امامزاده ابراهیم بن احمد قم
بقعه مورد نظر مدفن شاهزاده ابراهيم موسى است كه در جانب شرقى شهر و تقريبا در يکصد و پنجاه مترى صحن و سراى منتسب به على بن جعفر(عليه السلام) قرار دارد و از آثار باستانى اصيل آراسته به گچبريهاى جالب و دست نخورده و به سبك قرن هشتم برهنه از رواق و بيوتات تابعه و از ابنيه تاريخى اين شهر بشمار مى آيد.
دركتاب(تاريخ مذهبى قم)(1)نوشته شده كه"نزديكي بقعه على بن جعفر(عليه السلام) در وسط يك باغ سه بقعه و در روبروى آن يك بقعه ديگر بنام شاهزاده ابراهيم وجود دارد كه از نظر بناء و كتيبه و گچ برى جزو بناهاى نفيس و تاريخى است، چون تا چند قرن قبل راه قم به كاشان از اين باغ و بقعه ها ميگذشته اند و طبعا مسافران و جهانگردانى كه از قم بكاشان ميرفته اند باغ مزبور و گنبدهاى اطراف آنرا ديده واز اينجهت وصف باغ گنبد سبز و دو گنبد اطراف آن را كه بعضى از جهانگردان به مقبره شيوخ و على بن جعفر(عليه السلام) و شاهزاده ابراهيم ناميده اند را مى توان در سفرنامه هاى مربوط بدوره صفويه تا اواخر قاجاريه كم و بيش مشاهده نمود".
متأسفانه با تمام گفتارهاى فوق بايد گفت كه در مورد مدفون در اين بقعه ميان علماء انساب و رجال و مورخين اختلاف است كه بشرح زير مى باشد.
محتویات
مدفون در بقعه شاهزاده ابراهيم كيست؟
در كتاب(تاريخ قم)(2)سلسه نسب شريف اين امامزاده را از گچبرى كه با خط ثلث نوشته شده بود را چنين مى آورد"قد أمرت بعماره هذه الروضه الرفيعه والمرقد المنيعه المشهد المنور المقدس المعطر للامام المعصوم الطاهر ابى القاسم ابراهيم بن احمد بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن الامام المفترض الطاعه اسد الله الغالب ابى الحسن اميرالمؤمنين صلوت الله و سلامه عليه و عليهم اجمعين و...". يعني اينكه امامزاده مدفون در اين بقعه ابوالقاسم ابراهيم پسر احمد بن موسي(عليه السلام) معروف به شاه چراغ كه در شيراز مدفون است مى باشد.
و در كتاب(انوار المشعشعين)(3)مسطور است كه مدفون در بقعه نامبرده ابراهيم بن حسن بن حسين بن حسن افطس بن على بن امام زين العابدين(عليه السلام) بوده مى باشد.
گرچه اين معنى از جهت نام مدفون بالوح مزار و كاشى ها و كتيبه وفق ميدهد ولى از جهت نام پدر موافقت ندارد زيرا بنا بگفته انوار المشعشعين مدفون در آن بقعه ابراهيم و از احفاد حضرت امام سجاد(عليه السلام) است با اينكه در لوح مزار و كاشيها و گچبريها نام ابراهيم بن احمد بن موسي(عليه السلام) ضبط شده است.
بالنتيجه چون نمى توان بين لوح مزار و كاشيها و كتيبه با بيانات انوار المشعشعين و گفتار تاريخ قم و عمده الطالب و تواريخ ديگر(كه دليلشان ذكر خواهد شد) توافق داد ناچار بايد دو طرف قضيه را بطورى اثبات يا نفى نمود كه صاحب كتاب انوار المشعشعين خلاصه اظهار عقيده مى كند براينكه آنچه در لوح مزار و كاشيها و كتيبه بقعه نوشته شده غلط است و مدفون در آن بقعه ابراهيم از احفاد حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) نيست بلكه ابوالعباس احمد و از احفاد حضرت سيد سجاد امام زين العابدين(عليه السلام) مى باشد كه نسب او از قرار زير است: امامزاده ابوالعباس احمد بن محمد بن حسين بن حسن بن حسين بن حسن افطس بن على بن امام زين العابدين(عليه السلام).
اما نظر علامه نسابه عباس فيض دركتاب خود(4)چنين است كه مى فرمايد: از نظر تاريخى مسلم مى باشد كه مدفون در اين گنبد ابوالقاسم ابراهيم بن احمد بن امام موسى الكاظم(عليه السلام) است زيرا در تاريخ قديم قم از هجرتش بسوى قم خبر داده و در كتيبه كمربندى بقعه هم كه در سال 805 هـ .ق گچبرى شده است بنام و نسب وى تصريح گرديده است.
و دركتاب انجم فروزان(5)هم قائل بر اين شده است كه احتمال قوى ابوالعباس احمد(كه نسب آن گذشت) در كنار امامزاده ابراهيم مدفون باشد و شديدا نسبت به كسانيكه مدفن ابراهيم بن احمد بن محمد بن حسين بن حسن بن علي الاصغر ابن امام زين العابدين(عليه السلام) را بنا بگفته تاريخ قم مبنى بر اينكه مدفنش را نزديك مشهد على بن حسن العريضى مجاورت نهر سعد ميدانسته مقابله(6)كرده است. بعد از آنكه تعيين گرديد فرزند شاه چراغ امامزاده ابراهيم در اين بقعه همراه با ابوالعباس احمد نواده امام زين العابدين(عليه السلام) مدفون است لازم ديده شد كه ابتداءا در مورد پاره اى از فضائل اخلاقى و علت ناميدن آنحضرت را به شاه چراغ بيان نمائيم.
علت نامگذارى امامزاده احمد بن موسي(عليه السلام)
به شاهچراغ و تعداد فرزندان او
قبل از آنكه علت نامگذارى اين امامزاده واجب التعظيم را به شاهچراع بيان نمائيم لازم ديده شد تا پاره اى از فضائل اخلاقى اين بزرگوار را بررسى كرده تا بهتر نسبت به حضرتش شناخت داشته باشيم(7). بنا به نقل شيخ مفيد(ره) در كتاب(ارشاد)(8)، احمد بنموسي(عليه السلام) مردي فاضل و با ورع و محدث و كريم النفس و جليل القدر بوده و امام كاظم(عليه السلام) او را بر ديگر فرزندانش مقدم ميداشت و بعد از حضرت رضا(عليه السلام)عزيزترين فرزندانش بود، و مزرعه خود را كه به نام(يسيريه)(9)معروف بود بوى بخشيد.
و در كتاب"بدايع الانوار" از"لب الانساب" نقل شده كه جناب احمد بن موسي(عليه السلام) هزار قرآن بخط خود تحرير نموده و با پول آن غلام مى خريد و بعد آنها را آزاد مى نمود(10).
اسماعيل بن موسي(عليه السلام) برادر احمد(عليه السلام) مى گويد: وقتى پدرم با فرزندانش به مزرعه خود در حوالى مدينه ميرفت بيست نفر از خدم و حشم پدرم با احمد بودند، هرگاه احمد بر مى خواست آنها هم بپا مى خاستند و هر وقت احمد مى نشست آنها هم مى نشستند، و پدرم پيوسته به او نظر عنايت و مرحمت داشت و از او غافل نمى شد و همچنيندر ديد ما برادران محترم بود تا پير شد(11).
زمانيكه خبر شهادت موسى بن جعفر(عليه السلام) در مدينه منتشر شد، مردم مدينه جلو خانه ام احمد گرد آمدند، احمد بن موسي(عليه السلام) از خانه بيرون آمد و با جمعيت بطرف مسجد رسول خدا(ص) حركت كردند. چون احمد صاحب جلالت و عظمت خاصى بود و مخصوصا در عبادت ساعى و در ترويج دين كوشا بود مردم تصور كردند كه او امام و جانشين پدر خود است و با او بيعت كردند، پس از آنكه حاضر با احمد بيعت نمودند وي بالاى منبر رفت و سخنرانى بسيار جالبى ايراد كرد و فرمود:
"ايها الناس كما انكم جميعا فى بيعتى فإنى فى بيعه اخى على الرضا(عليه السلام) واعلموا انه الامام والخليفه من بعد ابى وهو ولى الله والحجته والفرض على وعليكم من الله ورسوله، طاعته واجب بكل ما يأمرنا". "اي مردم، همانطوريكه شما در بيعت من هستيد من نيز در بيعت برادرم على الرضا(عليه السلام) هستم، پس بدانيد كه او است امام و خليفه و حجت بعد از پدرم واو است ولى خدا و حجتش از ناحيه خدا و رسولش، بر من و بر همه شما اطاعتش واجب است وهر چه ما را فرمان دهد بايد پذيرا باشيم و اطاعت نمائيم". حضار، سخنان احمد را پذيرفتند و احمد در جلو جمعيت پشت سر او از مسجد خارج و روانه خانه امام هشتم(عليه السلام) شدند و در خانه امام رضا(عليه السلام) با حضرتش تجديد بيعت نمودند و امام(عليه السلام) از احمد تقدير كرد و برايش دعا فرمود، و احمد همواره در خدمت امام رضا(عليه السلام) بودتا آنكه مأمون حضرت را به خراسان طلبيد و ولايتعهدى را بعهده اش گذاشت(12).
احمد بن موسي(عليه السلام) در حجاز به سيدالسادات و در ايران به شاه چراغ معروف مى باشد، اما علت نامگذارى آن به سيدالسادات به جهت عبادت و جلالت و وثاقتش بوده ولى چه علتى باعث گشته كه او را به شاه چراغ گفته اند را در عبارات ذيل بررسى مى كنيم.
مرحوم علامه مجلسى در بحار آورده است كه احمد بن موسي(عليه السلام) تصميم گرفت در خراسان خدمت حضرت رضا(عليه السلام) برسد، سادات و بنى هاشم كه از تصميم وى آگاهى يافتند گروه زيادى همراه او حركت كردند و ظاهرا از طريق عراق و بصره بطرف شيراز رفتند.
مأمون كه از حركت سادات با خبر شده بود به هراس افتاد و به تمام حكام و استانداران مسير خراسان نوشت كه از آمدن سادات جلوگيرى كنند.
هنگاميكه خبر ورود ايشان به سرزمين فارس، به گوش(قتلغ خان) استاندار شيراز رسيد سپاهى ترتيب داده و براى نبرد با احمد بن موسي(عليه السلام) به خارج از شيرازى گسيل و آمده نبرد شد. سپاه قتلغ خان در هشت فرسخى شيراز و نقطه اى به نام(خان زينان) با احمد بن موسي(عليه السلام) و همراهانش مواجه گرديد و جنگ سختى روى داد.
در گرما گرم نبرد، يكى از نظاميان قتلغ خان فرياد بر آورد،(اگر شما به قصد ديدار حضرت رضا(عليه السلام) به اين سفر و اين سرزمين آمده ايد، او ديگر در ميان ما نيست، او درگذشته است). پس از انتشار خبر شهادت امام رضا(عليه السلام) غالب همران احمد بن موسي(عليه السلام)پراكنده شدند و تنها تعدادى از برادران و اقوام نزديكش از او جدا نشده و تا آخر مقاومت كردند.
نظر به اينكه ديگر امكان بازگشت به حجاز نبود، ناگزير راه شيراز را در پيش گرفت، سپاه دشمن او را دنبال كردند، و در نقطه اى كه قبر شريفش الآن هست، او را به شهادت رسانيدند(13).
پيكرپاك و مطهر حضرت احمد بن موسي(عليه السلام)، فرزند بلافصل امام كاظم(عليه السلام)مشهور به(شاه چراغ) در شيراز بعد از 450 سال تر و تازه پديدار گشت و به اين وسيله محل قبرش شريفش مشخص گرديد، چون در دوره سلاطين ديالمه كه تا حدى طرفداران اهل بيت عصمت و طهارت(عليه السلام) از حالت تقيه بيرون آمده بودند صلحاء و عباد شيراز در مقام يافتن مرقد مطهر آن شاهزاده عظيم الشأن بر آمدند. در زمانيكه مشغول تجسس و تفحص مرقد منور آنشاهزاده والاتبار بودند پيرزن صالحه اى نزد عضدالدوله ديلمى سلطان فارس آمد و عرض كرد در حوالى منزل من تپه اى است كه در روي آن نيمه شبهاى چراغى روشن ميشود كه مانند مشعل پرنورى مى درخشد و همينكه بمحل روشنائى ميروم چيزى ديده نمى شود شاه از رجال و درباريان خود و بعضى از علماء و شيوخ شيراز دراين باب تحقيقاتى بعمل آورد و چيزى دستگيرش نشد و گفتند كه چون گوينده پير زن فقيرى است شايد در نظر گرفته كه بدين وسيله استفاده بنمايد. شاه متقاعد نشد و فرمود كه من از بيانات اين زن بوى حقيقت ميشنوم و تصميم اتخاذ كرد كه خود شخصا به اين قضيه رسيدگى كند تا صحت و سقم مطلب را كشف نمايد لذا شبانگاه به منزل آن پيرزن رفته و در آنجا استراحت مى كند.
عضدوالدوله مقارن نيمه شب بخواب رفت و آنزن صالحه مترصد روشن شدن چراغ گرديد همينكه بطريق شبهاى گذشته نور چراغ ظاهر شد ببالين شاه دويد و سه مرتبه عرض كرد: شاه ـ چراغ ـ شاه چراغ ـ شاه چراغ يعنى اى شاه چراغ روشن و هويدا شده است.
عضدوالدوله از خواب جسته و صدوق اظهارات آن زن صالحه را مشاهده نمود و برخاست بمحل چراغ دويد و با كمال تعجب ديد كه روشنائى بكلى محو گرديد و با ترك آن نقطه باز چراغ روشن گرديد، هفت مرتبه روشن شدن چراغ و رفتن شاه بدان نقطه تكرار شد، تا اينكه مقارن طلوع صبح صادق ديگر چراغى ديده نشد. پادشاه محل را علامت گذارده و روز بعد دستور داد كه تپه را بشكافند تا از آن سر مكتوم پرده برداشته شود و در نتيجه سرداب عظيمى گرديد كه جسدى درروى تختى درداخل آن گذارده شده بود و هيچكس جرئت وارد شدن سرداب و بررسى امر را نداشت.
شاه تحقيق امر را از شيخ عفيف الدين كه مردى زاهد و عابد و تارك دنيا بود را خواستار شده زاهد نامبرده آن شب را در عالم رؤيا ديده بودكه بزيارت حضرت امامزاده احمد بن موسي(عليه السلام) موفق شده است و لذا حتم كرد كه سرداب كشف شده مرقد مطهر آن امامزاده است لذا وضوء گرفت و لباسهاى پاكيزه پوشيد و وارد سرداب شد و از لوحى كه در نزد جسد بود و انگشتر آن حضرت كه بر روى آن حك شده بود:"العزه لله، احمد بن موسي" معلوم گرديد كه مشاهدات او در خواب از رؤياهاى صادقه بوده است. عضدوالدوله از اين موفقيت فوق العاده، مسرور گرديد و امرنمود كه آن روز را تعطيل عمومى نموده، و براى اين موفقيت جشن عظيمى برپا نمود و تا سه روز نقاره خانه سلطنتى را نواختند و اولين بارگاه احمد بن موسي(عليه السلام) بدست اين سلطان براهنمائى شيخ عفيفت الدين برپا گرديد و حرم اين امامزاده به(شاه چراغ) مشهور گشت(14).
اما در چند كتب ديگر(15)پيدا شدن قبر شريف را به دست مقرب الدين مسعود بن بدر متوفاى 665 هـ .ق در هاليكه پيكر غرقه بخون شاه چراغ در محل فعلى اش بود را نسبت داده اند كه بايد گفت، شايد داستان فوق بعد از ويرانى حمله سپاه مغول باشد چرا كه در اين حمله قتل و غارت و ويرانى به اوج خود رسيده بود خصوصا در سپاه مغول چندين از مخالفين به چشم مى خورد و احتمال قوى نسبت به تخريب بقعه شاه چراغ از تشويق و تحريك همين اشخاص صورت گرفته است. اما در مورد تعداد فرزندان شاهچراغ به اتفاق علماء انساب و رجال و مورخين آن حضرت فرزند مذكور نداشتند و براى وى چند دختر نام برده اند. مؤلف كتاب(الشجره المباركه)(16)دركتاب خود مي نويسد:
"وأما الذين اتفقوا على أنهم ما اعقبوا فهم عشره: احمد، و جعفر الاكبر، و داود، و محمد، و سليمان، و يحيي، والفضل، وعلي، وعبدالرحمن، والقاسم". يعني از فرزندان امام موسى كاظم(عليه السلام) كه علماء انساب اتفاق بر عدم نسل آنها نظر داده اند، ده تن كه يكى از آنها جناب احمد بن موسي(عليه السلام) مى باشد، اما سؤالي اينجاست كه چگونه براى جناب امامزاده احمد(عليه السلام) فرزندى بنام ابراهيم در اين شهر بنا به قول صاحب تاريخ قم وارد شده و بقعه اى هم دارا مى باشد، لذا بجهت اينكه مشكل حاصله بطريقى حل گردد، بايد گفت كه شاهزاده ابراهيم تنها فرزند ذكور احمد بن موسي(عليه السلام) را بلانسل تصور نموده اند كه در جاى خود صحيح مى باشد.
و از طرفى نظر حضرت آيه الله العظمى علامه علم رجال آقا سيد موسى زنجانى حفظه الله چنين است كه براى جناب احمد بن موسي(عليه السلام) دو فرزند ذكور بوده و اعقابى از آنها موجود مى باشند، كه متأسفانه علماء انساب خصوصا از قرن پنج به بعد، نوعا از ذكر آن غافل بوده اند. بهرحال، در اينكه جناب ابوالقاسم ابراهيم بن احمد بن موسي(عليه السلام) در چه روز و سالى وفات يافته، مؤلف كتاب تاريخ قديم قم تعرض آن نشده و هيچ مدركى هم بر تاريخ تولد و وفات و يا شهادت وى در دست نيست.
توصيف گنبد و بارگاه امامزاده شاه ابراهيم
تاريخ بناى اين بقعه در سال 805 هـ .ق است كه برهنه از رواق و بيوتات مى باشد ولى در بعضى از مقالات و نشريات به تاريخ 721 هجرى كه دركتيبه كاشيكارى سر درب ورودى بقعه نوشته شده بناى گنبد را به نيمه اول قرن هشتم دانسته اند و همچنين در طرف ديگر آن كتيبه تاريخ 127 هجرى نوشته شده بود كه احتمالا همين صحيح باشد زيرا طبق متداول آن زمان، صفرى را از طرف راست آن مى داندخته اند يعنى تاريخ واقعى اين كاشيكارى 1270 هـ .ق است زيرا كاشى كار آن طاهر قصاع است كه دو اثر ديگر از او درمشاهده منور علي بن جعفر(عليه السلام) قم و شاهزاده اسماعيل بيدقان كه تاريخ بناء آنها در سال 1268 و 1269 و در هر سه مكان اين يك بيت شعر كه سروده خود او ميباشد در پايان كتيبه ها نوشته شده كه چنين است:
طاهر بود ضعيف تر از مور روزگار دستش بروز حشر بدامان هشت و چار
بنابراين بايد تاريخ 721 را معكوس تاريخ واقعى دانست و تاريخ 127 را هم با افزايش يك صفر كه اسقاط شده است 1270 هـ .ق خواند تا ميانه اين دو تاريخ جمع شو و اختلاف از بين برود. اما ساختمان اين قبه و بارگاه در سال 805 هـ .ق بپايان رسيده كه تزيينات ممتاز گچبري خود را بدون نياز به تعمير و تجديد از سه قرن گذشته تا حال حفظ كرده است.
بر فراز بقعه گنبدى است هرمى شانزده تركى به ارتفاع شش متر مزين به كاشيهاى فيروزه فام كه حدودا 25 سال قبل تعمير و تجديد شده، كه در قسمت بالاى هر ضلع نام جلاله و زير آن اسم حضرت محمد(ص) و پائين تراز آن نام علي(عليه السلام) با كاشى الوان چيده شده است كه اين گنبد داراى عنقى نمابندى به ارتفاع دو متر از آجر و كاشى تعميرى است.
اما در جلوى بقعه كه مدخل اصلى آن مى باشد تالارى است كه با پوشش تخت بر فراز ستونهاي از سنگ استوانه اى مى باشد كه در جبهه شمالى وشرقى قطر و پوشش كتيبه ايست از كاشي بخط نستعيلق سفيد بدين عبارت:
"بسم الله الرحمن الرحيم ولايه على بن ابيطالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذاب يحضرت شاهزاده ابراهيم بن شاهزاده احمد بن حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام)".
روبروي همين ايوان مسجدى است كه بنام مسجد مسلم بن عقيل(عليه السلام) بناء نهاده شده كه بناهاى بعد از انقلاب مى باشد و تعميرات ديگرى از جمله ساختن ضريح آلمينيوم و نصب آن را در چند سال قبل و همچنين توسعه صحن و ديواركشى اطراف صحن مذكور را مى توان يادآور شد
پی نوشت
(1)ـ تاريخ مذهبى قم صفحه 27 با اندكى اضافات.
(2)ـ تاريخ قم صفحه 119 و گنجينه آثار قم جلد 2 صفحه 368.
(3)ـ انوار المشعشعين جلد 1 صفحه 224.
(4)ـ گنجينه آثار قم جلد 2 صفحه 362.
(5)ـ انجم فروزان جلد 1 صفحه 161.
(6)ـ كتاب گنجينه آثار قم جلد 2 صفحه 363.
(7)ـ ما در كتاب مستقلى كه در مورد امامزادگان مدفون در استان فارس خواهد بود، بطور مبسوط از فضائل اخلاقى و اعتقادى و شجاعت و تاليفات و زندگانى اين امامزاده واجب التعظيم قلم خواهيم زد انشاء الله.
(8)ـ ارشاد شيخ مفيد صفحه 303 و رجال سيد بحرالعلوم جلد 2 صفحه 115.
(9)ـ يسيره هم نوشته اند.
(10)ـ نقل از كتاب منتخب التواريخ صفحه 468 و ناسخ التواريخ موسى بن جعفر(عليه السلام) جلد 7 صفحه 150 و روضات الجناب جلد 1 صفحه 13 و رجال سيد بحرالعلوم جلد 2 صفحه 114، اعيان الشيعه جلد 3 صفحه 191. تحفه العالم جلد 2 صفحه 130 بحارالانوار جلد 48 صفحه 307.
(11)ـ اعيان الشيعه جلد 3 صفحه 191. رجال بحر العلوم جلد 2 صفحه 115. منتخب التواريخ صفحه 468 ارشاد مفيد صفحه 303. شاگردان مكتب ائمه جلد 1 صفحه 145.
(12)ـ بحارالانوار جلد 48 صفحه 308.
(13)ـ بحارالانوار جلد 48 صفحه 308. گرچه بطريقى ديگر هم شهادت آنحضرت را نقل نموده اما ما بجهت اختصار از ذكر آنها صرفنظر كرده و انشاءالله در آينده نزديك به شرح زندگانى مبسوط و جامع اين بزرگوار در مجلدات ديگر اين كتاب خواهيم پرداخت.
(14)ـ نقل از كتاب ارزشمند قيام سادات علوى صفحه 192.
(15)ـ شد الازار صفحه 289. بحارالانوار جلد 48 صفحه 309 ريحانه الادب جلد 3 صفحه 168 شبهاى پيشاور صفحه 120 و شيراز شهر جاويدان صفحه 577.
(16)ـ الشجره المباركه صفحه 77 و سراج الانساب صفحه 72.