امامزاده سید عبدالله ابیض قم
بقعه امامزاده سيد عبدالله در انتهاى خيابان نيروگاه در شهر قم واقع شده كه قبلا در يك فرسنگى شهر و نزديك دهكده قلعه صدرى بوده و الآن بجهت توسعه شهر قم جزء امامزادگان مدفون در داخل قم محسوب مى گردد. بهر حال همانطوريكه در بالاى مدخل احداثى مرقد شاهزاده سيد عبدالله نوشته شده وى از احفاد امام سيد الساجدين على بن الحسين(عليه السلام ) مى باشد كه مرحوم ناصر الشريعه در كتاب خود(1)مى نويسد؛"گويند مدفون دراين بقعه شاهزاده عبدالله از اولاد امام زين العابدين(عليه السلام ) است و ظاهرا نسب او از اينقرار مى باشد؛ شاهزاده عبدالله بن عباس بن عبدالله الشهيد بن حسن افطس بن علي بن امام زين العابدين(ع)".
دليل مرحوم ناصرالشريعه هم ظاهرا گفتار تاريخ قديم قم(2)مي باشد كه مى نويسد؛"ديگر از امامزاده هائيكه بقم آمدند عبدالله بن عباس بن عبدالله الشهيد بن حسن افطس بن على بن امام زين العابدين(عليه السلام ) بود كه از بصره بقم آمد و او با على بن محمد علوى صاحب زنج در بصره بود و چون صاحب زنج را در بصره بقتل رسانيدند عبدالله بن عباس در قم دو پسر بنام ابوالفضل العباس و ابوعبدالله حسين ملقب به ابيض و سه دختر بدنيا آمدند . از عباس بن عبدالله بن عباس بن عبدالله الشهيد، ابوعلى احمد به وجود آمد
با توجه به عبارات مؤلف تاريخ قديم قم ثابت شد كه جناب عبدالله ابيض بن عباس به قم تشريف آورده و از وى دو پسر بدنيا آمد و بر اين اساس است كه مرحوم صاحب انوار المشعشعين(3)احتمال داده كه مدفون در بقعه چهار امامزاده در خيابان 15 خرداد قم همين شاهزاده عبدالله مورد نظر است و در جاى خود گفته شد كه مدفون در آن بقعه جناب شاهزاده ابوعبدالله حسين بن على بن عمر بن حسن الأفطس و سه تن از فرزندان وى مى باشند.
محتویات
دلائل نگارنده مبنى بر مدفون بودن عبدالله ابيض
جناب عبدالله ابيض در شهر قم رحل اقامت افكندند ولي مشكل اصلى اينجاست كه آيا مدفون در اين بقعه جناب عبدالله ابيض است يا شخصيت و امامزاده ديگر؟ چرا که در ري ، مقبره و بقعه اى است كه گفته مى شود عبدالله ابيض بن عباس بن عبدالله الشهيد در آنجا مدفون مى باشد و كثرت شهرت وى هم خود دليل محكمي بر دفن آن امامزاده در رى دارد و از طرفى هم مدركى چون تاريخ قديم قم كه همه علماء و مورخين بر وثاقت وكمال ديانت مؤلف آن اذعان و اعتراف دارند، ثابت مى كند كه مدفون در اين بقعه جناب امامزاده سيد عبدالله ابيض بن عباس بن عبدالله اشهيد مي باشد، لذا صاحب انوار المشعشعين(4)مي فرمايند به احتمال زياد جناب امازاده سيد عبدالله ابيض در قم مدفون مى باشد زيرا مؤلف تاريخ قم فرمودند"و اما ابوعبدالله حسين ابيض بن عبدالله از قم به رى رفت و اعقاب او در رى هستند" و در مورد هجرت خود عبدالله ابيض صحبتى به ميان نياورده، لذا سكوت مؤلف تاريخ قديم قم بر عدم هجرت عبدالله ابيض به رى خود دليل قوی بر مدفون بودن وى در اين شهر دارد(5).
وى در مقام تضعيف قول كسانيكه مدفون در رى را عبدالله ابيض دانسته اند از قبيل صاحب كتاب(عمده الطالب)(6)و صاحب كتاب(مجاس المؤمنين)(7)و غيره، گفته است؛ كه احتمال مى رود ابوعبدالله حسين ابيض كنيه او تدريجا بر اسم او غلبه يافته باشد و بمرور ايام در لفظ ابوعبدالله هم تخفيفى بوجود آمده وبجاى ابوعبدالله حسين ابيض، عبدالله ابيض گفته شده باشد وهمچنین محتمل است كه عبدالله بن حسين بن عبدالله ابيض بن عباس كه شاعر بوده است نيز با پدر خود ابوعبدالله حسين ابيض در آن بقعه مدفون بوده و بقعه بنام عبدالله شهرت يافته باشد. و از طرفى هم غیر از گفتار مرحوم صاحب تاريخ قديم قم اكثر علماء انساب قائل شده اند كه جناب ابوعبدالله حسين بن عبدالله ابيض بن عباس در رى مدفون مى باشد كه از جمله آنها عبارتند از؛
1ـ فخر رازى در كتاب(الشجره المباركه)(8)مي آورد كه؛
"اما عباس بن عبدالله الشهيد، فعقبه من رجل واحد، و هو عبدالله ابو محمد الابيض. و عقب عبدالله الابيض هذا من ثلاثه: الحسين الابيض يلقب"هريشه" الشاعر من ساكنى الري. و العباس أبوالفضل الأبيض، و على يلقب"هريشه" و اكثرهم عقبا الحسين الشاعر". يعني نسل عباس بن عبدالله الشهيد از يك پسر بنام عبدالله الابيض است كه نسل او از سه پسرش يكى حسين ابيض كه شاعر و ساكن در رى بوده است نشات گرفته است .
2ـ ابن عنبه در كتاب(عمده الطالب)(9)تصريح نموده كه:
"اما عباس بن عبدالله الشهيد، فعقبه قليل منهم؛ الابيض الشاعر و هو ابوعبدالله الحسين بن عبدالله بن العباس المذكور و قال الشيخ ابوالحسن العمري، الابيض هو عبدالله بن عباس. فأما ابوصر البخارى فقال انه الحسين بن عبدالله بن العباس و قال مات بالري". ما حصل مطلب اينكه، صاحب عمده الطالب هم از ابونصر بخارى نقل كرده كه مدفون در ري ابوعبدالله حسين بن عبدالله ابيض است نه خود عبدالله.
3ـ ابواسماعيل ابراهيم بن ناصر بن طباطبا كه در قرن پنجم مى زيسته دركتاب(منتقله الطالبيه)(10)خود تصريح نمود كه مدفون در رى جناب حسين بن عبدالله الابيض مى باشد و مى فرمايد: "ذكر من ورد الرى من اولاد الحسن الافطس ابن على بن علي، منهم من ولد عبدالله بن الحسن الأفطس (بالري) من نازله الكوفه و هو الشاعر ابوعبدالله الحسين بن عبدالله الاصغر الأبيض ابن العباس بن عبدالله بن الحسن الأفطس".
بنابراين معلوم گرديد كه جناب امامزاده ابوعبدالله حسين در رى مدفون مى باشند(11)و پدر بزرگوارشان به تصريح تاريخ قديم قم در اين شهر(قم) رحل اقامت افكنده بودند لذا چون از هجرتش در آن كتاب سخنى بميان نيامده و در داخل قم هم تنها يك بقعه به نام عبدالله وجود دارد چنين مى توان استدلال كرد كه به احتمال بسيار قوى جناب سيد اجل امامزاده عبدالله الابيض بن عباس بن عبدالله الشهيد بن حسن افطس بن على الأصغر بن امام زين العابدين(عليه السلام ) در اين بقعه مدفون مي باشد.
حالات اجداد شاهزاده سيدعبدالله ابيض و ذكر اولاد وي
همانطوريكه در مقدمه كتاب گفته شد، كتابى كه مستقلا در مورد زندگانى امامزادگان نوشته شود، بسيار كم است لذا از شخصيت والاى اين اختران فروزان و انوار پراكنده اطلاع دقيقي در دست نيست، و اين حقيقت هم به وضوح آشكار مى باشد، چرا كه در جاه جاى كشور پهناور جمهورى اسلامى ايران بقاعى منسوب به اولاد و احفاد ائمه(عليه السلام ) موجود مى باشد و طبق آماري كه اين حقير به دست آورده بالغ بر 15 هزار بقعه در اين سرزمين نورافشانى مى نمايند كه متأسفانه غالبااز تاريخ تولد و وفات و هجرت مدفونين و شجره نامه هر يك و كيفيت ورود و زندگانى و مدت عمر و تعداد اولاد و... در دست نمى باشد و مادر اين مجموعه(چهل و پنج جلدى انوار پراكنده) به عنايت حضرت بارى تعالي، سعى مى نمائيم اطلاعات مفيد و حتى المقدور تحقيق در شجرنامه هر يك و همراه با زندگانى و كرامات ديده شده تقديم خوانندگان عزيز نمائيم.
اما جد امامزاده سيد عبدالله ابيض جناب سيد جليل القدر امامزاده عبدالله الشهيد بن حسن افطس(13)بن على الأصغر بن امام زين العابدين(عليه السلام ) مي باشد و اين عبدالله همان كسى است كه به دست برامكه بقتل رسيد(14)و داستان شهادت وى از اين قرار است.
در كتب انساب مسطور است كه هنگامى حسين بن على شهيد فخ بر عليه خليفه وقت قيام نمود جناب عبدالله بن حسن افطس هم بيارى او شتافت و در فخ حاضر گرديد و چنان شمشير مي زد كه نوشت اند دو شمشير را بر طرف دشمن حمايل مى نمود و چون حسين شهيد فخ اين شجاعت وى را مشاهده كرد، وصيت نمود كه پس از وى فرماندهى سپاه با او باشد، اما چون سپاه دشمن زياده از حد و تا دندان مسلح بودند، لذا طولى نكشيد كه حسين بن على بن شهادت رسيد و افراد باقى مانده وى هم منهزم گرديدند و خود عبدالله بن افطس هم در چنگ سپاهيان هارون الرشيد اسير شد.
عبدالله همچنان دربند بود تا اينكه او را نزد هارون بردند و هارون هم وى را در حبس جعفر بن يحيى برمكى انتقال داد، چون عبدالله در زندان دلتنگ شد، براى هارون الرشيد نام نوشت و در آن نامه ويرا به دشمنام و سب ياد نمود ولى هارون از آن نامه و مضمونش ناراحت نشد بلكه به رحم آ،د و دستور داد تا درباره او ارفاق نمايند و دركار او توسعه بدهند، تا اينكه دريكى از روزها جعفر برمكى در مجلس خليفه حاضر بود كه هارون مى گفت"اللهم اكفنيه على يدى ولى من اوليائى و اوليائك" جعفر پس از شنيدن اين جمله از خليفه، دستور داد تا در شب عيد نوروز، سر عبدالله را از بدن جدا نمايند و روز عيد سرمطهر او را تحفه هاى ديگر براى خليفه هديه فرستاد و سپس بتصور اينكه خليفه از اين عمل ظالمانه اش تحسين و تقدير خواهد كرد، شخصا بنزد هارون حاضر گشت و سرپوش را از روى طبق برچيده هدايا را به خليفه اظهار نمود.
چون چشم هارون به سر بريده عبدالله افتاد توجه اش را جلب نمود و با اينكه بدون امر او، جعفر دست به اين كار زده بود، خود را خود دارى نمود و چيزى بر زبان نياورد.
اما جعفر برمكى براى خود نمائى اظهار داشت، براى اينكه در چنين روزى خليفه را مسرور و خوشحال سازم چيزى بهتر از اين كه سردشمن تو و دشمن پدران تو را بهديه آورم نيافتم، لذا سر عبدالله ابيض را كه بزرگترين دشمن شما بود تقديم مى نمايم، هارون از دين آن سر و بيانات فريبانه و چاپلوسانه جعفر در غضب شد و پس از رفتن وى به خادم خود دستور داد كه برود و سر جعفر را از بدن جدا سازد.
مسرور خادم هارون هم براى كشتن جعفر نزد وى آمد، به او گفت خليفه به من امر نموده تا سر تو را از گردنت جدا كنم، جعفر با حالت پريشان علت را پرسيد و مروز گفت؛ بجهت آنكه تو پسر عم او عبدالله بن حسن افطس بن على الاصغر بن امام زين العابدين(عليه السلام ) را بدون اذن خليفه بقتل رساندى و با اين عمل حكم مرگت را خليفه صادر نمود، در هنگاميكه جعفر مشغول راه و چاره بود، مسرور غلام خليفه گردن جعفر را زد و سر بى جان وى را نزد خليفه برد و وي امر كرد تا بدن عبدالله الشهيد را بخاك سپردند.
و دركتب انساب مسطور است كه عبدالله به(سوق الطعام بغداد) مدفون و در آنجا داراي مشهد و مزاريست و در اعقاب او هم نوشته اند كه وى از دو پسر به اسامى عباس و محمد نسل دارد در مورد عباس بن عبدالله الشهيد دركتاب تاريخ قديم قم چنين توصيف شده كه:
مؤلف تاريخ قم(15)از احمد بن اسماعيل سمكه نحوي روايت كرده است كه"چون ابومسلم محمد بن بحر اصفهانى والى و عامل قم شد در هر روز جمعه سوار بر اسب خود مى نشست و به زيارت رؤساى قم مى رفت و حقوق ايشان را بجاى مى آورد، اتفاقا در يك روز جمعه سوار بر اسب شد و من هم همراى او بودم كه به زيارت عباس بن عبدالله علوى رفت و چون به در خانه او رسيد ديد كه عباس در سراى خود نشسته و گرد اگر خود قفسهائى از قمريان و مرعان را نهاده است، ابومسلم چون اين بديد بر او سلام كرد و بازگرديد و در بين راه بمن گفت تشبيه نميكنم عباس را مگر بمردمانى كه بدرب طاق بغداد مى باشند". شايد چون عباس سرگرم تفريح بر قمريان بوده و حاكم را زياد تحويل نگرفته وى چنين گفتاري را ابراز نموده باشد كه دليل بر قدح وى نيست.
بهرحال از عباس بن عبدالله الشهيد يك فرزند نسل باقى مانده و آن هم عبدالله ابومحمد الابيض مى باشد و عقب وى هم از سه فرزند وى يكى ابوعبدالله حسين شاعر است كه در سنه 319 در رى وفات يافت و نسل وى منقرض گشته ولى عده اى از علماء انساب براى وي نسلى قائل هستند و ديگرى عباس ابوالفضل الابيض و على مى باشند(16).
توصيف بقعه امامزاده شاه سيد عبدالله الابيض
همانطوريكه اشاره شد بقعه مورد نظر در انتها خيابان نيروگاه واقع شده كه از دور ايوان و مدخل اصلى بقعه كه به ارتفاع تقريبى پنج متر و طول 6 و عرض 30/ 1 مى باشد نمايان است در داخل صحن بزرگ بقعه اى بسيار محقر كه در شأن اين امامزاده نيست وجود دارد كه داراي دو كفشكن شمالى و جنوبى مى باشد و جدار خارجى بقعه از آجر و خالى از هرگونه تزيين بوده و بر فراز آن گنبد عرقچينى خشتى بچشم مى خورد و در زير گنبد مرقد مطهر امامزده عبدالله ابيض است كه با ضريحى سبز رنگ چوبى مشبك محفوظ مى باشد.
پی نوشت
(1)ـ تاريخ قم صفحه 129.
(2)ـ تاريخ قم صفحه 225 نقل از انجم فروزان صفحه 165.
(3)ـ انوار المشعشعين جلد 2 صفحه 117.
(4)ـ به نقل از انجم فروزان صفحه 166.
(5)ـ ولى صاحب كتاب انوار المشعشعين قائل است كه شاهزاده عبدالله ابيض در مقبره چهار امامزاده مدفون مى باشد و ما قبلا طبق دلائلى از مرحوم عباس فيض احتمال وى را رد نموده به آنجا رجوع گردد.
(6)ـ عمده الطالب صفحه 315.
(7)ـ مجالس المؤمنين صفحه 176.
(8)ـ الشجره المباركه صفحه 177.
(9)ـ عمده الطالب صفحه 215.
(10)ـ منتقله الطالبيه صفحه 164 و 165. و همچنين در كتاب تهذيب الانساب صفحه 255بر اين مطلب تصريح نموده كه ما به جهت اطاله گفتار از ذكر آن صرفنظر نموديم.
(11)ـ كما اينكه در تابلوئى به تصريح چند تن از علماء رى به اين حقيقت اشاره شده و بر درب ورودى به روضه مطهره امامزاده نصب گرديده است.
(12)ـ در اين صفحه از كتاب منتقله الطالبيه نوشته شده كه جناب شاهزاده عبدالله الابيض بن عباس وارد قم شدند و از ايشان چند فرزند كه اسامى آنها را نام مى برد به وجود آمده كه اگر از قم به جاى ديگر منتقل مى گشت هر آئينه در كتاب خود به آن اشاره مي فرمود.
(13)ـ چون از حالات حسن افطس در بخش چهار امامزاده گفته شده از ذكر آن در اينجا صرفنظر گرديد.
(14)ـ داستان شهادت وى در كتاب عمده الطالب صفحه 315 و الشجره المباركه صفحه 176 و 177 و سراج الأنساب صفحه163 و انساب فخرى صفحه 83 موجود بوده و ما از كتاب انجم فروزان صفحه 164 نقل مى نمائيم.
(15)ـ تاريخ قم صفحه 224.
(16)ـ عمده الطالب صفحه 315 و الشجره المباركه صفحه 177.