برخورد رسول خدا(ص) با شاعران یهودی و کافر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(کشتن عصما بنت مروان)
(کشتن کعب بن اشرف یهودی یا سریه محمد بن مسلمه)
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
حسان بن ثابت در اشعارى چند از كار اين جوان غيور كه «پيش از سپيده، خون گرم آن زن را ريخت» ستايش كرده و آرزو كرد كه «خداوند تو را از شربت سرد بهشت سيراب كند آنگاه كه نعمت برايت فراوان است». <ref> المغازى، ج 1، ص 173؛ السيرة النبويه، ابن هشام، ج 4، ص 637؛ نك: امتاع الاسماع، ص 102 </ref> پس از آن كسانى از بنى خطمه كه از ترس بر شرك خود باقى بودند، جرأت يافته ايمان خويش آشكار كردند.
 
حسان بن ثابت در اشعارى چند از كار اين جوان غيور كه «پيش از سپيده، خون گرم آن زن را ريخت» ستايش كرده و آرزو كرد كه «خداوند تو را از شربت سرد بهشت سيراب كند آنگاه كه نعمت برايت فراوان است». <ref> المغازى، ج 1، ص 173؛ السيرة النبويه، ابن هشام، ج 4، ص 637؛ نك: امتاع الاسماع، ص 102 </ref> پس از آن كسانى از بنى خطمه كه از ترس بر شرك خود باقى بودند، جرأت يافته ايمان خويش آشكار كردند.
 
== کشتن کعب بن اشرف یهودی یا سریه محمد بن مسلمه ==
 
== کشتن کعب بن اشرف یهودی یا سریه محمد بن مسلمه ==
 +
قتل وى را در ربيع الاوّل سال سوم‌ اتفاق افتاد.یهوديان انتظار داشتند كه مشركان ريشه مسلمانان را بكنند، امّا پيروزى بدر همچون صاعقه‌اى در ميان آنان افتاد و خشمشان را برانگيخت و عقل آنان را برهم زد. وقتى كعب بن اشرف از شكست مشركان در بدر آگاه شد، قتل بزرگان قريش بر او گران آمد و در رسايشان گريست. او پيغمبر (ص) و يارانش را در شعر خود هجو كرد و در سروده ‌هايش براى‌ زنان مسلمان غزل ‌سرايى و از زيبائى‌ هاى آنان ياد مى ‌كرد.<ref>  سيره ابن هاشم، 317؛ البداية و النهاية، 4/ 16؛ المغازى، 1/ 185؛ دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 188- 190؛ تاريخ الخميس، 1/ 413؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 178؛ بحار الانوار، 20/ 10؛ طبقات الشعراء، 71. </ref> به عقيده برخى حتى از زنان پيامبر (ص) هم نام مى‌ برد.<ref>  ابن سلام جمحى در طبقات الشعراء، 71 </ref>
 +
 +
كعب به مكّه رفت و قريش را بر ضدّ پيغمبر (ص) تحريك كرد و تا آنان را به جنگ با رسول خدا (ص) مصمّم نكرد، بازنگشت. ابو سفيان از او پرسيد: آيا نزد خداوند، دين ما بهتر است يا دين محمّد و ياران او؟ به نظر تو، كدام يك بر هدايت هستيم و به حق نزديك‌تر؟ ما شترهاى چاق مى‌ كشيم و اطعام مى ‌دهيم و به جاى آب، شير مى‌ نوشانيم و تا روزگار هست، به مردم غذا مى‌ دهيم. كعب گفت: راه شما از آنان به هدايت نزديك‌تر است.<ref>  البداية و النهاية، 4/ 6؛ دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 191. </ref>
 +
 +
وقتى كعب بن اشرف به مدينه بازگشت، حضرت فرمود: چه كسى پسر اشرف را از سر راه من برمى ‌دارد؟ محمّد بن مسلمه بپا خاست و گفت: من اين كار را مى‌كنم، امّا ممكن است، ناچار شويم چيزهايى درباره شما بگوييم.
 +
فرمود: آنچه لازم شد، بگوييد، اشكالى ندارد.
 +
 +
كشتن او كار ساده‌ اى نبود زيرا او سخت مراقب خود بوده و در خانه قلعه مانند خود در ميان يهوديان بنى النضير زندگى مى‌ كرد. مشكل اصلى آن بود كه او را از پناهگاهش بدر آورده و به قتل برسانند محمّد بن مسلمه و ابو نائله كه برادر رضاعى كعب بود، همراه گروهى ديگر رفتند. ابو نائله با ابن اشرف خلوت كرد و ناخشنودى خود را از وضعيت معيشتى كه در اثر قدوم پيامبر (ص) به وجود آمده، اظهار كرد و از او خواست تا مقدارى طعام در مقابل رهن چيزى به او بفروشد. كعب بن اشرف از او خواست تا زنان خود را نزد وى به رهن گذارند، امّا ابو نائله آن را نپذيرفت. سپس فرزندانشان را تقاضا كرد؛ اين را هم نپذيرفت و پيشنهاد كرد كه اسلحه به رهن‌ گيرد. هدف وى آن بود كه وقتى با ياران خود آمد و اسلحه همراه داشتند، كعب از آن وحشت نكند. ابن اشرف پيشنهاد را پذيرفت.
 +
ابو نائله به نزد دوستانش بازگشت و همراه آنان با اسلحه به سوى كعب بن اشرف حركت كرد. رسول خدا (ص) آنان را تا بقيع غرقد بدرقه نمود و برايشان دعا فرمود. وقتى به دژ كعب رسيدند، او را صدا زدند. كعب آماده شد تا بيرون آيد. در اين حال همسرش مانع او شده به او گفت كه تو در حال جنگى و چنين كسى در اين وقت نبايد از خانه خارج شود. كعب سخن زن را نپذيرفت و بيرون آمد. آنها قدرى با يكديگر گفتگو كردند و پس از آن با توافق او به سوى نقطه ‌اى بنام «شرج العجوز» براه افتادند. در راه ابونائله دست به موهاى كعب كشيده از عطرى كه او بر سرش زده تعريف كرد، بار دوم نيز چنين كرد تا او مطمئن شد، بار سوم موهاى بلند او را در دستانش پيچيد، او را زمين زد و به ديگران گفت تا او را بكشند. پس از آن به سرعت از محله بنى النضير كه بخاطر فرياد كعب آتش بر بامهاى خود روشن‌ كرده بودند گريختند و به سوى مسجد آمدند؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه مشغول نماز بود، با شنيدن صداى تكبير آنان بيرون آمده از ايشان استقبال كرد<ref> المغازى، ج 1، صص 189- 187؛ السيرة النبويه، ابن هشام، ج 3، صص 57- 55. </ref>.
 +
 +
يهوديان از قتل كعب به وحشت افتادند و احدى از آنان نبود، مگر بر جان خويش مى‌ترسيد.<ref> سيره ابن اسحاق، 317- 319؛ المغازى، 1/ 188- 191؛ دلائل النبوه، 3/ 192- 200؛ تاريخ الخميس، 1/ 413- 414؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 179- 180. </ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==

نسخهٔ ‏۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۱:۱۹

تلاش‌ هاى يهود در زمينه نابودی اسلام و رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) از ابتداى هجرت و دقيقا پيش از جنگ بدر آغاز شد. پيروزى بدر و نتايج حيرت‌ انگيز آن، يهوديان، مشركان و منافقان را به يك اندازه وحشت زده كرد. از اين رو تلاش‌ ها و تهديدات خود را بر ضدّ مسلمانان به شكل قابل ملاحظه‌اى افزايش دادند. در اين ميان تنى چند از زنان و مردان يهودى به جوسازى، توطئه و سخن ‌پراكنى بر ضدّ پيامبر (ص) و مسلمانان پرداختند كه چاره‌ اى جز از بين بردن آنان وجود نداشت.

کشتن ابوعفک یهودی یا سریه سالم بن عمیر

ابوعفك يهودى که از طايفه بنى عمرو بن عوف‌ بود [۱]، مردم مدینه را به دشمنى پيغمبر (ص) برمى ‌انگيخت و در هجو حضرت شعر مى‌ سرود. وى مى ‌گفت:« سوارى كه به سراغ قوم من آمد، قوم من را متفرق كرد.» او خطاب به قومش مى‌گويد: «اگر مى‌ خواستيد به عزت و پادشاهى برسيد بهتر بود از «تبّع» دفاع مى ‌كرديد.»

سالم بن عمير که او هم از طایفه بنی عمرو بن عوف بود، نذر كرد كه او را بكشد يا خود در اين راه كشته شود. سالم به سراغ ابوعفك رفت و او را كشت که به سريه سالم بن عمير نیز معروف است .[۲]

کشتن عصما بنت مروان

وقتى ابو عفك كشته شد، عصماء دختر مروان كه از تيره بنى امية بن زيد بود، از قتل وى افسوس خورد و به عيب‌ جويى از اسلام و مسلمانان پرداخت.او در اشعارى، اوسيان و خزرجيان را برضد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تحريض مى‌ كرد. او در اشعارش به آنان مى‌ گفت: چرا از غريبه ‌اى، كه نه از بنى مراد است و نه از بنى مذحج[۳]، پيروى كرده‌ ايد؟ عُمير بن عدى كه عصما همسر يكى از افراد طايفه او، يعنى «بنى خَطْمه» بود، تصميم گرفت تا وى را به قتل برساند. وقتى او تصميم به قتل گرفت، مسلمانان در بدر بودند. او صبر كرد تا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بازگشت از وى اجازه گرفت و آن زن را به قتل رساند. [۴] حسان بن ثابت در اشعارى چند از كار اين جوان غيور كه «پيش از سپيده، خون گرم آن زن را ريخت» ستايش كرده و آرزو كرد كه «خداوند تو را از شربت سرد بهشت سيراب كند آنگاه كه نعمت برايت فراوان است». [۵] پس از آن كسانى از بنى خطمه كه از ترس بر شرك خود باقى بودند، جرأت يافته ايمان خويش آشكار كردند.

کشتن کعب بن اشرف یهودی یا سریه محمد بن مسلمه

قتل وى را در ربيع الاوّل سال سوم‌ اتفاق افتاد.یهوديان انتظار داشتند كه مشركان ريشه مسلمانان را بكنند، امّا پيروزى بدر همچون صاعقه‌اى در ميان آنان افتاد و خشمشان را برانگيخت و عقل آنان را برهم زد. وقتى كعب بن اشرف از شكست مشركان در بدر آگاه شد، قتل بزرگان قريش بر او گران آمد و در رسايشان گريست. او پيغمبر (ص) و يارانش را در شعر خود هجو كرد و در سروده ‌هايش براى‌ زنان مسلمان غزل ‌سرايى و از زيبائى‌ هاى آنان ياد مى ‌كرد.[۶] به عقيده برخى حتى از زنان پيامبر (ص) هم نام مى‌ برد.[۷]

كعب به مكّه رفت و قريش را بر ضدّ پيغمبر (ص) تحريك كرد و تا آنان را به جنگ با رسول خدا (ص) مصمّم نكرد، بازنگشت. ابو سفيان از او پرسيد: آيا نزد خداوند، دين ما بهتر است يا دين محمّد و ياران او؟ به نظر تو، كدام يك بر هدايت هستيم و به حق نزديك‌تر؟ ما شترهاى چاق مى‌ كشيم و اطعام مى ‌دهيم و به جاى آب، شير مى‌ نوشانيم و تا روزگار هست، به مردم غذا مى‌ دهيم. كعب گفت: راه شما از آنان به هدايت نزديك‌تر است.[۸]

وقتى كعب بن اشرف به مدينه بازگشت، حضرت فرمود: چه كسى پسر اشرف را از سر راه من برمى ‌دارد؟ محمّد بن مسلمه بپا خاست و گفت: من اين كار را مى‌كنم، امّا ممكن است، ناچار شويم چيزهايى درباره شما بگوييم. فرمود: آنچه لازم شد، بگوييد، اشكالى ندارد.

كشتن او كار ساده‌ اى نبود زيرا او سخت مراقب خود بوده و در خانه قلعه مانند خود در ميان يهوديان بنى النضير زندگى مى‌ كرد. مشكل اصلى آن بود كه او را از پناهگاهش بدر آورده و به قتل برسانند محمّد بن مسلمه و ابو نائله كه برادر رضاعى كعب بود، همراه گروهى ديگر رفتند. ابو نائله با ابن اشرف خلوت كرد و ناخشنودى خود را از وضعيت معيشتى كه در اثر قدوم پيامبر (ص) به وجود آمده، اظهار كرد و از او خواست تا مقدارى طعام در مقابل رهن چيزى به او بفروشد. كعب بن اشرف از او خواست تا زنان خود را نزد وى به رهن گذارند، امّا ابو نائله آن را نپذيرفت. سپس فرزندانشان را تقاضا كرد؛ اين را هم نپذيرفت و پيشنهاد كرد كه اسلحه به رهن‌ گيرد. هدف وى آن بود كه وقتى با ياران خود آمد و اسلحه همراه داشتند، كعب از آن وحشت نكند. ابن اشرف پيشنهاد را پذيرفت. ابو نائله به نزد دوستانش بازگشت و همراه آنان با اسلحه به سوى كعب بن اشرف حركت كرد. رسول خدا (ص) آنان را تا بقيع غرقد بدرقه نمود و برايشان دعا فرمود. وقتى به دژ كعب رسيدند، او را صدا زدند. كعب آماده شد تا بيرون آيد. در اين حال همسرش مانع او شده به او گفت كه تو در حال جنگى و چنين كسى در اين وقت نبايد از خانه خارج شود. كعب سخن زن را نپذيرفت و بيرون آمد. آنها قدرى با يكديگر گفتگو كردند و پس از آن با توافق او به سوى نقطه ‌اى بنام «شرج العجوز» براه افتادند. در راه ابونائله دست به موهاى كعب كشيده از عطرى كه او بر سرش زده تعريف كرد، بار دوم نيز چنين كرد تا او مطمئن شد، بار سوم موهاى بلند او را در دستانش پيچيد، او را زمين زد و به ديگران گفت تا او را بكشند. پس از آن به سرعت از محله بنى النضير كه بخاطر فرياد كعب آتش بر بامهاى خود روشن‌ كرده بودند گريختند و به سوى مسجد آمدند؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه مشغول نماز بود، با شنيدن صداى تكبير آنان بيرون آمده از ايشان استقبال كرد[۹].

يهوديان از قتل كعب به وحشت افتادند و احدى از آنان نبود، مگر بر جان خويش مى‌ترسيد.[۱۰]

پانویس

  1. گروهى از طايفه خزرج و گروهى از اوس با اين نام شناخته مى‌شدند: نك: معجم قبايل العرب، ج 2، ص 834
  2. السيرة النبويه، ابن هشام، ج 4، صص 435، 436؛ المغازى، ج 1، صص 175- 174
  3. قبيله بنى مراد و بنى مذحج از قبايل يمنى و طبعاً قحطانى هستند. انصار نيز يمنى بودند در حالى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عدنانى بود. بدين ترتيب اين زن بر آن بود تا يمنى‌ها را وادار كند تا از حمايت يك غريبه عدنانى دست بردارند. از جمله كارهاى زشت او انداختن كهنه ‌هاى حيض در مسجد بنى خطمه بود؛ نك: سبل الهدى والرشاد، ج 6، ص 26
  4. انساب الاشراف، ج 1، ص 373
  5. المغازى، ج 1، ص 173؛ السيرة النبويه، ابن هشام، ج 4، ص 637؛ نك: امتاع الاسماع، ص 102
  6. سيره ابن هاشم، 317؛ البداية و النهاية، 4/ 16؛ المغازى، 1/ 185؛ دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 188- 190؛ تاريخ الخميس، 1/ 413؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 178؛ بحار الانوار، 20/ 10؛ طبقات الشعراء، 71.
  7. ابن سلام جمحى در طبقات الشعراء، 71
  8. البداية و النهاية، 4/ 6؛ دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 191.
  9. المغازى، ج 1، صص 189- 187؛ السيرة النبويه، ابن هشام، ج 3، صص 57- 55.
  10. سيره ابن اسحاق، 317- 319؛ المغازى، 1/ 188- 191؛ دلائل النبوه، 3/ 192- 200؛ تاريخ الخميس، 1/ 413- 414؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 179- 180.

منابع

  • سيرت جاودانه / ترجمه‌ الصحيح من سيرة النبي الأعظم‌،جعفر مرتضى العاملى / مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى‌، 1384 ش‌
  • رسول جعفریان،سیره رسول خدا،انتشارات دلیل ما
  • مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش.