تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی « تاج التراجم اثر عماد الدين اسفراينى يكى از تفاسير فارسى بر جاى مانده از قرن...» ایجاد کرد)
 
سطر ۵۹: سطر ۵۹:
  
 
نيز در تفسير حاضر مى‌خوانيم كه« هر چه امت وى بر آن اجماع كردند و متفق گرديدند، همه بر حق است»( تاج التراجم ج 1 ص 19) اين نحوه اجماع كه به نظر پيروان مذاهب اربعه، حجت شمرده مى‌شود از نظرگاه شيعه اماميه آنگاه اعتبار دارد كه متضمن قول امام معصوم باشد.
 
نيز در تفسير حاضر مى‌خوانيم كه« هر چه امت وى بر آن اجماع كردند و متفق گرديدند، همه بر حق است»( تاج التراجم ج 1 ص 19) اين نحوه اجماع كه به نظر پيروان مذاهب اربعه، حجت شمرده مى‌شود از نظرگاه شيعه اماميه آنگاه اعتبار دارد كه متضمن قول امام معصوم باشد.
در جاى ديگر از ديباچه مفسر تأكيد بر موثق بودن خبر مجعول و موضوع عشره مبشره شده است( ج 1 صفحه 19 و 20) كه صحت آن از نظر علم حديث و نيز از ديدگاه تاريخ اسلام و نصوص تاريخى مورد شك و ترديد است.
+
در جاى ديگر از ديباچه مفسر تأكيد بر موثق بودن خبر مجعول و موضوع عشره مبشره شده است( ج 1 صفحه 19 و 20) كه صحت آن از نظر علم حديث و نيز از ديدگاه تاريخ اسلام و نصوص تاريخى مورد شك و ترديد است.
 
زيرا علاوه بر ضعف اسناد، خبر مذكور مخالف با نص صريح قرآن دارد، كه خداى تعالى عموم مؤمنان را به اعتبار ايمان و عمل صالح آنان بشارت به بهشت داده است. بعلاوه چگونه مى‌توان طلحه و زبير و برخى ديگر را كه با وصى رسول( ص) سر ستيز داشتند جزو ياران دهگانه بشمار آورد و سلمان و ابوذر را كه از آغاز تا انجام در كنار حق و حقيقت ايستادند، نادين انگاشت.
 
زيرا علاوه بر ضعف اسناد، خبر مذكور مخالف با نص صريح قرآن دارد، كه خداى تعالى عموم مؤمنان را به اعتبار ايمان و عمل صالح آنان بشارت به بهشت داده است. بعلاوه چگونه مى‌توان طلحه و زبير و برخى ديگر را كه با وصى رسول( ص) سر ستيز داشتند جزو ياران دهگانه بشمار آورد و سلمان و ابوذر را كه از آغاز تا انجام در كنار حق و حقيقت ايستادند، نادين انگاشت.
  

نسخهٔ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۱۰

تاج التراجم اثر عماد الدين اسفراينى يكى از تفاسير فارسى بر جاى مانده از قرن پنجم هجرى به زبان فارسى و شامل تمام قرآن مى‌باشد، كه از نظر اهميت، همپايه تفسير منسوب به طبرى( فارسى) و سور آبادى و بصاير يميتى است و دومين حلقه زنجير خراسانيان به شمار مى‌آيد كه بدون ترديد به علت قدمت زمانى و شيوه‌اى كه در ترجمه آيات به كار گرفته، بر تفسيرهاى فارسى سده‌هاى ششم و هفتم هجرى اثر گذاشته است. از سوى ديگر، تاج التراجم نقطه عطف دو دوره از دوره‌هاى ترجمه قرآنى به شمار مى‌رود، زيرا ترجمه‌هاى شناخته شده پيش از آن دوران، از نوع ترجمه تحت اللفظى و بدون توجه به نظرگاه‌هاى تفسيرى است، و ترجمه‌هاى پس از سده پنجم هجرى، بيش‌تر بر پايه عقايد و آراى مفسران است و تفسير تاج التراجم نقطه پيوند ميان اين دو گونه ترجمه است. بدون ترديد تحول و انتقال ترجمان از دوره نخست ترجمه قرآن به دوره دوّم، به احتمال قريب، به يقين تحت تأثير نقد و نظر نويسنده تفسير بوده است.

روشن است كه نگارشهاى كهن فارسى بطور عام، و ترجمه‌ها و تفسيرهاى كهن به طور خاص به لحاظ شناخت زبان فارسى و گونه‌هاى آن، و هم به جهت تدوين دستور و فرهنگ تاريخى زبان مزبور، و به خاطر غنا بخشيدن به فارسى معاصر از اهميتى خاص برخوردارند، تاج التراجم نيز به اين اعتبار در خور تحقيق و تدقيق است، زيرا نگاشته مذكور در روزگارى پرداخته شده كه زبان فارسى در تمدّن اسلامى ايران نقش چشمگيرى داشته، و از ساختى مفهوم و گويا برخوردار بوده است. از اين رو تفسير حاضر نه تنها به خاطر اشتمال بر صدها واژه سره و تعبيرات و تركيبات دلنشين فارسى داراى اهميت است بلكه به اعتبار آنكه گونه‌اى از گونه‌هاى نوشتارى فارسى خراسان را نشان مى‌دهد هم در خور مداقّه زبانشناسان تواند بود. در اين تفسير آثار گونه‌اى زبان، انواع تبديلات و تغييرات آوايى از قبيل ادغام، ابدال، و شناسه‌هاى كهن ساختارى مانند تصغير واژه‌ها، و تطبيق فعل و فاعل و عدم آن، وفور فعلهاى مركّب و بسيط و پيشوندى، كاربرد صيغه‌هاى مشتق از بايستن و شايستن، وجوه مصدرى و وصفى، مفعول مطلق- كه از شناسه‌هاى نگارشهاى كهن است، استعمال مجدد حروف اضافه در يك جمله، جمع بستن جمعهاى مكسّر عربى، انواع با، تا و يا و غيره، ديده مى‌شود كه درباره هر يك از خصيصه‌هاى آوايى، واژگانى و دستورى آن در بخش تعليقات تاج التراجم( كه پس از متن كامل تفسير خواهد آمد) محققان تفسير به تفصيل سخن گفته‌اند.

مقدمات چهارگانه

اسفراينى در آغاز تفسير، مقدمات كتاب خود را در چهار فصل بيان داشته است.

فصل اول: اندر فضيلت ترجمه كردن قرآن و وجوب آن در برخى احوال.

دوم: اندر اعتقاد اهل سنت و جماعت در اصول ديانت،

سوم: اندر معانى اسماء خداوند و بيان ترجمه برخى از صفات وى.

چهارم اندر بيان ترجمه اخبار كه در فضيلت قرآن آمده است. پيش از اين مقدمات بيانى كوتاه در اهميت قرآن و جايگاه بلند آن در ميان مسلمانان، معجزه بودن آن، صيانت قرآن، نزول بر هفت حرف، مفسران از اصحاب و تابعان، نارسايى ترجمه‌هاى پيش از خود و انگيزه نگارش تفسير، سخن گفته است.

انگيزه تأليف و وجه تسميه آن

مفسر خود در اين باره مى‌نويسد:« پس چون اندر آن ترجمه‌ها، كه كرده بودند، اين خللها را ديديم كه ياد كرديم،( قبل از اين بيانات آنها را بر شمرده است) از خداوند( سبحانه و تعالى) توفيق خواستيم، بدان مقدار كه توفيق يافتيم، اجتهاد كرديم اندر راست كردن الفاظى به پارسى، كه ترجمه آن را بشايد لغت عرب را، موافق اقوال مفسّران، و موافق اصول ديانت را، و مصون از هر تأويلى كه متضمّن بود چيزى را از تعطيل و تشبيه، و يا نصرت چيزى را از مذاهب اهل الحاد و بدعت، راست و مستقيم بر طريقت اهل سنت و جماعت. و از بهر اين صفات بود كه نام اين را« تاج التراجم فى تفسير القرآن للاعاجم» لقب نهاديم».

روش تفسير

مؤلف در تفسير هر سوره نخست ويژگيهايى چون شماره آيات، كلمات، حروف جزوها، مكى و مدنى بودن و نيز خواص خواندن آن را بيان داشته، اقوال موجود را نقل و گاهى درباره آنها اظهار نظر مى‌كند، مانند ج 1 ص 38، سوره حمد.

پس ترجمه آيات را كلمه به كلمه نوشته به تفسير آنها مى‌پردازد. در اين بخش شأن نزول آنها و قصص قرآنى را با كمال اختصار و عباراتى زيبا و فصيح آورده است. صبغه روايى بودن در تاج التراجم كاملا مشهود است، علاوه بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تا مفسران صحابه و تابعين نقل و به آراء آنها اهتمام مى‌ورزد، از قبيل كعب الاحبار، محمد بن كعب قرظى، كلبى، مجاهد، عكرمه، ابن عمر، عبد الله ابن مسعود، هشام بن عروه، ضحاك، ابو هريرة، قتاده و تقريبا در تمامى صفحات اين تفسير به ابن عباس اشاره نموده است.

تاج التراجم، نسبت به تأويل حساسيت خاصى داشته و به نقد برخى تأويلات همت مى‌گمارد، مانند ج 1 ص 48 ذيل« بسم الله».

بسيارى از محققان معاصر، و برخى از سابقان، با توجه به ظاهر برخى ترجمه‌ها و تفسيرها به عدم تلائم آيات قرآن قائل شده‌اند، و اين نكته‌اى است كه ظاهر آيات استنباط مى‌شود به همين دليل است كه برخى از آنان فقدان انسجام در قرآن را عنوان كرده‌اند. اين نظر انتقادى را بسيارى از مترجمان و مفسرانى كه قرآن را به فارسى ترجمه و تفسير كرده‌اند ناديده گرفته و كمتر به نشان دادن رابطه پنهان و ديريابى موضوعات يك سوره و پيوند موضوعى و پوشيده آيات اهتمام ورزيده‌اند، تاج التراجم به اين مسأله توجهى شايان مبذول داشته و كوشيده است كه با نمودن علت نزول آيات هر سوره و سبب انزال آنها، پيوند و رابطه معنايى جميع و يا اغلب آيه‌هاى هر سوره را آشكار سازد. و اين نكته‌اى است دقيق، كه در همه تفاسير كهن و جديد فارسى ديده نمى‌شود، به همين جهت است كه ترجمه و تفسير هر سوره از سور قرآن در تفسير تاج التراجم، داراى يك وجهه معنايى واحد است كه هر آيه دايى آيه پسين و مديون آيه پيشين مى‌نمايد.

پيش از اين يادآور شديم كه عصر اسفراينى عصر جدال فرقه‌ها و برخوردهاى مذهبهاى مختلف اسلامى بوده است و دانشمندان اين دوره، در هر موضعى كه مناسب مى‌دانستند به اثبات آراء فرقه خود و رد و طرد عقايد فرقه‌هاى ديگر مى‌پرداخته‌اند. برخى از جدالها و برخوردهاى مزبور در تفاسير اين دوره گنجانيده شده و از اين جهت، تفاسير سده‌هاى پنجم و ششم هجرى يكى از منابع سودمند در شناخت آراء كلامى به شمار مى‌رود برخوردهاى تند ميان اشعريان و معتزليان در بيشتر تفاسير اين عصر به وضوح مشهود است اسفراينى نيز در بسيارى از موارد به نقد و بررسى، و گاه رد و طرد آراء معتزله و فرق ديگر اهتمام كرده است به طورى كه مى‌توان ابو بكر عتيق سورآبادى را از پيروان و متتّبعان او دانست. البته وى در اين بخش سعى نموده در حد تفسير وارد اينگونه بحثها گردد.

اسفراينى در نظرگاههاى فقهى نيز اين شيوه را رعايت مى‌كند و با آنكه در فقه تابع مذهب امام شافعى است، تعصبى در برابر مذاهب ديگر فقهى اهل سنت نشان نمى‌دهد، گر چه گاه طرح مباحث او به شكل مقايسه‌اى و در تقارن با فقه مذهبش سامان مى‌يابد.

در كمتر تفسيرى از تفاسير است كه قصه‌ها و داستانهاى اساطيرى و تاريخى مربوط به اشارات قرآن نيامده باشد. امّا تفاوتى كه از اين جهت در ميان تفاسير مى‌توان سراغ گرفت اين است كه مفسّر قصه‌ها را چگونه برگرفته و تا چه حدّ در نقل داستانها توفيق داشته است به اين اعتبار نيز تاج التراجم شايان توجه است، زيرا نه تنها قصه‌ها را كوتاه برگزار كرده، بلكه در نقل آنها به پاره‌اى از جزئيات قهرمانان، و حتى در مواردى به خلق و خو و نحوه بيان و حركات آنان توجه داشته. به اين جهت است كه خواننده به هنگام خواندن قصه‌هاى قرآن از طريق تفسير حاضر نه تنها احساس ملال نمى‌كند بلكه نكته‌هاى اخلاقى، عقيدتى و اجتماعى را پيدا و آشكار مى‌يابد.

بررسى بعضى آراء اسفراينى

پيداست كه مفسران قرآن بنابر تعلّقى كه به آراء كلامى و فقهى مذهب و مشرب خود داشته‌اند، پاره‌اى از آيات را مطابق و موافق رأى مذهبى خود نشان داده، و به عقايد مذاهب ديگر توجه نكرده و گاهى دچار عصبيت شده و به ردّ و طرد آراء كلامى و فقهى و يا پسندهاى عقيدتى ديگر فرقه‌ها اهتمام كرده‌اند. اسفراينى نيز از- زمره همين دسته از مفسران است، و ليكن عصبيت مذهبى او بقياس با تعصب عبد القادر بغدادى و ابو بكر عتيق نيشابورى( كه به تندى بر عقايد ديگر مذاهب، خاصه معتزله، تاخته است) ملايم مى‌نمايد، و فقط در برخى از موارد به علت عدم فحص بليغ، پاره‌اى از آراء فرق مذهبى را، سبك و ناموفق نشان، مى‌دهد، و در مواردى هم مباحث كلامى را صرفا موافق با نظرگاههاى اشعرى و مطابق با رأى شافعى توجيه و تبيين مى‌كند. اگر استنباط بغدادى و سورآبادى را در حديث تفرّق مورد بررسى قرار دهيم و حتى سخنان محمد غزالى و بسيارى از معاصران اسفراينى را درباره حديث مزبور ارزيابى كنيم، مى‌بينيم كه همه آنان فرقه ناجيه را اختصاص به طايفه عامه داده‌اند در حالى كه وى، فرقه رستگار را به نامى متعارف و مشخص- كه در آن روزگاران محلّ قبول دستگاه حاكم بوده است- نمى‌خواند و معتقد است كه پيروان فرقه مذكور، آنانند كه پيروى رسول اكرم( ص) و دوستان و ياران او را مى‌كنند.( ج 1 تاج التراجم ص 5-424). اين برداشت از حديث تفرقه هر چند شباهتى به استنباط بغدادى و سورآبادى دارد و ليكن محدود به نامى واحد و يگانه نمى‌شود و اين خود نشانه سماحت گونه‌اى است كه در ذهن و زبان وى وجود داشته است.

همچنان حرمتى عظيم كه اسفراينى به خاندان پيامبر اكرم( ص) مى‌گزارد و به سخنان و اخبار امامان ما چون امام على عليه السلام و امام صادق عليه اسلام، استناد مى‌كند، نمودار اين است كه گرفتار خامى و تعصب شديدى كه برخى از معاصران او داشته‌اند نبوده است. جدا دانستن آراء و عقايد امامان( شيعه اماميّه) از غاليان و باطنيان( كه اين دو را از جمله روافض مى‌خواند) هم از تسامح مذهبى او حكايت دارد.( تاج التراجم سوره انعام ذيل آيه 153).

بسيارى از همصران و متأخران او شيعه اماميه را به ناروا با غاليان و ديگر فرقه‌هايى( كه غير از اهل سنت و جماعت بوده‌اند) و به نام روافض شهرت داشته‌اند، خلط كرده‌اند. با اينهمه برخى از آراء كلامى و برداشتهاى اسفراينى از روايات به گونه‌اى است كه خوانندگان ديگر فرق و مذاهب را مقبول نمى‌افتد.( در بخش تعليقات كه بدنبال متن تفسير در انتهاى آن آمده است. مصححان محترم يادداشتهايى فراهم آورده‌اند كه در آن از ديدگاههاى ضعيف مفسر بحث كرده‌اند.)

برخى از اين گونه سخنان او را به اجمال مطرح مى‌كنيم.

يت خداوند

مفسر در جلد 1 تاج التراجم صفحه 12 گفته است كه:« آفريدگار ديدنى است.»( تاج التراجم آيات 153 سوره نساء و 143 سوره اعراف ملاحظه شود.). و اين معتقد اشاعره است كه رؤيت خداى تعالى را به چشم صورت مى‌پذيرند و مى‌پندارند كه هر چيز كه قابل رؤيت نباشد موجود نيست، البته غير از اشاعره، برخى از فرقه‌هاى ديگر مانند مجسمه و كراميّه نيز همين تصور را درباره رؤيت بارى تعالى، دارند، و ليكن فرقه‌هايى هستند كه رؤيت خداى را به بصر صورت محال مى‌دانند چنانكه حكما و معتزله رؤيت را ناممكن دانسته و براى اثبات رأى خود دلايلى آورده‌اند، اماميه نيز معتقدند كه خداوند سبحان به چشم سر رؤيت شدنى نيست، زيرا دليل عقلى حكم مى‌كند كه ذات اقدس خداوند وجودى است از هر نظر بى‌كرانه و نامحدود، و وراى زمان و مكان، و چيزى كه به بصر صورت رؤيت گردد، لازمه آن در زمان بودن و در مكان قرار گرفتن اوست، بنابر اين ممكن نيست كه خداى رحمان با چشم سر رؤيت شود.

و از جمله دلائل نقلى خواهش موسى( ع) به درخواست بنى اسرائيل، از خداوند و پاسخ خداوند به اوست. و ديگر روايات رسيده از امامان معصوم عليه السلام نيز از جمله دلائل نقلى‌اند. عينيت صفات و ذات خداوند

اسفراينى نيز به مانند ديگر شافعيان عقيده دارد كه صفات كماليه خداوند با ذات مقدسش عينيت ندارد بلكه زائد بر ذات مى‌باشد،( تاج التراجم ج 1 ص 15). در حاليكه شيعه اماميه صفات كماليه بارى تعالى را عين ذات مى‌زند، زيرا اگر صفات را زائد بر ذات بدانيم، صفات مذكور يا قديم‌اند و يا حادث، در صورتى كه قديم بودن صفات اعتبار داده شود تعدد قدما لازم مى‌آيد و اين محال است و در صورتى كه حادث بودن صفات ملحوظ گردد خداوند محلّ حوادث است و اين نيز ممكن نيست، زيرا معناى اين سخن آن است كه صفت حادثى كه قبلا وجود نداشته، بر ذات خداوند حادث شده است، در حالى كه اگر داشتن آن صفت، كمال است، ذات اقدس ايجاب مى‌كند كه از اوّل داراى آن صفت كماليه باشد و اگر صفت مزبور مستلزم نقصان است به هنگام حدوث آن نيز از آن مبرّاست، بعلاوه اگر اين صفت حادث از لوازم ذات خداوند است مى‌بايست از اول عين ذات حق تعالى بوده باشد، و اگر از لوازم غير ذات اوست مستلزم آن است كه غير او كه ممكن الوجود است، در ذات مقدس او تأثير گذارد، و اين نيز محال است، پس ادله عقلى مذكور مؤيد اين است كه صفات كماليه بارى تعالى نه غير ذات است و نه زائد بر ذات، بلكه عين ذات خداى سبحان است. همچنان در ديباچه تفسير مى‌خوانيم كه« كلام خدا قديم است»( ج 1 ص 16) و اين عقيده‌اى است كه مورد اقبال همه فرقه‌هاى كلامى نيست. چنان كه شيعه اماميه معتقد است كه كلام خداى تعالى متضمن حروف و اصوات است و حروف و صوت را از محل حدوث اصوات چاره نيست. و خداى توانا از محل مبرّاست، و نيز حروف و صوت از قبيل محدثات است، پس مى‌بايد كلام خداى تعالى محدث باشد نه قديم و نه نفسى هم بايد دانست كه متكلم بودن خداوند مانند خالق بودن و رازق بودن وى است و به عالم بودن و قادر بودن وى مانندگى ندارد، زيرا تكلم صفت فعل خداوند است نه صفت ذات او. پس مسلّم است كه كلام حق تعالى حادث است نه قديم.

اجماع امت پیامبر (ص)

نيز در تفسير حاضر مى‌خوانيم كه« هر چه امت وى بر آن اجماع كردند و متفق گرديدند، همه بر حق است»( تاج التراجم ج 1 ص 19) اين نحوه اجماع كه به نظر پيروان مذاهب اربعه، حجت شمرده مى‌شود از نظرگاه شيعه اماميه آنگاه اعتبار دارد كه متضمن قول امام معصوم باشد. در جاى ديگر از ديباچه مفسر تأكيد بر موثق بودن خبر مجعول و موضوع عشره مبشره شده است( ج 1 صفحه 19 و 20) كه صحت آن از نظر علم حديث و نيز از ديدگاه تاريخ اسلام و نصوص تاريخى مورد شك و ترديد است. زيرا علاوه بر ضعف اسناد، خبر مذكور مخالف با نص صريح قرآن دارد، كه خداى تعالى عموم مؤمنان را به اعتبار ايمان و عمل صالح آنان بشارت به بهشت داده است. بعلاوه چگونه مى‌توان طلحه و زبير و برخى ديگر را كه با وصى رسول( ص) سر ستيز داشتند جزو ياران دهگانه بشمار آورد و سلمان و ابوذر را كه از آغاز تا انجام در كنار حق و حقيقت ايستادند، نادين انگاشت.

کلمه آمین

در پايان تفسير سوره فاتحه مى‌خوانيم كه« سنت آن است كه چون از خواندن اين سورت پردازى، بگويى: آمين»( تاج التراجم ج 1 ص 56). و اين نظر( كه بسيارى از مفسران اشعرى ملك، آن را نقل مى‌كنند، مورد قبول برخى از فرق اسلامى نيست، زيرا اولا آمين گفتن، چه به جد باشد و چه اخفات، بر اساس احاديث منقول از ائمه معصوم عليه السلام كه عدل قرآن‌اند از قواطع نماز است، و ثانيا كلمه« آمين» كلام آدمى است و بنا بر نص حديث رسول اكرم صلى الله عليه و آله جمع كردن كلام خداوند و كلام آدمى جايز و روا نيست. چنانكه روايت شده است از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه« إنّ هذه الصلاة لا يصلح فيها شي‌ء من كلام الآدميين»

اولین کسی که به اسلام گروید

در تفسير سوره بقره آنگاه كه به نقل قصه طالوت پرداخته است، از نخستين كسى كه به آيين اسلام( ص) گراييد ياد كرده، و از امير المؤمنين امام على عليه السلام سخن نگفته است. مى‌دانيم و هم اسناد و احاديث خاصه و عامه محقّق مى‌دارد كه امام على( ع) نخستين فردى است كه بيدرنگ به پيامبر اسلام( ص) ايمان آورد. چنانكه خود آن حضرت گفته است: سبقتكم الى الاسلام طرا... غلاما ما بلغت اول حلمى. علامه امينى در الغدير( ج 3 ص 22 تا 239) ذيل عنوان« امير المؤمنين اول من آمن و صلّى» تحقيق مفصلى در اين زمينه انجام داده، و بيش از يكصد جمله از نصوص نبوى و كلمات مأثور از امير المؤمنين و صحابه و تابعين از منابع و مآخذ اهل سنت در اين باره فراهم آورده كه از جمله آنها اين حديث شريف است: قال صلى الله عليه و آله: اوّلكم واردا( ورودا) على الحوض اوّلكم إسلاما علىّ بن ابى طالب.

اسرائیلیات در تاج التراجم

در تاج التراجم باز هم اخبار و نكته‌هايى ضعيف ديده مى‌شود كه گويا اسفراينى به لحاظ خوشايند حاكمان مذهبى عصرش( كه روحى صد در صد اشعرى گراى بوده) از آنها ياد كرده و يا به آنها معتقد بوده است. مطالبى از جمله اسرائيليات به شمار مى‌رود و در ديگر تفاسير قرآن مجيد نيز راه يافته است در تاج التراجم كم نيست.

بارى، در تفسير مورد بحث، چه در مباحث كلامى( چونان تفسيرى كه از استعانت، جبر و اختيار، صفات و افعال خداى متعال و نبوّت شى است) و چه در مطالب مربوط به شأن نزول آيات و ترجمه تفسيرى برخى از كلمات قرآن، و اشاراتى كه به تاريخ صدر اسلام دارد، از نظر خوانندگانى كه پيرو مشرب اشعريان نيستند نكاتى هست كه محتاج بررسى است و شايسته است كه مجموع اخبار ضعيف و اشارات نادرست آن بتفصيل تنقيد و تفتيش و با آراء و عقايد ديگر مفسران( كه اشعرى نبوده‌اند) سنجيده شود و چون پرداختن به اين مهم در حوصله مقدمه حاضر نيست، خوانندگان ارجمند را به بخش تعليقات تاج التراجم ارجاع مى‌دهيم، مصححان محقق تلاش نموده‌اند كه تمامى آراء سست و اخبار ضعيف مفسر را در آنجا نشان دهند. شيوه كار در تصحيح تاج التراجم

تلاش مصححان ارجمند را مى‌توان در چند بند خلاصه نمود:

1- بدست آوردن و بررسى نسخه‌هاى تفسير، تشخيص اصح آنها، مقايسه آنها با زبان فارسى آن عصر، تصحيح آنها با توجه به رسم الخط آن دوران،

2- نقد و نظر در خصوص اشارات مفسر

3- تعليقات و توضيحات مربوط به احاديث، اخبار، اقوال و اعلام

4- تهيه فهرستهاى چندگانه متن اعم از فهرست آيات متفرقه، فهرست احاديث و اخبار، فهرست اقوال، فهرست لغات، تركيبات، اصطلاحات و تعبيرات، فهرست نكته‌هاى مربوط به فقه اللغه قرآن، فهرست تعريفات، فهرست قصه‌ها و حكايات، فهرست ابيات، فهرست امثال و حكم و فهرست اعلام در مجلدى واحد، 5- سعى در چاپ نص آيات با حروف سياه و مطالب تفسيرى با حروف نازك و ترجمه آيات با حروفى نازكتر و كم عرض كردن آيات و ترجمه آنها از مطالب تفسيرى.

نسخه شناسی و مقدمه مصححان

ازفسير اسفراينى نسخه‌هاى متعدد( چه بصورت ناقص و چه كامل) در دست است كه تاريخ كتابت آنها به نخستين سالهاى سده ششم تا واپسين سالهاى سده دهم هجرى مى‌رسد. به طورى كه تاريخ كتابت نخستين نسخه بازمانده از تفسير مذكور، سى و چهار سال پس از درگذشت وى است. از اين رو نسخه‌هاى موجود تفسير نه تنها به لحاظ نسخه شناسى تاريخى واجد اهميت است بلكه پس از بررسى‌هاى گوناگون مشخص شد كه قابل تصحيح مى‌باشند.

توصيف تفصيلى نسخه‌ها، نوع خط، آيين نگارش يا رسم الخط و تأثير گونه زبانى كاتبان آنها، بحثى است كه به صورت مفصل در آخرين مجلد دوره اين تفسير كه به خصوصيات آوايى، واژگانى و ساخت زبانى و تعليقات و فهرستهاى جداگانه متن اختصاص يافته است، خواهد آمد.

رمزهاى نسخه‌ها، مكان نگهدارى و كيفيت مختصر آنها در مقدمه مصححان آمده است. از آنجايى كه اين تفسير در 478 ق در مدرسه نظاميه بلخ نسخه بردارى شده است، مى‌توان احتمال داد كه در بلخ و مدارس علمى آن ديار رواج داشته و فراوانى دست نوشته‌هاى آن در كتابخانه‌هاى جهان، گواه آن مدعاست.

اين تفسير سالهاى سال در كنج مراكز اسناد و گوشه كتاب خانه‌ها خاك مى‌خورد تا آن كه به همت دو تن از پژوهشگران و احياگران ميراث فرهنگى و دينى كشور، جناب حجة الاسلام و المسلمين الهى و دانشمند فرزانه نجيب مايل هروى تصحيح و تحقيق گرديد و با مقدمه‌اى عالمانه در باب كتاب و مؤلف و شيوه تفسيرى و نسخه‌هاى خطى كتاب، آراسته گرديد. اينك به اقدام دو مركز علمى و انتشاراتى( دفتر نشر ميراث مكتوب وابسته به وزارت ارشاد اسلامى و شركت علمى و فرهنگى، وابسته به وزارت علوم تحقيقات و فن‌آورى) انتشار يافت.

نسخه حاضر در 5 جلد در قطع وزيرى به عنوان چاپ اول در سال 1375 در تهران توسط دو مركز علمى و انتشاراتى فوق، به بازار كتاب عرضه شد. يادآورى مى‌شود كه تا نيمه 1384 ش فقط سه جلد اول( تا پايان تفسير سوره انبياء) عرضه شده است.

منابع مقاله

1- مقدمه مصححان جلد 1 تاج التراجم

2- دائرة المعارف بزرگ اسلامى جلد هشتم صفحه 324 زير نظر كاظم موسوى بجنوردى

3- فصلنامه بينات مؤسسه معارف اسلامى امام رضا( ع) سال دوم شماره 8 ص 185 مقاله سيد محمد على ايازى

4- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى جلد 1 ص 681 و ص 217 زير نظر بهاء الدين خرمشاهى

5- مقدمه مفسر و ساير مجلدات تفسير تاج التراج