ابویاسر نضری

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«ابویاسر نَضَرى» برادر حیىّ‌ بن‌ اخطب (رئیس قبیله بنى‌نضیر)، از بزرگان یهود[۱] و از دشمنان سرسخت پیامبر صلى الله علیه وآله بود.[۲] برخی مفسران، نام ابویاسر را در شأن نزول آیاتى که از احبار یهود سخن دارد، ذکر کرده‌اند.

زندگی‌نامه

از جزئیات زندگى ابویاسر بن‌ اخطب اطلاعى در دست نیست. نخستین سخنى که از وى در اختیار است، به زمان هجرت پیامبر به مدینه باز‌مى‌گردد. صفیه، دختر حیىّ بن‌ اخطب - که پس از اسارت در غزوه خیبر به ازدواج پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درآمد - مى‌گوید: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت کرد و در قبا (دیار بنى‌ عمرو بن‌ عوف) فرود آمد، پدر و عمویم (ابویاسر) صبح‌گاه به دیدن او رفته تا غروب در آن‌جا ماندند و وقتى بازگشتند، سخت اندوهگین بودند. شنیدم که عمویم درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله به پدرم مى‌گفت: آیا او را مى‌شناسى؟ او همان پیامبر موعود است؟ گفت: به خدا آرى. عمویم گفت: احساس درونى‌ات درباره او چیست؟ گفت: به خدا سوگند دشمنى با او تا زنده‌ام.[۳]

از این گفتگو، هم موقعیت ابویاسر در جامعه بنى‌نضیر و هم تکاپوى او در پى کشف جایگاه پیامبر صلى الله علیه و آله روشن مى‌شود. به هر روى، ابویاسر از کسانى است که وقتى گرایش مردم مدینه به رسول خدا صلی الله علیه و آله را دید، برخلاف پیمانْ نامه رسمى و عمومى که طبق آن به حمایت از پیامبر و دورى از دشمنانش متعهد شده بود، با پرسش‌هاى واهى و غلط انداز به‌ کارشکنى پرداخت[۴] و بدین‌گونه، دشمنى و ستیز خویش را با حضرت نشان داد.

ابویاسر نیز چون برادرش، از این‌که خداوند پیامبر را از میان عرب برگزیده و نه یهود، به شدت حسادت مى‌کرد و براى بازگرداندن مردم از اسلام، تمام توان خویش را به‌کار مى‌بست.[۵] علت دشمنى وى و هم فکرانش آن بود که با پذیرش عمومى اسلام، منافعشان به خطر مى‌افتاد.[۶] فرجام ابویاسر نیز در تاریخ روشن نیست.

ابویاسر در شأن نزول آیات

مفسران، ابویاسر را در شأن نزول آیاتى که از احبار یهود و بزرگان آن سخن گفته است، داخل دانسته‌اند:

  • در ذیل آیه ۱۰۹ سوره بقره از ابن‌عباس نقل است[۷] که حیىّ‌ بن اخطب و ابویاسر از حسودترین یهود درباره عرب‌ها بودند و چون خداوند، پیامبرش را از آنان برگزید، در بازگرداندن مردم از اسلام مى‌کوشیدند که خداوند درباره آنان فرمود: «وَدَّ کثیرٌ مِن اَهلِ الکتابِ لَو یرُدُّونَکم مِن بَعدِ ایمانِکم کفّارًا حَسَدًا مِن عِندِ اَنفُسِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیّنَ لَهُمُ الحَقُّ فَاعفوا واصفَحوا حَتّى یأتِىَ اللّهُ بِاَمرِهِ اِنَّ اللّهَ عَلى کلِّ شَىء قَدیر»؛ بسیارى از اهل‌کتاب پس از آن‌که حقیقت بر آن‌ها آشکار شده، از روى حسد دوست دارند شما را پس از ایمان آوردنتان به کفر بازگردانند. عفو و گذشت کنید تا خدا فرمانش را بیاورد؛ که او بر هر کارى تواناست.
  • واحدى از ابن‌عباس آورده[۸] که آیه‌ ۱۳۵ سوره بقره نیز درباره سران یهود مدینه، از‌ جمله ابویاسر و نیز نصاراى نجران است که در باب برترى کیش خود با مسلمانان به مخاصمه برخاستند و یهودیان مى‌گفتند: پیامبر ما برترین پیامبران و تورات ما برترین کتاب‌ها و دین ما برترین ادیان است و بدین‌ گونه به حضرت عیسى علیه السلام و انجیل و محمد صلى الله علیه و آله و قرآن کفر مى ورزیدند و مسیحیان نیز چنین ادعایى داشتند. خداوند در پاسخ به آنان چنین نازل‌ کرد: «و‌قَالوا کونوا هُودًا اَو نَصارى تَهتَدوا قُل بَل مِلَّةَ اِبراهیمَ حَنیفـًا و ما کانَ مِنَ‌المُشرِکین»؛ گفتند: یهودى یا نصرانى شوید تا هدایت یابید. بگو: ما کیش یکتاپرستى ابراهیم را برگزیدیم و او مشرک نبود.
  • نزول آیه «اِنَّ الَّذینَ یکتُمونَ ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ الکتابِ ویشتَرونَ بِهِ ثَمَنـًا قَلیلاً اُولائِک ما‌یأکلونَ فى بُطونِهِم اِلاَّ النّارَ ولایکلِّمُهُمُ اللّهُ یومَ القِیامَةِ ولا یزَکّیهِم ولَهُم عَذابٌ اَلِیم»؛ (سوره بقره، ۱۷۴) را درباره تنى چند از سران یهود از‌ جمله ابویاسر بن‌ اخطب دانسته‌اند،[۹] که‌ از پیروان خود هدایایى مى‌گرفتند و به آنان نوید مى‌دادند که پیامبرى از میان خود آنان ظهور خواهد کرد و وقتى پیامبرى از غیر آنان برانگیخته شد، از ترس نابودى منافع خود، رسالت پیامبر را با واژگون‌نمایى صفات آمده در کتاب، کتمان مى‌کردند تا مردم را از پیروى او باز‌دارند و خداوند این‌گونه به آنان پاسخ گفت.
  • نقل است که ابویاسر و برادرش حیىّ بن‌ اخطب و گروهى دیگر، درباره مدت عمر پیامبر و امتش[۱۰] با او به مناظره برخاسته، پاسخ آن را از طریق تأویل حروف مقطعه به حساب ابجد مى‌جستند که این آیه نازل شد:[۱۱] «هُوَ الَّذِى اَنزَلَ عَلَیک الکتابَ مِنهُ ءایاتٌ مُحکماتٌ هُنَّ اُمُّ الکتابِ واُخَرُ مُتَشبِهاتٌ فَاَمَّا الَّذینَ فى قُلوبِهِم زَیغٌ فَیتَّبِعونَ ما تَشابَهَ مِنهُ ابتِغاءَ الفِتنَةِ وابتِغاءَ تَأویلِهِ»؛ اوست (خدایى) که کتاب را بر تو فرو فرستاد. برخى از آن، آیه‌هاى محکم است که آن‌ها اصل کتاب است و برخى دیگر متشابه است؛ امّا آن‌ها که در دلشان کژى (=انحراف از راه راست) است، آن‌چه را متشابه است براى فتنه‌جویى و‌ ... پى مى‌گیرند. (سوره آل‌ عمران، ۷) همچنین ابن اسحاق، از ابن‌عباس نقل کرده که ابویاسر از کنار پیامبر مى‌گذشت که آیه‌ آغازین سوره بقره: «الم * ذلِک الکتابُ لا‌رَیبَ فیهِ‌...» را شنید. نزد برادرش و دیگر یهودیان رفت و آن‌چه را شنیده بود با آنان در میان گذاشت. آنان جهت آزمودن حضرت و کسب اطلاع بیش‌تر، پیش پیامبر آمده با پرس و جوهایى در باب حروف مقطعه در پى کشف مدت عمر و دوام حکومت و نبوت آن حضرت برآمدند و در نهایت، اظهار تردید و سردرگمى کردند که این آیه درباره آنان نازل شد.[۱۲]
  • ابوالفتوح رازى در ذیل آیه ۷۸ سوره آل‌ عمران «و‌اِنَّ مِنهُم لَفَریقـًا یلوونَ اَلسِنَتَهُم بِالکتابِ لَتَحسَبوهُ مِنَ‌الکتابِ و ما هُو مِنَ الکتابِ‌...»؛ (و از میان ایشان گروهى هستند که به شیوه کتاب‌ خدا سخن مى‌گویند تا پندارید که آن‌چه مى‌گویند، از کتاب خداست؛ در‌ حالى‌ که از کتاب‌ خدا نیست‌...) آنان را گروهى از یهودیان، از‌ جمله ابویاسر مى‌داند که زبان درمى‌پیچند بر سبیل تحریف و تغییر، یعنى از خود چیزى مى خوانند در تغییر صفت محمد صلى الله علیه و آله و در آیت رجم و مانند آن به آوازى که به او تورات خوانند و مى‌نمایند که تورات است و مراد از «کتاب» تورات است.[۱۳]
  • از مُقاتل نقل است[۱۴] که رؤساى یهود، چون ابویاسر و دیگران عبدالله‌ بن‌ سلام و یاران او از اهل‌ کتاب را که به اسلام گرویدند، سرزنش مى‌کردند و آزار مى‌دادند که خداوند درباره آنان آیه‌ ۱۱۱ سوره آل‌ عمران را فرو فرستاد: «لَن‌ یضُرّوکم اِلاّ اَذىً»؛ جز آزارى اندک، هرگز به شما زیانى نخواهند رسانید.
  • آورده‌اند[۱۵] که عده‌اى از سران یهود، از‌ جمله ابویاسر نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمده، پرسیدند: به کدام‌ یک از رسولان پیشین باور دارى؟ حضرت با تمسک به آیه ۱۳۶ سوره بقره فرمود: ما به خدا و آیاتى که بر ما نازل شده و نیز آن‌چه بر حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، حضرت اسحاق، حضرت یعقوب و اسباط نازل شده و نیز آن‌چه بر حضرت موسى و حضرت عیسى فرستاده شده و‌... ایمان داریم. چون نام عیسى علیه السلام به‌ میان آمد، آنان وى را انکار کرده گفتند: ما به او و به کسى که به وى مؤمن است، ایمان نمى‌آوریم، که خداوند آیه‌ ۵۹ سوره مائده را درباره آنان نازل کرد: «قُل یااَهلَ الکتابِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ وما‌اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ واَنَّ اَکثَرَکم فاسِقون»؛ بگو: اى اهل‌ کتاب! آیا جز این بر ما خرده و عیب مى‌گیرید که به خدا و آن‌چه بر ما فرود آمده و آن‌چه پیش از این نازل شده، ایمان آورده‌ایم و حال آن که بیشترین شما بدکار هستید؟

پانویس

  1. ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص‌۵۶۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۳۷.
  2. السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۴۸.
  3. السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۱۹.
  4. البدء والتاریخ، ج‌۴، ص‌۱۷۹.
  5. السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۴۸.
  6. فخررازی، التفسیر الکبیر، ج‌۵، ص‌۲۸.
  7. طبری، جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۶۸۲؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۳۵۳.
  8. اسباب النزول، ص‌۴۱.
  9. اللباب، ج‌۳، ص‌۱۸۳.
  10. مبهمات القرآن، ج‌۱، ص‌۲۷۲‌ـ‌۲۷۳.
  11. جامع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۲.
  12. السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۴۵‌ـ‌۵۴۷.
  13. روض الجنان، ج‌۴، ص‌۴۰۰.
  14. همان، ج‌۵، ص‌۱۶.
  15. جامع‌البیان، مج۴، ج۵، ص۳۹۴؛ کشف‌الاسرار، ج‌۳، ص‌۱۶۴.

منابع