تذکیه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '{{نیازمند ویرایش فنی}} پاك يا حلال گردانيدن حيوان با كشتن آن به شيوه و شرايطى وي...' ایجاد کرد)
 
سطر ۵۵: سطر ۵۵:
 
بحث ديگرِ مطرح در اينجا اين است كه آيا مفاد اصل عدم تذكيه تنها حرمت خوردن گوشت حيوان و عدم صحّت نماز با آن است يا نجاست نيز مى‌باشد؟ مشهور قول دوم است.
 
بحث ديگرِ مطرح در اينجا اين است كه آيا مفاد اصل عدم تذكيه تنها حرمت خوردن گوشت حيوان و عدم صحّت نماز با آن است يا نجاست نيز مى‌باشد؟ مشهور قول دوم است.
  
 +
 +
== تذكيه در شرايع پيشين ==
 +
 +
برخى مفسران با استناد به شمارى از آيات قرآن‌كريم گفته‌اند: تذكيه به شريعت* اسلام اختصاص نداشته و در شرايع و امم پيشين هم بوده است؛ حتى از برخى آيات چنين برداشت شده كه هر امتى براى ذبح قربانى، مناسك و احكامى ويژه داشته است<ref> التفسير الكبير، ج‌23، ص‌34؛ الميزان، ج‌14، ص‌374 ؛ الكاشف، ج‌5، ص‌327.: </ref> «و لِكُلِّ اُمَّة جَعَلنا مَنسَكـًا لِيَذكُرُوا».(حجّ/22،34) البته برخى بر آن‌اند كه مفهوم اين آيه آن است كه خداوند براى همه امتها در مورد قربانى كردن، مناسكى يكسان تشريع كرده است.<ref> التحرير و التنوير، ج‌8، ص‌259 ـ 260. </ref>برخى مفسران مراد از «مناسك» را در آيه‌مذكور روش ذبح قربانى يا محل قربانى كردن دانسته‌اند.<ref> مجمع‌البيان، ج7، ص151؛ التفسير الكبير، ج‌23، ص‌64؛ نمونه، ج‌14، ص‌102. </ref>
 +
 +
== آداب تذکیه در اسلام ==
 +
 +
در اسلام توصيه شده كه در هنگام تذكيه، اصول رأفت و عطوفت نسبت به حيوانات تا حد امكان رعايت شود؛ مثلا كشتن حيوان به روشهايى مانند خفه كردن و پرت كردن از بلندى ممنوع شده و حتى كارهايى مانند شكنجه حيوان پيش از ذبح و كشتن حيوان* در‌منظر حيوانى ديگر منع شده و<ref>  شرايع الاسلام، ج‌4، ص‌740 ـ 741؛ مواهب الرحمن، ج‌10، ص‌324؛ الميزان، ج‌5، ص‌186. </ref> آدابى مانند آب دادن به حيوان پيش از تذكيه، سفارش
 +
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 384
 +
شده‌است.<ref> مسالك‌الافهام، ج11، ص491؛ المجموع، ج‌9، ص‌81؛ تحرير الوسيله، ج‌2، ص‌151 ـ 152. </ref>
 +
از مشتقات تذكيه تنها واژه «ذكَّيْتُم» يك بار در آيه‌3 مائده/5 آمده است. مهم‌ترين واژه قرآنى مرتبط با تذكيه، واژه «مَيْتَه»است. ميته، حيوانى را گويند كه بدون انجام تذكيه شرعى، روح از بدن آن بيرون رفته باشد، بنابراين، ميته* در برابر واژه «مذكّى» (حيوان تذكيه شده) و شامل هر حيوان مرده‌اى است كه به روش شرعى تذكيه نشده باشد.<ref> مستمسك العروه، ج‌5، ص‌297 و 298؛ المحلى، ج‌7، ص‌427؛ احكام‌القرآن، ج1، ص‌130؛ ج‌2، ص‌381. </ref> معانى ديگرى نيز براى واژه «ميته» ذكر شده است<ref> ر.ك: عوائد الايام، ص‌600، </ref> چنان‌كه بعضى از مفسران، مراد از آن را در برخى آيات، مانند آيه‌3‌مائده/5 حيوانى دانسته‌اند كه خود به خود بميرد، بى‌آنكه كشته يا ذبح شود. <ref> نمونه، ج‌4، ص‌260. </ref> در قرآن‌كريم برخى مباحث مربوط به تذكيه آمده است، مانند اسباب و شيوه‌هاى گوناگون تذكيه و شرايط آنها، آثار تذكيه و شمارى از احكام آن.
  
 
==  منبع ==
 
==  منبع ==
  
**فرهنگ فقه مطابق مذهبَ اهل بیت علیهم السلام ،ج۲، ص 426 ،در دسترس در[http://islamicdoc.org/Multimedia/fbook/6999/6999_2.htm#383 مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی].بازیابی: 3بهمن 1392.
+
*فرهنگ فقه مطابق مذهبَ اهل بیت علیهم السلام ،ج۲، ص 426 ،در دسترس در[http://islamicdoc.org/Multimedia/fbook/6999/6999_2.htm#383 مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی].بازیابی: 3بهمن 1392.
 
+
*دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 385، در دسترس در[http://maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/33.htm دایرة المعارف قرآن کریم]
 
[[رده: آداب و سنن]]
 
[[رده: آداب و سنن]]
 +
[[رده: واژگان قرآنی]]

نسخهٔ ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۰۹


پاك يا حلال گردانيدن حيوان با كشتن آن به شيوه و شرايطى ويژه.


تذكيه در حیوان حلال یا حرام گوشت

تذكيه در حيوان حلال گوشت عبارت است از پاك گردانيدن اجزاى حيوان و حلال كردن خوردن گوشت آن، و در حيوان حرام گوشت، پاك گردانيدن اجزاى آن. در فقه، بابى مستقل با عنوان »صيد و ذباحه« متكفّل احكام تذكيه است.

حكم تذكيه

تذكيه حيوان، امرى مباح و جايز است.

انواع تذكيه

گونه و‌هاى تذكيه عبارت است از: ذبح( در غير شتر، نحر )، نحر( در شتر، شكار در حيوانات وحشى، ماهى و ملخ)،صيد( و تبعيّت در جنين كه به تبع تذكيه مادر، جنين در رحم نيز مذكّى خواهد بود.


آلات تذكيه

در ذبح، نحر و شكار در غير ماهى و ملخ، تذكيه با آلات خاصّى محقّق مى‌شود. آلت تذكيه در ذبح و نحر بايد از جنس آهن تيز و بُرنده باشد )ر آلات تذكيه( و در شكار، سلاحى بُرنده باشد به‌گونه‌اى كه حيوان به سبب تيزى و بُرندگى از پا در آيد؛ چنان‌كه شكار با سگ شكارى نيز جايز است)ر آلات صيد.


حيوان قابل تذكيه

حيوانات حلال گوشت، قابل تذكيه‌اند. حيوانات حرام گوشتى كه ذاتاً نجس هستند سگ و خوك، همچنين انسان، قابل تذكيه نيستند. حيوانات حرام گوشتى كه پاكند چنانچه از درندگان باشند مانند شير، پلنگ و عقاب بنابر قول مشهور قابل تذكيه‌اند؛ ولى در تذكيه ‌پذير بودن مسخ ‌شدگان، مانند فيل و ميمون و نيز حيوانات حرام گوشت دريايى، همچنين حشرات داراى خون جهنده )جانوران ساكن در زير زمين( همچون موش و نيز غير آنها از حيوانات حرام گوشت، اختلاف است.لازم به يادآورى است، تذكيه در حيوانات حرام گوشتى كه خون جهنده ندارند موضوعيت ندارد؛ چه آنكه آنها در هر حال پاك هستند.


تذكيه كننده

در تذكيه كننده به نحو ذبح يا نحر يا شكار در غير ماهى و ملخ، اسلام، عقل و بنابر قولى، ايمان )شيعه دوازده امامى بودن( شرط است. كودك نيز با علم به نحوه تذكيه و قدرت بر آن صحيح است مذكّى باشد. در صحّت تذكيه اهل كتاب)ر اهل كتاب( اختلاف است.


آثار تذكيه

تذكيه حيوانات حلال گوشتِ داراى خون جهنده موجب حلّيت گوشت و طهارت همه اجزاى بدن آنها مى‌گردد و تذكيه حيوانات حلال گوشتى كه خون جهنده ندارند مانند ماهى، هرچند موجب حلّيت آن مى‌شود ليكن طهارت آن از آثار تذكيه به شمار نمى‌رود؛ زيرا در هر حال پاك است. تذكيه حيوانات حرام گوشت موجب طهارت اجزاى بدن آنها مى‌شود؛ از اين‌رو، پوست آنها در غير نماز قابل استفاده است.


راههاى اثبات تذكيه

تذكيه حيوان در صورت عدم علم به آن از چند راه اثبات مى‌شود: در دست مسلمان بودن؛ در بازار مسلمانان بودن)ر بازار(؛ در سرزمين مسلمانان بودن )اگر گوشتى در سرزمين مسلمانان يافت شود محكوم به تذكيه است( و بنابر قول برخى، منقبض شدن در آتش. هرگاه تكه گوشتى در جايى - مانند بيابان - يافت شود و مذكّى بودن آن مشكوك باشد، نشانه‌اى نيز نداشته باشد، در آتش انداخته مى‌شود اگر منقبض شد حكم به تذكيه آن مى‌گردد.


اصل عدم تذكيه

از قواعد مشهور فقهى كه در باب صيد و ذباحه مطرح شده، اصل عدم تذكيه هنگام شك در تذكيه است. منشأ شك در تذكيه يا شبهه موضوعى )ر شبهه موضوعى( است و يا شبهه حكمى)ر شبهه حكمى(. شك در تذكيه از نوع اوّل، يا به جهت شك در قابليت حيوان براى تذكيه است و يا به جهت شك در تحقّق شرايط تذكيه. اصل عدم تذكيه در فرض دوم جارى و جريان آن در فرض اوّل محل اختلاف است.

شك در تذكيه از نوع دوم نيز يا به جهت عدم آگاهى از قابليت حيوان براى تذكيه است و يا به جهت شك در شرطيت چيزى در تحقّق تذكيه.


جريان اصل عدم تذكيه در موارد شبهه حكمى مورد اختلاف است. البتّه برخى بر قابليت هر حيوان براى تذكيه - جز آنچه عدم قابليت آن به دليل ثابت شده است - ادّعاى اجماع كرده‌اند؛ بنابر اين در فرض شك در قابليت - چه در شبهه موضوعى و چه در شبهه حكمى - حكم به قابليت مى‌شود و نيازى به اجراى اصل حلّيت و طهارت نيست.

بحث ديگرِ مطرح در اينجا اين است كه آيا مفاد اصل عدم تذكيه تنها حرمت خوردن گوشت حيوان و عدم صحّت نماز با آن است يا نجاست نيز مى‌باشد؟ مشهور قول دوم است.


تذكيه در شرايع پيشين

برخى مفسران با استناد به شمارى از آيات قرآن‌كريم گفته‌اند: تذكيه به شريعت* اسلام اختصاص نداشته و در شرايع و امم پيشين هم بوده است؛ حتى از برخى آيات چنين برداشت شده كه هر امتى براى ذبح قربانى، مناسك و احكامى ويژه داشته است[۱] «و لِكُلِّ اُمَّة جَعَلنا مَنسَكـًا لِيَذكُرُوا».(حجّ/22،34) البته برخى بر آن‌اند كه مفهوم اين آيه آن است كه خداوند براى همه امتها در مورد قربانى كردن، مناسكى يكسان تشريع كرده است.[۲]برخى مفسران مراد از «مناسك» را در آيه‌مذكور روش ذبح قربانى يا محل قربانى كردن دانسته‌اند.[۳]

آداب تذکیه در اسلام

در اسلام توصيه شده كه در هنگام تذكيه، اصول رأفت و عطوفت نسبت به حيوانات تا حد امكان رعايت شود؛ مثلا كشتن حيوان به روشهايى مانند خفه كردن و پرت كردن از بلندى ممنوع شده و حتى كارهايى مانند شكنجه حيوان پيش از ذبح و كشتن حيوان* در‌منظر حيوانى ديگر منع شده و[۴] آدابى مانند آب دادن به حيوان پيش از تذكيه، سفارش دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 384 شده‌است.[۵] از مشتقات تذكيه تنها واژه «ذكَّيْتُم» يك بار در آيه‌3 مائده/5 آمده است. مهم‌ترين واژه قرآنى مرتبط با تذكيه، واژه «مَيْتَه»است. ميته، حيوانى را گويند كه بدون انجام تذكيه شرعى، روح از بدن آن بيرون رفته باشد، بنابراين، ميته* در برابر واژه «مذكّى» (حيوان تذكيه شده) و شامل هر حيوان مرده‌اى است كه به روش شرعى تذكيه نشده باشد.[۶] معانى ديگرى نيز براى واژه «ميته» ذكر شده است[۷] چنان‌كه بعضى از مفسران، مراد از آن را در برخى آيات، مانند آيه‌3‌مائده/5 حيوانى دانسته‌اند كه خود به خود بميرد، بى‌آنكه كشته يا ذبح شود. [۸] در قرآن‌كريم برخى مباحث مربوط به تذكيه آمده است، مانند اسباب و شيوه‌هاى گوناگون تذكيه و شرايط آنها، آثار تذكيه و شمارى از احكام آن.

منبع

  • التفسير الكبير، ج‌23، ص‌34؛ الميزان، ج‌14، ص‌374 ؛ الكاشف، ج‌5، ص‌327.:
  • التحرير و التنوير، ج‌8، ص‌259 ـ 260.
  • مجمع‌البيان، ج7، ص151؛ التفسير الكبير، ج‌23، ص‌64؛ نمونه، ج‌14، ص‌102.
  • شرايع الاسلام، ج‌4، ص‌740 ـ 741؛ مواهب الرحمن، ج‌10، ص‌324؛ الميزان، ج‌5، ص‌186.
  • مسالك‌الافهام، ج11، ص491؛ المجموع، ج‌9، ص‌81؛ تحرير الوسيله، ج‌2، ص‌151 ـ 152.
  • مستمسك العروه، ج‌5، ص‌297 و 298؛ المحلى، ج‌7، ص‌427؛ احكام‌القرآن، ج1، ص‌130؛ ج‌2، ص‌381.
  • ر.ك: عوائد الايام، ص‌600،
  • نمونه، ج‌4، ص‌260.