ناگفتههایی از حقایق عاشورا (کتاب)
معرفی اجمالی
ناگفتههایی از حقایق عاشورا نوشته سید علی حسینی میلانی، با موضوع کلام، پژوهشی درباره علل حادثه عاشورا و قیام امام حسین(ع) است که به زبان فارسی در زمان معاصر و در یک جلد منتشر شده است.
ساختار کتاب
کتاب شامل دو مقدمه از ناشر و مؤلف و متن در چهار بخش است. نویسنده در بیان مطالب از آیات، روایات فریقین و اقوال علماء بهره برده است.
گزارش محتوا
نویسنده در ابتدا به حادثه عاشورا درگذر تاریخ اشاره کرده و ضمن بیان نقش ائمّه و اهتمام آنها در بزرگداشت حادثه عاشورا به تلاشهاى نافرجامی که براى فراموشى این حادثه عظیم صورت گرفته، اشاره میکند. وی معتقد است که برخی به شیوههای مختلف تلاش نمودهاند تا این حادثه بزرگ به فراموشی سپرده شود؛ شیوههایی که در سه گروه میتوان خلاصه کرده است:
- شیوه عرفان و تصوّف؛ عاشورا روز وصال و رسیدن عاشق به معشوق است؛ پس باید روز سرور باشد.
- شیوه تقدّس و پرهیزکارى؛ این شیوه را غزالی مطرح کرده است. او میگوید: بهخاطر پرهیزکاری، لعن بر یزید جایز نیست. زیرا ممکن است او در آخر عمرش توبه کرده باشد.
- شیوه تکذیب؛ این روش را، ابنتیمیه در پیش گرفته است. او کشتهشدن امام حسین(ع) توسط یزید را تکذیب کرده است.
در ادامه، دیدگاه ابن خلدون، ابن عربی و عبدالمغیث حنبلی درباره واقعه کربلا مطرح شده، سپس اشارهای به نقش معاویه شده است. آنگاه نقد و بررسى دیدگاه علماى تندرو اهل سنّت - در پنج موضوع - بیان شده است[۱]
ادامه مطالب کتاب در چهار بخش چنین است:
در بخش یکم، نقش معاویه در شهادت سیّدالشهداء(ع) بررسی شده است. معاویه با بیعت گرفتن مردم برای ولایت و جانشینى یزید نقش مؤثری در بهوجود آوردن حادثه کربلا داشت.
نویسنده موانع ولایت و جانشینی یزید را برشمرده و افرادی همچون امام حسن مجتبى(ع)، سعد بن ابىوقّاص، عایشه و عبدالرحمان بن خالد را از موانع جانشینی یزید برشمرده و تلاشهای معاویه را در تبعید، ساکت کردن مخالفین، ترور و حذف مانعان مورد اشاره قرار داده است.
در زمان معاویه، عبدالرحمن بن ابوبکر و زیاد بن ابیه از کسانی بودند که ترور شدند، عبداللّه بن عمر و منذر بن زبیر به سکوت وادار شدند و سعید بن عثمان بن عفّان تبعید شد.
نویسنده در ادامه، به دیگر فعالیتهای معاویه برای زمینهچینی و آمادهسازی بستر برای جانشینی یزید پرداخته و چنین نتیجه میگیرد که:
- شهادت سیدالشهدا(ع)، به معاویه و خلفاى بالاتر از او ارتباط دارد؛ زیرا همان خلفا باعث شدند که یزید بر مسند خلافت بنشیند.
- بنابر جستوجوها و تحقیقات انجام شده، معاویه نقشه شهادت سیدالشهدا(ع) را در عراق تنظیم کرده و یزید مجرى این طرح بوده است. آیتالله میلانی بر این نظریه، نه دلیل ذکر میکند.
- اگر امام حسین(ع) با یزید بیعت مىکرد، هرگز آسیبى به ایشان نمىرسید[۲]
در بخش دوم، نقش یزید بن معاویه در حادثه عاشورا بررسی شده است:
در این بخش مسائلی همچون فرستادن سرهاى مطهّر بهسوی یزید، اسارت کودکان و بانوان حرم و ارسال آنان به یزید و دگرگونی شهر دمشق آمده است.
قرآن خواندن سر مطهّر سیدالشهداء(ع)، سخنرانى امام سجّاد(ع) در مسجد شهر دمشق، اعلام سه روز عزاى عمومى در دمشق، سخنان امام سجّاد(ع) با منهال بن عمرو صائبی و استدلال آن حضرت به شأن نزول آیه مودّت از دیگر مطالبی است که در این بخش بهآن اشاره شده است[۳]
نویسنده در بخش سوم، نقش اهل کوفه در شهادت امام حسین(ع) را بررسی کرده است.
مشهور است که شیعیان، حضرت امام حسین(ع) را دعوت و سپس شهید کردند؛ اما نویسنده در این بخش با استنادات فراوان و دلایل بسیار چنین نتیجه گرفته است که قاتلان سیدالشهدا(ع) یا از بنیامیه و خوارج بوده که در کوفه حضور داشتند، یا از کسانى بودند که بهعنوان نیرو از شام به کربلا اعزام شدند.
نویسنده دراینباره میگوید: «ما در بررسى و تحقیق در شناسایى فرماندهان سپاه عمر سعد، کسى را نیافتیم که شیعه باشد. کسانى که ادعا دارند که قاتلان سیدالشهدا(ع) از شیعیان هستند، باید مشخص کنند و افرادى را نام ببرند که قائل به امامت بلافصل امیرمؤمنان على(ع) باشند و نام آنان جزء قاتلان سیدالشهدا(ع) ثبت شده باشد. آنان هرگز چنین ادعایى را نمىتوانند ثابت کنند. و برخلاف ادعایشان، در میان یاران سیدالشهدا(ع)، صحابى و بزرگانى از قاریان قرآن و پرهیزکارانى حضور داشته که در آنزمان نزد مردم محترم و معروف بودند»[۴]
بخش پایانی، نگاهی کوتاه به مباحثی پیرامون حادثه عاشورا است؛ مباحثی همچون حوادث و دگرگونى در عالم در پی شهادت امام حسین(ع)، عزادارى و گریستن بر سیدالشهدا(ع)، نگاهى به انواع عزادارى و سوگوارى، غذا دادن به عزاداران، پوشیدن لباس مشکى، آرایش نکردن زنان و تعطیلى بازارها در این ایام است.
نویسنده، ضمن بیان چکیده مطالب کتاب، نگرش و موضعگیری علمای اهل سنت را درباره حادثه عاشورا به چند گروه تقسیم کرده است:
- کسانى که به حکومت یزید و مشروعیت آن اعتقاد دارند و او را امیرالمؤمنین مىدانند. درنتیجه، آنان سیدالشهدا(ع) را فردى شورشى و خارجى دانسته و قتل آن حضرت را بهحق و درست مىپندارند.
- گروهى که شاید بیشتر اهل سنّت باشند، بهناحق بودن شهادت آن حضرت تصریح دارند؛ ولى در کلماتشان اختلافاتى دیده مىشود. همانطور که گفتیم، برخى در اینکه یزید امر به کشتن امام حسین(ع) کرده باشد، شک دارند و برخى دیگر مىگویند: شاید او توبه کرده باشد. بههرترتیب، گروه دوم که اکثریت هم هستند، با دسته نخست که از طرفداران بنیامیه هستند، مخالفاند.
- کسانى که تصریح مىکنند کشتن امام حسین(ع) از یزید سرزده و به امر او صورت گرفته است و با توجّه به کارهایى که در شام از او صادر شده است او را مجرم مىدانند. به اقرار علماى این گروه، یزید مستحق لعن است و در مواردى او را تکفیر نیز مىکنند[۵]
وضعیت کتاب
در انتهای کتاب فهارس فنی و کتابنامه آمده است.
در پاورقیها آدرس مطالب ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.
منبع
ویکی نور