حضرت شهربانو سلام الله علیها
منبع | توضیح برای مشارکت کنندگان |
---|---|
مقاله نشریه | محتوای فعلی این صفحه مقاله ای از یک نشریه است. چنین گمان شده که این منبع میتواند محتوای مورد نیاز این صفحه را تامین کند و با وجود آن نیازی به نوشتن نیست. در صورتی که فکر می کنید چنین نیست و شما قصد جایگزینی یا تغییر این نوشته را دارید اینجا را کلیک کنید. |
مادر امام سجاد (ع)
طلیعه
از آنجا که بخشی از زندگی و تربیت معصومان علیهم السلام به مسئله «مادر و نیاکان مادری » آنان، اختصاص دارد; زیبنده است که در نگارش زندگینامه هر معصومی، به این موضوع نیز پرداخته شود .
درباره مادر بزرگوار امام سجاد علیه السلام ضرورت پژوهش، بیشتر خواهد بود; چرا که گوناگونی اقوال و ابهامات تاریخی، بیانگر «تحریف در گزارش وقایع » می باشد . از این رو برخی از مورخان، محدثان و نویسندگان به «نقد علمی » اخبار و احادیث پرداخته و به نتیجه مطلوبی رسیده اند . نام مادر امام علیه السلام
با بررسی منابع تاریخی و روایی، این اسامی را می توان به دست آورد:
ام سلمه، بره، جهان بانویه، جهان شاه، حرار، خوله، سلافه، سلامه، شاه زنان، شهربان، شهربانو، شهربانویه، شهرناز، شه زنان، غزاله، فاطمه و مریم .
در منابع اهل سنت، بر نام های سلافه، سلامه و غزاله تاکید شده; در حالی که در کتابهای شیعی، نام «شهربانو» بیشتر آمده است . این نام را می توان در قدیمی ترین منابع امامیه یافت ; از جمله: بصائرالدرجات و اصول کافی . [۱] نیاکان شهربانو
درباره خاندان این بانوی ایرانی، چند نظریه وجود دارد:
الف) ساسانی بودن; ب) کابلی بودن; ج) سیستانی بودن; د) سندی بودن .
دانشورانی چون: یعقوبی (متوفای 281 ق). ، محمد بن حسن صفار قمی (متوفای 290 ق). ، کلینی (متوفای 329ق). ، شیخ صدوق (متوفای 381ق). و شیخ مفید (متوفای 413ق). - با وجود اختلاف در نام وی - او را دختر یزدگرد سوم (آخرین پادشاه ساسانی) دانسته اند .
عده ای نیز «نام پدر شهربانو» را این گونه معرفی کرده اند:
1 . سبحان; 2 . سنجان; 3 . نوشجان; 4 . شیرویه . [۲]
وجه مشترک و مورد قبول این اقوال را می توان در یک عبارت گنجانید; یعنی «شهربانو، دختر یکی از بزرگان و سرشناسان ایران زمین می باشد .»
قابل توجه است که عالمان و پژوهشگران برجسته ای چون «شهید مطهری » بر شاهزاده بودن وی، اشکالاتی وارد ساخته اند; به طوری که آن استاد شهید فرموده است: «... اگر از زوایه تاریخ بنگریم، اصل داستان شهربانو و ازدواج او با امام حسین علیه السلام و ولادت امام سجاد علیه السلام از شاهزاده ای ایرانی، مشکوک است ...» [۳] اسارت و آزادگی
در خصوص زمان و چگونگی ورود شهربانو به کشور اسلامی نیز روایات مختلفی وجود دارد که عبارتند از:
الف) به اسارت افتادن وی در دوره خلافت عمر بن خطاب .
ب) فرستادن وی و خواهرش به نزد عثمان از سوی والی خراسان .
ج) فرستادن دختران یزدگرد به حضور امام علی علیه السلام توسط کارگزار حضرت .
با توجه به این تعارض، به نقد و بررسی هر یک از گزارش های تاریخی می پردازیم .
شاهزادگان و خلیفه دوم
موقعی که اسرای ایران در مدینه بر عمر بن خطاب وارد شدند، شاه زنان که دید مسجد پر از جمعیت است و خلیفه مسلمین تند به او نگاه می کند، صورت خود را پوشانید و به سبب شدت ناراحتی، فریاد زد: «سیاه باد روزگار هرمز که فرزندانش اسیر شدند!» × خلیفه که به زبان فارسی آشنایی نداشت، گمان کرد که شاه زنان وی را دشنام می دهد، خشمگین شد . در این هنگام، امام علی علیه السلام با ترجمه سخن او به عربی، خشم عمر را فرو نشانید . خلیفه تصمیم گرفت دختران شاه ساسانی را همچون دیگر اسیران جنگی، به مزایده بگذارد; اما امام علی علیه السلام به او چنین گوشزد کرد که: بر اساس فرمایش و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله باید به «بزرگ زادگان » اکرام و احترام نمود . [۴]
در ادامه این ماجرا و چگونگی آزادی آنان، چند قول وجود دارد:
الف) عمر تصمیم گرفت آنان را بفروشد، امام علی علیه السلام فرمود: طریقه فروش آنها چنین است که قیمت هر یک را باید مشخص ساخت تا هر مسلمانی هر کدام را که خواست، خریداری کند .
پس از تعیین بهای دختران، امام آنان را خریداری کرد .
ب) امام فرمود: بر طبق سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را نمی توان فروخت بلکه مختارند یکی از مسلمانان را به عنوان همسر خود برگزینند و از سهمیه غنیمت و بیت المال آن مسلمان به شمار آیند . [۵]
ج) امام در حضور جمعیت فرمود: «من نصیب خودم را از اسیران، در راه خدا آزاد کردم .» بنی هاشم نیز سهام خودشان را به امیرمؤمنان علیه السلام بخشیدند، آنگاه حضرت عرض کرد: «خدایا! شاهد باش که آنچه بنی هاشم از نصیب خود به من بخشیده اند، من همه آنان را فی سبیل الله بخشیدم .»
مهاجرین و انصار پس از مشاهده این صحنه زیبای معنوی، با مسرت و علاقه ای خاص عرض کردند: یا علی! ما نیز حقمان را در اختیار تو می گذاریم . از این رو، امام یکبار دیگر خداوند را گواه می گیرد که پس از قبول کردن سهام مسلمانان، دختران اسیر را در راه خدا آزاد نموده است . اما خلیفه دوم با ناراحتی خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام گفت: چرا تصمیم مرا درباره اسیران عجم برهم زدی؟ چه قصدی از این کار داشتی؟! آن حضرت مجددا یادآور شد که: این اسیران به «اسلام » علاقه مند و مایل هستند و روش پیامبر صلی الله علیه و آله چنین بود که بزرگان هر قوم و خاندانی را محترم می داشت .
عمر بن خطاب بعد از شنیدن کلام مستدل امام علی علیه السلام، گفت: اکنون من هم سهم خود را و بقیه آنچه را که به غنیمت مسلمانان درآمده، همه را به تو بخشیدم . در اینجاست که امیرمؤمنان علیه السلام آخرین مرحله «آزادی » شاهزادگان ایرانی را با این گفتار به اجرا می گذارد:
«خدایا! گواه باش که آنچه او به من بخشید، پذیرفتم و آنها را در راه تو آزاد ساختم .» [۶]
حال اگر بخواهیم این داستان را مورد نقد و بررسی قرار دهیم، به چند مسئله می توان بسنده کرد:
1 . گوناگونی و تعارض موجود در متن روایات و گزارش های تاریخی .
2 . ضعف سند، به جهت وجود راویانی چون: عمرو بن شمر و ابراهیم بن اسحاق احمر; چرا که آنان از دیدگاه دانشوران علم رجال و حدیث، ثقه و مورد تایید نیستند .
3 . بنا بر قول مشهور، امام سجاد علیه السلام در سال 37 هجری به دنیا آمده و عمر بن خطاب در سال 23 هجری کشته شده است; یعنی اگر شهربانو در آخرین سال خلافت عمر به اسارت درآمده و با امام حسین علیه السلام ازدواج نموده باشد; معنا و مفهوم آن، چنین خواهد شد که وی حداقل بعد از 14 سال «نازایی » به ولادت فرزندش امام سجاد علیه السلام نایل آمده است . و به راستی که پذیرش این مطلب، بسیار دشوار و شگفت بوده و نیاز به توجیه دارد!
4 . و آخرین کلام اینکه، گزارش فوق با روایات بعدی در تعارض کامل است . [۷]
از خراسان تا مدینه
در کتاب عیون اخبار الرضا آمده است که سهل بن قاسم نوشجانی می گوید:
امام رضا علیه السلام به من فرمود: بین ما و شما نسب و رابطه خویشاوندی وجود دارد . پرسیدم: چگونه؟! فرمود:
«هنگامی که عبدالله بن عامر بن کریز خراسان را فتح کرد، دو نفر از دختران یزدجرد بن شهریار را به دست آورد; آنها را به مدینه و نزد عثمان فرستاد . خلیفه، یکی را به حسن علیه السلام و دیگری را به حسین علیه السلام بخشید و هر دو، در حال نفاس از دنیا رفته اند . و آن دختری که به حسین علیه السلام بخشید، مادر علی بن الحسین علیه السلام بود .» [۸]
آقای عبدالرزاق مقرم، در ارزیابی این روایت، می گوید:
«روایت فوق تقریبا صحیح به نظر می آید; زیرا فتح خراسان در سال 30 هجری - ششمین سال خلافت عثمان - واقع شد و در همین سال نیز یزدگرد در مرو کشته شد . بر این اساس، بعید نیست که شهربانو به مدت شش سال باردار نشده باشد .» [۹]
اما آقای دکتر شهیدی این روایت را نیز مردود شمرده است . [۱۰]
در بارگاه خورشید
شیخ مفید، فتال نیشابوری و فضل بن حسن طبرسی این گونه روایت کرده اند:
وقتی امیرمؤمنان علیه السلام به خلافت و حکومت رسید، حریث بن جابر حنفی را به عنوان کارگزار خود به مشرق زمین اعزام کرد . وی پس از مدتی، دو نفر از دختران یزدگرد را به دست آورد; لذا آنان را نزد امیرمؤمنان علیه السلام فرستاد . آن حضرت، شهربانو (شاه زنان) را به حسین علیه السلام بخشید - که زین العابدین علیه السلام از او متولد شد - و دیگری را به محمد بن ابی بکر بخشید - که از وی قاسم به دنیا آمد - لذا این دو مولود، پسرخاله یکدیگر هستند . [۱۱]
آقای مقرم می گوید:
«بر هیچ اندیشمندی پوشیده نیست که روایت شیخ مفید، فتال و طبرسی ... به حقیقت نزدیک تر است; زیرا امام سجاد علیه السلام بدون اختلاف، در زمان خلافت جدش امیرمؤمنان علیه السلام متولد شد و سه سال با آن حضرت بود .» [۱۲]
به عقیده آقای مقرم: «هیچ کدام از این دو روایت (فرستادن شاهزادگان به حضور عثمان و امام علی علیه السلام)، دلالت بر این ندارد که این دو بانو به اسیری گرفته شده باشند . و شاید علاقه آنها به مسلمانان و دین اسلام موجب شده بود که والیان بتوانند به آنها دست یابند .» [۱۳]
دکتر شهیدی در این خصوص می گوید:
«با این دو روایت، مشکل زمان - که در روایت کافی دیده می شد - برطرف شده و استبعاد فاصله ازدواج و تولد امام علیه السلام نیز از میان رفته است . اما این روایت نیز درست به نظر نمی رسد; چه نام حریث بن جابر در شمار کارگزاران علی علیه السلام دیده نمی شود .»
وی سپس اسامی کارگزاران حکومت علوی در خراسان و عدم اسارت دختران یزدگرد را، به تفصیل بیان کرده است [۱۴]
ولیکن نویسنده سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین علیه السلام [۱۵] می گوید:
«... این احتمال به ذهن می رسد که حریث بن جابر همراه با خلید بن قره یربوعی به خراسان رفته است و به این خاطر، عده ای از راویان تاریخ، وی را و عده ای دیگر، خلید را به عنوان والی خراسان ذکر کرده اند .» عروس عترت
در ادامه روایت و گزارش «اسارت دختران یزدگرد در عصر خلیفه دوم » آمده است:
بسیاری از مسلمانان به دختران شاه پیشنهاد ازدواج دادند; اما امیرمؤمنان علیه السلام مردم را آگاه ساخت که آنان در «انتخاب شوهر» آزاد هستند . یکی از دختران (شهربانو) از میان جمعیت، دست بر شانه امام حسین علیه السلام نهاد و سپس امیرمؤمنان علی علیه السلام را وکیل خود قرار داد تا وی را به عقد پسرش درآورد ... [۱۶]
امام علی علیه السلام نخست از وی پرسید:
- نام تو چیست؟
- جهان شاه (شاه زنان) .
- نه، شهربانو .
در این گفت و گو، که به زبان فارسی دری صورت گرفت، امام علیه السلام نام عروس خود را تغییر می دهد; چرا که فقط حضرت فاطمه علیها السلام شایسته لقب و عنوان «خیرالنساء» و «ملکة النساء» (سرور و ملکه بانوان) بوده و برای همسر فرزندش حسین علیه السلام نام یا لقب شهربانو (ملکة المدینه و بانوی شهر) زیبنده خواهد بود . [۱۷]
شایان توجه است که طبق نقل دلائل الامامة، وقتی شهربانو، امام حسین علیه السلام را به همسری خود برگزید، خواهرش مروارید×× هم امام حسن علیه السلام را انتخاب کرد . [۱۸] هم چنان که بر اساس عیون اخبار الرضا، عثمان یکی از دختران را به امام حسن علیه السلام و دیگری را به امام حسین علیه السلام بخشید .
و بنا به روایت ارشاد، امیرمؤمنان علی علیه السلام شاه زنان را به حسین علیه السلام و دیگری را به محمد بن ابی بکر داد .
ولی در نقل ربیع الابرار آمده است که در خلافت عمر، سه دختر یزدگرد اسیر شده بودند ... علی علیه السلام شخصا قیمت آنان را به خلیفه پرداخت و سپس میان حسین علیه السلام، محمد بن ابی بکر و عبدالله بن عمر قسمت کرد و به ازدواج آنها درآورد . [۱۹]
نور محبت
همان طور که بیان شد، شهربانو از میان تمام مسلمانان، امام حسین علیه السلام را به عنوان شوهر برگزید . برخی علت این «انتخاب » را چنین نقل کرده اند:
پیش از آنکه این بانو به دست مسلمانان بیفتد; یک شب، پیامبر صلی الله علیه و آله و امام حسین علیه السلام را در عالم خواب می بیند که آن حضرت وی را برای نوه اش خواستگاری می کند; لذا محبت حسین علیه السلام در دلش ایجاد می شود . و در شب دوم، حضرت فاطمه علیها السلام را مشاهده می کند که به وی بشارت می دهد: به زودی مسلمانان پیروز می شوند و او به وصال فرزندش حسین علیه السلام، که پیامبر صلی الله علیه و آله او را به ازدواج وی درآورده، خواهد رسید و غیر او هیچ یک از مسلمانان به وی دست نخواهند یافت .
حضرت فاطمه علیها السلام دین اسلام را به شهربانو عرضه می کند و او نیز در عالم رؤیا مسلمان می شود . [۲۰]
شهربانو نیز در این باره می گوید:
«... خداوند مرا حفظ کرد تا اینکه مرا به مدینه آوردند . وقتی امام حسین علیه السلام را دیدم، دانستم که همان است که در خواب دیدم و پیامبر مرا به او تزویج کرد; لذا وی را به همسری برگزیدم .» [۲۱]
افتخار مادری
شهربانو به سبب پیوند ازدواج با امام حسین علیه السلام، مرحله جدیدی از زندگی را آغاز کرد که قبل از آن فقط در عالم رؤیا و آرزو قابل تحقق بود . آری! وی از میان بسیاری از دوشیزگان به این سعادت و عزت رسیده است که برای پیامبر و خاندانش علیهم السلام «عروسی ممتاز» باشد; چرا که در همان روز نخستین آشنایی با خاندان نبوت و امامت و به هنگام عقد ازدواج، از زبان امیرمؤمنان علیه السلام این بشارت را شنید که حضرت به پسرش امام حسین علیه السلام فرمود:
«یا اباعبدالله! احتفظ بها فانها ستلد لک خیر اهل الارض و هی ام الاوصیاء الذریة الطیبة; ای اباعبدالله! از او محافظت کن; زیرا به زودی بهترین اهل زمین را برایت متولد خواهد ساخت . و او، مادر امامان از ذریه طیبه است .» [۲۲]
سرانجام پس از مدت زمانی (یک یا چند سال) انتظار به سر رسید و بشارت آسمانی تحقق یافته و بهترین اهل زمین، علی بن الحسین علیه السلام، متولد شد و دیدگان پدر، مادر و خاندان علوی روشنایی دیگر یافت . عروج به ملکوت
از آنجا که شهربانو در همان روزهای آغازین میلاد امام سجاد علیه السلام چشم از دنیا فروبسته است و تاریخ رحلت وی، با فاصله ای کوتاه، با تاریخ ولادت آن حضرت مقارن می باشد; سزاوار است اقوال مورخان را درباره روز تولد امام علیه السلام یادآور شویم:
- پنجم شعبان;
- هشتم شعبان;
- نهم شعبان;
- یازدهم رجب;
- هشتم ربیع الاول;
- نیمه جمادی الاول;
- نیمه جمادی الثانی . [۲۳]
البته در تعیین سال تولد نیز اختلاف وجود دارد (35، 36، 37، 38، 48 و 49) . [۲۴]
به هر حال، شهربانو بعد از چند روز از تولد یگانه فرزندش و در همان دوره نفاس به علت بیماری، رحلت کرد و پیکر مطهرش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد و شهر مدینه به سوگ «بانویی مقدس » سیه پوش گردید . [۲۵]
جایگزین مادر
چند روز از ولادت امام سجاد علیه السلام نگذشته بود که مادرش شهربانو رحلت کرد; از این رو، امام حسین علیه السلام دایه ای انتخاب کرد تا برای نوزادش مادری کند و در تربیت وی بکوشد . به همین جهت است که امام سجاد علیه السلام تا سنین بزرگسالی از زحمات دایه مهربانش قدردانی نموده و نام مقدس «مادر» را برایش برگزیده بود .
امام سجاد علیه السلام با مادر ناتنی خود، هم غذا نمی شد; زیرا می فرمود: «از آن می ترسم که مادرم بخواهد لقمه ای را بردارد و من بر او سبقت بگیرم و عاق او گردم .» [۲۶]
عده ای از دانشمندان معتقدند: «دایه حضرت، کنیز امام حسین علیه السلام بود .» (27) و آقای عمادزاده احتمال می دهد که مربی و دایه حضرت، یا خواهر شهربانو باشد و یا کلفت وی . [۲۷]
به هر حال، آن امام همام بعد از حادثه «عاشورا» مادر ناتنی اش را به عقد غلامی (زید یا زبید) درآورده و در پاسخ به برخی گلایه ها و شایعات، می فرمود که این بانو، دایه و مربی وی می باشد نه مادر اصلی اش . [۲۸] تحریفاتی دیگر
در برخی از کتاب ها، متاسفانه تحریفاتی دیده می شود که فاقد ارزش علمی است; از جمله:
الف) حضور شهربانو در کربلا;
ب) غرق شدن و خودکشی شهربانو در رودخانه فرات;
ج) سوار شدن وی بر ذوالجناح یا اسبی دیگر و آمدنش به ایران و سرانجام غائب و پنهان گشتن او در کوه (کوه بی بی شهربانو شهر ری) .
قصه پردازان به انگیزه های مختلف، این حکایات بی اساس را در میان برخی کتاب ها و در بین عوام، چنان با آب و تاب وارد ساخته اند که جایگزین وقایع تاریخی شده است . از این رو پژوهشگران، هر یک به نوبه خود، به تجزیه و تحلیل و نقد این قبیل تحریفات پرداخته اند; همچون: شهید مطهری، شیخ ذبیح الله محلاتی و دکتر سید جعفر شهیدی . [۲۹]
پانویس
- ↑ . زندگانی علی بن الحسین (ع)، سید جعفر شهیدی، ص 10 و 11، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، پنجم، 1373 ش; پرسش ها و پاسخ ها، دفتر سیزدهم، ص 74، دفتر نشر معارف، قم، اول، 1382 ش .
- ↑ . زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص 11 و 12; زندگانی امام زین العابدین (ع)، عبدالرزاق مقرم، ترجمه حبیب روحانی، ص 30، آستان قدس رضوی، اول، 1374 ش; پرسش ها و پاسخ ها، ص 76 و 77 .
- ↑ . ر . ک: خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 120 - 134، صدرا، قم، نهم، 1357 ش .
- ↑ . زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 25; ریاحین الشریعه، شیخ ذبیح الله محلاتی، ج 3، ص 13 .
- ↑ . زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 25; زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص 12 و 13 .
- ↑ . زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 28 و 29 .
- ↑ . ر . ک: همان، ص 29 و 30; زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص 13 - 19; پرسش ها و پاسخ ها، ص 75 - 79; خدمات متقابل اسلام وایران، ص 131و132 .
- ↑ . زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 24 .
- ↑ . همان، ص 29 .
- ↑ . ر . ک: زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص 19و20 .
- ↑ . زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 24 .
- ↑ . همان، ص 29 .
- ↑ . همان، ص 24 و 25 .
- ↑ ر . ک: زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص 20 - 22 .
- ↑ سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (ع)، علی اکبر ذاکری، ج 1، ص 428، دفتر تبلیغات اسلامی، دوم، 1373ش .
- ↑ . زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 25 - 27 .
- ↑ . ر . ک: همان، ص 27 و 28 و منتهی الآمال .
- ↑ . زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 28 .
- ↑ . زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص 20 .
- ↑ . زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 30 و 31 .
- ↑ . ریاحین الشریعه، ج 3، ص 14 .
- ↑ . زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 28 . و در متن عربی کتاب، ص 14 و 15 .
- ↑ . زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 39 و 40 .
- ↑ . ر . ک: زندگانی علی بن الحسین (ع) ص 29 - 37 .
- ↑ . ر . ک: زندگانی حضرت امام حسین سید الشهداء (ثارالله)، عمادزاده، ص 127; امام سجاد; جمال نیایشگران، احمدترابی، ص 17، آستان قدس رضوی، اول، 1373 ش .
- ↑ . ثارالله، ص 126 و 127; زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 35 .
- ↑ . ثارالله، ص 127 .
- ↑ . ر . ک: زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 33 و 34; امام سجاد; جمال نیایشگران، ص 22 .
- ↑ . ر . ک: حماسه حسینی، ج 2، ص 182، بیست و نهم، 1379 ش; ثار الله، ص 125 - 128; ریاحین الشریعه، ج 3، ص 12; زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص 11; پرسش ها و پاسخ ها، ص 73، 79 و 80 .
× به نقل دیگر: عمر خواست به صورت و چشم شهربانو نگاه کند; لذا وی مانع شد و گفت: «سیاه باد روز هرمز (پرویز) که تو به فرزند او دست دراز می کنی .» (ناسخ التواریخ حضرت علی بن الحسین السجاد (ع)، ج 1، ص 13 - 16، مؤسسه مطبوعات دینی، قم) .
×× به روایت شیخ مفید، نام خواهرش «کیهان بانویه » بود . (ریاحین الشریعه، ج 3، ص 14).
البته در روایت دیگر چنین آمده: احتفظ بها و احسن الیها فستلد لک خیر اهل الارض (ر . ک: اصول کافی، ج 2، ص 369) .
منبع
محمدابراهیم احمدی، کوثر، بهار1383، شماره 57.