مابعدالطبیعه
مابعدالطبیعه بخشی از علم فلسفه است که به آن متافیزیک، فلسفه اولی، فلسفه علیا، علم اعلی، علم کلی و الهیات نیز گفته می شود.
محتویات
جایگاه مابعدالطبیعه درتقسیمات علم فلسفه
حکمای اسلامی به تبعیت از ارسطو حکمت یا فلسفه[۱] را به دو بخش نظری و عملی تقسیم می کنند: فلسفه نظری شامل طبیعیات، ریاضیات و الهیات می باشد که طبیعیات خود شامل کیهان شناسی، معدن شناسی، گیاه شناسی و حیوان شناسی می شود و ریاضیات به حساب و هندسه و هیئت و موسیقی انشعاب یافته و الهیات به دو بخش مابعدالطبیعه یا مباحث کلی وجود و خداشناسی منقسم می گردد و فلسفه عملی به سه دسته اخلاق (مربوط به شخص)، تدبیر منزل (مربوط به خانواده) و سیاست مدن (مربوط به جامعه) منشعب می شود.[۲]
تعریف مابعدالطبیعه
مابعدالطبیعه عبارت است از علم به احوال موجود از آن جهت که موجود است نه از آن جهت که تعین خاص دارد، مثلا جسم است یا کم است یا کیف است، یا انسان است یا... .[۳]
علت نامگذاری مابعدالطبیعه
ارسطو اول کسی است که این علم را به عنوان یک علم مستقل کشف کرد و به آن در میان علوم دیگر جای مخصوص داد ولی ارسطو هیچ نامی روی این علم نگذاشته بود. آثار ارسطو را بعد از او در یک دائره المعارف جمع کردند. این بخش از نظر ترتیب، بعد از بخش طبیعیات قرار گرفت و چون نام مخصوص نداشت به"متافیزیک" یعنی بعد از فیزیک معروف شد. کلمه متافیزیک به وسیله مترجمین عربی به "مابعدالطبیعه" ترجمه شد.[۴]
تفاوت مابعدالطبیعه و ماوراءالطبییعه
بسیاری کلمه مابعدالطبیعه را با ماوراءالطبیعه مساوی پنداشتند و گمان کردند که موضوع این علم اموری است که خارج از طبیعتند.[۵] در حالیکه مابعدالطبیعه یک دانش به حساب می آید ولی ماوراءالطبیعه مرتبه ای از عالم هستی است که ورای طبیعت و جهان مادی در نظر گرفته می شود.
مسائل مابعدالطبیعه
گفتیم که موضوع مابعدالطبیعه "هستی" است. بعضی مسائلی که در اطراف هستی دور می زند عبارتند از:
- الف- مسائلی که مربوط است به هستی و دو نقطه مقابل هستی یعنی: ماهیت و نیستی.
- ب- دسته دیگر مسائل مربوط به اقسام هستی است از قبیل: عینی و ذهنی، واجب و ممکن، حادث و قدیم، ثابت و متغیر، واحد و کثیر، قوه و فعل، جوهر و عرض،
- ج – دسته دیگر مسائلی است که مربوط است به قوانین کلی حاکم بر هستی از قبیل: علیت، سنخیت علت و معلول، ضرورت حاکم بر نظام علت و معلول، تقدم و تأخر و معیت در مراتب هستی.
- د – برخی دیگر مسائل مربوط به اثبات طبقات هستی یا عوالم هستی است. حکمای اسلامی به چهار عالم کلی یا چهار نشأه معتقدند:
عالم طبیعت یا ناسوت، عالم مثال یا ملکوت، عالم عقول یا جبروت، عالم الوهیت یا لاهوت.
- ه – برخی دیگر مسائل مربوط به روابط عالم طبیعت با عوالم مافوق خود است؛ به عبارت بهتر مربوط به سیر نزولی هستی از لاهوت تا طبیعت و سیر صعودی طبیعت به عوالم بالاتر، مخصوصا در مورد انسان که به نام "معاد" خوانده می شود.[۶]
پانویس
منابع
- محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه.
- مرتضی مطهری، آشنائی با علوم اسلامی _منطق و فلسفه، جلد1، قم، انتشارات صدرا