محمد بن اورمه قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۰۹ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (اضافه کردن رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



محدث مظلوم

سخنى كوتاه

«محمد بن اورمه قمى» يكى از محدثان بزرگ و ارجمند شيعه است. كه شناخت شخصيت و خدمات او در حوزه حديث و روايت، كارى شايسته است.

اسم و كنيه

اسم او محمد، نام پدرش اُورَمه و كنيه اش؛ ابوجعفر است.(1)

طلوع ستاره

هر چند، دقيقاً نمى توان تاريخ طلوع ابوجعفر محمد بن اورمه؛ ستاره حرم اهل بيت علیهم‌السلام و محدث گرانقدر را مشخص كرد؛ ولى از آنجا كه وى حضرت امام رضا و حضرت امام هادى علیهاالسلام را درك كرده است. مى توان گفت او در اواخر سده دوم هجرى چشم به جهان گشود.

يار امام

شيخ طوسى در يك جا، او را از ياران حضرت رضا علیه‌السلام مى داند(2) و از بعضى اخبار و روايات همچنين استفاده مى شود كه وى خدمت امام هادى علیه‌السلام را نيز درك كرده است.

مقام رفيع

در كتاب‌هاى تراجمى كه درباره شخصيت مورد نظر ما سخن گفته اند، پيرامون وثاقت و مقام او سه نظريه ديده مى شود: بعضى از بزرگان او را از نظر روايتى ضعيف شمرده اند.(3) جمعى ديگر، در قبول و يا عدم قبول رواياتش دچار ترديد شده اند.(4) و عده زيادى از دانشوران و بزرگان شيعه به اين محدث توانمند اعتماد كرده اند و ضمن قبول اخبارى كه از او نقل مى شود به بزرگى شخصيتش اعتراف دارند؛(5) حتى مرحوم آيت الله خوئى به نقل يكى از رجال شناسان برجسته، نقل مى فرمايد كه: «محمد بن اورمه، مورد اعتماد و وثاقت است».(6)

چرا تضعيف؟

چنانچه «نجاشى» و «ابن غضائرى» دو تن از فرزانگان علم رجال و درايت، گفته اند: «علت تضعيف محمد بن اورمه اين بود كه بعضى او را به «غلو در مذهب» متهم كرده بودند. به اين معنى كه از روايات و اخبارى كه اين محدث در شأن و مقامات معنوى امامان معصوم علیهم‌السلام نقل كرده است، غلو و تندروى استفاده مى شود و گويا او ائمه علیهم‌السلام را از مقام خودشان بالاتر برده است. و نعوذ بالله براى آنان جنبه «خدائى» قائل شده است».

اما مطالب و مسائلى كه جمعى از دانشمندان قديم شيعه «غلو» به حساب مى آورند، تمام بزرگان و علماء شيعه در چند قرن اخير، آن فضائل و مناقب و مقامات معنوى را نه تنها غلو و تندروى نمى دانند؛ بلكه آن‌ها را براى وجود مقدس پيامبر اكرم و امامان معصوم شيعه ثابت دانسته، نقل آن‌ها را نشانه شيعه بودن راستين راوى مى دانند. بنا به نوشته نجاشى، رجال شناس معروف اين سوء تفاهم سبب گرديد، برخى از علماى قم برخوردهاى تند و تيزى را با وى آغاز كنند و او را به سختى در تنگنا قرار دهند تا اين كه بعدها تقوا، پرهيزكارى و صداقت وى بر همگان آشكار شد. در چندين مورد از نزديك مشاهده شد كه اين محدث توانا شب‌ها را همواره به نماز و راز و نياز با خداوند خويش به صبح مى رساند و دامنش از هر گونه اتهام، پاك و بى آلايش است، آنگاه مقابله با وى به پايان رسيد. اين عالم رجالى اضافه مى كند: «كتاب‌هاى او تماماً صحيح و معتبر است مگر آن چه در تفسير باطل است».(7)

در خلاصه مى نويسد: «آن جماعت كه به قصد كشتن او آمدند، چند شب اين كار را تكرار كردند. با كمال شگفتى ديدند كه نه تنها او از دين خارج نشده، بلكه بسيار انسان متعهد و اهل شب زنده دارى است».(8)

مرحوم علامه و آيت الله خوئى، نيز از قول ابن غضائرى(9)، درباره محمد بن اورمه مى گويد: «اگر چه قمى ها به او نسبت «اهل غلو» داده اند؛ اما اخبارى كه از او به ما رسيده، پاك و پاكيزه است. در آن‌ها هيچ خبرى كه نشان دهنده اين مطلب باشد، ديده نشده است و من گمان دارم، او مورد تهمت قرار گرفته است» بعداً مى نويسد: «من خود دست خط و توقيعى از امام هادى علیه‌السلام ديدم كه امام به جمعى از دانشمندان قم نوشته اند و دامن او را از اين سخنان تهمت آميز پاك كرده اند».(10)

نكته

ممكن است اشكالى به ذهن بعضى دانش‌پژوهان برسد كه چگونه عالمان و انديشمندان قم چنين تفكرى درباره وى داشتند؟! در مقام پاسخ به اين شبهه بايد گفت: دانشمندان قم در آن برهه از زمان كه احاديث و اخبار امامان را جمع‌آورى مى كردند، در تلاش بودند كه روايات را با سندهاى صحيح ضبط نمايند و به خاطر همين دقت ها و بررسى ها بود كه بعضى از مشهورترين دانشمندان را از قم تبعيد كردند. همان طور كه احمد بن محمد بن خالد برقى را از قم بيرون كردند.(11)

بله! آن‌ها با هيچ فردى، دشمنى شخصى نداشتند، هدف اين بود كه اشخاص بى‌صلاحيت از قول معصومين رواياتى را «جعل» نكنند. درباره شخصيت مورد سخن ما، داستان چنين است. آن‌ها از راه‌هايى بدست آورده بودند كه محمد بن اورمه، اهل غلو است؛ ولى به تدريج ثابت شد او مردى بزرگ و شيعه اى بااخلاص است. به هر حال از نقل اين افراد آگاه به علم رجال، به دست مى آيد كه «محمد بن اورمه» از چهره هاى برجسته و شاخص حديث بود تا آنجا كه حضرت امام هادى علیه‌السلام در سامرا در برابر اين شايعات بى‌اساس، واكنش نشان داد و طى نامه اى از او دفاع كرد و مقام و منزلت او را در ميان علماء و دانشمندان قم تثبيت كرد؛ البته اين نامه امام علیه‌السلام كه ابن غضائرى مشاهده كرده است، به دست علماء بعد از او نرسيد.

ويژگي‌ها

به چند ويژگى از صفات برجسته او اشارت مى شود:

  • 1- اهل عبادت و شب زنده‌دار: وى يكى از برجسته ترين مردان خدا به شمار مى رفت؛ زيرا اساساً پيوند انسان با خدا، بيشتر در نماز ظهور مى يابد. همان‌طور كه اشاره شد آن‌هايى كه مأمور كشتن او بودند، چند شب متوالى، براى اجراى مأموريت آمدند؛ ولى او را در حال نماز ديدند و با خود گفتند: چطور اين شخص از دين خارج شده است! لذا بدون انجام كارى برگشتند.
  • 2- اهل درايت و فهم: محمد تنها يك راوى و ناقل اخبار نبود؛ بلكه با روش‌هاى تحقيق و دقت و درايت، روايات را در كتاب هاى خود جمع‌آورى كرد لذا گزارشگرانِ تراجم علماء درباره كتاب هايش نوشته اند: «همه صحيح و معتبر و در كمال دقت است».(12)
  • 3- ولايت مدارى: صفت متعالى ولايت مدارى كه در اين انسان بزرگوار وجود داشت، از روايت كشف الغمه كاملاً مشخص مى شود.

«اربلى» در «كشف الغمه» مى نويسد: محمد بن اورمه گفت: در زمان حاكميت سياه و استبدادى متوكل عباسى به سامرا رفتم در سامرا خود را نزد «سعيد» كه در دربار متوكل موقعيت بالايى داشت و ضمناً زندانبان امام هادى علیه‌السلام بود، رساندم. آن زمان متوكل، امام را به دست آن شخص جنايتكار سپرده بود تا امام را به شهادت برساند.

سعيد به من گفت: آيا دوست دارى «خدايت» را ببينى؟ گفتم: سبحان الله! خداى من آن خدايى است كه ديده ها او را نمى بينند. او گفت: منظور من آن كسى است كه شما شيعيان اعتقاد داريد كه او رهبر و پيشواى شما است. در پاسخ گفتم: مانعى ندارد. بله، دوست دارم آن امام همام را زيارت كنم.

سعيد گفت: من مأمورم كه او را بكشم و فردا اين نقشه را عملى خواهم كرد؛ زمانى كه نامه رسان از نزد او (امام هادى علیه‌السلام) بيرون شد، تو پيش او برو.

نامه رسان از محضر امام خارج شد و من خدمت امام رفتم، ديدم امام نشسته اند و در كنارش قبرى كنده اند. سلام و عرض ارادت كردم و با ديدن اين منظره اشك‌هايم جارى شد. فرمود: چرا گريه مى كنى؟ گفتم: اين قبر و منظره غريبى را كه مى بينم، مرا به گريه انداخت.

حضرت فرمود: گريه نكن! دشمنان ما موفق به اين كار نخواهند شد. دو روز بيشتر نخواهد گذشت كه خداوند خون متوكل و وزيرش (فتح بن خاقان) را به زمين خواهد ريخت و كشته خواهند شد.

محمد بن اورمه گويد: به خدا قسم دو روز نگذشته بود كه متوكل با توطئه پسرش، منتصر كشته شد.(13) از اين روايت همچنين بدست مى آيد؛ او شخصيتى معروف به تشيع و نيز منزه از غلو بود.

  • 4- اهل تأليف: امامان معصوم به اصحاب و ياران خود توصيه مى فرمودند كه: اخبار و روايت هاى ما را در كتاب ها جمع‌آورى كنيد تا براى همه نسل ها باقى بماند و از آن روايات، در زمينه اعتقادات و اخلاق و فقه و مسائل اجتماعى و سياسى اسلام، استفاده شود. بر همين اساس امام صادق علیه‌السلام به مفضل فرمود: «بنويس و اخبار ما را بين امت منتشر كن».(14)

همين تأكيدات و توصيه ها بود كه اصحاب و دانشمندان شيعه را در صدر اول، وادار به تأليف كتاب هاى چهار صدگانه كرد كه مبناى كتاب هاى اربعه شيعه است.

محمد بن اورمه نيز از اين امتياز برخوردار بود و كتاب هاى مفيدى در زمينه هاى اعتقادى و فقه تأليف كرد. بزرگان ما، حدود 43 كتاب، را براى او در فهرست هاى خود نام برده اند. جالب اين كه نام يكى از اين كتاب‌ها «الرد على الغلاة» است؛ رديه بر عليه غلوكنندگان در دين.(15)

فهرست تعداد ديگرى از كتاب‌هايش اين چنين است: كتاب الوضوء، كتاب الصلوة، كتاب الصيام، كتاب الحج، كتاب النكاح، كتاب الطلاق، كتاب الحدود، كتاب الديات، كتاب المزار، كتاب التجارات، كتاب المكاسب، كتاب الخمس، كتاب الدعاء، كتاب الزهد و...(16)

اساتيد

از محضر چند نفر از بزرگان علم حديث بهره برد كه برخى از آن‌ها عبارتند از:

  • 1- ابراهيم بن حكم؛
  • 2- يحيى بن يحيى؛
  • 3- على بن محمد بن محمد؛
  • 4- حسن بن محبوب؛
  • 5- زياد قندى؛
  • 6- احمد بن حسن ميثمى؛
  • 7- اسماعيل بن ابان وراق.(17)

بعضى از اين اشخاص در نهايت عظمت و جلالت بودند. مانند حسن بن محبوب كه از اصحاب اجماع و از بزرگترين ياران امام رضا علیه‌السلام بود.(18)

شاگردان

  • 1- حسن بن حسن بن ابان؛(19)
  • 2- معلى بن محمد؛(20)
  • 3- سهل بن زياد؛(21)
  • 4- صالح بن ابى حماد.(22)

غروب ستاره

همان طور كه تاريخ طلوع اين ستاره آسمان علم و حديث دقيقاً مشخص نشد، تاريخ غروب وى نيز در هاله اى از ابهام قرار دارد، ولى از روايت «كشف الغمه» بدست مى آيد كه او در سالى كه متوكل عباسى كشته شد، (247 هـ.ق) زنده بود.(23) اما اين كه در چه سالى رحلت كرد، معلوم نيست.

گزيده اى از روايات او

  • وضو داشتن: با واسطه از انس بن مالك نقل مى كند كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: اى انس! در زندگى كوشش كن بيشتر وقت ها با وضو و طهارت باشى، تا خداوند بر طول عمر تو بيفزايد. اگر مى توانى شب و روز را با وضو باش ؛ چون اگر با طهارت از دنيا بروى، گويى به عنوان «شهيد» از دنيا رفته اى.

بر هر كس مى رسى، سلام كن تا خداوند بر ثواب هاى تو بيفزايد. پيران مسلمان را احترام كن و بچه هاى آنان را مورد مهر و محبت خود قرار بده.(24)

  • ويژگى يك مؤمن: از حضرت امام صادق علیه‌السلام نقل مى كند كه امام فرمود: مؤمن انسانى بردبار است كه كار جاهلانه و غيرمؤدبانه نمى كند. اگر در حق او بى احترامى كنند، حلم و بردبارى ورزد. به كسى ستم روا نمى دارد، اما اگر مورد ستم قرار گيرد، بخشش پيشه كند. بخيل نيست و اگر درباره او بخل كنند، او صبورى پيشه مى سازد.(25)

پى نوشت

(1). رجال شيخ طوسى، ص 512؛ فهرست شيخ طوسى، ص 143؛ نجاشى، ص 231؛ معجم رجال الحديث، ج 15، ص 115 و منابع ديگر.

(2). رجال شيخ طوسى، ص 392.

(3). همان، ص 512.

(4). خلاصة الاقوال، علامه حلى، ص 253.

(5). تنقيح المقال، علامه ممقانى، ج 2، ص 84 و معجم رجال الحديث، علامه خوئى، ج 15، ص 115.

(6). معجم رجال الحديث، ج 15، ص 115.

(7). رجال نجاشى، ص 232.

(8). خلاصة الاقوال، ص 253.

(9). ابن غضائرى در زمينه شناخت رجال حديث، مردى بسيار بزرگ و سختگير و اهل دقت بود و بسيارى از روايتگران احاديث شيعه را تنها به عنوان اين كه در آن‌ها يك نقطه منفى يافته، رد مى كند.

(10). خلاصة الاقوال، ص 253 و معجم رجال الحديث، ج 15، ص 156.

(11). مقدمه محاسن برقى، علامه ارموى، ص 10 و خلاصة الاقوال علامه.

(12). رجال نجاشى، ص 233؛ تنقيح الرجال، ممقانى، ج 2، ص 84 و معجم رجال الحديث، ج 15، ص 255.

(13). كشف الغمه، ج 2، ص 394 و معجم رجال الحديث، ج 15، ص 156.

(14). اصول كافى، ج 1، ص 52.

(15). فهرست شيخ، ص 143 و رجال نجاشى، ص 233.

(16). همان مدارك.

(17). رجال نجاشى ص 233؛ معجم رجال الحديث، ج 15، ص 256؛ فهرست شيخ، ص 143، توحيد صدوق، ص 75، 178، 141، 142 و امالى مفيد، ص 60.

(18). خلاصة الاقوال، ص 37.

(19). امالى مفيد، ص 60 و توحيد صدوق، ص 75.

(20). بحارالانوار، ج 22، ص 125.

(21). همان، ج 46، ص 282.

(22). همان.

(23). حيوة الحيوان، دميرى مصرى، ج 1، ص 120.

(24). امالى مفيد، ص 60 و بحارالانوار ج 80، ص 305.

(25). اصول كافى، ج 2، ص 235.

منبع

ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى, ستارگان حرم، جلد 6