تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان (کتاب)

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۰۱ توسط Heidariyan47 (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « « غرائب القرآن و رغائب الفرقان» اثر نظام نيشابورى تفسيرى است اجتهادى( عقلى)...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

« غرائب القرآن و رغائب الفرقان» اثر نظام نيشابورى تفسيرى است اجتهادى( عقلى) با رويكرد ارشادى و توجه به فوائد لفظى و معنوى قرآن. مى توان آن را يكى از بهترين شروح كلام الله ناميد كه توانسته است بين اسرار لفظى و معنوى، ظاهرى و باطنى جمع نمايد.

نيشابورى اين تفسير را به اختصار از تفسير فخر رازى اقتباس كرده و كشاف زمخشرى از ديگر منابع مهمّ آن بوده است سپس تحقيقات و نكات دقيقى كه حاصل فهم و استنباط وى بوده، بر آن افزوده است. روايات نبوى و مفسران صحابى و تابعى در آن جايگاه ويژه دارد. در اقتباس از منابع مطرح شده، به نقل عبارت رازى و زمخشرى پايبند نبوده و سبك نگارش از او بوده و تصرّفات بسيارى داشته و در صورت مردود دانستن آراى آنها گوشزد كرده و در صورت وجود كاستى آن را كامل نموده و در اختلاف بين نظريات زمخشرى و رازى نظر خود را بر صحت نظر يكى از آنان ابراز داشته است.

مفسر قبل از آغاز تفسير مقدمات مفصلى( 11 مقدمه) در مسائل علوم قرآنى و قرآنى بيان داشته است كه مهمترين آنها عبارتند از: فضل قرائت، قارى و آداب قرائت قرآن، قرائات هفتگانه و راويان آنها، استعاذه، بحثى در جن و شياطين، احرف سبعه كه قرآن بر آنها نازل شده است، كيفيت جمع‌آورى قرآن، بيان معانى مصحف، كتاب و قرآن، تقسيمات قرآن شامل سبع طوال، مثانى، متين و مفصل، اقسام وقف، اصطلاحات مهم، علاقه بين حقيقت و مجاز، تشبيه، استعاره و خاص و عام، قديم يا حادث بودن كلام خدا و...

انگيزه تأليف

وى در انتهاى تفسير مى‌نويسد:« يكى از انگيزه‌هاى من از نوشتن تفسير اين است كه جليس حيات دنيوى و انيس آخرت من گردد. انگيزه ديگر اينكه بحثهاى مفيد تفسيرى كه در تبيين وجوه اعجاز قرآن كارآمد است و مشكلات الفاظ آن را حل مى‌نمايد و به شكل پراكنده وجود دارد، جمع نموده، ثبت كنم و اساسا بحثهاى ادبى از قبيل لغت، الفاظ، معانى بيان و وجوه مختلف آن زمانى مفيد است كه در قرآن كاربردش مشخص شود و مورد استفاده قرار گيرد و من نيز بدين جهت وارد آنگونه بحثها شده‌ام».

روش تفسيرى

در علت انتخاب تفسير فخر رازى مى‌نويسد:« چون مطالب مفيد و بحثهاى كارساز در آن وجود داشت و از طرفى مطالب زائد و بى ثمر آن، بهره‌بردارى مناسب را براى خوانندگان سخت مى‌نمود، تصميم گرفتم با تلخيص آن زوائد را حذف نموده و با اسلوبى مختصر و گويا استفاده آن را براى طالبان، هموار گردانم، به گونه‌اى كه خللى به مطلب وارد نيايد». در مقدمه ابتداى تفسير نيز درخواست دوستان براى نگاشتن تفسير را ذكر مى‌كند.

نيشابورى در تفسير نگارى شيوه خاص خود را داراست. در آغاز سوره‌ها، ابتدا اطلاعات كلى از قبيل نام سوره، مكى، مدنى بودن، عدد آيات و اقوال مربوط به آن، عدد كلمات و حروف آن را ارائه مى‌دهد. پس از ذكر آيات قرآنى، قرائت‌هاى گوناگون را با مشخص نمودن صاحب آن، مى‌آورد. و در ايراد اختلاف قرائتها تنها به قرائت ده پيشواى مشهور علم قرائت بسنده مى‌كند.

سپس وقف‌ها را با تفصيل و تعليل هر وقف، به خوبى بيان مى‌دارد زيرا وى كتابى در زمينه وقف تأليف كرده است. سرانجام اقدام به تفسير آيات نموده مانند فخر رازى به تناسب و ارتباط آيات عنايت نشان مى‌دهد. سپس با باريك‌بينى و شيوه‌اى بديع معانى آيات را بيان مى‌كند. كه اين بخش شامل ذكر مقدرات، اظهار مضمرات، تأويل متشابهات، تصريح كنايات، تحقيق مجاز و استعادات و تفصيل مذاهب فقهى در ذيل آيات احكام مى‌شود. در طرح مباحث فقهى تعارض و يا عدم تعارض آراى فقهى با نص قرآنى را يادآور شده و نظر خود را بيان مى‌كند. به عنوان نمونه ذيل آيه 38 سوره مائده«و السارق و السارقة فافطعوا ايديهما...»درباره سرقت، مسروق و سارق از جهت فقهى به تفصيل سخن مى‌راند.

در اين تفسير طرح مباحث كلامى بر اساس عقايد اهل سنت و جماعت آمده و با طرح ديگر آراى اعتقادى به اثبات باور خود و تخطئه نظريات ديگران مى‌پردازد. به عنوان نمونه ذيل آيه 25 سوره انعام«و منهم من يستمع اليك و جعلنا على قلوبهم اكنه ان يفقهوه و فى آذانهم و قرا...»در دلالت آيه بر اينكه خداوند بين انسان و قلبش حائل شده او را از ايمان مصروف مى‌دارد، با تشريع و بيان وجوه ديدگاه معتزله در مقابل اين ديدگاه، به رد آن و تقويت ديدگاه خود كه مطابق مذهب اهل سنت است، مى‌پردازد. در طرح مباحث هستى شناسى و فلسفى بسيار متأثر از فخر رازى است. به عنوان نمونه ذيل آيه 42 سوره زمر«الله يتوفى الانفس حين موتها...»نظر حكما درباره نفس در حال بيدارى و خواب را بيان مى‌دارد. و ذيل آيه 1 و 2 سوره انفطار«اذ السماء انفطرت و اذ الكوالب انتثرت»بحث فخر رازى را در مورد اجسام و فلكيات مطرح مى‌كند.

از آن روى كه نيشابورى از بزرگان متصوفه بوده گرايشها، باريك بينيها و روحيات صوفيانه جايگاهى ويژه در تفسير او دارند، كه جزو تأويلات محسوب شده و مرتبه‌اى بعد از تفسير مطرح مى‌شوند.

ويژگى تفسير

از ويژگيهاى اين تفسير علاوه بر جامعيت، دسته‌بندى مطالب است كه دسترسى به آنها را سهل خواهد نمود، مطالب را چند نوع دسته بندى نموده است، القراءات، الوقوف، التفسير، تقسيم بندى اوليه اوست، در بخش تفسير هم مطالب را به چندين بحث تقسيم مى‌نمايد و هر بحث را به چندين مسئله. در اين بين، جداسازى اقوال از هم و نيز تفكيك مطالب آيه و دسته آيات، در تسهيل وصول به مطالب، نقش به‌سزايى دارد. صاحب روضات الجنات در اهميت و جايگاه اين تفسير مى‌نويسد:« تفسير نيشابورى از بهترين شروح كلام الله مجيد مى‌باشد كه توانسته است فوايد لفظى و معنوى و بهره‌هاى ظاهرى و باطنى را در خود جمع نمايد. نزديكترين تفسير از جهت كميت و كيفيت و ترتيب و شهرت به تفسير مجمع البيان مى باشد، فقط در احكام وقفها، تأويلهاى آخر آيات و اشارات به دقائق نكات عربى، بيش از مجمع است.»

منابع تفسير

گذشت كه منبع اصلى نيشابورى در تفسيرش، تفسير فخر رازى و كشاف زمخشرى است، كه با حذف و اصلاح و اضافات در آنها تأليف خود را سامان داده است. وى در انتهاى تفسير منابع خود را يادآور مى‌شود. منابع حديثى كتابهاى مشهورى مانند جامع الاصول، مصابيح و غيره مى‌باشند. البته احاديث فضائل سور منقول در كشاف به جهت ضعف سند، در اكثر موارد مورد استفاده واقع نشده‌اند. منبع در وقوف، كتاب سجاوندى( با مختصر كردن برخى تعليلات، و اضافه كردن بعضى موارد) مى باشد. در اسباب النزول از اسباب النزول واحدى استفاده شده است.

در لغت از صحاح جوهرى بهره زيادى برده است. معانى، بيان و مسائل ادبى را از مفتاح العلوم و ساير كتب اين علم، استفاده نموده است. در فقه بيشتر از الوجيز رافعى بهره بردارى كرده است. در تأويل، اكثر موارد را از نجم الدين رازى نقل نموده برخى اندك نيز ذوق و فهم خود او بوده است. بحث ارتباط بين سور و آيات و انواع تكرارها و مشتبهات علاوه بر دو تفسير مذكور، بيشتر ذوق و سليقه خود وى بوده است.

موقف نيشابورى در تفسير نسبت به شيعه

با تفحص در آثار و آراء نيشابورى مى‌توان فهميد كه وى تابع مذهب اهل سنت بوده و همانگونه كه در ابتداى مقاله گذشت، وى شافعى اشعرى است. امّا از برخى مقاطع تفسيرش، بوى حبّ اهل بيت عليهم السلام به مشام مى‌رسد. مانند تعبيرش در آخر تفسير كه مى‌گويد:« إنى ارجو فضل الله العظيم، و أتوسل اليه بوجهه الكريم، ثم بنبيّه القرشى الابطحى، و وليه المعظّم علىّ». و نيز در ترجيح قول به اينكه بسمله جزو سوره فاتحه مى‌باشد، مى گويد:« و به قال على عليه السلام» سپس مى‌نويسد:« و كان على بن ابى طالب يقول: و قد ثبت منه تواترا:« و من اقتدى به سن يضلّ» و قال صلى الله عليه و سلّم:« اللهم أدر الحق معه حيث دار.» و نيز در نقل سبب نزول آيه مباهله و بيان اصحاب كساء. استنباط از اين مقاطع و نظير آنها، اين است كه وى محبّ على عليه السلام و اهل بيت عليه السلام بوده است، گر چه در مذهب تابع اهل سنت بوده باشد و بر استدلال شيعه به آيات 54 و 55 سوره مائده، جهت اثبات ولايت و خلافت على عليه السلام بعد از پيغمبر صلى الله عليه و آله، ايراد وارد كرده باشد.

چاپها

اين تفسير بارها در تهران، قاهره و بيروت به چاپ رسيده است. در تهران در سه مجلد بزرگ چاپ شده است. كه به همين شكل در دهلى به سال 1280 ق نيز منتشر گرديد. چاپى در حاشيه تفسير جامع البيان طبرى( 30 جزء در 12 مجلد) در سال 1323 ق دارد كه بارها از روى آن افست گرديده است از جمله در سال 1412 ق 1992 م، توسط دار المعرفه بيروت، كه برخى نسخ آن، چاپ اول، چاپخانه بزرگ اميرى در بولاق مصر به سال 1329 قمرى با تصحيح نصر العادلى بوده است. نسخه فوق با نسخه موجود در كتابخانه محموديه مدينه منوره تطبيق داده شده است. چاپى نيز در ده جلد و 30 جزء از طرف چاپخانه مصطفى بابى حلبى انجام گرفته كه مرتبه اول آن به سال 1389 ق، 1962 م در قاهره با تحقيق و تصحيح ابراهيم عطوة عوض، عرضه شده است.

نسخه حاضر

امّا نسخه حاضر از طرف دار الكتب العلمية بيروت با تحقيق شيخ زكريا عميرات در 6 جلد به سال 1416 ق 1996 به عنوان چاپ اول، منتشر گرديده است. اين نسخه حاوى مقدمه كوتاهى از مفسر در شيوه تأليف، روش تفسير و منابع و انگيزه وى، و مقدمات 11 گانه تفسيرى نيشابورى، مى باشد، انتهاى هر جلد فهرستى به ترتيب آيات تفسير شده راهنماى محققين مى‌باشد.

منابع مقاله

1- مقدمه تفسير نيشابورى ج 1 و ساير مجلدات آن

2- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى به كوشش بهاء الدين خرمشاهى ج 1 ص 725 و ج 2 ص 2290

3- ريحانة الادب در شرح احوال و آثار علماء... ميرزا محمد على مدرس جلد 6 ص 197

4- المفسرون حياتهم و منهجهم سيد محمد على ايازى صفحه 524

5- التفسير و المفسرون دكتر محمد حسين ذهبى ج 1 ص 321

6- مقاله نصر العادلى مصحح نسخه حاشيه تفسير طبرى، در شرح حال مختصرى از نيشابورى، كه در انتهاى آن نسخه به چاپ رسيده است