عدالت

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۵۳ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{بخشی از یک کتاب}} عدل و ظلم از جمله واژه‌هایی هستند كه بحث درباره آن‌ها، دامنه...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


عدل و ظلم از جمله واژه‌هایی هستند كه بحث درباره آن‌ها، دامنه‌ای وسیع دارد. رفتار انسان از وظایفی كه نسبت به خداوند دارد تا جزئی‌ترین فعلی كه از او در ارتباط با خود با دیگران سر می‌‌زند، می‌‌تواند مصداق عمل عادلانه و یا ظالمانه باشد.

با این وجود علمای اخلاق بیش از آن كه پیرامون ابعاد نفسانی و آثار فردی این دو صفت بحث كنند، درباره آثار اجتماعی آن‌ها سخن گفته‌اند. چرا كه این دو از اوصاف اولیه نظام‌های حكومتی و بیانگر وضع امنیت و آسایش مردم در روزگار سیستم اجتماعی و حكومتی عادلانه و یا ظالمانه است.

روایاتی نیز كه از ائمه معصومین علیهم‌السلام نقل شده، نشانگر اهمیت اجرای عدل و پرهیز از ظلم از جانب حكام و متصدیان امور و مردم است. در این درس به سیری گذرا در آیات و روایات می‌‌پردازیم به امید آن كه قدمی‌‌ هر چند كوتاه در راه آراستن هر چه بیشتر فرد و جامعه به زیور عدل باشد.

معنای عدالت

عدل در لغت و اصطلاح، معانی مختلفی دارد كه به برخی از آن‌ها اشاره می‌‌شود: «نهادن هر چیزی به جای خود»، «حد متوسط میان افراط و تفریط در قوای درونی»[۱]، «به تساوی تقسیم كردن»[۲]، «رعایت برابری در پاداش و كیفر دادن به دیگران، اگر عمل نیك است پاداش و اگر بد است است كیفر داده شود».[۳]

شهید مطهری از واژه عدالت و ظلم كه درباره انسان بكار می‌‌رود، چنین ترسیمی ‌‌ارائه داده است: «ما افراد بشر، فردی از نوع خود را كه نسبت به دیگران قصد سوئی ندارد به حقوق آن‌ها تجاوز نمی‌‌كند، هیچ‌گونه تبعیضی میان افراد قائل نمی‌‌گردد، در آنچه مربوط به حوزه حكومت و اداره او است با نهایت بی‌طرفی به همه به یك چشم نگاه می‌‌كند، در مناقشات و اختلافات افراد دیگر، طرفدار مظلوم و دشمن ظالم است؛ چنین كسی را دارای نوعی از كمال (یعنی عدالت) می‌‌دانیم و روش او را قابل «تحسین» می‌‌شماریم و خود او را «عادل» می‌‌دانیم».

در مقابل، فردی را كه نسبت به حقوق دیگران تجاوز می‌‌كند، در حوزه قدرت و اداره خود میان افراد تبعیض قائل می‌‌شود، طرفدار ستمگران و ستمكشان «بی‌تفاوت» است، چنین كسی را دارای نوعی نقص به نام «ظلم» و ستمگری می‌‌دانیم و خود او را «ظالم» می‌‌خوانیم و روش او را لایق «تقبیح» می‌‌شماریم.[۴]

ارزش عدالت

عدل دارای جاذبه‌ای فطری است و نزد وجدان عمومی ‌‌بشریت، ارزش گرانقدر دارد زیرا در سایه عدل هر كسی به حق خویش می‌‌رسد، تعدی و تجاوز از جامعه رخت برمی‌‌بندد و امنیت و آرامش بر همه جا حاكم می‌‌شود. به همین جهت مردم، بی‌عدالتی را نكوهش می‌‌كنند و عدالت را می‌‌ستایند.

امام صادق علیه‌السلام درباره این حقیقت كه بی‌عدالتی عیب و عدالت خوشایند همگان است، فرموده است: «اِتَّقُوا اللهَ وَاعْدِلوُا فَأنَّكُمْ تْعیبونَ عَلی قومٍ لایَعْدلونَ؛[۵] از خداوند پروا كنید و به عدالت رفتار كنید، چرا كه شما به قومی‌‌ كه عدالت نكند خرده می‌‌گیرید».

همچنین فرموده است: «العَدْلُ أَحلی مِنَ الشَّهْدِ وَ‌ أَلْیَنُ مِنَ‌ الزبدِ و أطیَبُ ریحاً مِنَ الْمِشْكِ؛[۶] عدل از عسل شیرین‌تر، از كره نرمتر و از مشك خوشبوتر است».

آری همچنان كه عسل به كام هر كسی شیرین و بوی خوش مشك خوشایند همگان است، رایحه عدل نیز نزد همگان پسندیده و خوشایند است. این سخن اشاره به این است كه مردم تشنه عدالتند و انجام یك كار عادلانه، هر چند قلیل موجب گشایش كارهای بسیار می‌‌شود.

آثار اجتماعی عدالت

الف) پایداری اجتماع:

انسان‌ها به دلیل داشتن، منافع مشترك و نیازهای متقابل همگانی برای زیست سالم و انسانی، نیازمند روابط عادلانه‌اند. عدالت از جمله اصولی است كه به كار بستن آن سبب قوام و پایداری اجتماع است و با اجرای آن حق هر كس ادا شده و راه تعدی و تجاوز به حقوق دیگران بسته می‌‌شود. تنظیم روابط سالم اجتماعی و حفظ حاكمیت ضوابط و قوانین الهی در جامعه اسلامی، تنها در سایه عدالت میسر است.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌‌فرماید: «جَعَلَ اللهُ الْعَدْلَ قِواماً لِلْاَنامِ وَ تَنْزیهاً مِنَ الْمَظالِمِ وَالْآثامِ وَ تَسْنِیهً لِلْاِسْلامِ؛[۷] خداوند عدالت را برای استواری مردم و پاكیزگی از ستم و گناهان و وسیله علو و سربلندی اسلام قرار داده است». 

ب) اصلاح مردم:

امام علی علیه‌السلام فرمود: «بِالْعَدلِ تَصْلَحُ الرَّعِیَّهُ؛[۸] ملت با عدل اصلاح می‌‌شود».

این سخن بیانگر این حقیقت است كه با حاكمیت عدل، امور مختلف زندگی مردم سامان می‌‌یابد و زمینه رشد فضایل اخلاقی فراهم می‌‌شود.

ج) پایداری و قدرت دولت:

امام علی علیه‌السلام می‌‌فرماید: «ثُباتُ الدُّوَلِ بِاقامَهِ سُنَنِ العَدلِ؛[۹] پایداری دولت‌ها با برپایی سنت‌های عادلانه است».

د) آبادی و بركت:

این دو اثر ارزنده نیز در دو جمله از امیرمؤمنان علیه‌السلام بیان شده است. «بِالْعَدْلِ تَتَضاعَفُ الْبَرَكاتُ؛[۱۰] با عدالت بركت‌ها فزونی می‌‌یابد».

«ما عُمّرت البلدان بمثل العدل؛[۱۱] شهرها به هیچ چیز همانند دادگری آباد نمی‌‌شود».

عوامل انحراف از مسیر عدالت

با فطری بودن جاذبه عدل، این سؤال مطرح است كه عامل انحراف بشر از مسیر عدل چیست؟ از برخی آیات قرآن استفاده می‌‌شود كه «امیال نفسانی» و نیز «حب و بغض»های بیجا از جمله انگیزه‌های بشر در سرپیچی از اجرای عدل است: «یا أَیُّها الّذینَ آمَنوُا كونُوا قَوّامینَ بِالقِسطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَلَو عَلَی أَنْفُسِكُمْ أَوِ الوالدیْنِ والاَقربینَ إِن یَكُنْ غَنیّاً أَوْ فقیرَاً فالله أَولَی بِهِما فَلَاتتَّبِعُوا الهَوی أَن تَعْدِلوا؛[۱۲] ای كسانی كه ایمان آورده‌اید كاملاً قیام به عدالت كنید، برای خدا گواهی دهید؛ اگرچه بر ضرر خود یا پدر و مادر و خویشان شما باشد، چه فقیر باشند و یا توانگر پس (در هر حال) خداوند سزاوارتر است (كه جانب او را مراعات كنید) پس پیروی هوای نفس مكنید كه از حق منحرف خواهید شد».

آری پیروی از هوا و هوس، روحیه عدالتخواهی را تضعیف می‌‌كند. دیده خدابین را كور می‌‌نماید و روزنه خودبینی را می‌‌گشاید و سرانجام انسان را وامی‌‌دارد تا به ملاحظه پدر و مادر و خویشان و اقوام، پا روی حقیقت بگذارد و از اجرای عدل سرباز زند.

كینه با دشمنان نیز از دیگر عواملی است كه فرد را وامی‌‌دارد تا عدالت را نادیده انگارد. از این رو قرآن كریم تأكید فرموده است تا مؤمنان از بازگو كردن سخن حق در هیچ شرایطی خودداری نكنند و رعایت عدالت را بر هر چیز دیگر مقدم دارند: «یَا اَیُّها الَّذینَ آمَنوا كونُوا قَوّامینَ لِلّهِ شُهداءَ بِالقِسطِ وَلایَجْرِمَنَّكُمْ شَنآنُ قَوْمٍ علَی أَلّا تَعْدِلو إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتقوی؛[۱۳] ای مؤمنان، برای خدا قیام كنید و به عدالت گواهی دهید و دشمنی قومی، شما را وادار نكند كه عدالت نكنید، عدالت كنید كه به تقوا نزدیكتر است».

كاربردهای عدالت

در این بخش به برخی از كاربردهای عدل كه به طور معمول در زندگی روزمره با آن‌ها روبرو هستیم،‌ اشاره می‌‌كنیم:

  1. شهادت به حق: عدالت ایجاب می‌‌كند كه یك فرد مسلمان در داوری‌های رسمی‌‌ و خودمانی همواره طرفدار «حق» و «اهل حق» باشد و اگر او را به گواهی دادن طلبیدند، صادقانه گواهی دهد، گرچه به زیان خودش باشد، چنان كه آیه 135 سوره نساء كه پیش‌تر آمد، بر این مطلب تصریح دارد و حضرت امام صادق علیه‌السلام نیز آن را از حقیقت ایمان شمرده است: «اِنَّ مِنَ حَقیقَهِ الایمانِ اَنْ تُؤَثِّرَ الحَقَّ وَ اِنْ ضَرَّكَ، عَلَی الباطِلِ وَ اِنْ نَفَعَكَ...؛[۱۴] از حقیقت ایمان (این) است كه حق را ـ گرچه به زیانت باشد ـ بر باطل ـ گرچه به سودت باشد ـ مقدم بداری».
  1. قضاوت به حق: ممكن است كسانی گاه و بیگاه ما را به داوری بخوانند مانند داوری میان دو همسایه، دو همكار، دو فرزند، زن و شوهر و... در این گونه موارد، عدالت حكم می‌‌كند كه آنچه را حق تشخیص می‌‌دهیم، اظهار كنیم و ملاحظه و رودربایستی سبب حق‌كشی ما نشود، چنین كاری ممكن است در ابتدا برای ما آسان بنماید ولی هنگام عمل خواهیم دید كه چندان هم آسان نیست به ویژه اگر یك طرف دعوا دوست و طرف مقابل، دشمن باشد. در این گونه موارد خواهیم یافت كه حق‌گویی و داوری به حق، سخت و سنگین است.

چنان كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله می‌‌فرماید: «الحق ثَقیلٌ مُرٌّ وَالباطِلُ خَفیفٌ حُلْوٌ...؛[۱۵] حق سنگین و تلخ و باطل سبك و شیرین است!» و اگر كسی این سنگینی را تحمل كند و آن تلخی را بچشد، شایسته آن است كه امام علی علیه‌السلام درباره‌اش بفرماید: «اَفْضلُ الْخَلقِ اقضاهُمْ بِالْحَقَّ؛[۱۶] بهترین مردم كسی است كه بیش از دیگران به حق، داوری كند».

  1. حق‌طلبی و حق‌دهی: گرفتن حق و دادن حق نیز از لوازم عدالت است. حال، این حق كوچك باشد یا بزرگ، فردی باشد یا اجتماعی، دینی باشد یا سیاسی، اقتصادی باشد یا فرهنگی و...

شخص عادل، هم درصدد احقاق حقوق خود و دیگران برمی‌‌آید، (حق طلبی) و هم حقوق دیگران را به آنان بازمی‌‌گرداند. (حق دهی) امیرمؤمنان علیه‌السلام ضمن نامه‌ای به سران سپاه خود، از حق رهبر و رهروان، سخن به میان می‌‌آورد و گوشه‌ای از آن را شرح می‌‌دهد، سپس به آنان سفارش می‌‌كند كه هم حق خود را از رده بالاتر دریافت كنند و هم حقوق آنان را بپردازند.[۱۷]

  1. انجام فرائض و ترك گناهان: چنین عدالتی در مرجع تقلید، امام جماعت، قاضی، گواه در دادگاه و مانند آن شرط است، حضرت امام خمینی قدس سره در معنای آن فرموده است: «حالتی است نفسانی كه صاحب خود را بر پایبندی به تقوا وامی‌‌دارد و مانع ارتكاب گناهان كبیره (و با احتیاط، گناهان صغیره) می‌‌شود... همچنین از انجام كارهایی كه در عرف، بی‌مبالاتی در دین شمرده می‌‌شود، جلوگیری می‌‌كند».[۱۸]

در برابر چنین عدالتی «فسق» قرار دارد؛ یعنی كسی كه مرتكب گناه كبیره شود یا بر گناه صغیر اصرار بورزد، «فاسق»‌ است كه از مرجعیت، امامت جماعت، گواهی دادن بر دادگاه و مانند آن محروم می‌‌شود، مگر آن كه از گناه توبه كند.

  1. احترام به اموال و حقوق مردم: مصداق دیگر عدالت، احترام به جان، آبرو، مال و حقوق دینی و اجتماعی مردم است كه باید مراعات گردد، این دادگری نیز حساس و ارزشمند است كه بایستی به آن آراسته باشیم؛ اهمال یك پزشك در نجات جان بیمار، كوتاهی نیروی نظامی‌‌ و انتظامی‌‌ در ایجاد امنیت داخلی و خارجی، سستی یك قاضی در اعمال قانون، بی‌تفاوتی هر مسئولی در برابر حقوق مردم و... از اموری است كه عدالت را خدشه‌دار می‌‌كند و مرتكبین چنین كارهایی هرگز عادل شمرده نمی‌‌شوند.

پانویس

  1. فرهنگ معین، واژه عدل.
  2. المنجد، ماده عدل.
  3. المفردات، راغب اصفهانی، واژه عدل.
  4. عدل الهی، ص 47، صدرا.
  5. فروع كافی، ج 3، ص 217.
  6. همان.
  7. غررالحكم و دررالكلم، ج 3، ص 374.
  8. همان، ص 206.
  9. همان، ص 353.
  10. شرح غررالحكم، ج 2، ص 205.
  11. همان، ج 6، ص 68.
  12. سوره نساء، آیه 135.
  13. سوره مائده، آیه 8.
  14. بحارالانوار، ج 70، ص 107، اسلامیه.
  15. بحارالانوار، ج 77، ص 82.
  16. شرح غررالحكم، ج 2، ص 467.
  17. ر.ك: نهج‌البلاغه، فیض الاسلام، نامه 50.
  18. ترجمه تحریرالوسیله، ج 1، ص 499، با توجه به پاورقی، (با تصرف در عبارت).

منابع

علی‌اصغر الهامی‌‌نيا، اخلاق اسلامی.