام نهادند و به رویارویی با مفسدان پرداختند. در این درگیری هفت تن جان باختند و بابیان گریختند. كارگزاران حكومت شرح رخداد را به تهران گزارش كردند و اندكی بعد آقا نجفی همراه برادرانش شیخ محمدتقی ثقه الاسلام و حاج آقا نورالله به تهران فراخوانده شد.<ref> آگهی شهان از كار جهان، حاج میرزا حسن خان جابری انصاری، بخش سوم، ص 88.</ref>
+
در پی این اقدام قلیان در همه جا کنار گذاشته شد. روحانیان شهر به رهبری آقا نجفی تلگرافی به دربار ارسال کرده، خواستار لغو پیمان تنباکو شدند. ناصرالدین شاه که فرزندان شیخ محمدباقر را سبب همه آشوب ها و بیگانه ستیزی‎ها می دانست ضمن ارسال تلگرافی به آقا نجفی وی را چنین تهدید کرد: «... بی جهت عالم آسوده را آشفته نکنید و مردم با خون خودبازی نکنند و آسوده مشغول دعاگویی و رعیتی باشند».<ref> همان، ص ۴۴۷.</ref>
  
'''در وادی شب زدگان'''
+
آقا نجفی بی آن که از تهدید شاه بهراسد، به اعتراض ادامه داد و سرانجام با اوج‎گیری خیزش مردم، ظل السلطان گروهی از مؤمنان و روحانیان شهر را تبعید کرد. تبعیدشدگان به اشاره آقا نجفی راه [[سامرا]] پیش گرفتند و با بازگویی حوادث کشور نزد مرجع بزرگ [[شیعه]]، [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]]، زمینه [[فتوا|فتوای]] مشهور تحریم تنباکو را فراهم آوردند.
  
مسافرت دانشوران بزرگ سپاهان به مركز حكومت قاجار دو ماه به درازا كشید. مردم پایتخت به پیشوازشان شتافتند و ناصرالدین شاه را با ناكامی روبرو ساختند. شاه كه حضور برادران فقیه اصفهان و اقامه [[نماز جماعت]] آقا نجفی در مسجد سید عزیزالله را به سود خویش نمی‎دید از در دوستی درآمد و پس از شش ماه آن ها را به اصفهان بازگرداند.<ref> تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج 1، ص 407-411.</ref>
+
حاج آقا نورالله در زمینه مسائل اقتصادی نیز بر حمایت از تولیدات داخلی و تلاش برای استقلال اقتصادی کشور تأکید می‌ورزید، چنانکه در تأسیس شرکت اسلامیه مشارکت مستقیم و فعال داشت.  
  
البته این تنها رویارویی برادران روشن بین خاندان با ناصرالدین شاه بشمار نمی‎آید. در پنجشنبه بیست و هشتم [[رجب]] 1308 ق. امتیاز خرید و فروش تنباكو و توتون كشور به مدت پنجاه سال در انحصار یك كمپانی انگلیسی قرار گرفت. شیران بیدار بیشه سپاهان یكباره به خروش آمدند. آقا محمدتقی نجفی با همكاری برادران گرانقدرش حاج آقا نورالله و آقا محمدعلی و دیگر دانشوران شهر تنباكو را تحریم كردند و مردم را به اعتراض فراخواندند.<ref> همان، ص 439-440.</ref>
+
او در جریان جنبش [[مشروطیت|مشروطه]] و مهاجرت کبرا به جمع مهاجرین و متحصنین [[قم]] پیوست و پس از پیروزی مشروطه خواهان نخستین انجمن ملی را با نام «انجمن مقدس ملی اصفهان» به همراهی گروهی از علما و بزرگان، از جمله [[شهید سید حسن مدرس|سید حسن مدرس]] تشکیل داد. به دنبال بمباران مجلس و برچیده شدن موقت مشروطیت، «انجمن مقدس ملی اصفهان» نیز منحل شد و از طرف شاه، اقبال الدوله کاشی به حکومت اصفهان منصوب گردید. حاج آقا نورالله و سید حسن مدرس به همراه جمعی دیگر از آزادیخواهان، انجمن سری تشکیل دادند و خود را برای مبارزه با استبداد آماده نمودند. در سال ۱۳۲۹ ق حزب دموکرات در اصفهان در صدد ترور حاج آقا برآمد. او که خود را در معرض خطر می‌دید به [[عتبات عالیات|عتبات عالیات]] رفت و مراجع مشروطه خواه را در جریان حوادث [[ایران|ایران]] گذارد.
  
در پی این اقدام قلیان در همه جا كنار گذاشته شد. روحانیان شهر به رهبری آقا نجفی تلگرافی به دربار ارسال كرده، خواستار لغو پیمان تنباكو شدند. ناصرالدین شاه كه فرزندان شیخ محمدباقر را سبب همه آشوب ها و بیگانه ستیزی‎ها می‎دانست ضمن ارسال تلگرافی به آقا نجفی وی را چنین تهدید كرد: «...بی‎جهت عالم آسوده را آشفته نكنید و مردم با خون خودبازی نكنند و آسوده مشغول دعاگویی و رعیتی باشند».<ref> همان، ص 447.</ref>
+
در آستانه جنگ جهانی اول، حاج آقا نورالله به اصفهان بازگشت و در پی مهاجرت اغلب وکلای مجلس و سرشناسان آزادیخواه تهران به اصفهان به کمک آنان شتافت و با همدستی آنان و اداره ژاندارمری به قوای متفقین اعلام جنگ داد و مراکز و مؤسسات حساس انگلیسی ها را در اصفهان تصرف کرد، اما با هجوم قوای روس به اصفهان به [[عراق]] پناه برد تا این که پس از پایان جنگ دوباره به اصفهان بازگشت.  
  
آقا نجفی بی‎آن كه از تهدید شاه بهراسد به اعتراض ادامه داد و سرانجام با اوج‎گیری خیزیش مردم، ظل السلطان گروهی از مؤمنان و روحانیان شهر را تبعید كرد. تبعید شدگان به اشاره آقا نجفی راه [[سامرا]] پیش گرفتند و با بازگویی حوادث كشور نزد مرجع بزرگ [[شیعه]]، زمینه فتوای مشهور تحریم تنباكو را فراهم آوردند.
+
پس از کودتای ۱۲۹۹ شمسی، رضاخان در صدد برآمد تا با اعلام جمهوری، خود را اولین رئیس جمهوری ایران معرفی کند. مدرس در تهران با استفاده از نفوذ و قاطعیت خود در برابر این حرکت ایستاد و طی نامه‌ای از علمای اصفهان کمک و همراهی خواست، علمای اصفهان و در رأس آنها حاج آقا نورالله طی نامه‌ای برای همراهی با مدرس اعلام آمادگی کردند، پایمردی و مخالفت مدرس و دیگران باعث شد تا جمهوری خواهان قلابی عقب نشینی کنند.
 +
[[پرونده:Khane.jpg|thumb|left|منزل شهید حاج آقا نورالله در [[اصفهان]] به نام خانه مشروطیت]]
  
'''صفاخانه'''
+
مهاجرت حاج آقا نور الله اصفهانی و جمعی از علمای اصفهان و سایر نقاط کشور به [[قم]] و تحصن در مخالفت با نحوه اجرای قانون نظام اجباری در سال ۱۳۰۶، آخرین حرکت سیاسی حاج آقا نورالله اصفهانی بود که به مهمترین و بزرگترین حرکت سیاسی دوره سلطنت رضاشاه تبدیل شد. در پی این حرکت ایشان در قم گروهی به نام «هیئت علمیه و روحانیه مهاجرین قم» را تشکیل داد. مهاجران معترض خواست های خویش را که چیزی جز کاهش قدرت رضاخان و نظارت فزون‎تر مجتهدان بر قوای سه گانه نبود<ref> تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج ۲، ص ۱۵۶.</ref> با سردمداران تهران در میان نهادند. بیان روشن اهداف پناهندگان به قم در کنار نامه های حمایت و تأیید مراجع [[نجف]] رقم معترضان را فزونی بخشید و بازار را به اعتصاب کشاند.
  
در سال 1320 ق. حضور كشیش خبره مسیحی «تیزدال» در اصفهان و پخش كتاب های ضداسلام، حاج آقا نورالله را به چاره‎جویی و حضور فعال در صحنه مبارزات فرهنگی فراخواند.<ref> همان، ص 122-124.</ref>
+
تلگرافهایی از طرف وی به مجلس شورای ملی و رئیس الوزراء مخابره شد. سید حسن مدرس که در این زمان جزء نمایندگان اقلیت مجلس و از مخالفان سرسخت رضاخان بود، طی تلگرافی به حاج آقا نورالله، اقدام او را تأیید کرد و حمایتش را از علمای مهاجر اعلام داشت.
  
او با همكاری برادر بزرگترش فقیه فرزانه آقا نجفی فرهنگ‎سرایی در محله‌ جلفا پدید آورد. این جایگاه مقدس كه صفاخانه نام داشت هر ماه نشریه‎ای به نام «الاسلام» منتشر می‎ساخت و مجموعه‌ مناظره‎های مسلمانان و مسیحیان را در اختیار علاقه‎مندان قرار می‎داد. البته حاج آقا نورالله هرگز به محدوده جغرافیایی ایران نمی‎اندیشید. در نخستین شماره این نشریه چنین می‎خوانیم:
+
==وفات==
 +
حاج آقا نورالله اصفهانی سرانجام در شب ۴ دی ماه ۱۳۰۶ (۱۳۴۶ هـ.ق) به طور ناگهانی درگذشت. برخی معتقدند با توجه به کسالت ایشان، رضاشاه اعلم الدوله پزشک مخصوص خود را برای به قتل رساندن حاج آقا به [[قم]] فرستاد. اعلم الدوله نیز با تزریق آمپول هوا وی را به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رساند. پیکر مطهر او در [[نجف]] اشرف‌، ‌در مقبره [[شیخ جعفر کاشف الغطاء|کاشف الغطاء]] به خاک سپرده شد. پس از شهادت حاج آقا نورالله، [[شهید سید حسن مدرس|شهید مدرس]] در مدرسه سپهسالار که خود تولیت آن را به عهده داشت مراسم باشکوهی برگزار کرد و از مقام و موقعیت او تجلیل نمود. در حال حاضر، منزل او به «خانه مشروطیت» در [[اصفهان]] تبدیل شده است.
  
«چون سال هاست دعات عیسویه می‎گفتند كه اهل [[اسلام]] جواب ما را نمی‎دهند... از این جهت در غره شهر [[جمادی الثانی]] 1320 هجری قمری در اصفهان به امر جناب مستطاب حامی الشریعه الغراء، مروج المله البیضاء، ملاذالانام، مروج الاحكام حجه‌ الاسلام آقای حاج شیخ نورالله ثقه الاسلام دامت بركاته العالیه اداره دعوت اسلامیه به نام صفاخانه در محله جلفا دایر شده است... امیدواریم كم‌كم دعات اسلامیه به ممالك خارجه بفرستیم و حجت را بر اهل جهان تمام كنیم».<ref> همان كتاب، ص 139.</ref>
+
==پانویس==
 
+
<references />
تأسیس اداره دعوت اسلامی و انجام مناظره‎های مفصل با كشیشان و روحانیان مذاهب دیگر سرانجام مؤثر واقع شد و یورش نوین فرهنگی باخترنشینان را با شكست روبرو ساخت.
 
 
 
'''در پایتخت تباهی'''
 
 
 
مبارزه فقیهان بلندآوازه ایران (آقا نجفی و حاج آقا نورالله) با استعمار، درباریان وابسته را نگران ساخت. آن ها در پی بهانه‎ای بودند تا این رهبران دلسوز را از پیروانشان جدا سازند. سال 1320 ق. زمان پیدایش بهانه‎ای برای این كار بود. دو بازرگان منحرف اصفهان به دست مسلمانان خشمگین كشته شدند<ref> آگهی شهان از كار جهان، بخش سوم، ص 116.</ref> و در پی آن مردم مؤمن یزد بر مفسدان شهرستان یورش برده، گروهی از آن ها را هلاك كردند.<ref> تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج 1، ص 474.</ref>
 
 
 
درباریان كه از مدت ها پیش در پی بهانه‎ای برای دور ساختن رهبران مذهبی اصفهان از مردم شهر بودند، فرصت را غنیمت شمرده، آقا نجفی و حاج آقا نورالله را به تهران فراخواندند. بدین ترتیب آقا نجفی و حاج آقا نورالله دیگر بار به تهران رفتند و یك سال در آن دیار زیستند. در این مدت مزدوران دربار به پخش شایعه‎ها و تصنیف های مبتذل شخصیت آسمانی مجتهد بیدار سپاهان را آماج حمله خود قرار دادند.<ref> همان، ص 474-475.</ref>
 
 
 
سرانجام روزهای 1322 فرا رسید. و دو فقیه گران پایه با سرافرازی و احترام به زادگاه خویش بازگشتند.<ref> تاریخ اصفهان، حسن انصاری جابری، چاپ سنگی، ص 184.</ref>
 
 
 
'''راهبر آسمانی'''
 
 
 
با فروپاشی بنیاد شوكت سی ساله ظل السلطان قدرت در دست انجمن ملی قرار گرفت و حاج آقا نورالله فرمانروای یگانه منطقه شد. انجمن در روزهای شنبه، سه شنبه و پنجشنبه با حضور مردم جلسه داشت و به مشكلات اهالی رسیدگی می‎كرد.<ref> اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 153.</ref>
 
 
 
آقا نورالله نیروهای مردمی را مسلح كرد تا در صورت لزوم به یاری آیین [[حق]] شتابند. از مجموع گزارش های نگاشته شده در نشریات آن روزگار چنان برمی‎آید كه ثقه الاسلام آقا نورالله رهبر ملی و مذهبی منطقه اصفهان بشمار می‎آمد و فداییان بی‎شمار همواره در انتظار صدور فرمانش بسر می‎بردند. او با بهره‎گیری از این فرصت مدارس جدید تأسیس كرد، بیمارستانها بنیاد نهاد، در تأمین امنیت شهر و جاده‎های برون شهری بسیار كوشید<ref> همان، ص 160-168.</ref> و امور شهر را به نمایندگان، با كفایت خویش وانهاد.
 
 
 
همه چیز برابر نقشه راهبر انجمن مقدس ملی پیش می‎رفت و مردم دستاورد شیرین فداكاری های خود و روحانیان را مشاهده می‎كردند كه حادثه‎ای ناگوار حاج آقا نورالله را در اندوه فرو برد. در اوایل [[صفر]] 1326 ق. سربازان سپاه چهارمحال به سبب دیر كرد دو ساله حقوقشان به كنسولگری روس پناه بردند.
 
 
 
پیشوای روشن بین اصفهان كه پناه جویی به بیگانگان را مایه سرافكندگی مسلمانان می‎دانست و آن را تحت هیچ شرایطی درست نمی‎شمرد در برابر این گروه نابخرد ایستاد و خواستار اخراج آن ها را از ارتش شد.<ref> همان، ص 193.</ref>
 
 
 
'''سال های شوم'''
 
 
 
1326 علاوه بر حادثه تلخ یاد شده، رخداد ناگوار دیگری نیز همراه داشت. محمدعلی شاه كه هوای خودكامگی در سر می‎پروراند، به رویارویی با مجلسیان پرداخت. حاج آقا نورالله كه تنها داروی درد شاه را نمایاندن قدرت مردم به وی می‎دانست، حدود پنجاه هزار رزمنده زیر فرمانش را در تخت پولاد گرد آورد و همایشی بی‎نظیر برگزار كرد. در پی این اقدام انجمن های گوناگون محلی در چهل ستون چادرها برافراشته، خواستار كناره‎گیری شاه شدند، ولی دریغ كه مشروطه خواهان پایتخت از چنین نیرویی بی‎بهره بودند و محمدعلی شاه توانست با به توپ بستن مجلس بساط مشروطیت را برچیند.<ref> تاریخ اصفهان، ص 187.</ref>
 
 
 
همگام با پیروزی دربار اقبال الدوله كاشی، فرماندار انتصابی دربار نیز دست چپاول گشاد و به یاری معاونش معدل الملك شیرازی شهر را عرصه تركتازی های خویش ساخت. مردم به مرجع بیدار شهر آقا نجفی پناه بردند و خواستار چاره‎جویی شدند. در پی این اقدام اندك اندك آثار نبرد داخلی در سپاهان آشكار شد. با فرود گلوله‎های توپ دولتیان در پیرامون مسجد شاه جنگی سرنوشت ساز در گرفت و مردم در سایه رهنمودهای حاج آقا نورالله به پیروزی دست یافتند.<ref> حكم نافذ آقا نجفی، موسی نجفی، ص 206-210.</ref> پس از سقوط اصفهان رزمندگان عشایر به جانب تهران روان شدند و با پیوستن به نیروهای آزادیخواه، محمدعلی شاه را از تخت قدرت به زیر كشیدند.<ref> تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، ص 125-126.</ref>
 
 
 
پس از این پیروزی اندك اندك آثار ناسازگاری در میان مشروطه جویان پدیدار شد. حاج آقا نورالله كه اینك از وضعیت دشوار شیخ فضل الله نوری آگاه شده بود، با هدف یاری آن فقیه فرزانه پای در مسیر تهران نهاد ولی پیروانش وی را از این اقدام خطرناك بازداشتند.<ref> تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج 2، ص 109.</ref> بدین ترتیب روحانی شریعت خواه پایتخت به شهادت رسید و صمصام السلطنه كه به یاری آقا نورالله در سپاهان قدرت یافته بود، یكباره در شمار مخالفان روحانیت جای گرفت و فرمان تبعید آقا نجفی و آقا نورالله را برای اجرا به كارگزارانش ابلاغ كرد.<ref> همان، ص 117 و 118.</ref>
 
 
 
این فرمان به سبب حمایت بی‎دریغ مردم از رهبران دینی ناكام ماند و اندكی بعد طرح ترور حاج آقا نورالله تصویب شد. مجتهد بیدار شهر از نقشه پلید‌ آن ها آگاهی یافت و در 1329 رهسپار عراق شد.<ref> همان، ص 109-121.</ref> او كه اینك محصول تلاش های شبانه روزی مؤمنان را در چنگ غربگرایان می‎دید، پیوسته می‎گفت: ما انگور انداختیم كه سركه شود آن را شراب كردند.<ref> همان، ص 109-121.</ref>
 
 
 
'''رجعت آفتاب'''
 
 
 
اقامت راهبر بزرگ روشندلان سپاهان در [[عراق]] دیری نپایید. در 1332 هـ.ق برادر گرانقدرش حاج آقا محمدتقی مشهور به آقا نجفی سرای خاكی را وداع گفت.<ref> آگهی شهان از كار جهان، بخش 3، ص 137.</ref> این خبر ستاره تابناك خاندان رازی را به حضور در زادگاه و حمایت از مؤمنان آن سامان فراخواند. در چهارم [[رمضان]] این سال نبرد نخست جهانی آغاز شد و در ماه [[ذی القعده]] فقیه دلاور ایران به اصفهان گام نهاد.<ref> تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج 2، ص 118 و 121.</ref>
 
 
 
او منطقه سپاهان را پایگاه میهن دوستان مؤمن ساخت، فرمان بسیج همگانی صادر كرد و به حمایت از كمیته دفاع ملی پرداخت. آن دانشور روشن بین دیگر بار عشایر را به خدمت [[دین]] فراخواند. مأموران بریتانیایی را از تلگراف خانه اخراج كرده، كارگزاران ایرانی را در آن جا به كار گماشت، موجودی بانك شاهنشاهی را به سود مجاهدان مصادره كرد و همه چیز را برای اقدامات همه جانبه تدافعی آماده ساخت.<ref> اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 321 و 322.</ref> رهبر مجاهدان اصفهان، كه عثمانیان را برادران دینی ایرانیان می‎دانست، در نخستین فرصت لشكری از داوطلبان به سوی نیروهای مسلمان عثمانی فرستاد تا آن ها را در رویارویی با كفار روس یاری دهند.<ref> آگهی شهان از كار جهان، بخش سوم، ص 139.</ref>
 
 
 
مجموعه اقدام های فقیه بیدار سپاهان خشم دشمنان اسلام را برانگیخت. به گونه‎ای كه چون خبر حركت سپاه روس به سمت اصفهان در شهر پیچید همه دریافتند كه هدف اصلی آن ها نابودی حاج آقا نورالله است. با نزدیك شدن ارتش روس فقیه بزرگ ایران راه عراق پیش گرفت و دیگر بار به آستان امامان معصوم علیهم السلام پناه برد.<ref> تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج 2، ص 123 و 139.</ref>
 
 
 
'''روزهای سوگناك وفات'''
 
 
 
بدین ترتیب مهاجرت رهبران مذهبی به [[قم]] آغاز شد. رضاخان نگران از اعتراض روحانیان گفت: مدرس كم بود حالا آخوندها هم علیه من به قم لشكركشی كرده‎اند! با این لشكر چه كنم! یكی از درباریان پاسخ داد: قربان، شما كه این همه سران عشایر و خانها را نابود كرده‎اید، این یك آخوند كه چیزی نیست، رضاخان گفت قضیه كوچك نیست، آن اصفهانی آدم خطرناكی است.<ref> همان، ص 385-386.</ref>
 
  
مهاجران معترض خواست های خویش را كه چیزی جز كاهش قدرت رضاخان و نظارت فزون‎تر مجتهدان بر قوای سه گانه نبود.<ref> تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج 2، ص 156.</ref> با سردمداران تهران در میان نهادند. بیان روشن اهداف پناهندگان به قم در كنار نامه‎های حمایت و تأیید مراجع [[نجف]] رقم معترضان را فزونی بخشید و بازار را به اعتصاب كشاند.
+
==منابع==
  
رضاخان در بند تدبیر فقیه هوشمند اصفهان گرفتار آمده بود. دیگر نه وقت گذرانی و نه پیشگیری از مهاجرت بیشتر روحانیان، هیچ یك سودمند نمی‎نمود. بنابراین اندیشه‌ واپسین راه نجات در ذهنش شكل گرفت. عامل اجرای نقشه پلید دربار جنایتكاری پلید بود كه لباس پزشك ویژه بر تن داشت. درباریان با بهره گیری از فرصت مناسبی كه سرماخوردگی و خستگی حاج آقا نورالله پدید آورده بود به بالینش شتافتند. پزشك ویژه كه به چیزی جز تزریق نهایی نمی‎اندیشید از بررسی نبض و حرارت بدن سرور مجتهدان ایران، بیماری‎اش را مالاریا و چاره كار را تزریق «كنین» خواند. دانشور بیدار سپاهان كه از دلسوزی دشمنان اندیشناك شده بود، پزشك را از تزریق بازداشت ولی مأمور كهنه كار بی‎توجه به ناخشنودی بیمار سمی كشنده بر پیكر نحیفش تزریق كرد.
+
*[[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد ۲، زندگی نامه "حاج آقا نورالله اصفهانی" از عباس عبیری.
 +
*طاهره شکوهی، "حاج آقا نورالله اصفهانی"، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تاریخ بازیابی: ۹ آذرماه ۱۳۹۲.
  
پس از خروج فرستادگان دربار دردی جانكاه عارف وارسته اصفهان را دربرگرفت و سرانجام در بامداد اول [[رجب]] 1346 هـ.ق به زندگی خاكی‎اش پایان داد.<ref> اندیشه سیاسی و...، ص 428 و 429.</ref>
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:شهیدنورالله (2).jpg|شهید مهدی نجفی اصفهانی مسجد شاهی در جوانی
 +
پرونده:شهیدنورالله (5).jpg|alt=شهید نورالله نجفی اصفهانی و برادرش|شهید مهدی نجفی اصفهانی مسجد شاهی و [[محمدتقی آقا نجفی اصفهانی|محمدتقی نجفی اصفهانی مسجد شاهی]]
 +
پرونده:شهیدنورالله (3).jpg|شهید مهدی نجفی اصفهانی مسجد شاهی
 +
پرونده:شهیدنورالله (4).jpg|تندیس شهید مهدی نجفی اصفهانی مسجد شاهی در خانه مشروطیت [[اصفهان]]
 +
</gallery>
  
بدین ترتیب دانشمند بزرگ و سیاستمدار روشن بین ایران پس از حدود هفتاد سال تلاش، تربیت دانشوران وارسته، نگارش صدها اطلاعیه كوبنده، انجام سخنرانی های پرشور و سازمان دادن مؤسسه‎های اقتصادی، بهداشتی، فرهنگی و نظامی، به سرای دیگر شتافت. رساله «مكالمات مقیم و مسافر» آن فقیه فرزانه گوشه‎ای از ژرفای اندیشه‎اش را آشكار می‎سازد و راه نیكبختی و سربلندی را به همه مستضعفان مؤمن می‎آموزد.
+
[[رده:علمای قرن چهاردهم|نجفی اصفهانی،شهید مهدی (نورالله)]]
 
+
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
==پانویس ==
+
[[رده:علمای شهید]]
<references />
+
[[رده:مدفونین در نجف]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۲۱

شهید نورالله نجفی اصفهانی (۱۲۷۸ - ۱۳۴۶ ق) برادر آقا محمدتقی نجفی، از فقها و علمای مجاهد شیعه در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان میرزای شیرازی بود. حاج آقا نورالله از حامیان نهضت مشروطه در ایران و مخالف سیاست‌های رضاخان بود و علاوه بر فعالیت های گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متعدد، در زمینه مسائل اقتصادی نیز بر حمایت از تولیدات داخلی و تلاش برای استقلال اقتصادی کشور تأکید می‌ورزید.

۲۳۰px
نام کامل مهدی نجفی اصفهانی مسجد شاهی
زادروز ۱۲۷۸ قمری
زادگاه اصفهان
وفات ۱۳۴۶ قمری
مدفن نجف

Line.png

اساتید

میرزا محمدحسن شیرازی، میرزا حبیب الله رشتی، محمد طه نجف، سید محمدکاظم یزدی،...


آثار

خصال الشیعه، رساله مقیم و مسافر، تفسیر قرآن،...


ولادت و شجرنامه

مهدی معروف به نورالله نجفی اصفهانی ملقب به ثقةالاسلام، پسر شیخ محمدباقر مسجدشاهی نجفی پسر شیخ محمدتقی ایوان کیفی رازی، نویسنده «هداية المسترشدين» - از علمای «روشنفکر، باسواد، صاحب نفوذ و متمول درجه اول اصفهان» - در سال ۱۲۷۸ قمری در اصفهان دیده به جهان گشود.. خانواده او اصالتاً اهل ایوان کیف ورامین بودند و چون پدرش بعداً به اصفهان آمد و در محله مسجد شاه ساکن شد به خانواده مسجد شاهی معروف شدند.[۱]

مادرش علویه زمزم بیگم دختر آیت‌الله سیدصدرالدین عاملی از مراجع مشهور بود.[۲]

شجرنامه حاج آقا نورالله

تحصیلات

مهدی که بعدها به «نورالله» شهرت یافت در محفل علمی پدرش حضور یافت. وی در ۱۲۹۵ ق. راه عراق پیش گرفت[۳] تا اندوخته‎ های علمی‎ اش را ژرفا بخشد. او چندی در نجف اقامت گزید و سپس در سامرا در شمار شاگردان مرجع بزرگ شیعه آیت الله میرزا محمدحسن شیرازی جای گرفت.

او در این شهر از محضر فقیه فرزانه میرزا حبیب الله رشتی نیز کامیاب شد[۴] و تا ۱۲۹۹ ق. در حریم ملکوتی کاظمین به دانش اندوزی پرداخت. در ماههای پایانی این سال همراه برادر مجتهدش آقا محمدتقی نجفی رهسپار حجاز برای انجام مراسم حج شد.[۵]

تلاهای علمی آقا نورالله اصفهانی سرانجام در حدود ۱۳۰۴ هجری ق. به بار نشست و بدین ترتیب، استادان بزرگی چون میرزا محمدحسن شیرازی، میرزا حبیب الله رشتی، محمد طه نجف، سید صدرالدین کاظمینی، میرزا حسین بن میرزا خلیل تهرانی و سید محمدکاظم یزدی، مرتبه علمی ‎اش را ستودند و او را از گواهی اجتهاد و روایت بهره ‎مند ساختند.[۶]

مقیم و مسافر - یکی از آثار شهید حاج آقا نورالله

فعالیتهای علمی و فرهنگی

حاج آقا نورالله اصفهانی علاوه بر فعالیت های گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، فعالیت های فرهنگی متعددی نیز انجام داد. او در سال ۱۳۲۰ ق، به منظور خنثی کردن تبلیغات ضد اسلامی یکی از کشیشهای اروپایی، با همکاری برادر بزرگترش فقیه فرزانه آقا نجفی، جلسات بحث آزادی را در اصفهان دایر کرد که این جلسات به «انجمن صفاخانه» معروف شد. این انجمن هر ماه نشریه ‎ای به نام «الاسلام» منتشر می ‎ساخت و مجموعه‌ مناظره ‎های مسلمانان و مسیحیان را در اختیار علاقه ‎مندان قرار می ‎داد. در نخستین شماره این نشریه چنین می‎خوانیم: «چون سال هاست دعات عیسویه می ‎گفتند که اهل اسلام جواب ما را نمی ‎دهند... از این جهت در غره شهر جمادی الثانی ۱۳۲۰ هجری قمری در اصفهان به امر جناب مستطاب حامی الشریعه الغراء، مروج المله البیضاء، ملاذ الانام، مروج الاحکام حجة الاسلام آقای حاج شیخ نورالله ثقة الاسلام دامت برکاته العالیه اداره دعوت اسلامیه به نام صفاخانه در محله جلفا دایر شده است... امیدواریم کم‌کم دعات اسلامیه به ممالک خارجه بفرستیم و حجت را بر اهل جهان تمام کنیم».[۷]

وی همچنین اقدامات مؤثر و چشمگیری در تداوم مشارکت های مردمی و صنفی و ایجاد مؤسسات عام المنفعه همچون کتابخانه، قرائت خانه، بیمارستان و مدرسه انجام داد و برای اداره آنها بخشی از اموالش را وقف نمود و نیز با تشویق و حمایت های معنوی و مادی او روزنامه‌هایی چون اصفهان، جهاد اکبر، الجناب و انجمن اصفهان به منظور رشد آگاهی های سیاسی مردم انتشار یافت.

آثار

  • تقریظ بر کتاب «حقائق الحق للقائم بالحق»
  • خصال الشیعه
  • دیوان اشعار، سروده‌های فارسی و عربی
  • رساله در فواید مشروطه
  • مقیم و مسافر به فارسی
  • شرح حال برادرش شیخ محمدحسین

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

حاج آقا نورالله، مجتهد پرتوان و روشن‌بین خاندان رازی، در سال ۱۳۰۴ هجری به زادگاهش اصفهان گام نهاد[۸] و در آن دیار ایمان پرور به تدریس پرداخت. تدریس و تربیت دانش پژوهان تا حدود ۱۳۰۷ ق. ادامه یافت. در این سال اقدام بی‎شرمانه گروهی از بابیان منطقه سده در توهین به مقدسات مسلمانان و ترویج انحراف و بی‎دینی در میان ناآگاهان جامعه، کاسه صبر رهبران مذهبی شهر را لبریز ساخت. مردم مؤمن به اشاره فقیهان بیدار پیروان باب را از سده بیرون کردند.

بابیان از دربار یاری جستند و شاه فرمان داد تا آن گروه تبهکار تحت حمایت نیروهای دولتی قرار گیرند. مؤمنان به رهبری حاج سید محمدرحیم - آقا سدهی - ندای آقا محمدتقی نجفی را لبیک گفتند، به خیابان ها گام نهادند و به رویارویی با مفسدان پرداختند. در این درگیری هفت تن جان باختند و بابیان گریختند. کارگزاران حکومت شرح رخداد را به تهران گزارش کردند و اندکی بعد حاج آقا نورالله همراه برادرش آقا محمدتقی نجفی به تهران فراخوانده شد.[۹]

مردم پایتخت به پیشوازشان شتافتند و ناصرالدین شاه را با ناکامی روبرو ساختند. شاه که حضور برادران فقیه اصفهان و اقامه نماز جماعت آقا نجفی در مسجد سید عزیزالله را به سود خویش نمی ‎دید از در دوستی درآمد و پس از شش ماه آن ها را به اصفهان بازگرداند.[۱۰]

البته این تنها رویارویی برادران روشن‌بین این خاندان با ناصرالدین شاه بشمار نمی آید. در ۲۸ رجب ۱۳۰۸ ق. امتیاز خرید و فروش تنباکو و توتون کشور به مدت پنجاه سال در انحصار یک کمپانی انگلیسی قرار گرفت. آقا محمدتقی نجفی با همکاری برادران گرانقدرش حاج آقا نورالله و آقا محمدعلی و دیگر دانشوران شهر، تنباکو را تحریم کردند و مردم را به اعتراض فراخواندند.[۱۱]

در پی این اقدام قلیان در همه جا کنار گذاشته شد. روحانیان شهر به رهبری آقا نجفی تلگرافی به دربار ارسال کرده، خواستار لغو پیمان تنباکو شدند. ناصرالدین شاه که فرزندان شیخ محمدباقر را سبب همه آشوب ها و بیگانه ستیزی‎ها می دانست ضمن ارسال تلگرافی به آقا نجفی وی را چنین تهدید کرد: «... بی جهت عالم آسوده را آشفته نکنید و مردم با خون خودبازی نکنند و آسوده مشغول دعاگویی و رعیتی باشند».[۱۲]

آقا نجفی بی آن که از تهدید شاه بهراسد، به اعتراض ادامه داد و سرانجام با اوج‎گیری خیزش مردم، ظل السلطان گروهی از مؤمنان و روحانیان شهر را تبعید کرد. تبعیدشدگان به اشاره آقا نجفی راه سامرا پیش گرفتند و با بازگویی حوادث کشور نزد مرجع بزرگ شیعه، میرزای شیرازی، زمینه فتوای مشهور تحریم تنباکو را فراهم آوردند.

حاج آقا نورالله در زمینه مسائل اقتصادی نیز بر حمایت از تولیدات داخلی و تلاش برای استقلال اقتصادی کشور تأکید می‌ورزید، چنانکه در تأسیس شرکت اسلامیه مشارکت مستقیم و فعال داشت.

او در جریان جنبش مشروطه و مهاجرت کبرا به جمع مهاجرین و متحصنین قم پیوست و پس از پیروزی مشروطه خواهان نخستین انجمن ملی را با نام «انجمن مقدس ملی اصفهان» به همراهی گروهی از علما و بزرگان، از جمله سید حسن مدرس تشکیل داد. به دنبال بمباران مجلس و برچیده شدن موقت مشروطیت، «انجمن مقدس ملی اصفهان» نیز منحل شد و از طرف شاه، اقبال الدوله کاشی به حکومت اصفهان منصوب گردید. حاج آقا نورالله و سید حسن مدرس به همراه جمعی دیگر از آزادیخواهان، انجمن سری تشکیل دادند و خود را برای مبارزه با استبداد آماده نمودند. در سال ۱۳۲۹ ق حزب دموکرات در اصفهان در صدد ترور حاج آقا برآمد. او که خود را در معرض خطر می‌دید به عتبات عالیات رفت و مراجع مشروطه خواه را در جریان حوادث ایران گذارد.

در آستانه جنگ جهانی اول، حاج آقا نورالله به اصفهان بازگشت و در پی مهاجرت اغلب وکلای مجلس و سرشناسان آزادیخواه تهران به اصفهان به کمک آنان شتافت و با همدستی آنان و اداره ژاندارمری به قوای متفقین اعلام جنگ داد و مراکز و مؤسسات حساس انگلیسی ها را در اصفهان تصرف کرد، اما با هجوم قوای روس به اصفهان به عراق پناه برد تا این که پس از پایان جنگ دوباره به اصفهان بازگشت.

پس از کودتای ۱۲۹۹ شمسی، رضاخان در صدد برآمد تا با اعلام جمهوری، خود را اولین رئیس جمهوری ایران معرفی کند. مدرس در تهران با استفاده از نفوذ و قاطعیت خود در برابر این حرکت ایستاد و طی نامه‌ای از علمای اصفهان کمک و همراهی خواست، علمای اصفهان و در رأس آنها حاج آقا نورالله طی نامه‌ای برای همراهی با مدرس اعلام آمادگی کردند، پایمردی و مخالفت مدرس و دیگران باعث شد تا جمهوری خواهان قلابی عقب نشینی کنند.

منزل شهید حاج آقا نورالله در اصفهان به نام خانه مشروطیت

مهاجرت حاج آقا نور الله اصفهانی و جمعی از علمای اصفهان و سایر نقاط کشور به قم و تحصن در مخالفت با نحوه اجرای قانون نظام اجباری در سال ۱۳۰۶، آخرین حرکت سیاسی حاج آقا نورالله اصفهانی بود که به مهمترین و بزرگترین حرکت سیاسی دوره سلطنت رضاشاه تبدیل شد. در پی این حرکت ایشان در قم گروهی به نام «هیئت علمیه و روحانیه مهاجرین قم» را تشکیل داد. مهاجران معترض خواست های خویش را که چیزی جز کاهش قدرت رضاخان و نظارت فزون‎تر مجتهدان بر قوای سه گانه نبود[۱۳] با سردمداران تهران در میان نهادند. بیان روشن اهداف پناهندگان به قم در کنار نامه های حمایت و تأیید مراجع نجف رقم معترضان را فزونی بخشید و بازار را به اعتصاب کشاند.

تلگرافهایی از طرف وی به مجلس شورای ملی و رئیس الوزراء مخابره شد. سید حسن مدرس که در این زمان جزء نمایندگان اقلیت مجلس و از مخالفان سرسخت رضاخان بود، طی تلگرافی به حاج آقا نورالله، اقدام او را تأیید کرد و حمایتش را از علمای مهاجر اعلام داشت.

وفات

حاج آقا نورالله اصفهانی سرانجام در شب ۴ دی ماه ۱۳۰۶ (۱۳۴۶ هـ.ق) به طور ناگهانی درگذشت. برخی معتقدند با توجه به کسالت ایشان، رضاشاه اعلم الدوله پزشک مخصوص خود را برای به قتل رساندن حاج آقا به قم فرستاد. اعلم الدوله نیز با تزریق آمپول هوا وی را به شهادت رساند. پیکر مطهر او در نجف اشرف‌، ‌در مقبره کاشف الغطاء به خاک سپرده شد. پس از شهادت حاج آقا نورالله، شهید مدرس در مدرسه سپهسالار که خود تولیت آن را به عهده داشت مراسم باشکوهی برگزار کرد و از مقام و موقعیت او تجلیل نمود. در حال حاضر، منزل او به «خانه مشروطیت» در اصفهان تبدیل شده است.

پانویس

  1. مهدی بامداد، تاریخ رجال ایران قرون 12-13-14، ج4، تهران، بی نا، بی تا، صص 393-394.
  2. موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج‌آقا نورالله اصفهانی، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ دوم، 1378، ص6.
  3. تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، سید مصلح الدین مهدوی، ج ۲، ص ۱۱ و ۱۷.
  4. اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، موسی نجفی، ص ۲۸.
  5. تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج ۲، ص ۱۷.
  6. همان، ج ۲، ص ۱۷ و ۱۸.
  7. همان کتاب، ص ۱۳۹.
  8. همان، ص ۱۱.
  9. آگهی شهان از کار جهان، حاج میرزا حسن خان جابری انصاری، بخش سوم، ص ۸۸.
  10. تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج ۱، ص ۴۰۷-۴۱۱.
  11. همان، ص ۴۳۹-۴۴۰.
  12. همان، ص ۴۴۷.
  13. تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج ۲، ص ۱۵۶.

منابع

  • گلشن ابرار، جلد ۲، زندگی نامه "حاج آقا نورالله اصفهانی" از عباس عبیری.
  • طاهره شکوهی، "حاج آقا نورالله اصفهانی"، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تاریخ بازیابی: ۹ آذرماه ۱۳۹۲.

آرشیو عکس و تصویر