تربیت دینی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۲۸ توسط Hamideh (بحث | مشارکت‌ها) (تربیت دینی)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

تربیت دینی

دين كهن ترين و نافذترين نهاد اجتماعي بشر است و تحقيقات ارتباط تنگاتنگ دين را با تعليم و تربيت نشان مي دهد. بر اساس بينش اسلامي هر انساني از هنگام تولد با فطرت الهي و گرايش به خداشناسي قدم به عرصه زندگي مي گذارد. ساختار وجودي انسان به گونه اي است که او را به سوي خدا هدايت مي کند و در اين ميان تفاوتي بين مسلمان وغير مسلمان وجود ندارد بلکه همه انسان ها در آغاز زندگي از استعدادهاي خاصي براي حقيقت جويي و نيل به کمال بهره مندند. انسان بايد در اين بعد تکامل پيدا کند زيرا انسان يک موجود مادي محدود و در يک مکانيزم تکنيکي پيکر و تن نيست. مهم ترين منبع دروني تربيت ديني كه گنجينه همه معارف و فضائل محسوب مي شود فطرت است. در واقع قانون تربيت و ذخيره مهم دين خواهي و معنويت گرايي در جوهره آدمي به وديعه نهاده شده است. و تربيت ديني فرزند به معناي استخراج و شكوفايي سرمايه هاي دروني و فطري اوست. پرورش حس ديني زمينه ي ايجاد نگرشي معنا جويانه به زندگي را در فرزند فراهم مي كند. خانواده به عنوان اولين منبع تربيت ديني نقش تعيين كننده اي در توجه و پرورش استعدادهاي فطري جهت تکامل و رشد دارد. به همين دليل خانواده در تكوين ساختار اعتقادي انسان به وي‍ژه در دوران كودكي بسيار مؤثر است. البته تربيت ديني يك فرايند دروني است كه محيط و عوامل بيروني زمينه ساز ظهور آن هستند.اما جهت گيري مثبت و يا منفي آن رابطه مستقيمي با ساختار تربيتي خانواده دارد. تربيت ديني شامل آموزش باورهاي اسلامي شامل اصول اعتقادي به ويژه توحيد، معاد و نبوت و دوستي اهل بيت(ع) و واجباتي مانند نماز مي شود که در ذيل به برخي اشاره مي شود.

توحيد

در منابع ديني، شواهد بسياري گواهي مي دهد كه محور دعوت پيامبران الهي در طول تاريخ توحيد بوده است و همه تعاليم آن به همين اصل اساسي بر مي گردد.( هود/ 25 و 26 ) (هود /60 )و(انبيا /25 ) در اين آيات هدف بعثت انبيا که دعوت به توحيد بود بيان شده است. در توصيه هاي كه لقمان به فرزندش مي کند حكمت لقمان ايجاب مي ‌كند كه قبل از هر چيز به سراغ اساسى‌ترين مساله عقيدتى برود و آن مساله" توحيد" است، هر حركت تخريبى و ضد الهى از شرك سرچشمه مى‌گيرد، از دنيا پرستى مقام پرستى، هوا پرستى، و مانند آن كه هر كدام شاخه‌اى از شرك محسوب مى‌ شود[۱]. «و اذ قالَ لقمانُ لإبنه و هويعظه يا بني لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ انَّ الشرک لظلم عظيم»[۲].

و [ياد كن‌] هنگامى را كه لقمان به پسر خويش- در حالى كه وى او را اندرز مى‌داد- گفت: «اى پسرك من، به خدا شرك مياور كه به راستى شرك ستمى بزرگ است. علامه طباطبايي ذيل اين آيه مي فرمايد : عظمت هر عملى به عظمت اثر آن است، و عظمت معصيت به عظمت كسى است كه نافرمانى‌اش مى‌شود، چون كه مؤاخذه عظيم نيز عظيم است، بنا بر اين بزرگترين گناهان و نافرمانى‌ها نافرمانى خدا است، چون عظمت كبريايى همه از او است، و فوق هر عظمت و كبريايى است، چون خدايى است بى شريك و بزرگترين نافرمانيهاى او اين است كه برايش شريك قائل شوى. " إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ"- در اين جمله عظمت شرك را مقيد به قيدى با مقايسه با ساير گناهان نكرد، تا بفهماند كه عظمت ظلم شرك آن قدر است كه با هيچ گناه ديگرى قابل قياس نيست[۳] «وَ وَصَّى بِها إِبْراهِيمُ بَنِيهِ وَ يعْقُوبُ يا بَنِي إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‌ لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»([۴]. و ابراهيم و يعقوب، پسران خود را به همان [آيين‌] سفارش كردند [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند:] «اى پسران من، خداوند براى شما اين دين را برگزيد پس، البته نبايد جز مسلمان بميريد. اين آيه شريفه به انسان مى‌آموزد كه پدر مسئوليت دارد: فرزند خود را تربيت و به دين و آئين حق راهنمائى كند[۵] پيامبران که هدف اصلي آنان تربيت انسان ، نزديک شدن به سرچشمه ي کمالات و خوبي ها و دريک کلام خداگونه شدن بوده است، سرلوحه ي دعوت تمام آنان دعوت به توحيد بوده است. آنها در آغاز دعوت خود همواره مخاطبان خويش را به توحيد و نفي شرک فرا مي خواندند. چرا که با پذيرش توحيد، راه دستيابي به کليه ي فضايل و مکارم اخلاقي بر روي انسان ها گشوده ي شود و در واقع هيچ اصلاحي در جوامع بشري بدون اين دعوت ميسر نيست. در نتيجه والدين نيز بايد با پرورش روح بندگي و ايمان به خداوند و نفي هر گونه شرک، زمينه رسيدن فرزندان به هدف نهايي تربيت که قرب الهي است، فراهم آورند.چرا که توحيد به مفهوم آزادگى همه انسانها از قيد اسارت و عبوديت غير خدا مى‌باشد و بر اين اساس به انسان كرامت و ارزشى مى‌بخشد و گوهر انسانيت وى را بسيار ارزنده‌تر از آن مى‌داند كه اسير و مقهور و ذليل هركس و هر قدرتى به جز خداوند باشد.

معاد

بعد از توحيد که اساسي ترين مسئله در تعليمات انبيا است، مسئله معاد و باور آن و آثار تربيتي و تأثير عميق و گسترده آن در زندگي فردي و اجتماعي انسان ها بسيار نقش آفرين و حايز اهميت است. اساساً پيامبران الهي اصول دعوت خود را بر پايه ي مهم «ايمان به خدا» و «ايمان به مبدأ»که هر دو در تربيت و اصلاح انسان فوق العاده مؤثر است بنا نهاده اند. ايمان به معاد، ريشه يأس‌ها و نوميدي‌ها را که آفت جان انسان‌هاست مي‌سوزاند و انسان را اميدوار مي‌سازد که هيچ يک از اعمال نيک او از صفحه هستي پاک نمي‌شود و مصائب و ناکامي‌هايش در اين دنيا هيچ کدام بي‌پاسخ نخواهد ماند. ازسوي ديگر يادآوري آن دادگاهي که عدالت محض بر آن حکمفرماست و صالح و طالح و ابرار و اشرار در آن به يک چشم نگريسته نمي‌شوند، و هر کس را به مقتضاي اعمالش ثواب يا عقاب مي‌کنند، براي مؤمنان، آرامش خاطر و بهجتي وصف ناشدني به ارمغان مي‌آورد و آينده روشني را به آنها نويد مي‌دهد. دومين اندرز لقمان به فرزندش در باره حساب اعمال و معاد است. «يا بُنَي إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِير»ٌ[۶]. «اى پسرك من، اگر [عملِ تو] هموزن دانه خَردلى و در تخته‌سنگى يا در آسمانها يا در زمين باشد، خدا آن را مى‌آورد، كه خدا بس دقيق و آگاه است. امام علي(ع) در نامه 31 به امام حسن(ع) در اين باره مي فرمايد : «وَاعلَم أنَّ أمامك طَريقاً ذَا مسافَة بَعِيده وَ مشقه شديده»[۷] بدان كه راهي دراز و رنجي توانفرسا در پيش داري در اين سفر سهمگين از دو چيز بي نياز هستي نخست جستجوي بهترين و نزديك ترين راه و ديگر ره توشه يي كه سبكبار به منزل برسي پس بيش از توان بر مدار كه سنگينيش زمين گيرت كند. اعتقاد به معاد و رستاخيز يکي از نافذترين باورها در جهت دادن به رفتار آدمي و تربيت و اصلاح او ست. چنانکه اعتقاد به معاد ديد و بينش انسان را نسبت به عالم هستي وسعت مي بخشد و همت او را بلند مي گرداند که بخواهد به تعلقات مادي و دنيوي خشنود شود و به دنيا طلبي که يکي از موانع کسب کرامت انساني است روي آورد. از منظر اسلام دنيا سراي امتحان و آزمايش است و صحنه اعمال و رفتار ما است نه حسابرسي نهايي و قيامت جايگاه حسابرسي نهايي است. در نتيجه انسان با اعتقاد به معاد، از دنيا و هر چيز که انسان را به فرومايگي بکشاند دوري مي کند در اين صورت انسان مي تواند به صفت کريم متخلق شود و به هدف نهايي تربيت نائل گردد.


اعتقاد بر نبوت و دوستي پيامبر(ص)و اهل بيت(ع)

يکي از مهم ترين اصول اعتقادي که در تربيت انسان بسيار مؤثر است اعتقاد بر نبوت و حقانيت پيامبران است. همانگونه که قرآن مجيد در بسياري از موارد براي تکميل تعاليم خود از الگوهاي مهمي در جهان انسانيت وجود داشته شاهد مي آورد، انسان نيز براي دستيابي به مطلوب خود و قرار گرفتن در مسير تربيت صحيح بايد به دنبال الگو و نمونه اي باشد. در اين ميان انبياء و انسان هاي برگزيده مي توانند بهترين الگو و سرمشق براي تربيت باشند که انسان با محبت به آنان مي تواند خود را به شکل محبوب در آورد. و به آنان تأسي و اقتدا کند. رسول خدا(ص) در اين باره فرموده است: «اَدِّبُوا اَوْلادَکُمْ عَلي ثَلاثِ خِصالٍ: حُبِّ نَبِيکُمْ وَ حُبِّ اَهْلِ بَيتِهِ وَ قَراءَةِ الْقرآن.» فرزندان خود را بر سه خصلت تربيت کنيد: دوستي پيامبرتان(ص)، دوستي اهل بيت(ع) وي و تلاوت قرآن([۸]

محبت اهل بيت(ع)

همانطور که گفته شد تربيت انسان در راستاي مظهريت صفات و اسماء الهي و رسيدن به کرامت انساني است.پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) مظهر ي از صفات و اسماء الهي هستند از اينرو قرآن کريم « اهل بيت(ع) » را به عنوان شايسته ترين الگوها برا انسان ها معرفي نموده است. تا انسان ها با پيروي از آنان به سر منزل مقصود برسند.معصومان(ع) مجراي ولايت خداوند متعال در عالم هستند و در احاديث از آنان با عنوان باب الله ياد شده است. در، موضعي است که ازآن وارد خانه مي شوند و اگر کسي بخواهد وارد خانه معرفت و بندگي خدا بشود بايد صرفاً از اين در وارد شود. اگر کسي بخواهد به هدف بندگي و معرفت خداوند برسد بايد از دري که خود خدا قرار داده وارد شود وگرنه به هدف خود نمي رسد. در حديث آمده است «و لو لا نحن ما عُبد الله». زيرا راه بندگي خدا را ائمه به خلايق ياد داده اند حتي ملائکه نيز درس توحيد و تنزيه را از اهل بيت(ع) آموخته اند. پس محبت اهل بيت(ع) راهي است براي رسيدن به محبت خداوند.امام صادق(ع) فرمود: « من عرف حقّنا و أحبّنا فقد أحبّ فقد احبّ الله تبارك و تعالي»[۹] هر كس حق ما را شناخته و ما را دوست بدارد در حقيقت خداوند تبارك و تعالي را دوست داشته است. در نتيجه انسان بايد محبت به اهل‌بيت(ع) را حفظ کند زيرا خداوند انسان‌هاي کامل و نمونه‌هاي اعلاي انسانيت را پرورانده و به انسان ها معرفي کرده است و دستور داده به آن نمونه‌هاي اعلاي انسانيت مودّت بورزيد و وقتي مودّت و محبّت به صحنه آمد به‌طور طبيعي تبعيت از آن‌ها به صحنه مي‌آيد. زيرا وقتي مودّت و محبّت به محبوبي متعالي در ميان آمد تبعيت از آن محبوب عين ادامه‌ي مودّت است. خداوند دستور داده است انسان نسبت به اهل بيت(ع) مودت بورزند. «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى »(شوري / 21) مودت به معناي محبت تثبيت شده در قلب است و مودت با نزديکان پيامبر(ص)بازگشت به مسأله ولايت و قبول رهبري ائمه معصومين دارد و اجراي اين دستور در واقع تداوم خط رهبري پيامبر(ص)و ادامه مساله ولايت الهي است. پذيرش ولايت ائمه(ع) و دوست داشتن آنها باعث نجات و رستگاري خواهد شد. زيرا انسان، همواره با کسي است که او را دوست دارد و به ويژه کساني که دوستي آنها در جانشان رخنه کرده و تثبيت شده. آدمي، در قيامت نيز با کساني محشور مي¬شود که دوستشان دارد . بنابراين پذيرش اين ولايت منجر به سعادت آدمي در دنيا و آخرت خواهد شد. قربي، عترت رسول خدا(ص)و ائمه(ع) هستند و بنابراين مودتي که اجر رسالت فرض شده چيزي ماوراي خود رسالت ديني و بقا و دوام آن نيست زيرا پذيرش ولايت عترت جزء، مهمي از اين رسالت است از همين رو آيه و تفسير آن منافاتي با آياتي که طلب اجر رسالت، از مردم را نفي مي کنند، منافات ندارد[۱۰] در آيه 82 سوره طه آمده است: « وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى‌» آيات قبل از اين آيه به گوساله پرست شدن قوم حضرت موسي(ع) اشاره دارد علامه طباطبايي ذيل اين آيه مي نويسد: بنى اسرائيل با اينكه به خداى سبحان ايمان داشتند و رسالت موسى و هارون(ع) را تصديق كرده بودند، ولى در باره ولايت آن دو بزرگوار يا متوقف بوده‌اند و از آن دو تبعيت کامل نداشتند. بدان جهت بوده كه قيد" ثُمَّ اهْتَدى‌" را بر ايمان به خدا و عمل صالح اضافه‌ اضافه کرده است. در اين آيه قيد و شرطى كه ايمان به خدا و عمل صالح را در تأثير و قبولش نزد خدا مقيد و مشروط كند ديده نمي شود مگر همين قيد كه شخص، به رسول هم ايمان داشته باشد، به اين معنا كه تسليم رسول باشد و او را در هر كار و امرى چه بزرگ و چه كوچك اطاعت كند و دين خود را از او بگيرد، و راهى را كه او پيش پايش گذاشته سير نمايد، و بدون هيچ استبداد او را پيروى كند، پس معلوم مي شود كه مراد از" اهتداء" در آيه شريفه همان شرطى است كه ساير آيات قرآنى نيز بدان راهنمايى فرموده و آن عبارت است از پيروى پيغمبر در امر دين و دنيا، و به عبارت ديگر اهتداء به ولايت رسول خدا(ص) است[۱۱] امام باقر(ع) فرموده اند : منظور از «اهتدى» اين است كه به ولايت اهل بيت(ع) نائل آيد. بخدا قسم، اگر مردى تمام عمر در ميان ركن و مقام ابراهيم خدا را عبادت كند، آن گاه بميرد و از ولايت ما دور باشد، خدا او را بر پيشانى در جهنم ساقط ميكند[۱۲] رسول خدا(ص) فرمود: « أساس الاسلام حبّي و حبّ أهل بيتي»[۱۳]اساس اسلام، دوستي من و اهل بيت من است. قرآن در پاسخ به اين سوال که چرا نبي اکرم(ص)دوستي و محبت عترت خود را به عنوان پاداش رسالت از مردم خواست جواب مي دهد:« قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِىَ إِلَّا عَلىَ اللَّهِ وَ هُوَ عَلىَ‌ كلُ‌ِّ شىَ‌ْءٍ شهَِيد»[۱۴] بگو مزدي را که درخواست کردم چيزي است که سودش عايد شما است مزد من جز بر خدا نيست.يعني آنچه به عنوان مزد خواستم، عايد شما مي گردد و اين دوستي و محبت اولياءهمچون اکسير، تحول آفرين، رشد دهنده است از آنجايي که هدف دين اسلام و ارسال پيامبران تربيت بشريت بوده است. کوتاه ترين و بهترين راه براي تربيت و رسيدن به سعادت محبت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) است. زيرا اين محبت باعث مي شود محب به محبوب خود تأسي پيدا کند و خود را هماهنگ و شبيه آنان مي سازد و در نتيجه بين آن دو مشاکلت و مشابهت به وجود مي آيد.از آنجايي که پيامبر و اهل بيت(ع) مظهري از صفات و اسما الهي هستند در نتيجه اين محبت و به تبع اين مشابهت زمينه براي تربيت صحيح و رسيدن به قرب الهي براي انسان فراهم مي شود.

پانویس

  1. (مكارم شيرازي،1374،ج 17،ص39 ،طبرسي، 1372، ج8 ، ص 495)
  2. (لقمان/13)
  3. (طباطبايي، 1374، ج 19، ص 322).
  4. بقره/132)
  5. شبر،1412ق، ج‌1، ص 209، قرائتي 1383، ج‌1، ص 208 ؛مترجمان، 1360، ج 2، ص 206).
  6. (لقمان/16)
  7. (رضي،1386،ص375).
  8. محمدي ري شهري،حکمت نامه کودک 1385،ص 140).
  9. (كليني، 1367،ج8، ص102).
  10. ( طباطبائي،1375 ، ج18، ص 46؛ مکارم شيرازي، 1421ق، ج15، ص 508).
  11. (طباطبايى،1374،ج 14،ص 265).
  12. (طبرسي، 1372، ج 7، ص39 بانو امين،ج 8،ص 196،مکارم شيرازي، 1374، ج13،ص261).
  13. (متقي، 1409ق، ج 12، ص 105)
  14. ( سبا/ 47).