منابع و پی نوشتهای متوسط
جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابوعبدالله محمد تروغبدی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۳۲ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


ابوعبدالله محمد تروغبدی (متوفای بعد از ۳۵۰ ق)، از عرفا و بزرگان مشایخ طوس در قرن چهارم قمری است. «تروغبد» همان طرقبه‌ى امروزى در خراسان است.

ابوعبدالله تروغبدی معاصر منصور حلاج و از دوستداران او بوده و با ابوعثمان حیرى عارف دوستى داشته است. او در طریقت، یگانه و داراى کرامات ظاهر بود.

عطار نیشابوری در «تذکرة الاولیاء» در «ذکر عبدالله تروغبدی قدس الله روحه العزیز» می گوید:

«آن پاک باز ولایت، آن شاه باز هدایت، آن سالک بادیه تجرید، آن سابق راه تفرید، آن برکندهٔ بیخ خودی، شیخ عبدالله تروغبدی رحمةالله علیه، یگانه عهد بود و نشانهٔ وقت بود و از جمله مشایخ طوس و از کبار اصحاب و در ورع و تجرید کامل بود و او را کرامات و ریاضات شگرف است. صحبت بوعثمان حیری یافته بود و بسی مشایخ دیده. و ابتداء حال او چنان بود که در طوس قحطی افتاد که آدمی می‌خوردند و یک روز بخانه درآمد مگر دو من گندم یافت در خمره آتش درو افتاد و گفت: این شفقت بود بر مسلمانان که ایشان از گرسنگی می‌میرند و تو گندم در خمره نهاده ای. شوری بدو درآمدی، روی به صحرا نهاد و ریاضت و مجاهده پیش گرفت.

یک بار باصحاب خویش به سفره نشسته بود بنان خوردن، منصور حلاج از کشمیر می‌آمد قبائی سیاه پوشیده و دو سگ سیاه در دست. شیخ اصحاب را گفت: جوانی بدن صفت می‌آید و باستقبال می‌باید رفت که کار او عظیم است. اصحاب برفتند و او را دیدندی می‌آمد و دو سگ سیاه بر دست. هم چنان روی به شیخ نهاد شیخ چون او را بدید جای خویش بدوداد تا درآمد و سگان را با خود در سفره نشاند چون اصحاب دیدند که استقبال او فرمود و جای خویش بدو داد هیچ نتوانستند گفتن شیخ نظارهٔ او می‌کرد تا او نان می‌خورد و به سگان می‌داد و اصحاب انکار می‌کردند. پس چون نان بخورد و برفت شیخ بوداع او برخاست. چون باز گردید اصحاب گفتند شیخا این چه حالت بود که سگ را بر جای بنشانیدی و ما را باستقبال چنین کسی فرستادی که جمله سفره از نماز ببرد؟ شیخ گفت: این سگ، نفس او بود از پی او می‌دوید از بیرون مانده و سگ ما در درون مانده است و ما از پی او می‌دویم، پس فرق بود از کسی که متابع سگ بود تا کسی که سگ متابع وی بود. سگ او ظاهر می‌توانست دیدن و بر شما پوشیده است این بتر از آن هزار بار. پس گفت: این ساعت در آفرینش پادشاه او خواهد بود اگر سگ دارد و اگر ندارد کار روی بدوخواهد داشت.»

عطار سپس جملات حکیمانه ای را از او نقل می کند: «... و گفت: حق تعالی هر بنده را از معرفت خویش به قدر کاری بخشیده است تا معرفت او یاری دهندهٔ او بود بر بلا... و گفت: هرکه خدمت کند در جمله عمر خویش یک روز جوانمردی را برکت یک روزه خدمت باو رسد پس حال کسی چگونه بود که جملهٔ عمر در خدمت ایشان صرف کند... و گفت: هیچ انس نیست در اجتماع برادران به سبب وحشت فراق و هیچ کس را وسیلتی نبود به خدای جز خدای وسیلت نیست.... و گفت: هر که دنیا را ترک کند از برای دنیا از غایت حب دنیا بود، رحمةالله علیه.»

منابع