ابودجانه انصارى

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۵۳ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی 'سمّاك ‌بن ‌خَرَشه (سمّاك ‌بن اوس بن ‌خرشه) بن ‌لوذان بن ‌عبدود بن ثعلبه خزرجى...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

سمّاك ‌بن ‌خَرَشه (سمّاك ‌بن اوس بن ‌خرشه) بن ‌لوذان بن ‌عبدود بن ثعلبه خزرجى انصارى صحابى باوفاى پيامبر صلى الله عليه و آله.

ابودجانه از قبيله خزرج و طايفه بنى‌ساعده بود.[۱] در پيمان مؤاخات، پيامبر صلى الله عليه و آله او را برادر عتبة ‌بن غزوان قرار داد.[۲] وى در جنگ اُحد حضور داشت و ثبات قدم و دفاعش از رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن روز، مشهور است.[۳]

در غزوه خيبر نيز شركت ‌داشته و حارثِ يهودى از شجاعان دشمن و چند تن ديگر را كشته است.[۴] به نقلى ديگر وى در آن نبرد به فرماندهى امام على عليه‌السلام تعدادى از جنگجويان و قهرمانان دشمن را كشته و سرهايشان را نزد رسول خدا آورده است؛[۵] سپس در پيشاپيشِ مسلمانان به قلعه‌هاى خيبر حمله برده[۶] در جنگ حنين و با كمك امام على علیه‌السلام چند نفر از پرچم‌داران دشمن را به قتل رسانده و به نقلى در غزوه تبوك، پيامبر پرچم خزرجيان را به او سپرده است.[۷]

گويا از همين رو است كه ابن شهر آشوب وى را در شمار صحابه جنگجو و مشهور به جهاد آورده ‌است[۸] و بنا به نقلى در حجة ‌الوداع پيامبر صلى الله عليه و آله او را در مدينه به جاى خود گمارد.[۹] بر اساس روايتى پيامبر به حضرت على دستور داد كه براى دفع جن و سحر براى ابودجانه حرزى بنويسد.[۱۰]

وى در سال يازدهم هجرى همراه لشكرى بود كه براى سركوبى مسيلمه كذابِ مدعى نبوت به سرزمين يمامه اعزام شدند. ابودجانه خود را با تاكتيكى خاص به درون باغى كه مسيلمه و طرفدارانش در آن سنگر گرفته بودند، رساند؛ پس از او براء بن ‌مالك با همان روش وارد باغ شد. در ‌را باز كرد و مسلمانان وارد باغ شدند.[۱۱]

ابودجانه به ‌طور مستقيم در قتل مسيلمه شركت داشت[۱۲] و گفته‌اند كه در همين نبرد به شهادت رسيد. ابن ‌كثير اين ‌نقل را درست‌تر مى‌داند ولى نقلى را هم كه تا خلافت امام على علیه‌السلام زنده بوده و در جنگ صفين شركت داشته، آورده است.[۱۳] بر پايه گزارشى وى در اين جنگ به شهادت رسيده است.[۱۴]

بر اساس نقل ديگرى، عُمَر وى را پس از جنگ با ايران مأمور گردآورى خمس سرزمين‌هاى فتح شده كرده است؛[۱۵] اما ابن حجر عسقلانى به نقل از الفتوح و ديگران سماك ‌بن خَرَشه انصارى را كه در جنگ قادسيه و نيز در جنگ صفين در ركاب حضرت على بوده، غير ابودجانه دانسته است.[۱۶]

سيوطى[۱۷] به نقل از جابر آورده است كه روزى اصحاب در مسجد و در حضور پيامبر از بهشت سخن مى‌گفتند. حضرت فرمود: اى ابادجانه! آيا مى‌دانى هر كس كه ما را دوست بدارد و به محبت ما آزموده شود، خداوند تعالى او را در بهشت با ما ساكن خواهد كرد؟ سپس آيه «إِنّ المُتّقينَ فى جَنّت وَ نَهَر × فِى مَقعَدِ صِدق عِندَ مَلِيك مُقْتَدِر؛ پرهيزكاران به يقين در باغ‌ها و نهرهاى بهشتى در جایگاه صدق، نزد خداوند مالك مقتدر جاى دارند».(سوره قمر/54‌، 54 و 55) را تلاوت فرمود.

ابودجانه در شأن نزول:

  1. «يأيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا إنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيسرُ وَالاَْنْصَابُ وَالأزْلمُ رِجْسٌ مِنْ عَمل الشَّيطن فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! شراب و قمار و بت‌ها و أزلام (=نوعى بخت‌آزمايى) پليد و از عمل شيطان است. از آن‌ها دورى كنيد تا رستگار شويد».(سوره مائده/5‌، 90)

گفته‌اند: عده‌اى از اصحاب از جمله ابودجانه در منزل سعد بن ابى وقاص اجتماع كرده و پس از تناول غذا شرابى حاضر كردند تا بنوشند كه آيه نازل شد و حرمت قطعى خمر را اعلام كرد.[۱۸]

  1. از ابن عباس نقل شده كه آيه «إنَّ اللَّهَ يُحِبُّ‌الّذين يُقتِلُونَ فى سَبيلِه صَفّاً كَأَنّهم بُنين مَرْصُوص؛ خداوند، كسانى را دوست دارد كه در راه او پيكار مى‌كنند؛ گويى بنايى آهنينند».(سوره صف/61‌، 4)

در شأن امام على علیه‌السلام و ابودجانه انصارى و عده ديگرى از صحابه نازل شده به همين مضمون روايتى از امام ‌باقر عليه‌السلام نيز نقل شده ‌است.[۱۹]

  1. ذيل آيات 152 تا 155 سوره آل عمران/3 كه مربوط به جنگ اُحد است «ولَقَد صَدقكُمُ اللّهُ وعدَهُ إِذ تَحُسّونهم بِإِذنِهِ...» از جهاد و دفاع ابودجانه ياد شده و آمده كه در غزوه احد، پيامبر صلى الله عليه و آله شمشيرى را بدست گرفت و فرمود: كيست كه حق اين شمشير را ادا كند؟ ابودجانه پرسيد: حق آن چيست؟ حضرت پاسخ گفت: آن‌قدر با آن بجنگى تا كج شود.

ابودجانه داوطلب شد و شمشير را از وى گرفت. او كه مردى شجاع بود و هنگام جنگ عصابه‌اى (دستمالى) سرخ بر سر مى‌بست به وسط ميدان رفت. با غرور گام برمى‌داشت و رجز مى‌خواند.

پيامبر فرمود: خداوند اين ‌گونه راه رفتن را به جز در مانند چنين جایگاهى دشمن دارد.[۲۰] وى با اين‌كه به هند همسر ابوسفيان در حالى كه مشركان را به جنگ تحريك مى‌كرد دست يافت. از كشتن او صرفنظر كرد و گفت: شمشير رسول خدا صلی الله علیه و آله گرامى‌تر از آن است كه بر فرق زنى فرود آيد.[۲۱]

گفته‌اند: در همين جنگ پس از آن‌كه دشمن دوباره حمله كرد و ‌مسلمانان با فرار پيامبر را تنها گذاشتند، ابودجانه خودش را سپر حضرت قرار داد و خود را بر روى او خم و تيرهاى فراوانى بر پشتش اصابت كرد[۲۲] و عبدالله ‌بن ‌حميد اسدى را كه با ابى ‌بن ‌خلف جمحى هم پيمان شده بودند تا پيامبر را به قتل برسانند، كُشت.[۲۳]

بر اساس روايتى از امام صادق عليه‌السلام با آن‌كه پيامبر در روز اُحُد بيعتش را از ابودجانه برداشت، او دفاع از پيامبر را رها نكرد.[۲۴] از رواياتى استفاده مى‌شود كه ابودجانه در آن روز (اُحُد) با پيامبر بيعت كرد كه تا سر حد مرگ بجنگد.[۲۵]

علامه طباطبايى نيز پس از نقل رواياتى درباره ثابت قدمان در اُحُد مى‌گويد: راويان در زمينه ثابت قدمان جز درباره على و ابودجانه انصارى يك نظر ندارند.[۲۶]

پانویس

  1. اسدالغابه، ج‌ 6‌، ص‌ 92، البداية والنهايه، ج‌ 6‌، ص‌ 252.
  2. اسدالغابه، ج‌ 6‌، ص‌ 93؛ سير اعلام النبلاء، ج‌ 1، ص‌ 243.
  3. سيره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 66‌؛ الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 420؛ تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص ‌64‌.
  4. المغازى، ج‌ 2، ص‌ 654 و 710.
  5. مناقب، ج‌ 1، ص‌ 248.
  6. البداية والنهايه، ج‌ 4، ص‌ 160.
  7. المغازى، ج ‌3، ص‌ 902 و 996.
  8. مناقب، ج‌ 2، ص‌ 78 و 79.
  9. سيره ابن ‌هشام، ج‌ 4، ص ‌601‌.
  10. بحارالانوار، ج 91، ص 220.
  11. البداية والنهايه، ج‌ 6‌، ص‌ 252؛ ريحانة الادب، ج‌ 7، ص‌ 96.
  12. الطبقات، ج 3، ص 420؛ يعقوبى، ج 2، ص 130؛ اسدالغابه، ج‌ 6‌، ص 93.
  13. البداية والنهايه، ج‌ 6‌، ص‌ 252.
  14. ريحانة‌الادب، ج‌ 7، ص ‌96.
  15. البداية والنهايه، ج‌ 7، ص‌ 98.
  16. الاصابه، ج‌ 3، ص‌ 146 و 147.
  17. الدرّالمنثور، ج‌ 7، ص‌ 688‌.
  18. مناقب، ج‌ 2، ص‌ 203 و 204؛ البرهان، ج‌ 2، ص‌ 360.
  19. البرهان، ج‌ 5‌، ص‌ 363.
  20. سيره ‌ابن هشام، ج‌ 3، ص‌ 66 و 67‌؛ الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 420؛ مجمع‌البيان، ج‌ 2، ص‌ 826‌.
  21. سيره ابن هشام، ج 3، ص‌ 69‌؛ تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 63‌؛ البداية والنهايه، ج‌ 4، ص‌ 14.
  22. سيره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص ‌82‌؛ تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 66‌؛ الكامل، ج‌ 2، ص ‌155.
  23. الكامل، ج‌ 2، ص‌ 155.
  24. بحارالانوار، ج‌ 20، ص‌ 70.
  25. همان، ص‌ 107 و 108.
  26. الميزان، ج‌ 4، ص‌ 69‌.

منابع

محمد خراسانى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 1، صفحه 655-657.