دنیاطلبی
{منبع اين نوشتار يک سايت است. آن را با نوشته خودتان جايگزين کنيد.}
منبع: سایت تربیت
نویسنده: گروهی از محققان و پژوهشگران
دنيا طلبي
دنيا دو قسم است، دنياي بلاغ و دنياي ملعون.
دنياي بلاغ يعني دنيايي که وسيله رسيدن به آخرت مي باشد و بعد از مرگ همراه انسان مي باشد و از دو طريق قابل کسب است؛ دانش و کردار.
مقصود از دانش يعني معرفت به خدا و صفات و افعال و فرشتگان و کتب و رسل او و مقصود از عمل يعني عبادت خالص براي خدا و تمام افعال مطابق با شرع مقدس؛ در آن صورت لذایذي که در آن اعمال است بعد از مرگ هم کمک مؤمن مي باشد مثل لذایذ اکل و شرب و جنسي که از طريق شرع مقدس تأييد شده باشد. اما دنياي مذموم يعني دانش و کرداري که سد طريق آخرت باشد و آن دشمني است که راه بسوي خدا را مي بندد و خلاصه آن منهيات شرع مقدس است که شامل تمام مسائلي که شرع مقدس منع نموده مي باشد. در روايات ذيل اشاره به دنياي مذموم شده که چگونه انسان را به سقوط مي کشاند و انسان ها بيش از رزق خودشان به سهم بيشتري نخواهند رسيد بلکه فقط حزن و اندوه و حرصي که عمر آن ها را تباه کرده است بر ايشان خواهد ماند. رواياتي که اشاره به حکمت مذموم بودن دنيا طلبلي نموده است.
1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هِشَامٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ قَالَ رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ حُبُّ الدُّنْيَا
حضرت صادق علیه السلام فرمود: ريشه و سر هر خطا كارى دوستى دنيا است.
(اصول کافي، ج5، ص:230، ح1)
توضيح:
بايد دانست كه دنيا و دوستى آن به خودى خود مذموم نيست، آن چه مذموم است آن دنيائى است كـه انسـان را از كسب كمالات و تحصيل آخرت باز دارد، و او را به هلاكت اندازد، و گرنه وسيله بسـيارى از سعادت همين دنيا و دوستى آن است، دنيا است كه محل نزول فرشتگان رحمت، و خانه پيمبران، و جاى تجارت اولياء خدا بوده، چنان چه اميرالمؤمنين علیه السلام فرمايد، و روى همين اصل، پيمبران و ائمه اطهار از خداى تعالى طول عمر و ماندن در دنيا را مى خواستند، چنان چه در كلام سيد الساجدين عليه السلام است، كه از خدا براى صرف در اطاعتش طول عمر مى خواهد، و البته اين چنين دنيائى عين آخرت است، چنان چه در روايت صحيح از ابن ابى يعفور حديث شده است كه گويد: عرض كردم به حضرت صادق عليه السلام كه ما دنيا را دوست داريم؟ فرمود: مي خواهى براى چه كار؟
عرض كردم: مى خواهم بوسيله بوسيله آن ترويج كنم و حج بجاى آورم و بر نان خورهاى خود انفاق كنم، و به برادران دينى خود برسانم، و صدقه دهم؟ فرمود: اين از دنيا نيست، (بلكه) اين آخرت است. پس روي هم رفته آن چه از اخبار و آيات استفاده مى شود آن است كه دوستى دنيائى كه باعث فراموشى آخرت و تن پرورى و واگذاردن دستورات الهى و حرص بر لذات و شهوات و گناهـان و امثال اين ها باشـد مذموم است، و به عبارت روشن تر دنيا را براى دنيا بخواهند نه براى آخرت، ولى اگر دنيا را براى درك سعادات و كسب كمالات و آخرت بخواهد مذموم نيست بلكه ممدوح است (اين بود ملحض كلام مجلسى عليه الرحمة در باب ذم دنيا).
2-عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الزُّهْرِيِّ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ قَالَ سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ مَا مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ معْرِفةِ اللَّهِ عـَزَّوَجَلَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ ص أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْيَا فَإِنَّ لِذَلِكَ لَشُعَباً كَثِيرَةً وَ لِلْمَعَاصِى شُعَبٌ فَأَوَّلُ مَا عُصِيَ اللَّهُ بِهِ الْكِبْرُ مَعْصِيَةُ إِبْلِيسَ حِينَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ثُمَّ الْحِرْصُ وَ هِيَ مَعْصِيَةُ آدَمَ وَ حَوَّاءَ ع حِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهمَا فَكُل امـِنْ حَيْثُ شـِئْتُم اوَل اتـَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُون امِنَ الظّالِمِينَ فَأَخَذَا مَا لَا حَاجَةَ بِهِمَا إِلَيْهِ فَدَخَلَ ذَلِكَ عـلَى ذُرِّيَّتهِمَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَكْثَرَ مَا يَطْلُبُ ابْنُ آدَمَ مَا لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَيْهِ ثُمَّ الْحَسَدُ وَ هيَ مَعْصِيَةُ ابْنِ آدَمَ حَيْثُ حَسَدَ أَخَاهُ فَقَتَلَهُ فَتَشَعَّبَ مِنْ ذَلِكَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حبُّ الرِّئَاسـَةِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ الْكَلَامِ وَ حُبُّ الْعُلُوِّ وَ الثَّرْوَةِ فَصِرْنَ سـَبْعَ خِصَالٍ فَاجْتَمَعْنَ كُلُّهُنَّ فِى حُبِّ الدُّنْيَا فَقَالَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ بَعْدَ مَعْرِفَةِ ذَلِكَ حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ الدُّنْيَا دُنْيَاءَانِ دُنْيَا بَلَاغٍ وَ دُنْيَا مَلْعُونَةٍ
زهرى گويد: از حضرت على بن الحسين علیه السلام پرسيدند: بهترين كردارها در نزد خداوند چيست؟ فرمود: كردارى پس از شناختن خداى عزوجل و شناختن پيغبرش صلى الله عليه و آله بهتر از بغض دنيا نيست، زيرا كه براى آن شعبه هاى بسيارى است، و براى گناهان نيز شعبه هائى است، پس اول چيزى كه بوسيله آن نافرمانى خداوند شد كبر بود و آن گناه شـيطان بود آن هنگام كه سر باز زد و تكبر ورزيده و از كافرين شد، سپس حرص است و آن گناه آدم و حوا عليهم السلام بود آن هنگام كه خداوند عزوجل به آن دو فرمود: بخوريد از هر جا كه مى خواهيد و نزديك نشويد بدين درخت كه مي شويد از ستمگران (سوره اعراف آيه 19)
و آن دو دنبال چيزى رفتند كه بدان نيازى نداشتند، و اين خوى در نژادشان تا روز رستاخيز در آمد و روى همين است كه بيشتر آن چه آدمي زاد به جستجوى آن است چيزهای است كه بدان نياز ندارد، سپس حسد است و آن گناه فرزند آدم (قابيل) است، آن هنگام كه ببرادرش (هابيل) حسد ورزيد و او را كشت، و از اين منشعب مي شود: دوستى زنان، دوستى دنيا، دوستى رياست، دوستى راحتى (و راحت طلبى) دوستى سخنورى و گفتار، دوستى برترى بر ديگران، دوستى ثروت، و اين ها هفت خصلت است كه همه آن ها در دوستى دنيا گرد آمده، و پيمبران و دانشمندان پس از شناختن آن گفته اند: دوستى دنيا سر هر گناهى است، و دنيا دو قسم دنيا است، دنياى بلاغ (يعنى به مقدار ضرورت زندگى، يا به معناى وسيله رسيدن به آخرت ) و دنياى ملعون.
(اصول کافي، ج5، ص:234، ح8)
توضيح:
آن چه در هفت خصلت ترجمه شد بنابر اين است كه دوستى ثروت را خصلتى جداگانه به حساب در آوريم، و اگر چه لفظ حب در كلام نيست لكن از اين كه بوسيله (واو) عطف شده است اين معنى را مي توان استفاده نمود، و بعضى گفته اند: كه دوستى برترى و ثروت يكى است به قرينه اين كه لفظ (حب) در ثروت ذكر نشده، و آن خصلت دگر كبر است كه در صدر حديث ياد شده، و حسد نيز به جهت اين كه شعبه هاى آن ذكر شده خودش در شمار حساب نيامده است.
3- عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ يَقُولُ مَا ذِئْبَانِ ضَارِيَانِ فِى غَنَمٍ قَدْ فَارَقَهَا رِعَاؤُهَا أَحَدُهُمَا فِى أَوَّلِ هَا وَ الْآخَرُ فِى آخِرِهَا بِأَفْسَدَ فِيهَا مِنْ حُبِّ الْمَالِ وَ الشَّرَفِ فِى دِينِ الْمُسْلِمِ
حماد بن بشير گويد: شنيدم از امام صادق علیه السلام كه مي فرمود: دو گرگ درنده و خون خوار كه به گله بى شبانى برسند يكى از آن دو در جلو گله بايستد و ديگرى در آخر آن ها زيان آن ها بيشتر از دوستى دنيا و شرف براى دين مسلمان نيست.
(اصول کافي، ج5، ص:230، ح2)
توضيح:
مقصود از دوستى شرف در روايت همان اعيان منشى و تكبرى است كه از اين ناحيه پيدا شود، و سدى در مقابل پذيرفتن حق و دعوت پيمبران گردد، و براستى اين گونه خود بستگي ها در تاريخ بزرگترين بدبختى بوده كه گريبانگر دسته از شرافت مآبان شده و آنان را از درك هر گونه حقيقى باز داشته است.
4- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَزَّازِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبـْرَاهـِيـمَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الشَّيْطَانَ يُدِيرُ ابْنَ آدَمَ فِى كُلِّ شَيْءٍ فَإِذَا أَعْيَاهُ جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ
امام صادق علیه السلام فرمود: شيطان پسر آدم را در هر چيز مى چرخاند (و به هر گناهى پيشنهاد مى كند) همين كه او را خسته كرد، در كنار مال كمين مى كند، و چون بدان جا رسد گريبانش را مى گيرد.
(اصول کافي، ج5، ص:230، ح4)
- شرح:
مقصود اين است كه مال و ثروت بزرگترين كمينگاه شيطان است زيرا بسيار كم است كه به ان برسد و او را نفريبد.
5- عَنْهُ عنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ لَمْ يَتَعَزَّ بِعَزَاءِ اللَّهِ تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ حَسَرَاتٍ عَلَى الدُّنْيَا وَ مَنْ أَتْبَعَ بَصَرَهُ مَا فِى أَيْدِى النَّاسِ كَثُرَ هَمُّهُ وَ لَمْ يَشْفِ غَيْظَهُ وَ مَنْ لَمْ يَرَ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَيْهِ نِعْمَةً إِلَّا فِى مَطْعَمٍ أَوْ مَشْرَبٍ أَوْ مَلْبَسٍ فَقَدْ قَصَرَ عَمَلُهُ وَ دَنَا عَذَابُهُ
و آن حضرت عليه السلام فرموده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه با تسليت و دل جوئى خداوند تسلى نجويد (و در مقابل ناملايمات بردبارى نكند) نفسش از حسرت هاى پى در پى بند آيد، و هر كه چشم به دنبال آن چه در دست مردمان ديگر است اندازد، اندوهش فراوان گردد، و سوز دلش درمان نپذيرد، و هر كه جز در خوردن و يا نوشيدن يا جامه پوشيدن براى خداى عزوجل در خودش نعمتى نبيند بطور تحقيق (چنين كسى ) كردارش كم و كوتاه، و عذابش نزديك است.
(اصول کافي، ج5، ص:232، ح5)
6-عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِى عَبْدِاللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ عَنْ أَبِي وَكِيعٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّ الدِّينَارَ وَ الدِّرْهَمَ أَهْلَكَا مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ هُمَا مُهْلِكَاكُمْ
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده: درهم و دينار (و دوستى آن ها) آن را كه پيش از شما بودند هلاك كردند، و همان دو هلاك كننده شمايند.
(اصول کافي، ج5، ص:232، ح6)
7-عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يَحْيَى بْنِ عُقْبَةَ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مَثَلُ الْحَرِيصِ عَلَى الدُّنْيَا مَثَلُ دُودَةِ الْقَزِّ كُلَّمَا ازْدَادَتْ مِنَ الْقَزِّ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتَّى تَمُوتَ غَمّاً وَ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ أَغْنَى الْغِنَى مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحِرْصِ أَسِيراً وَ قَالَ لَا تُشْعِرُوا قُلُوبَكُمُ الِاشْتِغَالَ بِمَا قَدْ فَاتَ فَتَشْغَلُوا أَذْهَانَكُمْ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ لِمَا لَمْ يَأْتِ
و از حضرت امام صادق علیه السلام حديث شده كه حضرت باقر عليه السلام فرمود: شخص حريص بر دنيا مانند كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر ابريشم بر خود مى پيچيد راه بيرون شدنش دورتر و بسته تر مي گردد، تا اين كه از غم و اندوه بميرد.
(اصول کافي، ج5، ص:232، ح7)
8-وَ بِهَذَا الْإِسنَادِ عَنِ الْمِنْقرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ فِي مُنَاجَاةِ مُوسَى يَا مُوسَى إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ عُقُوبَةٍ عَاقَبْتُ فِيهَا آدَمَ عِنْدَ خَطِيئَتِهِ وَ جَعَلْتُهَا ملْعُونَةً مَلْعُونٌ مَا فِيهَا إِلَّا مَا كَانَ فِيهَا لِى يَا مُوسَى إِنَّ عِبَادِيَ الصَّالِحِينَ زَهِدُوا فِي الدُّنْيَا بِقَدْرِ عِلْمِهِمْ وَ سَائِرَ الْخَلْقِ رَغِبُوا فِيهَا بِقَدْرِ جَهْلِهِمْ وَ مَا مِنْ أَحَدٍ عَظَّمَهَا فَقَرَّتْ عَيْنَاهُ فِيهَا وَ لَمْ يُحَقِّرْهَا أَحَدٌ إِلَّا انْتَفَعَ بِهَا
امام صادق علیه السلام فرمود: در مناجات موسى عليه السلام آمده است كه: اى موسى دنيا خانه كيفر است، من آدم را براى خطائى كه از او سر زد در ان كيفر دادم، و دنيا را ملعونه قرار دادم، آن چه در آن است ملعون است مگر آن چه براى من باشد، اى موسى بندگان شايسته من به اندازه دانششان در دنيا زهد ورزيدند، و ديگران به اندازه نادانيشان بدان رغبت كردند، و كسى نيست كه آن را بزرگ شمارد و چشمش در آن روشن گردد، و هيچ كس آن را زبون و پست نشمرد جز آن كه بدان بهره مند شود.
(اصول کافي، ج5، ص:236، ح9)
9-عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُهَاجِرٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ مَرَّ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ عَلَى قَرْيَةٍ قَدْ مَاتَ أَهْلُهَا وَ طَيْرُهَا وَ دَوَابُّهَا فَقَالَ أَمَا إِنَهُمْ لَمْ يَمُوتُوا إِلَّا بِسَخْطَةٍ وَ لَوْ مَاتُوا مُتَفَرِّقِينَ لَتَدَافَنُوا فَقَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا رُوحَ اللَّهِ وَ كَلِمَتَهُ ادْعُ اللَّهَ أَنْ يُحْيِيَهُمْ لَنَا فَيُخْبِرُونَا مَا كَانَتْ أَعْمَالُهُمْ فَنَجْتَنِبَهَا فَدَعَا عـيـسَى علیه السلام رَبَّهُ فَنُودِيَ مِنَ الْجَوِّ أَنْ نَادِهِمْ فَقَامَ عِيسَى علیه السلام بِاللَّيْلِ عَلَى شَرَفٍ مِنَ الْأَرْضِ فَقَالَ يَا أَهْلَ هَذِهِ الْقَرْيَةِ فَأَجَابَهُ مِنْهُمْ مُجِيبٌ لَبَّيْكَ يَا رُوحَ اللَّهِ وَ كَلِمَتَهُ فَقَالَ وَ يْحَكُمْ مَا كَانَتْ أَعْمَالُكُمْ قَالَ عِبَادَةُ الطَّاغُوتِ وَ حُبُّ الدُّنْيَا مَعَ خَوْفٍ قَلِيلٍ وَ أَمَلٍ بَعِيدٍ وَ غـَفْلَةٍ فِى لَهْوٍ وَ لَعِبٍ فَقَالَ كَيْفَ كَانَ حُبُّكُمْ لِلدُّنْيَا قَالَ كَحُبِّ الصَّبِيِّ لِأُمِّهِ إِذَا أَقـْبَلَتْ عَلَيْنَا فَرِحْنَا وَ سـُرِرْنَا وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنَّا بَكَيْنَا وَ حَزِنَّا قَالَ كَيْفَ كَانَتْ عِبَادَتُكُمْ لِلطَّاغُوتِ قَالَ الطَّاعَةُ لِأَهْلِ الْمَعَاصِى قَالَ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِكُمْ قَالَ بِتْنَا لَيْلَةً فِى عَافِيَةٍ وَ أَصبَحْنَا فِى الْهَاوِيَةِ فَقَالَ وَ مَا الْهَاوِيَةُ فَقَالَ سِجِّينٌ قَالَ وَ مَا سجِّينٌ قَالَ جِبالٌ مِنْ جَمْرٍ تُوقَدُ عَلَيْنَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَمَا قُلْتُمْ وَ مَا قِيلَ لَكُمْ قَالَ قُلْنَا رُدَّنَا إِلَى الدُّنْيَا فَنَزْهَدَ فِيهَا قِيلَ لَنَا كَذَبْتُمْ قَالَ وَ يْحَكَ كَيْفَ لَمْ يُكَلِّمْنِى غَيْرُكَ مِنْ بَيْنِهِمْ قَالَ يَا رُوحَ اللَّهِ إِنَّهُمْ مُلْجَمُونَ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ بِأَيْدِى مَلَائِكَةٍ غِلَاظٍ شِدَادٍ وَ إِنِّى كُنْتُ فِيهِمْ وَ لَمْ أَكُنْ مِنْهُمْ فَلَمَّا نَزَلَ الْعَذَابُ عَمَّنِى مَعَهُمْ فَأَنَا مُعَلَّقٌ بِشَعْرَةٍ عَلَى شَفِيرِ جَهَنَّمَ لَا أَدْرِى أُكَبْكَبُ فِيهَا أَمْ أَنْجُو مِنْهَا فَالْتَفَتَ عِيسَى ع إِلَى الْحَوَارِيِّينَ فَقَالَ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ أَكْلُ الْخُبْزِ الْيَابِسِ بِالْمِلْحِ الْجَرِيشِ وَ النَّوْمُ عَلَى الْمَزَابِلِ خَيْرٌ كَثِيرٌ مَعَ عَافِيَةِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ
امام صادق علیه السلام فرمود:
عيسى بن مريم بقريه گذشت كه اهل آن و پرنده هـا و جاندارانش يك جا مرده بودن، فرمود: همانا اين ها بخشم و عذاب (خدا) هلاك شده اند، و اگر به مرگ خود بتدريج مرده بودند هر آينه يكديگر را بخاك سپرده بودند، حواريون عرض كردند: يا روح الله از خدا بخواه اينان را براى ما زنده كند تا بما بگويند كردارشان چه بوده (كه به اين عذاب گرفتار شده اند) تا ما از آن دورى كنيم، عيسى علیه السلام از پروردگار خود خواست، پس از جانب فضا بدو ندا شد: كه آنان را صدا بزن، پس عيسى عليه السلام شب هنگام بر تپه از زمين بر آمد، و فرمود: اى مردم اين ده، يك تن از ميان آن ها پاسخ داد، بلى اى روح خدا و كلمه اش، فرمود: واى بر شما كردار شما چه بود؟
در پاسخ عرض كرد: پرستش طاغوت، و دوستى دنيا به همراه ترس اندك (از خدا) و آرزوى دور و دراز، و غفلت در سرگرمى و بازى، عيسى عليه السلام فرمود: دوستى شما بدنيا چگونه بود؟ عرض كرد: مانند دوستى كودك بمادرش، هرگاه بما رو مي آورد شاد و خرسند مي شديم؟ و چون از ما رو مي گرداند گريان و غمناك مي شديم فرمود: پرستش شما از طاغوت چگونه بود؟ عرض كرد: گنهكاران را فرمانبرى داشتيم، فرمود: سر انجام كار شما به كجا كشيد؟ عرض كرد: شبى را بخوشى بسر برديم و بامدادان در هـاويه افتاديم، فرمود هاويه چيست؟ عرض كرد: سجين است، فرمود: سجين چيست؟ عرض كرد: كوه هائى از آتش گداخته است كه تا در روز قيامت بر ما فروزان است، فرمود: چه گفتيد و بشما چه گفتند:؟
عرض كرد: گفتيم ما را بدنيا بر گردانيد تا در آن زهد ورزيم، بما گفته شد: دروغ مي گوئيد: فرمود: واى بر تو چه شد كه جز تو ديگرى از اين جماعت با من سخن نگفت؟ عرض كرد: يا روح الله همه آن ها بدهنه ولگام آتشين مهار شده اند، و بدست فرشتگان سخت و تند گرفتارند، و من در ميان آن ها بسر مي بردم ولى از آن ها نبودم، تا آن هنگام كه عذاب خدا آمد مراهم با ايشان در برگرفت، پس من به تار موئى بر لبه دوزخ آويزان و نمي دانم كه آيا در آن برو درافتم و يا از آن رهائى يابم، پس عيسى علیه السلام بسوى حواريون رو كرده فرمود: اى دوستان خدا خوردن نانى خشك با نمكى زبر و خوابيدن بر مزبله ها خير بسياري است در صورتى كه در دنيا و آخرت در عافيت باشد.
(اصول کافي، ج5، ص:236، ح11)
10-عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بَاباً مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَهُ
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند درى از دنيا بر بنده نگشايد جز اين كه بمانند آن درى از حرص بر او بگشايد.
(اصول کافي، ج5، ص:240، ح12)
- شرح:
مقصود اين است كه هر مقدار مال زياد گردد به همان مقدار حرص زياد شود چنان چه تجربه شده است.
11- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبـِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ تَعْمَلُونَ لِلدُّنْيَا وَ أَنْتُمْ تُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ عَمَلٍ وَ لَا تَعْمَلُونَ لِلْآخِرَةِ وَ أَنْتُمْ لَا تُرْزَقُونَ فِيهَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَيْلَكُمْ عُلَمَاءَ سَوْءٍ الْأَجْرَ تَأْخُذُونَ وَ الْعَمَلَ تُضَيِّعُونَ يُوشِكُ رَبُّ الْعَمَلِ أَنْ يُقْبَلَ عَمَلُهُ وَ يُوشِكُ أَنْ يُخْرَجُوا مِنْ ضـيقِ الدُّنْيَا إِلَى ظُلْمَةِ الْقـَبْرِ كَيْفَ يَكُونُ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ مَنْ هُوَ فِى مَسِيرِهِ إِلَى آخِرَتِهِ وَ هُوَ مُقْبِلٌ عَلَى دُنْيَاهُ وَ مَا يَضُرُّهُ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِمَّا يَنْفَعُهُ
از امام صادق علیه السلام حديث شده كه حضرت عيسى علیه السلام فرمود: اى مردم شما، براى دنيا كار مي كنيد در صورتي كه بدون كارى روزى به شما داده شود، و براى آخرت كار نمي كنيد در حالي كه در آخـرت جز در بـرابـر كردار به شما روزى داده نشود، واى بر شما علماى بدكردار، مزد را بگـيريد و كا را ضايع سازيد، نزديك است كه صاحب كار، كارش را بپذيرد و نزديك است كاركنان از تنگناى دنيا بتاريكى گور روند، چگونه دانشمند است كسى كه در راه آخرت است و رو بدنيا دارد، و آن چه به او زيان رساند محبوبتر است نزدش از آن چه به او سود رساند.
(اصول کافي، ج5، ص:240، ح13)
- شرح:
آن چه ترجمه شد بنابراين است كه مراد از (ب) در جمله (رب العمل) خداى متعال باشد و لفظ (يقبل) بياء موحدة و بصورت معلوم خوانده شود و از قبول گرفته شده باشد. ولى ممكن است (يـقبل) به صورت مجهول خوانده شود و مقصود از (رب العمل) نيز عابدى باشد كه از عالم و دانشمند پيروى و تقليد مى كند، و آن چه از دانشمند مى شنود به آن عمل كند و خود عالم عمل نكند، كه حضرت بخواهد توبيخ كند دانشمندانى را كه بگفتار خود عمل نكنند، و اين كلامى است كه فيض عليه الرحمة در معناى حديث فرموده است، و محتمل است (يقيل) بياء مثناة و از اقاله باشد، و بنابراين ترجمه چين است: (نزديك است صاحب 1كار كارش را پس بگيرد)... و اين احتمال را مجلسى عليه الرحمة از بعضى نقل فرموده است.
12-عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو فِيمَا أَعْلَمُ عَنْ أَبِى عَلِيٍّ الْحَذَّاءِ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَبْعَدُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ إِذَا لَمْ يُهِمَّهُ إِلَّا بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ
امام صادق علیه السلام فرمود: دورترين حالى كه بنده از خداى عزوجل دارد اين است كه اندوهى جز براى شكم و فرج نداشته باشد.
(اصول کافي، ج5، ص:240، ح14)
13- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ وَ عَبْدِ الْعـَزِيزِ الْعبْدِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِى يَعْفُورٍ عَنْ أَبِى عَبْدِاللَّهِ قَالَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ يَنَلْ مـِنَ الدُّنـْيـَا إِلَّا مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الْآخِرَةُ أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ الْغِنَى فِى قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَهُ
و نيز آن حضرت علیه السلام فرمود: هر كه بامداد كند و روز را بشب رساند و بزرگترين اندهش دنيا باشد خداي تعالى فقر و پريشانى را جلوى چشمش نهد، و كارش را پريشان سازد، و بجز بدان چه خداوند روزى او كرده نرسد، و هر كه بامداد كنم و شام كند و بزرگترين اندوهش آخرت باشد، خداوند توانگرى و بى نيازى در دلش نهد و كارش را منظم كند.
(اصول کافي، ج5، ص:240، ح15)
14- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ قُرْطٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ كَثُرَ اشْتِبَاكُهُ بِالدُّنْيَا كَانَ أَشَدَّ لِحَسْرَتِهِ عِنْدَ فِرَاقِهَا
و نيز آن حضرت عليه السلام فرمود: هر كه بيشتر به دنيا آلوده است هنگام جدائى از آن افسوس سخت تر است.
(اصول کافي، ج5، ص:242، ح16)
15- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ يَقُولُ مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْيَا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لَا يَفْنَى وَ أَمَلٍ لَا يُدْرَكُ وَ رَجَاءٍ لَا يُنَالُ
عبد الله بن يعفور گويد: شنيدم از امام صادق علیه السلام كـه مي فرمود: هـر كه دل به دنيا به سه خصلت دل بسته است: اندوهى كه پايان ندارد. و آرزوئى كه به چنگ نيايد، و اميدي كه بدان نرسد.
(اصول کافي، ج5، ص:242، ح17)
- شرح:
مجلسى رحمه الله علیه گويد: زيرا آن چه فراخور حرص او است براى او فراهم نگردد. و از آفات و مصائب آن نتوانند دورى كند، پس هميشه در غم و اندوه آن چه از دستش رفته و آن چه برايش فراهم نگشته مى باشد.