عقل
کلیدواژگان: عقل، عقل بالقوه، معقولات
عقل از لحاظ لغوي، معاني متعددي دارد؛ از جمله فهميدن، قيد و بند زدن و از نظر فلسفي، جوهري است که هم ذاتاً مجردات و هم فعلاً[۱] يعني نه خودش جوهري مادي و جسماني است و نه براي انجام دادن کارهايش احتياج به ارتباط با بدن يا جسمي همانند بدن دارد تا آن را به منزله ابزاري بکار گيرد. عقل، چه در طبيعت و چه در ماوراء طبيعت بدون هيچ ابزار مادي، کارهايش را انجام ميدهد. به اين نوع مجرد «مجرد تام» ميگويند.
در نتيجه، عقل در موجودات طبيعت تأثير ميگذارد ولي خود به هيچ وجه از آنها تأثير نميگيرد. اساساً مجرد تام، ثابت محض است و هيچ نوع تغيير و حرکتي در آن راه ندارد.
مجرد تام از زمان نيز فارغ است و نسبت دادن زمان به آن بيمعناست؛ لذا در مورد آن نميتوان گفت: در فلان زمان هست يا نيست. او نه حارث زماني است نه قديم زماني. نه ازلي است نه ابدي.[۲]
فيثاغورث، عقل را مظهر هدايت ميدانسته است[۳] و به نظر فلاسفه قديم، اساساً جوهر انسان همان عقل اوست «من» واقعي همان عقل اوست. همچنان که بدن انسان جزء شخصيت انسان نيست. قوا و استعدادهاي روحي و رواني مختلفي که انسان دارد، هيچ کدام جزء شخصيت واقعي انسان نيست.[۴]
دیدگاه ملاصدرا در عقل
در مورد عقل و معقولات، ملاصدرا معتقد است که نفس در ابتدا امري مادي و جسماني است که به تدريج کمال جوهري مييابد و به مرتبه حسّ و خيال و سپس به مرتبه عقل ميرسد. طبق اين نظريه، پيدايش تدريجي معقولات عين پيدايش و شکلگيري تدريجي کمال عقل و عاقله است. بنابراين عقل و ادراکات عقلي به تدريج شکلگيري و تکون مييابند.[۵]
دیدگاه ارسطو در عقل
ارسطو نيز، علاوه بر آن که در طبيعت قائل به اصل قوه و فعل است براي عقل نيز مرتبه قوه و فعليت قائل است. او اين مطلب را در کتاب «النفس» آورده است و هر چند مطالبش در اين کتاب، داراي ابهام است ولي شرح و بسطهايي که از سوي شارحان اسکندراني، خصوصاً دو حکيم معروف به نامهاي «ثامسطيوس» و «اسکندر افريدوسي» وجود دارد، مسلمانان را با مسائل عقل و معقول آشنا نمود.[۶]
اساس نظر ارسطو در باب علم و معرفت بر اين مطلب است که روح در ابتدا در حد قوه و استعداد محض است و بالفعل داراي هيچ معلوم و معقولي نيست. پس از وي پيروان مکتبش، عقل را از لحاظ طي مراحل مختلف و درجاتي که در همين جهان در راه تحصيل معرفت ميپيمايد به درجاتي تقسيم نمودهاند از جمله عقل بالقوه، بالملکة، بالفعل و بالمستفاد.[۷]
در مقابل اين نظريه که مورد قبول اکثر حکماي اسلامي قرار گرفته است، دو نظر ديگر قرار دارد؛ افلاطون بنابر نظريه «مُثل» معتقد است که نفس در عالمي قبل از اين عالم که «مُثل» است قرار داشته و در آنجا به حقايق آگاه شده ولي حجاب بدن مانع توجه نفس به معلومات و معقولات او شده است.[۸]
نظر ديگر متعلق به روانشناسان امروزي است که معتقدند، تعقل چيزي جز انفعال بدن يا نفس نيست و هنگام تعقل تحولي در نفس روي نميدهد و فقط نقشي بر روي آن ترسيم ميشود درست مانند ترسيم نقشي بر روي ديوار که موجب تحول در جوهر ديوار نميشود.[۹]
بساطت قوه عاقله
در مورد قوه عاقله مطلب مهم ديگر بساطت يا مرکب آن است. دو نظر در اين زمينه وجود دارد، بوعلي سينا در رساله خويش در جواب پرسشي منسوب به ابوريحان مينويسد که چون جوهر عاقله، صورتهاي معقولات را به تدريج ميپذيرد و عوارض مختلف را بالقوه دارا هست، نميتواند بسيط باشد.
در مقابل، عدهاي معتقدند اين حرف درست نيست زيرا نميتوان ادراک معقولات که به اعتراف فلاسفه مساوي است با تجرد (و تجرد نيز مساوي است با بساطت) را با عدم بساطت آن جمع نمود. اما با توجه به دو اصل مسلم فلسفي حرکت جوهري و اتحاد عاقل و معقول، نفس حقيقتي است داراي مراتب که هر مرتبه آن حکمي دارد. يک مرتبه بالقوه است و يک مرتبه بالفعل. گاهي مرکب است و گاهي بسيط. نفس در آن مرتبه که معقولات را تعقل ميکند، عين معقولات است و جداي از آنها نيست. در اين مرتبه بسيط است و مجرد و از هر نوع قوه و آميزش با ماده، مبرا و منزه است.[۱۰]
پانویس
- ↑ طباطبايي، محمدحسين؛ نهايه الحکمه، قم، نشر اسلامي، 1422 ق، چ شانزدهم، ص 117.
- ↑ عبوديت، عبدالرسول؛ درآمدي بر فلسفه اسلامي، قم، نشر موسسه امام خمينی، 1386 ش، چ ششم، ص 186.
- ↑ مطهري، مرتضي؛ درسهاي الهيات شفا، تهران، نشر حکمت، 1370 ش، چاپ دوم، ج 1، ص 348.
- ↑ مطهري، مرتضي؛ انسان کامل، تهران، نشر صدرا، 1373ش، چ يازدهم، ص 149.
- ↑ مطهري، مرتضي؛ اصول فلسفه و روش رياليسم، تهران، نشر صدرا، 1368 ش، چ ششم، ج 2، ص 147.
- ↑ مطهري، مرتضي؛ مقالات فلسفي، تهران، نشر حکمت، 1370ش، چ سوم، ج 1، ص 165.
- ↑ اصول فلسفه و روش رياليسم، ج 2، ص 13.
- ↑ مقالات فلسفي، ج 1، ص 166.
- ↑ مطهري، مرتضي؛ درسهاي الهيات شفا، تهران، نشر حکمت، 1370 ش، چ اول، ج 2، ص 347.
- ↑ مقالات فلسفي، ج 1، ص 188 و 189.
منابع
حسن رضايی، (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)، تاریخ بازیابی: 7 خرداد 1391، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیهالسلام]