ابابیل
دستههاى پى در پى پرندگان و...
اين واژه، فقط يك بار در سوره فيل كه به داستان حمله سپاه فيل به مكه و نابودى آنها به وسيله گروهى از پرندگان پرداخته بكار رفته است: «وَ أرسَلَ عَلَيهِم طَيراً أبابِيل؛ (خدا) بر سر آنها دسته دسته پرندگانى را فرستاد».(سوره فيل 105/3)
لغويان، مورخان و مفسران در ريشه لغوى و معناى اين كلمه و نيز چگونگى پرندگانى كه چنين نقشى را ايفا كردند، بر يك رأى نيستند.
ريشه لغوى:
به نظر گروهى از لغتشناسان چون ابوعبيده،[۱] فرّاء[۲] و جوهرى،[۳] «ابابيل» مانند كلمات شماطيط، عبابيد و شعاليل جمعى است كه مفرد ندارد. عدهاى ديگر كلماتى را مفرد «ابابيل» دانستهاند:
- اِبَّول مانند عِجَّول(مفرد عجاجيل)[۴]
- اِبِّيل مانند سِكّين(مفرد سكاكين)[۵]
- اِيْبال مانند دينار(مفرد دنانير)[۶]
- اِبّال مانند دِنّار(مفرد دنانير)[۷]
- اِبّاله[۸]
- اِباله[۹]
- آبله.[۱۰]
معناى ابابيل:
برخلاف آنچه مشهور است، ابابيل نام آن پرندگان نيست بلكه معناى وصفى دارد.[۱۱] به نظر ابن سيده، ابابيل به معناى گروهها و دستههايى از پرندگان، اسبان و شتران است.[۱۲]
ابن عباس آن را به معناى دسته، دسته مىداند.[۱۳] ابابيل، همچنين به معناى زياد،[۱۴] گروه متفرق،[۱۵] جمعيتهاى بزرگ،[۱۶] جمعيتها،[۱۷] بعضى به دنبال بعض،[۱۸] جماعتهايى متفرق از اينجا و آنجا[۱۹] و رنگهاى گوناگون[۲۰] دانسته شده است.
به نظر مصطفوى، بعيد نيست كه اصل در ماده «أـبـل» به معناى تحمل سختى، بردبارى و مقاومت، وابل (شتر) نيز يكى از مصاديق اين معنا باشد و شايد ابابيل هم وصف پرندهاى با همين ويژگىها باشد و «طيراً أبابيل» يعنى پرندگان گروه گروه، قوى، مقاوم و صبور.[۲۱]
آرتور جفرى مىگويد: واژه «ابابيل» ربطى به پرندگان ندارد بلكه نام بلايى است؛ گذشته از آن اين كلمه از «ابيله» به معناى «تاول» گرفته شده است. «اشپرنگل» خيلى پيشتر در 1974 ميلادى ميان اين واژه و بيمارى آبله، رابطهاى را حدس زده بود و آن را مشتق از «اَب» به معناى پدر و «ابيل» به معناى نوحه و ندبه مىپنداشت و مىگفت: ايرانيان، واژه «ابيله» را به معناى آبله بكار مىبرند.
اين نظريه را روايات موجود كه مىگويد: لشكريان ابرهه به بيمارى آبله دچار و نابود گشتند، تأييد مىكند اما مشكل، اثبات فارسى بودن آن است زيرا آبله در زبان فارسى، خود دخيل از عربى و بىترديد از همين آيه گرفته شده است.[۲۲]
شكل و نوع پرنده:
در اين كه اين پرنده به چه شكلى بوده و چگونه مأموريت خود را در نابودى اصحاب فيل انجام داده، آراى گوناگونى وجود دارد.
عايشه مىگويد: ابابيل شبيه خطاطيف (پرستوها) هستند[۲۳] و نيز گفته شده: آنها شبيه وطاويط (خفاشهاى سرخ و سياه)بودند.[۲۴] ابوسعيد خدرى، كبوتران حرم (مكه) را از نسل ابابيل مىداند ولى بُروسَوى در درستى كلام او ترديد مىكند؛ چرا كه به گفته برخى ابابيل، شبيه زرازير (سارها) هستند كه در اطراف باب ابراهيم مسجدالحرام وجود دارند.[۲۵]
عكرمه مىنويسد: آنها سرهايى چون درندگان داشتند كه پيش از آن ديده نشده بود و پس از آن نيز ديده نشد.[۲۶] طبرى به نقل از ابن عباس مىگويد: آنها پرندگانى بودند كه از دريا خارج شده يا از سوى دريا آمده بودند. سفيد يا سياه و يا سبز رنگ بودند و منقارى چون پرندگان و چنگالهايى همانند سگان داشتند.[۲۷]
ابوالجوزا عقيده دارد كه خداوند در همان وقت، آنها را در آسمان پديد آورد.[۲۸] و ابن مسعود آنها را پرندگانى مىداند كه صيحه مىكشيدند و بر اصحاب فيل، سنگ مىافكندند. خداوند طوفانى فرستاد كه آن سنگها را با شدت بر آنان مىكوبيد.[۲۹]
ابوالفتوح از ابومسعود نقل مىكند: آن مرغان به شكل منج انگبينند (زنبورعسل) و در منقار هر يكى، سنگى است. هر گروهى را يكى مرغ در پيش ايستاده، سياه سر، دراز گردن، سرخ منقار. بيامدند اين مرغان و گرد لشكرگاه ابرهه درآمدند. چون ايشان صف بركشيدند و آهنگ كعبه كردند، هر مرغى از ايشان آنچه در منقار داشت، بينداخت. بر هر سنگى نام صاحب او نوشته شده بود. بر هر يكى كه سنگ او بر او زدند، بر سرش آمد و از زيرش بيرون آمد و اگر بر پشتش افتاد، به سينهاش بيرون آمد و اگر بر سينهاش آمد، بر پشتش بيرون رفت تا همه بر جاى بمردند.[۳۰]
به گفته ابن هشام، خداوند پرندگانى همانند پرستو را از دريا بر آنها فرستاد كه هر يك سه سنگ با خود حمل مىكردند: يك سنگ در منقار و دو سنگ در پاهايشان بود. سنگها به اندازه نخود و عدس بود و به محض برخورد به اصحاب فيل، آنها را نابود مىكرد.[۳۱] فخر رازى پس از نقل صفات متعددى كه براى پرندگان بيان شده، مىگويد: از آن جا كه اين پرندگان دسته دسته بودند، شايد هر دسته شكلى داشته و هر كسى آنچه را كه ديده وصف كرده است.[۳۲]
از رسول خدا صلى الله عليه و آله در وصف اين پرنده روايت شده: مرغى بين آسمان و زمين است كه لانه دارد و تخم مىگذارد.[۳۳] ابومريم از امام باقر عليهالسلام روايت مىكند: هر پرنده سه سنگ در چنگال و منقار خود داشت. سنگها را بر روى لشكريان ريختند كه بر اثر آن در ميان آنها مرض آبله پديد آمد؛ پس خداوند نيز به وسيله آنها نابودشان ساخت و پيش از آن «آبله» در آنجا ديده نشده بود.[۳۴]
امام صادق عليهالسلام فرمود: از اصحاب فيل، يك نفر بيشتر باقى نماند كه فرار كرد. او در حالى كه مشغول نقل واقعه براى مردم بود، سرش را بالابرد و گفت: اين از همان پرندگان است؛ آنگاه آن پرنده (كه مأمور تعقيب او بود)بالاى سر او قرار گرفت و سنگى را رها كرد كه از زير او خارج شد.[۳۵] بعضى اين شخص را خود ابرهه دانستهاند كه هنگام نقل واقعه براى پادشاه حبشه با آن عذاب نابود شد.[۳۶]
پانویس
- ↑ لسانالعرب، ج 1، ص 49، «ابل».
- ↑ معانى القرآن، ج 3، ص 292.
- ↑ الصحاح، ج 4، ص 1618، «ابل».
- ↑ معانى القرآن، ج 3، ص 292.
- ↑ قرطبى، ج 20، ص 134.
- ↑ معانى القرآن، ج 3، ص 292.
- ↑ قرطبى، ج 20، ص 134.
- ↑ جامعالبيان، مج 15، ج 30، ص 381.
- ↑ قرطبى، ج 20، ص 134.
- ↑ اعلام قرآن، ص 159.
- ↑ نمونه، ج 27، ص 336.
- ↑ لسانالعرب، ج 1، ص 49، «ابل».
- ↑ الدرّالمنثور، ج 8، ص 630.
- ↑ قرطبى، ج 20، ص 134.
- ↑ لسانالعرب، ج 1، ص 49، «ابل».
- ↑ قرطبى، ج 20، ص 134.
- ↑ سيره ابن هشام، ج 1، ص 55.
- ↑ قمى، ج 2، ص 481.
- ↑ التفسير الكبير، ج 32، ص 100.
- ↑ ماوردى، ج 6، ص 342.
- ↑ التحقيق، ج 1، ص 26، «ابل».
- ↑ واژههاى دخيل، ص 98.
- ↑ روحالبيان، ج 10، ص 515.
- ↑ روحالمعانى، مج 16، ج 30، ص 423.
- ↑ روحالبيان، ج 10، ص 515.
- ↑ قرطبى، ج 20، ص 134.
- ↑ جامعالبيان، مج 15، ج 30، ص 383.
- ↑ عرائس المجالس، ص 400.
- ↑ جامعالبيان، مج 15، ج 30، ص 383.
- ↑ روضالجنان، ج 20، ص 410.
- ↑ سيره ابن هشام، ج 1، ص 53.
- ↑ التفسير الكبير، ج 32، ص 100.
- ↑ ماوردى، ج 6، ص 342.
- ↑ الكافى، ج 8، ص 84.
- ↑ همان، ج 4، ص 216.
- ↑ روان جاويد، ج 5، ص 437.
منابع
محمد خراسانى، دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد 1، صفحه 437-440.