غزوه بدر

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژوئن ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۱۲ توسط Ali hoghooghi (بحث | مشارکت‌ها) (حرکت و تجهیز سپاه قریش)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

علت وقوع جنگ بدر

کاروان قريش با سرمايه بسيار بزرگي که همه زن و مرد قريش درآن سهيم بودند[۱]، عازم شام - منطقه غزه - شده بود. بدين ترتيب كه كاروان قريش در غزوه عشيره از دست مسلمانان گريخت و به شام رفت. پيامبر (ص) مراقبانى را گماشت تا به هنگام بازگشت كاروان او را خبر كنند. سرپرستى كاروان را ابو سفيان بر عهده داشت و سى مرد، كمتر يا بيشتر، همراه او بودند. گفته‌ اند: قيمت كالاهاى اين كاروان به پنجاه هزار دينار مى ‌رسيده.هيچ مرد و زن قريشى در مكه نبود مگر اينكه از يك مثقال طلا تا هر اندازه كه توانسته بود در آن سرمايه گذارى كرده بود. حتى برخى از زنان، سرمايه ‌هاى بسيار اندك فرستاده بودند. [۲] چون پيامبر (ص) زمان بازگشت كاروان قريش از شام را دانست، ياران خود را براى حمله به آن فرا خواند. ده شب پيش از خروج خود از مدينه، طلحة بن عبيد الله و سعيد بن زيد را براى كسب خبر و اطلاع روانه فرمود[۳]

وقایع قبل از نبرد بدر

خودداری عده از مسلمانان در یاری رسول خدا(صل الله علیه و آله وسلم)

رسول خدا (ص) مسلمانان را به حركت فرمان داد. مردم حركت كردند، برخى مشتاقانه فرمان پيامبر (ص) را پذيرفتند و شمارى از خوف انتقام قريش با كراهت و سنگينى دستور رهبر را استقبال كردند. گروه زيادى هم از اصحاب چون با خروج پيامبر (ص) موافق نبودند همراه او بيرون نرفتند و در اين مورد سخن‌ و گفتگو بسيار شد.[۴] گروهى از اهل بينش و افراد داراى حسن نيّت هم از همراهى با پيغمبر (ص) خوددارى كردند كه نمى‌ پنداشتند جنگى خواهد بود، بلكه گمان مى ‌بردند اين سفر براى كسب غنيمت است. اگر گمان مى ‌كردند كه جنگ خواهد شد، هرگز تخلف نمى‌ كردند. [۵] خداوند متعال در قرآن واكنش مسلمانان را چنين بازگو فرموده است: كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ، يُجادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ. [۶] همان گونه كه پروردگارت تو را از خانه ‌ات به حقّ بيرون آورد و حال آن كه دسته‌اى از مؤمنان سخت كراهت داشتند؛ با تو درباره حقّ- بعد از آن كه روشن گرديد- مجادله مى ‌كنند. گويى كه آنان را به سوى مرگ مى‌ رانند و ايشان (بدان) مى ‌نگرند.

برخى از اين جهت كراهت داشتند كه قريش در مقابل چنين اقدام خطرناكى سكوت نخواهد كرد.برخی از مسلمانانی كه در مكّه شكنجه شدند. آنان از پيامبر (ص) اجازه مى ‌خواستند تا با مشركان بجنگند، امّا به آن‌ها اجازه جنگ داده نمى‌ شد. هنگامى كه فرمان‌جنگ يافتند، و دستور آمد كه به سوى بدر حركت كنند، اين كار برشمارى از آنان سخت مى‌نمود. خداوند نازل فرمود: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‌. «1» آيا نديدى كسانى را كه به آنان گفته شد: (فعلا) دست (از جنگ) بداريد، و نماز را بر پاى داريد و زكات بدهيد؛ والى همين كه كارزار بر آنان مقرّر شد، به ناگاه گروهى از آنان از مردم (- مشركان) ترسيدند، مانند ترس از خدا يا ترسى سخت‌تر، و گفتند: پروردگارا؛ چرا بر ما كارزار مقرر داشتى؟ چرا ما را تا مدّتى كوتاه مهلت ندادى؟ بگو: برخوردارى (از اين) دنيا، اندك و براى كسى كه تقوا پيشه كرده، آخرت بهتر است‌.[۷]

آگاهی ابوسفیان از قصد حمله مسلمانان به کاروان قریش

ابوسفيان که خطر را درک مي ‌کرد، از همان تبوک شخصي را به مکه فرستاد تا قريش را به حمايت از اموالش فرا خواند. گفته شده که ابوسفيان، زماني که در شام بود، خبر آمادگي مسلمانان را براي حمله به کاروان شنيده بود[۸] اما محتمل آن است که خبر دقيقي نداشته و لذا، در بازگشت تا نزديکيه اي چاه هاي بدر نيز آمد. واقدی به نقل از مخرمه می نویسد: ما از شام ترسان بيرون آمديم و از كمين مى‌ ترسيديم. اين بود كه چون از شام بيرون آمديم ضمضم بن عمرو را گسيل داشتيم‌.[۹] ابو سفيان او را مأمور ساخت كه به قريش خبر دهد كه محمد حتما به كاروان حمله خواهد كرد. و دستور داد بينى شتر خود را ببرد و هنگامى كه وارد مكه مى‌ شود جل و جهاز شتر را هم واژگون كند و جلو و پشت پيراهن خود را هم بدرد و فرياد كشد كه: كمك ... كمك ...! و گفته ‌اند كه او را از تبوك روانه داشتند.[۱۰]

خواب عاتکه دختر عبدالمطلب

عاتكه دختر عبد المطلب در خواب ديد كه مردى سوار بر شتر به مكّه آمد و فرياد مى‌ زد: اى آل غالب؛ يا: اى آل غدر؛ به سوى بسترهاى مرگ خود بشتابيد. سپس سنگى را از فراز كوه ابو قيس روانه كرد كه چون پايين آمد، ريزريز شد. چنان كه در مكّه هيچ خانه‌اى نبود كه سنگ‌ريزه‌اى در آن نيفتد. عاتكه خواب خويش را به عبّاس گفت. او نيز به عتبة بن ربيعه بازگفت. عتبه گفت: اين مصيبتى است كه در قريش روى خواهد داد. امّا ابو جهل با شنيدن خواب عاتكه به تمسخر گفت: اين پيغمبر دومى است كه در بنى عبد المطلب ظهور مى ‌كند. قسم به لات و عزّى؛ سه روز صبر مى‌ كنيم. اگر آن چه او گفته، درست بود كه هيچ و الّا سندى را عليه شما خواهيم نوشت كه در ميان عرب خانواده‌اى نيست كه زنان و مردان آن از بنى هاشم دروغ‌گوتر باشند.روز سوم ديدند، مردى بانگ مى‌زند: اى آل غالب؛ اى آل غالب؛ مصيبت؛ مصيبت‌[۱۱]

حرکت و تجهیز سپاه قریش

احدى از بزرگان قريش نبود، مگر اين كه مالى براى تجهيز سپاه پرداخت. قريش اعلام كرد: هر كس براى نجات كاروان بيرون نيايد، خانه‌ اش را ويران مى‌ كنيم. از اين رو كسى نماند كه براى جنگ بيرون نرود، مگر اين كه به جاى خود كسى را فرستاد. [۱۲] ابو لهب نيز عاص بن هشام را در مقابل چهار هزار درهم كه گفته مى‌شود از راه قمار از او مى‌خواست، به جاى خود فرستاد. [۱۳]عبّاس، عقيل، نوفل بن حارث و طالب بن ابى طالب از بنى هاشم همراه قريش عازم شدند. طالب به اجبار قريش از مكّه بيرون آمد، بر اثر مشاجره‌ لفظى با آنان كه مى‌گفتند: به خدا قسم كه مى‌دانيم دل‌هايتان با محمّد است، همراه كسانى كه به مكّه بازگشتند، برگشت‌.[۱۴]

ابو سفيان با تغيير مسير، كاروان را نجات داد و نماينده‌اى را براى بازگرداندن قريش فرستاد.او كاروان را بسرعت راند و بدر را سمت راست خود قرار داد و به طرف ساحل دريا رفت[۱۵]. ابو جهل بر خلاف نظر ابو سفيان اصرار ورزيد كه بايد به منطقه بدر برويم و سه روز در آنجا بمانيم و بخوريم و شراب بنوشيم تا عرب از اين حركت و جمعيت ما با خبر شوند و براى هميشه از ما حساب ببرند. در عین حال قبیله بنی زهره و بنی عدی بازشگتند.[۱۶] قریشیان همراه خود زنان خواننده و نوازنده را نیز بردند.این زنان در همه منازل طول راه آواز مى ‌خواندند، گروهى از سپاهيان را هم براى تحريك به جنگ با خود بردند. نهصد و پنجاه جنگجو بيرون آمدند و صد اسب هم براى خود نمايى و تكبّر يدك مى‌ كشيدند، چنانچه خداوند در كتاب خود ياد فرموده است: وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا من دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ : و مباشيد چون آن كافران كه بيرون آمدند از خانه‌ هايشان به طريق طغيان و نمايش مردمان‌[۱۷]

پانویس

  1. سرمايه‌اي قريب به پنجاه هزار دينار(سکه طلا) و در نقلي آمده: »وکانت العير، الف بعير«، انساب‌الاشراف، ج 1، ص 288.
  2. ترجمه المغازى،متن،ص:20
  3. ترجمه مغازى،ص:14
  4. ترجمه المغازى،،متن،ص:16
  5. شرح نهج البلاغه، 14/ 85؛ المغازى، 1/ 20- 21؛ بحار الانوار، 19/ 328؛ سيره حلبى، 2/ 143
  6. انفال (8): 5- 6
  7. نساء( 4)
  8. طبقات ‌الکبري، ج 2، صص 12 و 13.
  9. ترجمه المغازى،متن،ص:20
  10. همان ، ص 21
  11. تاريخ الخميس، 1/ 369؛ المغازى، 1/ 29؛ سيره ابن هشام، 2/ 259؛ الروض الانف، 3/ 42؛ سيره حلبى، 2/ 143- 144.
  12. سيره ابن هشام، 2/ 261.
  13. المغازى، 1/ 33؛ تاريخ الخميس، 1/ 370؛ انساب الاشراف، 1/ 292
  14. بحار الانوار، 19/ 294- 295؛ روضه كافى، 375؛ تاريخ الخميس، 1/ 375؛ انساب الاشراف، 2/ 42
  15. ترجمه المغازى،متن،ص:31
  16. سيره حلبى، 2/ 153
  17. سوره انفال آیه 8

منابع

  • رسولى محلاتى، هاشم. زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ص 297.
  • آیتی، محمد ابراهیم. برگزيده تاريخ پيامبر صلی الله علیه و آله.