آیات کتاب الصلوة

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۵۴ توسط Saeed zamani (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

آياتى كه بصلوة ارتباط دارد به اعتبار انواع نماز و مقدمات و مقارنات و سائر شئون و جهات آن به هشت نوع، طبقه بندى شده و تحت هر نوع، آياتى كه به آن نوع ارتباط دارد تعديد و احكام مستفاد از آن تحقيق گرديده است.

نوع اول در ذيل اين عنوان چهار آيه كه در بارۀ مطلق نماز نزول يافته آورده شده است.

1- آخر آيۀ 104 از سورۀ نساء إِنَّ الصَّلٰاةَ كٰانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتٰاباً مَوْقُوتاً.

از اين آيه چهار حكم استفاده شده. از آن جمله است: وجوب محدود بودن نماز بحدود و شرائط و اوقات.

2- آيۀ 239 و 240 از سورۀ بقره حٰافِظُوا عَلَى الصَّلَوٰاتِ وَ الصَّلٰاةِ- الْوُسْطىٰ وَ قُومُوا لِلّٰهِ قٰانِتِينَ فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجٰالًا أَوْ رُكْبٰاناً فَإِذٰا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّٰهَ كَمٰا عَلَّمَكُمْ مٰا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ از جمله هفت حكم كه مستفاد از اين آيه دانسته شده وجوب محافظت است بر نمازها و وجوب نمازهاى نه گانه و وجوب قيام در نماز و مشروع بودن قنوت و جواز صلاة است بحال راه رفتن و سوار بودن در حال خوف.

3- آيۀ 122 از سورۀ طه وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلٰاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْهٰا لٰا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعٰاقِبَةُ لِلتَّقْوىٰ.

از جمله پنج فائده كه در ذيل اين آيه از آن استفاده و آورده شده اينست كه بر‌

اهل اسلام به پيروى و تأسّى از پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم) واجب است كه اهل خود را به نماز فرمان دهند و بدين كار وادار كنند.

4- آيه 1 و 2 از سورۀ مؤمنون قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلٰاتِهِمْ خٰاشِعُونَ.

از اين آيه وجوب نماز و خشوع در آن كه سرمايۀ رستگارى و فلاح و نشانۀ ايمانست استفاده گرديده است.

نوع دوم در زير اين عنوان پنج آيه كه بخصوص نمازهاى پنجگانه و اوقات آنها مربوط است

با بيان چگونگى استفاده از آن آيات و طرز استدلال به آن‌ها ياد گرديده است.

1- آيۀ 80 و 81 از سورۀ بنى اسرائيل أَقِمِ الصَّلٰاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كٰانَ مَشْهُوداً وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نٰافِلَةً لَكَ عَسىٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقٰاماً مَحْمُوداً از جمله هفت حكم كه از اين آيه مستفاد شده وجوب نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء است (بناء بر اين كه مراد از «دلوك» وقت زوال باشد نه وقت غروب) و از جمله توسعه و امتداد وقت اين چهار و هم اشاره به نماز صبح و هم اختصاص پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم) است به نماز شب.

2- آيۀ 116 از سورۀ هود وَ أَقِمِ الصَّلٰاةَ طَرَفَيِ النَّهٰارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنٰاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئٰاتِ ذٰلِكَ ذِكْرىٰ لِلذّٰاكِرِينَ.

از اين آيه «توسعۀ وقت» استفاده شده. «حسنات» در آيه به نمازهاى پنجگانه تفسير گرديده و در بيان اين كه حسنات چگونه سيئات را مى‌برد و وجه آمده: يكى از باب لطف در ترك سيئات بمفاد إِنَّ الصَّلٰاةَ تَنْهىٰ عَنِ الْفَحْشٰاءِ ديگر از باب تكفير و حبط خطيئات يعنى عدم مؤاخذه و عقاب بر گناهان سابقه.

3- آيۀ 16 و 17 از سورۀ روم فَسُبْحٰانَ اللّٰهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ.

هنگامى كه بابن عباس گفته شده آيا از نمازهاى پنجگانه در قرآن يادى هست پاسخ داده است آرى و اين آيه را خوانده است «تُمْسُونَ» براى نماز مغرب و عشاء و «تُصْبِحُونَ» اشاره به نماز صبح و «عَشِيًّا» دليل نماز عصر و «تُظْهِرُونَ» مربوط به نماز ظهر است.

فاضل مقداد پس از اين كه از حسن بصرى اين مضمون را «اين سوره (سورۀ روم) جز همين آيه‌اش كه مدنى است بقيه آن مكى است زيرا نمازهاى پنجگانه در مدينه واجب شده و در مكه دو ركعت دو ركعت واجب بوده است پس از هجرت به مدينه نماز سفرى بحال خود گذاشته شده و در نماز حضرى زيادت مشهور و معلوم بعمل آمده است» نقل كرده چنين افاده كرده و اكثر اقوال، بر خلاف گفتۀ حسن است چه نمازها همه در مكه واجب گرديده است.

4- آيۀ 130 از سورۀ طه فَاصْبِرْ عَلىٰ مٰا يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهٰا وَ مِنْ آنٰاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرٰافَ النَّهٰارِ لَعَلَّكَ تَرْضىٰ.

از جمله امور مستفاد از اين آيه، تعيين اوقات نمازها است كه مانند آيۀ پيش به كلمۀ «سبحان» و «تسبيح» از آن تعبير شده و هم افادۀ توسعۀ آن اوقات.

5- آيۀ 38 و 39 از سورۀ «ق» وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ- الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبٰارَ السُّجُودِ.

باين آيه نزديك است آخر آيۀ 48 و 49 از سورۀ «طور» وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبٰارَ النُّجُومِ آيۀ فوق كه دلالت بر وقت نماز از آن مستفاد است تعقيب و تسبيح و دعاء بعد از نماز (يا دو ركعت نماز بعد از نماز مغرب يا يك ركعت نماز وتر يا مطلق نوافل بعد از فرائض بحسب اختلاف اقوال منقوله) نيز از آن استفاده شده است.

نوع سيم در ذيل اين نوع كه در بارۀ «قبله» است هشت آيه آورده شده است:

1- آيۀ 136 از سورۀ بقره: سَيَقُولُ السُّفَهٰاءُ مِنَ النّٰاسِ مٰا وَلّٰاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كٰانُوا عَلَيْهٰا، قُلْ لِلّٰهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشٰاءُ إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ.

از اين آيه علاوه بر حكم «قبله» جواز «نسخ» و وقوع آن نيز استنباط گرديده است.

2- آيۀ 138 از سورۀ بقره: وَ مٰا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهٰا إِلّٰا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلىٰ عَقِبَيْهِ وَ إِنْ كٰانَتْ لَكَبِيرَةً إِلّٰا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّٰهُ وَ مٰا كٰانَ اللّٰهُ لِيُضِيعَ إِيمٰانَكُمْ إِنَّ اللّٰهَ بِالنّٰاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ.

3- آيۀ 139 از سورۀ بقره: قَدْ نَرىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمٰاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضٰاهٰا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ وَ حَيْثُ مٰا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتٰابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللّٰهُ بِغٰافِلٍ عَمّٰا يَعْمَلُونَ.

4- آيۀ 140 از سورۀ بقره: وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتٰابَ بِكُلِّ آيَةٍ مٰا تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ مٰا أَنْتَ بِتٰابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ مٰا بَعْضُهُمْ بِتٰابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوٰاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذاً لَمِنَ الظّٰالِمِينَ.

5- آيۀ 144 از سورۀ بقره: وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ- الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ مَا اللّٰهُ بِغٰافِلٍ عَمّٰا تَعْمَلُونَ.

6- آيۀ 145 از سورۀ بقره: وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ وَ حَيْثُ مٰا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلّٰا يَكُونَ لِلنّٰاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلٰا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ.

7- آيۀ 109 از سورۀ بقره وَ لِلّٰهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَمٰا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّٰهِ إِنَّ اللّٰهَ وٰاسِعٌ عَلِيمٌ 8- آيه 98 از سورۀ مائده جَعَلَ اللّٰهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرٰامَ قِيٰاماً لِلنّٰاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرٰامَ وَ الْهَدْيَ وَ الْقَلٰائِدَ ذٰلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللّٰهَ يَعْلَمُ مٰا فِي السَّمٰاوٰاتِ وَ مٰا فِي الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللّٰهَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ براى هر يك از آيۀ دوم كه تحت عنوان اين نوع ياد گشته تا آيۀ هشتم فوائد و احكامى آورده شده كه از جمله در آيۀ هفتم قولى است كه در آغاز اسلام پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) اختيار داشته و باصطلاح، مخيّر بوده كه به صخره يا به كعبه نماز بگزارد پس از آن اين حكم به آيۀ «فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ* منسوخ گرديده است.

و از جمله احكام كه به آيۀ هشتم ارتباط دارد اينست كه هر گاه كسى امارات‌ شناختن قبله را فاقد و در تشخيص آن متحير و سرگردان باشد به چهار سوى نماز بگزارد نمازش صحيح و درست است.

نوع چهارم تحت اين عنوان كه در بارۀ ديگر مقدمات نماز است، نه آيه آورده شده است:

1- آيۀ 25 از سورۀ اعراف: يٰا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنٰا عَلَيْكُمْ لِبٰاساً يُوٰارِي سَوْآتِكُمْ وَ رِيشاً وَ لِبٰاسُ التَّقْوىٰ ذٰلِكَ خَيْرٌ ذٰلِكَ مِنْ آيٰاتِ اللّٰهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ 2- آيۀ 29 از همان سورۀ اعراف يٰا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لٰا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لٰا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ از اين آيه كه (بقول فاضل مقداد) به اتفاق مفسران، از «اخذ زينت» پوشاندن عورت اراده شده پنج حكم استفاده گرديده كه از آن جمله است وجوب ستر (مربوط به نماز) و عدم اسراف در اكل و شرب.

فاضل مقداد يكى از احكام مستفاد از آن را لزوم اكل و شرب بحد اعتدال و عدم اسراف در آن چه در غير ايام حج و چه در ايام حج دانسته از اين جهت كه نزول آيه در اين باره بوده كه بنى عامر در ايام حج طعام به اندازۀ قوت مى‌خوردند و چربى هيچ نمى‌خوردند و مسلمين هم از ايشان پيروى كردند و گفتند ما باين روش از ايشان شايسته‌تر هستيم پس آيه نازل شد كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لٰا تُسْرِفُوا ..

3- آيه 4 از سورۀ مائده حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ مٰا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّٰهِ بِهِ از اين آيه به استناد اين كه اسناد «تحريم» بذات ميته و دم و جز اينها از امور ياد شده، روا نيست پس بايد از باب «دلالت اقتضا» چيزى از قبيل «وجوه انتفاع» در تقدير گرفته شود و پوشيدن پوست «ميته» در نماز از وجوه انتفاعست پس ممنوع‌ و نامشروع است (در مذاهب ميان پوست مدبوغ و غير آن اختلافست).

فاضل پنج فرع در اين مورد ذكر كرده كه از آن جمله است نجس بودن اين امور.

4 و 5- آيۀ 5 از سورۀ نحل وَ الْأَنْعٰامَ خَلَقَهٰا لَكُمْ فِيهٰا دِفْ‌ءٌ وَ مَنٰافِعُ وَ مِنْهٰا تَأْكُلُونَ و آيۀ 82 از همان سوره وَ اللّٰهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَناً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعٰامِ بُيُوتاً تَسْتَخِفُّونَهٰا يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَ يَوْمَ إِقٰامَتِكُمْ وَ مِنْ أَصْوٰافِهٰا وَ أَوْبٰارِهٰا وَ أَشْعٰارِهٰا أَثٰاثاً وَ مَتٰاعاً إِلىٰ حِينٍ.

از جمله سه امرى كه از آيه استنباط شده طهارت پشم و موى و كرك است هر چند از ميته باشد بشرطى كه چيده و قطع گردد نه اين كه از ريشه كشيده شود.

6- آيۀ 83 از سورۀ نحل وَ اللّٰهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمّٰا خَلَقَ ظِلٰالًا وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبٰالِ أَكْنٰاناً وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرٰابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَ سَرٰابِيلَ تَقِيكُمْ بَأْسَكُمْ كَذٰلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ.

از جمله امور سه گانه كه از آيه استفاده شده جواز نماز است در جامه‌هاى پنبه‌اى و كتانى.

7- آيۀ 108 از سورۀ بقره وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسٰاجِدَ اللّٰهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعىٰ فِي خَرٰابِهٰا أُولٰئِكَ مٰا كٰانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهٰا إِلّٰا خٰائِفِينَ.

از جمله هفت فائده كه براى اين آيه ياد گشته حرمت تخريب مساجد است بهر وضعى كه بحسب عرف تخريب بشمار باشد خواه ويران ساختن ديوار باشد يا بردن فرش يا خاموش داشتن آن يا دائر كردن شغلهايى كه مانع عبادت و منافى با آن است.

8- آيۀ 18 از سورۀ توبه إِنَّمٰا يَعْمُرُ مَسٰاجِدَ اللّٰهِ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقٰامَ الصَّلٰاةَ وَ آتَى الزَّكٰاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلَّا اللّٰهَ فَعَسىٰ أُولٰئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ.

از اين آيه حكم عمارت مسجد (خواه به اصلاح و نظافت و فرش انداختن و روشن ساختن باشد و خواه به مشغول داشتن به عبادت و بر كنار ساختن از اعمال لهو و لعب و داد و فرياد و معركه گيرى) استفاده شده است.

فاضل مقداد سه آيۀ ديگر هم كه به مساجد مربوط است و در زير آورده مى‌شود بعنوان تبعيت از آيۀ هشتم نه بعنوان استقلال در اينجا ياد كرده است.

اول آيۀ 28 از سورۀ اعراف قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ.

دوم- آيۀ 87 از سورۀ يونس وَ أَوْحَيْنٰا إِلىٰ مُوسىٰ وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءٰا لِقَوْمِكُمٰا بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُوا الصَّلٰاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ.

سيم- آيۀ 108 از سورۀ توبه وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرٰاراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصٰاداً لِمَنْ حٰارَبَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنٰا إِلَّا الْحُسْنىٰ وَ اللّٰهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكٰاذِبُونَ لٰا تَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ ..

9- آيۀ 63 از سورۀ مائده وَ إِذٰا نٰادَيْتُمْ إِلَى الصَّلٰاةِ اتَّخَذُوهٰا هُزُواً وَ لَعِباً ..

مراد از نداء در آيۀ شريفه، به اتفاق مفسران، اذانست. پس مشروع بودن «اذان» از آيه استفاده شده و اذان، اعم است از اذان شخص منفرد كه موجب تكميل نماز است و از اذان اعلامى كه بر مناره گفته مى‌شود و از اذان جماعت كه هم مكمل نماز و هم مفيد اعلامست.

نوع پنجم تحت اين عنوان كه در بارۀ «مقارنات نماز» مى‌باشد نه آيه ياد گرديده است:

1- آيۀ 239 از سورۀ بقره .. وَ قُومُوا لِلّٰهِ قٰانِتِينَ از جمله فوائد چهار- گانه كه از اين آيه استفاده شده وجوب «قيام» و وجوب «نيت» است در نماز، چه كلمۀ «للّه» اشاره است بلزوم «نيت».

2- آيۀ 111 از سورۀ بنى اسرائيل وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً.

3- آيۀ 3 از سورۀ مدّثّر وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ.

از اين آيه وجوب گفتن لفظ «اللّٰه اكبر» در نماز استفاده شده است.

4- اواسط آيۀ 20 از سورۀ مزمّل فَاقْرَؤُا مٰا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضىٰ.

و نظير اين قسمت از آيه است قسمت ديگر از همان آيه در همان سوره فَاقْرَؤُا مٰا تَيَسَّرَ مِنْهُ از اين دو آيه وجوب قرائت قدرى (بطور اجمال) از قرآن در نماز استفاده شده است.

5- آيۀ 76 از سورۀ حج يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.

وجوب «ركوع» و وجوب «سجود» از جمله شش فائده است كه از اين آيه استفاده شده است.

6- آيۀ 18 از سورۀ جنّ وَ أَنَّ الْمَسٰاجِدَ لِلّٰهِ فَلٰا تَدْعُوا مَعَ اللّٰهِ أَحَداً.

از اين آيه با نظر بروايت نبوى «أمرت ان اسجد على سبعة آراب ( «اى اعضاء») و روايت از حضرت جواد در مجلس معتصم خليفۀ عباسى (هى الأعضاء السبعة الّتي يسجد عليها) حكم مواضع هفتگانه كه لزوم رسيدن آنها است در حال سجده به زمين استنباط گرديده است.

7- آيۀ آخر (96) از سورۀ واقعه فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ* و نظير آن در آخر سورۀ الحاقه (آيه 52) و هم نظيرش آيۀ اول از سورۀ اعلى سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى كه بحسب روايت نبوى اول در ركوع و دوم در سجود گفته مى‌شود.

8- آخر آيۀ 110 از سورۀ بنى اسرائيل وَ لٰا تَجْهَرْ بِصَلٰاتِكَ وَ لٰا تُخٰافِتْ بِهٰا وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذٰلِكَ سَبِيلًا پنج حكم كه به چگونگى جهر و اخفات ارتباط دارد، از اين آيه بدست آمده است.

9- آيۀ 56 از سورۀ احزاب إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلٰائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً.

از اين آيه وجوب صلاة بر پيغمبر (ص) استفاده شده است.

در اين موضع نه فايده ياد گرديده از آن جمله اين كه شيعه و شافعى و احمد‌

بوجوب صلاة در نماز بر پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم) قائل شده و آن را شرط در نماز قرار داده‌اند بخلاف ابو حنيفه و مالك كه آن را واجب و شرط ندانسته‌اند.

نوع ششم تحت اين عنوان كه در بارۀ مندوبات نماز آورده شده، پنج آيه ياد گرديده است:

1- آخر آيۀ 239 از سورۀ بقره .. وَ قُومُوا لِلّٰهِ قٰانِتِينَ از اين آيه كه پيش از اين هم آورده شد، حكم قنوت (استحباب چنانكه مشهور است- يا وجوب- چنانكه از ابن بابويه و ابن ابى عقيل منقولست-) استنباط گرديده است.

2- آيۀ دوم از سورۀ كوثر فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ اكثر مفسران اين آيه را به نماز عيد، مربوط دانسته «و نحر» را به «هدى» و قربانى تفسير كرده‌اند.

برخى هم نمازهاى يوميه را از آن مراد دانسته و گفته‌اند مراد از «وَ انْحَرْ» اينست كه نحر يعنى بالاى سينه رو بقبله باشد و استقبال به نحر بعمل آيد. و از حضرت صادق (ع) روايت شده كه مراد مواجهۀ دو دست است بسوى قبله در حال افتتاح نماز.

بهر حال به ضميمۀ رواياتى چند، فوائدى فقهى از آن استفاده شده است.

3- آيۀ نخست از سورۀ مؤمنون قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلٰاتِهِمْ خٰاشِعُونَ.

از اين آيه، كه سابق هم آورده شده، حكم «خشوع»، كه به قولى عبارتست از اين كه نمازگزار نظر خود را، در هر حالى از نماز، به موضعى معين و مقرر، مصروف و متوجه دارد: در حال قيام به موضع سجود و در حال ركوع به ميان دو پا و در حال سجود بطرف سر بينى و در حال تشهد به دامن و در حال قنوت بدو كف دست، استفاده گرديده است.

4- آيۀ 100 از سورۀ نحل فَإِذٰا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّيْطٰانِ الرَّجِيمِ.

از جمله فوائد پنجگانه كه در اينجا ياد شده حكم (استحباب يا وجوب باختلاف اقوال) استعاذه است در نخستين ركعت از نماز.

محقق اردبيلى پس از شرح آيه و نقل روايتى نبوى بر كيفيت استعاذه (اعوذ باللّٰه من الشيطان الرجيم) چنين افاده كرده است «پس ظاهر اين آيۀ شريفه به انضمام دلالت امر بر وجوب مى‌رساند كه استعاذه در ابتداء قرائت قرآن مطلقا واجب است به طورى كه اگر در اثناء، قرائت را قطع كند و بخواهد دوباره بخواند بايد استعاذه كند و آن‌گاه به قرائت پردازد، هر چند بخواهد يك كلمه بخواند، حاصل آن كه جز در مورد استدامه هميشه بايد نخست استعاذه كند و از آن پس قرائت و لازم اين معنى، وجوب استعاذه است در هر ركعتى كه قرائت دارد ليكن ظاهر آنست كه هيچ كس از علما بدين ظاهر نگفته‌اند احتمال آن هم مى‌رود كه اين وجوب از خصائص پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) باشد بلى از ابو على حسن بن شيخ طوسى رحمهما اللّٰه نقل شده كه به استناد اين آيه استعاذه را در اول ركعت پيش از شروع بحمد واجب دانسته است ..»‌

5- آيات متوالى از اول سورۀ مزّمّل يٰا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّيْلَ إِلّٰا قَلِيلًا نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا. إِنّٰا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا إِنَّ نٰاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلًا.

إِنَّ لَكَ فِي النَّهٰارِ سَبْحاً طَوِيلًا وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا.

از فوائد و احكام ششگانه كه در ذيل اين آيه گفته شده اينست كه پيش از اين كه نمازهاى پنجگانۀ يوميه واجب گردد نماز شب در مكه بر پيغمبر (ص) و يارانش واجب بوده و بقول ابن عباس و غير او يك سال تمام پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) و اصحاب، چنانكه در ماه رمضان بيدار مى‌شوند، براى اقامۀ نماز شب بيدار مى‌شده‌اند. بحسب اين‌

قول ميان نزول اول اين سوره كه بموجب آن نماز شب واجب گشته و ميان نزول آخر آن كه به تخفيف مقرر گرديده يك سال تمام فاصله به همرسيده ليكن سعيد بن جبير گفته است ميان نزول اول سوره و ميان نزول آخر آن ده ماه فاصله بوده است.

نوع هفتم تحت اين عنوان، كه در بارۀ احكامى است متعدد متعلق به نماز. هفت آيه ياد گرديده است.

1- آيۀ 88 از سورۀ نساء وَ إِذٰا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهٰا أَوْ رُدُّوهٰا إِنَّ اللّٰهَ كٰانَ عَلىٰ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَسِيباً.

يكى از مسائل نه گانه كه در ذيل آيه آورده شده وجوب رد سلام است در نماز.

2- آيۀ 163 از سورۀ انعام قُلْ إِنَّ صَلٰاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيٰايَ وَ مَمٰاتِي لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِينَ لٰا شَرِيكَ لَهُ، وَ بِذٰلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ.

از جمله شش امرى كه باين آيه بر آنها استدلال شده وجوب اخلاص است در عبادت كه نه تنها در آن شرك ظاهر وجود نيابد بلكه از شرك خفى (ريا) نيز، بلكه از قصد تحصيل ثواب هم پاك و بر كنار باشد.

3- آيۀ 60 از سورۀ مائده إِنَّمٰا وَلِيُّكُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ، وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلٰاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكٰاةَ وَ هُمْ رٰاكِعُونَ.

از جمله چهار امرى كه به دلالت اين آيه استفاده شده اينست كه «فعل قليل» در نماز موجب بطلان آن نمى‌گردد.

4- آيۀ 14 و 15 و 16 از سورۀ طه إِنَّنِي أَنَا اللّٰهُ لٰا إِلٰهَ إِلّٰا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ-

الصَّلٰاةَ لِذِكْرِي. إِنَّ السّٰاعَةَ آتِيَةٌ أَكٰادُ أُخْفِيهٰا. لِتُجْزىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمٰا تَسْعىٰ.

از اين آيه بر «وجوب صلاة فائته» استدلال شده است نبوى من نام عن صلاة او نسيها فليصلّها إذا ذكرها مفاد اين آيه است و هم بر وجوب سرعت مبادرت به عبادت و نماز و هم بر عدم جواز نائب گرفتن در عبادات واجبۀ بدنى در حال حيات و با قدرت و تمكن.

5- آيۀ 63 از سورۀ فرقان وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهٰارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرٰادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرٰادَ شُكُوراً.

بدين آيه بر جواز قضاء فائتۀ شب در روز و بر عكس استدلال شده است.

مسائلى ديگر نيز از آن قابل استفاده و مورد آنست.

6- آيۀ 5 از سورۀ توبه فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ .. تا .. فَإِنْ تٰابُوا وَ أَقٰامُوا الصَّلٰاةَ وَ آتَوُا الزَّكٰاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ.

از اين آيه وجوب قتل كسى كه نماز را ترك كند و هم كسى كه بجواز ترك آن معتقد باشد استفاده شده است.

7- آيۀ 19 از سورۀ بقره يٰا أَيُّهَا النّٰاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.

از اين آيه مكلف بودن كافران بر فروع احكام استفاده شده است.

نوع هشتم تحت اين عنوان كه در بارۀ نمازهاى «غير يوميه» و حكامى است كه بر آنها و بر «يوميه» نيز وارد مى‌باشد يازده‌

آيه آورده شده است.

1- آيۀ 9 از سورۀ جمعه يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا نُودِيَ لِلصَّلٰاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلىٰ ذِكْرِ اللّٰهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.

بدين آيه بر وجوب نماز جمعه در وقتى كه شرائط معتبره‌اش محقق باشد استدلال شده و از جمله نه مسأله كه از آيه استفاده گرديده عددى است كه نماز جمعه بدان انعقاد مى‌يابد چه به عقيدۀ شافعى و احمد چهل كس حد اقل آنست و به گفتۀ ابو حنيفه به چهار تن كه يكى امام باشد انعقاد مى‌يابد و از مالك، با اين كه عدد نزد او هم معتبر است، حد و عدى نقل نشده است. در مذهب شيعه دو قولست: يكى قول به هفت و ديگر كه اكثر بر آنند قول به كفايت پنج و همين قول از آيه هم استفاده شده بدين تقريب: كلمۀ «فَاسْعَوْا» جمع است و اقل افراد جمع سه و چون معنى «سعى» بسوى كسى بايد باشد و او امام است و هم نداء كنندۀ به اذان غير از امام و غير از ساعيان است پس مجموع عده بنا به مستفاد از آيه (قطع نظر از روايات كثيره هم كه بر آن دلالت دارد) پنج كس مى‌شود.

2- آيۀ 10 از سورۀ جمعه فَإِذٰا قُضِيَتِ الصَّلٰاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّٰهِ وَ اذْكُرُوا اللّٰهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.

يكى از پنج فايدۀ مستفاد از اين آيه عدم وجوب نماز جمعه است بر پيران فرتوت و بيماران و لنگان و كوران.

3- آيۀ 11 از سورۀ جمعه وَ إِذٰا رَأَوْا تِجٰارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْهٰا

وَ تَرَكُوكَ قٰائِماً قُلْ مٰا عِنْدَ اللّٰهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجٰارَةِ وَ اللّٰهُ خَيْرُ- الرّٰازِقِينَ. نقل شده است كه در يكى از روزهاى جمعه هنگامى كه پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) به خطبه مشغول بود دحية بن خليفة بن فروۀ كلبى كه بازرگانى شام مى‌داشت از شام به مدينه درآمد و عادت چنان بود كه آن چه مورد نياز مردم بود از شام با خود مى‌آورد از اين رو كسى در مدينه نبود كه وقت ورود وى خود را نرساند. چون وارد مى‌شد در مكانى به نام «احجار زيت» (در بازار مدينه) فرود مى‌آمد و براى اطلاع مردم طبل مى‌نواخت و مردم بسوى او مى‌شتافتند. در آن جمعه هنگامى كه پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) بر منبر ايستاده و به خطبه مشغول بود دحيه كه هنوز اسلام نياورده بود وارد گرديد و در محل معهود بار افكند. مردم جز دوازده كس (يا يازده يا، بنقل از ابن عباس، هشت تن) بيشتر با پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) به جاى نماندند و همه بسوى او شتافتند پس آيۀ فوق نزول يافت.

از جمله چيزهائى كه از آيه استفاده شده اشتراط قيام است در حال خطبه.

بروايتى نخستين كسى كه خطبه را نشسته خوانده معاويه بوده است كه بعنوان درد زانو از مردم اجازه خواسته و خطبه را نشسته اداء كرده است.

4- آيه 2 از سورۀ نحر فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ.

از اين آيه كه پيش از اين هم شايد به تكرار ياد گرديده برخى بر وجوب نماز عيد قربان استدلال كرده‌اند.

5- آيۀ 85 از سورۀ توبه وَ لٰا تُصَلِّ عَلىٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ مٰاتَ أَبَداً وَ لٰا تَقُمْ عَلىٰ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ مٰاتُوا وَ هُمْ فٰاسِقُونَ.

در سبب نزول آيه چنين گفته شده كه پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) براى تأليف قلوب منافقان‌

و ترغيب آنان به اسلام بر مردگان ايشان نماز مى‌گزارده و بر قبورشان مى‌ايستاده و دعا مى‌كرده است. تا اين كه عبد اللّٰه بن ابىّ بن سلول بيمار شد و از پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) درخواست عيادت كرد. پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) پذيرفت و به نزد او رفت چون بر او درآمد گفت: ترا دوست دارى يهود به هلاكت انداخت عبد اللّٰه گفت: يا رسول اللّٰه من از تو درخواست عيادت كردم تا براى من آمرزش بخواهى نه اين كه مرا سرزنش كنى. پس از پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) بخواست كه او را در جامه‌اى كه پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) پوشيده باشد كفن كنند. چون درگذشت پسرش خبّاب، كه پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) نام او را عبد اللّٰه نهاد، پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) را براى جنازه دعوت كرد پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) چون خواست بر جنازه نماز گزارد آيۀ بالا نزول يافت پس پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) بر كنار شد و بر او نماز نخواند.

بروايتى پيغمبر (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم) پيراهن خود را براى او فرستاد و به اشخاصى كه اين كار بر ايشان گران مى‌نمود گفت:

«إنّ قميصي لا يغني عنه من اللّٰه شيئا و إنّي اؤمّل من اللّٰه أن يدخل بهذا السّبب في الإسلام خلق كثير».

و چنين اتفاق افتاد كه در آن روز از طايفۀ خزرج هزار كس به اسلام در آمد.

از جمله پنج فائده كه مستفاد از اين آيه دانسته شده وجوب نماز است بر مردۀ مسلمان و از جمله جواز زيارت قبور مردگان از اهل ايمان و ايستادن بر گورهاى ايشان و دعا و ترحم بر آن مردگان است.

روايت صحيحه از حضرت رضا (ع) بدين عبارت «من أتى قبر أخيه- المؤمن و قرء عنده إنّا أنزلناه في ليلة القدر سبع مرّات و دعا له امن من الفزع الأكبر» مشروع بودن زيارت قبور بلكه استحباب آن را هم، افاده مى‌كند.

فاضل مقداد اين مضمون را افاده كرده است «زيارت قبور در آغاز اسلام به حرمت محكوم بود پس از آن اين حكم از ميان رفته و منسوخ شده است.

6- آيۀ 102 از سورۀ نسا وَ إِذٰا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنٰاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلٰاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكٰافِرِينَ كٰانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِيناً.

از اين آيه جواز قصر، استفاده شده و اصل قصر مورد اجماعست اگر چه در رخصت يا عزيمت بودن آن اختلاف شده: شافعى آن را «رخصت» مى‌داند و به عقيدۀ مالك و ابو حنيفه و احمد و هم بمذهب شيعه «عزيمت» است.

از جمله شش فائده كه در ذيل آيۀ شريفه گفته شده اينست كه قصر در سفر به خوف، مشروط نيست بلكه «خوف» سببى است مستقل و «سفر» سببى ديگر و آن هم مستقل و در سفر بحسب كمّ يعنى عدد ركعات در نماز، نقص و قصر ثابت است ليكن خوف اگر شديد باشد علاوه بر نقص در «كمّ» در «كيف» و «وضع» (يعنى ايستادگى و نشستگى و اشاره و تسبيحى به جاى يك ركعت بحساب آمدن) نيز نقص پيدا مى‌شود.

7- آيۀ 103 از سورۀ نساء وَ إِذٰا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلٰاةَ فَلْتَقُمْ طٰائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذٰا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرٰائِكُمْ وَ لْتَأْتِ طٰائِفَةٌ أُخْرىٰ لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ

وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وٰاحِدَةً وَ لٰا جُنٰاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كٰانَ بِكُمْ أَذىً مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضىٰ أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللّٰهَ أَعَدَّ لِلْكٰافِرِينَ عَذٰاباً مُهِيناً.

در ذيل اين آيه كه حكم نماز خوف و چگونگى آن مستفاد از آن است هفت فائده آورده شده كه از جمله است دلالتش بر ارجح بودن نماز به جماعت.

8- آيۀ 104 از سورۀ نساء فَإِذٰا قَضَيْتُمُ الصَّلٰاةَ فَاذْكُرُوا اللّٰهَ قِيٰاماً وَ قُعُوداً وَ عَلىٰ جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلٰاةَ إِنَّ الصَّلٰاةَ كٰانَتْ عَلَى- الْمُؤْمِنِينَ كِتٰاباً مَوْقُوتاً.

از عبارت فَاذْكُرُوا اللّٰهَ به احتمالى استحباب ذكر در همۀ احوال اراده شده و به احتمالى ديگر استحباب تعقيب نماز به ادعيۀ ماثوره از آن مراد است و به سيّمين احتمال منظور از آن، استحباب تعقيب نماز قصر است به گفتن سى بار سبحان اللّٰه و الحمد للّه و لا اله الّا اللّٰه و اللّٰه اكبر.

9- آيۀ 40 از سورۀ بقره وَ أَقِيمُوا الصَّلٰاةَ وَ آتُوا الزَّكٰاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرّٰاكِعِينَ.

از قسمت اخير اين آيه حكم راجح بودن جماعت (بطور وجوب باشد، چنانكه در جمعه است، يا بطور استحباب، چنانكه در ديگر نمازهاى واجب است) استفاده شده است.

10 آيۀ 203 از سورۀ اعراف وَ إِذٰا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ.

از جمله امور مستفاد از اين آيه، سقوط «قرائت» است از مأموم.

11- آيۀ 15 از سورۀ سجده إِنَّمٰا يُؤْمِنُ بِآيٰاتِنَا الَّذِينَ إِذٰا ذُكِّرُوا بِهٰا خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لٰا يَسْتَكْبِرُونَ.

بدين آيه و سه آيۀ ديگر: يكى آيۀ 37 از سورۀ «حم فصّلت» .. لٰا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لٰا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلّٰهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِيّٰاهُ تَعْبُدُونَ.

دوم- آيۀ 19 از سورۀ «اقرأ» .. وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ. سيم- آيۀ 62 از سورۀ و النّجم فَاسْجُدُوا لِلّٰهِ وَ اعْبُدُوا. بر وجوب سجده، در هنگام خواندن يكى از آنها يا شنيدن آن، استدلال شده و بدين جهت سوره‌هاى چهار گانه كه بر اين چهار آيه اشتمال دارد به نام «سوره‌هاى عزائم» خوانده شده است.

مجموع آياتى كه در كتاب صلاة ياد شده 64 آيه است.



منبع

محمود بن عبد السلام تربتى شهابى‌، ادوار فقه‌، سازمان چاپ و انتشارات‌، تهران، 1417 ه‍ ق‌، ص 19 تا 39