دقائق التأویل و حقائق التنزیل (کتاب)
به گواهى اسناد موجود، زبان پارسى نخستين زبانى بود كه توفيق يافت تا در ترجمه قرآن كريم به كار گرفته شود و اين از بختيارى پارسى زبانان بود كه پس از تازى گويان- كه متن گرامى قرآن، برترين شاهكار هنرى و ادبى در زبان ايشان بشمار مىرود-، توانستند با معانى بلند اين كتاب آسمانى آشنا گردند.
در گنجينه ناپديد كرانه نگارشهاى پارسى، ترجمهها و تفسيرهاى كهنه و نوى فراوانى يافت مىشود كه نشان دهنده رويكرد خامه بر كفان پارسىدان به گسترش دانشهاى قرآنى در ميان پارسى زبانان است.
محتویات
معرفى مفسر
از جمله اين نگارشهاى قرآن پژوهى، يكى« دقائق التّأويل و حقائق التّنزيل»، تفسير نامهاى است گرانسنگ، نگاشته دانشى مردى شيعه.
مصنّف« دقائق التّأويل»، ابو المكارم محمود بن محمّد حسنى واعظ از دانشمندان شيعى سده هفتم هجرى مىباشد كه در فارسى مىزيسته است. فرزند وى نيز كه به ظاهر از علما بوده، ابو المفاخر على نام داشته است و تنها دستنوشت« بلا بل القلاقل»( اثرى ديگر از ابو المكارم، محفوظ در كتابخانه مرحوم آية اللّه العظمى سيّد شهاب الدّين مرعشى نجفى- رضوان اللّه تعالى عليه-) كه عكسى از آن نزد حقير موجودست، به خطّ او نگاشته آمده است.ظاهرا اين دستنوشت، تنها دستنوشت« بلابل القلاقل» باشد
مع الأسف درباره ابو المكارم حسنى آگاهىهاى زيادى نداريم. از آثار وى غير از« دقائق التّأويل»- كه در اين گفتار به اجمال بدان مىپردازيم- يكى،« بلابل القلاقل» است كه در سطور پيشين نامش آمد. مصنّف« دقائق التّأويل» و« بلابل القلاقل»، يك مجموعه رسايل كلامى نيز دارد كه نسخهاى از آن در كتابخانه ملّى ملك هست- و احتمالا يگانه دستنوشت در دسترس از اين كتاب همين است.
استاد محمّد تقى دانش پژوه در فهرستوارهاى كه براى كتابهاى فقهى فارسى تأليف كردهاندر. ك:« فهرستواره فقه هزار و چهار صد ساله اسلامى در زبان فارسى»، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1367، از آن دو تفسير و اين رسايل كلامى سخن گفتهاند.
از« دقائق التّأويل و حقائق التّنزيل» كه موضوع اصلى سخن ماست، بظاهر تنها يك نسخه شناخته شده و آن نيز دستنوشت محفوظ در كتابخانه مجلس سناى سابق مىباشددر دانشگاه تهران نيز ميكروفيلمى از آن موجود است.
كتابخانه مركزى دانشگاه تهران از آن ميكروفيلمى دارد و خوانندگان ارجمند، در فهرست نسخ خطّى كتابخانه مجلس سنا( ى سابق) هم مىتوانند درباره آن مطالعه كنند. اين مصنّف كتابى دارد به نام« هداية العوام فى عقايد الانام» كه بنابر عنوانش بايد كلامى باشد و بر حقير معلوم نيست كه آيا همان رسايل كلامى است كه استاد دانش پژوه گفتهاند يا كتاب مستقلّى است, علّت اين عدم آگاهى آن است كه هنوز عكس دستنوشت رسائل كلامى محفوظ در كتابخانه ملك را به دست نياوردهام. در« دقائق التّأويل» مىخوانيم:
« رسول- صلّى اللّه عليه و آله- فدك و عوالى فدك بفاطمه داد- عليها السلم-، و سه سال در عهد رسول- عليه السلم- در تصرّف فاطمه بود. بعد از وفاة رسول- عليه السلم- ابوبكر از فاطمه- عليها السلم- قطع كرد و ميان فاطمه( س) و ابوبكر ماجرى بسيار رفت و فاطمه- عليها السلم- بر ابوبكر خشم گرفت و اين قصّه در كتاب بلابل القلاقل و كتاب هداية العوام فى عقايد الانام مُستوفى بيان كردهايم»( ص 733 از عكس دستنوشت).
به هر حال جز« دقائق التّأويل»،« بلابل القلاقل»،« هداية العوام» و« رسايل كلامى»( به شرطى كه جز« هداية العوام» باشد) نشان اثر ديگرى از ابو المكارم حسنى واعظ دانسته نيست و شايد اصلا اثر ديگرى نداشته باشد.در اينجا از همه دانشورانى كه آگاهى جديدى درباره ابو المكارم حسنى و جايگاه آثار خطى ديگر وى دارند درخواست مىكنيم، براى تسهيل شناخت اين دانشور پارسى نويس شيعى و احياى ميراث مكتوب وى ما را با اطلاعات جديد و كارآمد يارى دهند
معرفى تفسير
« دقائق التّأويل» تفسير نامهاى فراگير نيست و به بيانى تفسير همه آيات قرآن كريم نمىباشد و بحث و تحقيق و روشنگرى مصنّف در اين كتاب، مربوط مىشود به برخى از آيات كلام اللّه مجيد. مصنّف آيه يا آيات گرامى مورد بحثش را پس از عبارت« قوله تعالى» مىآورد, آنگاه جزء جزء ترجمه مىكند و توضيحاتش را درباره عبارات شريف قرآنى مىآورد.
براى آشنايى بيشتر با شيوه نگارش مصنّف، بريدهاى از بخش مربوط به سوره مباركه يوسف[ على نبيّنا و آله و عليه السّلام] مىآوريم: سوال- چى حكمتست كى اين قصّه را احسن القصص خواند؟ جواب- زيرا كى مشتمل است بر ذكر حاسد و محسود و مالك و مملوك و عاشق و معشوق و شاهد و مشهود و حبس و اطلاق و سجن و خلاص و فراخى نعمت و قحط و جز آن يعجز عن بيانها طوق البشر يعنى از بيان آن حالات، بشر عاجز شود».( ص 539 از عكس دستنوشت)
مصنّف به بررسىهاى« نحوى» و نيز« صرفى» و« لغوى» در كتاب خويش، بىرغبت نيست. نمونه بحث لغوى او، سخنش از« اذ» و« اذا» يا بررسىاش درباره« ملائكه» و« مَلَك» است( هر دو: ص 7 عكس دستنوشت). نيز مشتاق بحثهاى كلامى است. بايد گفت هم از گريزهاى متكلّمانهاش در« دقائق التّأويل» و هم از رسايل كلامىاش كه بنابر گفته استاد دانش پژوه در كتابخانه ملّى ملك نگاهدارى مىشود، مىتوان حدس زد كه به مقولات كلامى دلبستگى ويژهاى داشته است.
در همين« دقائق التّأويل» ذيل توضيح درباره آيه سىام از سوره مباركه بقره مىخوانيم: « اينجا نكته بشنو, رسول- صلّى اللّه عليه و آله- در حديث صحيح فرموذكى« احفظونى فى عترتى» يعنى مرا نگاه داريذ در عترتم... بعد از رسول محافظت اهل بيت وىمطمئن نيستيم كه واژه« وى» را از عكس دستنوشت درست خوانده باشيم. نكردند پس چون خليفه عبارتست از كسى كى امضاء امر كسى كنذ كى پيش از وى بوده باشد و امضاء امر نكردند در حقّ عترت رسول- عليهم السّلم- پس امر خلافت از ايشان صحيح نبوذ»( ص 7 و 18 از عكس دستنوشت).
در ادامه همين بحث، مقدارى جلوتر، مىخوانيم: «... مخالف و موافق متّفقاند كى عمر خطاب حكمهاء ناحق بسيار كرد و امير المؤمنين- عليه السلم- تقرير آن نپسنديذ و آن احكام بر وى ردّ كرد و بعدل حكم فرموذ تا عمر مىگفت:« لو لا على لهلك عمر» پس روشن شذ كى عمر شايسته خلافت نبوذ زيرا كى حكم از مخالف كتاب خذا و سنّت مصطفى بوذ و...»( ص 10 از عكس دستنوشت).
با توجّه به چنين مباحثى، بررسى« دقائق التّأويل»، نه فقط از ديدگاه قرآن پژوهى صرف، بلكه براى مطالعات و بررسىهاى مربوط به تاريخ مباحثات كلامى شيعه با اهل سنّت هم داراى اهميّت است. ادب پيشگى ابو المكارم در اين دو نمونهاى كه از گريزهاى كلامىاش آورديم، به هنگام ردّ نظر مخالف، حقيقتا نگريستنى و نمودار مشى و منش يك عالم متكلّم مفسّر شيعه در سده هفتم هجرى است. بظاهر خطبه« دقائق التّأويل» دربرگيرنده آگاهىهاى ارزشمندى بوده كه ما را با چند و چون پىريزى كتاب و شيوه مصنّف در كارش تا حدودى قابل توجّه، آشنا مىساخته است.
نسخه شناسى
متأسّفانه بخش قابل توجهى از خطبه كتاب در تنها نسخهاى كه ما از آن مىشناسيم از دست رفته است, ظاهرا به اندازه دو سه صفحه از آغاز دستنوشت افتاده و نخستين صفحه دستنوشت نيز كه دربرگيرنده بازمانده خطبه كتاب و آغاز تفسير مربوط به سوره بقره مىباشد سخت آسيب ديده است. از مطالب صفحه يكم دستنوشت( كه به دشوارى و با كمك حدس و گمان خوانده مىشود) چنين درمىيابيم كه پس از فراغت يافتن مصنّف از تصنيف كتاب« بلابل القلاقل»، همان« عزيز» كه بلابل القلاقل به خواهش وى تصنيف شده بود،( ظاهرا) از مصنّف مىخواهد كتابى در موضوع كتاب حاضر( يعنى: دقائق التّأويل) بنگارد. از اين روى تأليف« دقائق التّأويل» نيز به اشاره و درخواست آن« عزيز» باز مىگردد. نام« دقائق التّأويل و حقائق التّنزيل» هم( البته به دشوارى) در همين صفحه خوانده مىشود. منا در حاشيه صفحه نيز يادداشتى ظاهرا از يكى از مالكان دستنوشت با خطّى متأخّر به چشم مىآيد. خطّ دستنوشت موجود خواناست ولى متأسّفانه آسيب ديدگىهاى متن زياد است تا آنجا كه كار احياى اين متن را مشكل ساخته است. در دستنوشت مورد بحث، حركات و اعراب واژهها گاهى گذاشته شده است و توجّه بدين حركات مسلّما از لحاظ پژوهش در دگرگونى تاريخى واژگان دست كم در يك حوزه و گونه زبانى حائز اهميّت است. رسم الخطّ عبارات قرآنى نسخه در مواردى با رسم الخطّ متعارف تفاوتهايى دارد كه از حيث تحقيقات تاريخى قرآنى در خور رويكرد و مطالعه است. از لحاظ رسم الخطّ فارسى، اين نسخه با تعدادى از نُسخ كهن موجود هماننديهاى در خور اعتنايى دارد.
ناگفته نبايد گذارد كه برخى از اين مختصّات، احتمالا داراى پشتوانه آوايى بوده و صرفا املايى نيستند. ناگفته نماند كه با توجّه به دشوارىهاى كه در قرائت قسمتهايى از دستنوشت هست به خصوص در مواضع آسيب ديده، رؤيت و گزارش اين عناصر آسان به نظر نمىرسد.
نسخه حاضر 765 صفحه دارد. آخر دستنوشت هم افتادگى دارد امّا اين كه چند صفحه از پايان آن افتاده است، معلوم نيست. در اين اوراق پسين دستنوشت، مصنّف در حال تفسير آياتى از سوره مباركه« اسراء» و گزارش« قصّه معراج» است كه افتادگى پايانى كهنه كتاب زمام كلام را از كَفَش مىربايد.
ناگفته پيداست كه با در دست داشتن اين تك نسخه كه از آغاز و پايان افتادگى دارد، عرضه متن منقّح كاملى از« دقائق التّأويل» شدنى نيست و در صورتى هم كه نسخه ديگرى هر چند متأخّر، از كتاب يافته شود، احيا و عرضه همين بخشهاى موجود بسيار دشوار خواهد بود.
سخن از دستنوشت« دقائق التّأويل» را بى اين اشاره نبايد خاتمه بخشيد كه اگر چه تاريخ دقيق كتابت اين نسخه معلوم نيست، ظاهرا طبق قرائن و شواهد موجود كتابتش با عصر مصنّف فاصله زيادى نبايد داشته باشد.
به احتمال زياد دو تفسير نامه موسوم به« بلابل القلاقل» و« دقائق التّأويل و حقائق التنزيل» در طبقات تفاسير شيعى اثنا عشرى پارسى پس از تفسير ابو الفتوح جاى مىگيرند و از اين جهت اهميت ويژهاى دارند. البتّه هيچ يك از اين دو تفسير نامه، چه از جهت حوزه شمول و چه از جهت اهميت تفسيرى در مقياس واحد، به پاى تفسير ابو الفتوح نمىرسند و شايد اصلا تفسير ابو الفتوح رازى مهمترين تفسير به زبان پارسى تا روزگار ما باشد.
هر چند« دقائق التّأويل» در علوم قرآنى و تفسير، بىمانند نيست ولى در داورى منصفانه مىتوان آن را از مهمترين تفسيرهاى پارسى قرآن به شمار آورد. راقم اين سطور كه هم اكنون مشغول آماده سازى اين كتاب براى چاپ و نيز پژوهش بر بنياد يگانه دستنوشت شناخته شدهاش است، اميد دارد در زمانى نه چندان دور متن موجود با روش علمى در سه جلد آماده انتشار گردد.
در پايان لازم است از آقاى اكبر ايرانى مسئول اين دفتر كه تحقيق و تصحيح اين اثر گرانقدر را به بنده پيشنهاد كردند و آن را در سلسله منشورات دفتر نشر ميراث مكتوب قرار دادند، سپاسگزارى كنم.
منبع
نرم افزار جامع التفاسیر ، بخش کتابشناسی