بخت نصر

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۴۸ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ''''لغت بخت نصر:''' اين نام در اصل بابلى، با تلفظ «نبوكودورى اوصَّر Nabu - Kudurri - Ussur» م...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

لغت بخت نصر:

اين نام در اصل بابلى، با تلفظ «نبوكودورى اوصَّر Nabu - Kudurri - Ussur» متشكل از سه بخش «نبو: الهه حكمت بابلى»، «كودورو: جانشين يامرز» و «اوصّر: حمايت كن» است كه در زبان عبرى به صورت «نبوخدناصر» يا «نبوخدراصر» درآمده و در منابع اسلامى نيز به صورت «بُختُ نَصَّر» تغيير يافته ‌است.[۱]

در برخی منابع در وجه تسمیه بخت نصر آمده است: «بُخْتُنَصَرّ مرکب از دو نام بخت (به معنی پسر) و نصر (که نام بتی است) می‌باشد یعنی پسر بت نصر. گفته می‌شود که او را در حالی که طفلی بیش نبود کنار بت یافته بودند».[۲]

علامه قزوینی در مورد نوشتار و تلفظ صحیح این کلمه می‌گوید: صحیح بخت نصر است بضم باء موحده و سکون خاء معجمه و ضم تاء مثناة فوقانیه و نون مفتوحه و صاد مشدده مفتوحه که گاه نیز در کتابت متصل نویسند بختنصر و این ارجح و اکثراست در طی عبارات عربی و استعمال این کلمه با الف و لام بخت النصر غلط است.[۳]

عصر بخت نصر:

در تاريخ از دو پادشاه به اين نام ياد شده، نخستين آن‌ها متعلق به سلسله چهارم بابل و دومي متعلق به سلسله نو بابلي يا كلده است، شخص مورد بحث دومي مي‌باشد که شهرت وى بر اثر حمله به اورشليم (بيت‌المقدس) و بازتاب وسيع آن در كتاب ‌مقدس است.[۴]

بناهای عجیب بخت نصر در بابل:

بُخْتُنَصَرّ برای رضایت خاطر همسرش (دختر هووخشتر پادشاه ماد) باغ‌های مرتفعی را بر تپه‌ای مصنوعی که مردمش ساخته بودند بنا کرد که این باغ‌ها به باغ‌های معلق بابل معروف و از عجایب هفتگانه دنیا به شمار می‌رفتند.

یکی از کارهای مهم دیگرش ساخت سدی بود که از طرف شمال و جنوب بابل برای حفاظت شهر از دشمن ساخت و این سدّ ممکن بود در موقع تهاجم خارجی، تمام جلگه بابل را از شمال به دریاچه تبدیل سازند.[۵]

تصرف بیت المقدس توسط بخت نصر:

بخت نصر در سال 605 ق.م به جنگ فرعون مصر رفت و در حوالی کرکمیش وی را مغلوب ساخت و از آن جمله آنچه را که آن پادشاه در بین‌النهرین و شام و فلسطین داشت متصرف گشته بر آن‌ها خراج گذاشت. او پس از فتح اورشلیم بعضی اهالی من جمله حضرت دانیال علیه‌السلام و برخی پیروانش را به اسیری گرفته به بابل بازگشت.

بخت نصر در مدت فرمانروایی خود، سه بار به اورشلیم حمله و آن را محاصره کرد و مردمان آن را به اسیری به بابل آورد. سپس شخصی به نام صدقیا را حاکم آنجا قرار داد. پس از ده سال صدقیا از اطاعت بُخْتُنَصَرّ سرباز زد و او برای بار چهارم به آنجا حمله برد. صدقیا را دستگیر و پس از کشتن پسرانش در جلوی رویش خود او را نیز به طرز فجیعی شکنجه داد.[۶]

بخت نصر و حضرت دانیال نبی علیه‌السلام:

شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمه به سند خود از امام جواد علیه‌السلام به نقل از پدرانشان تا برسد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایتی نقل می کند که در ضمن آن آمده است:

«دانيال كه حجت وقت بود نود سال در دست بخت نصر اسير بود و چون فضل او را ديد و شنيد كه بنى‌اسرائيل انتظار خروج او را دارند و اميد فرج را از ظهور او و بدست او مي‌جويند، دستور داد او را در چاه وسيعى انداختند و شيرى با او همراه كردند تا او را بخورد ولى شير نزديك او نرفت و دستور داد به او خوراك ندهند ولى خداى تبارك و تعالى بدست يكى از پيغمبران خود خوردنى و نوشيدنى به او مي‌رسانيد و دانيال روزها روزه بود و شب با خوراكى كه براى او ريخته مي‌شد، افطار مي‌كرد. گرفتارى براى شيعيان و قومش سخت شد.

و كسانى كه انتظار او را و ظهورش را داشتند و بيشترشان بر اثر طول غيبت او در دين شك كردند و چون گرفتارى دانيال عليه‌السلام و قومش به نهايت رسيد بخت نصر در خواب ديد كه افواجى از فرشتگان آسمان به چاهى كه دانيال در آن بود، فرود آمدند و به او مژده فرج مي‌دادند، چون صبح شد از آنچه به دانيال كرده بود پشيمان شد و دستور داد او را از چاه برآوردند و چون بيرون آمد از شكنجه اى كه به او داده بود، عذر خواست و او را ناظر كارهاى كشور و قاضى مردم ساخت و هر كس از بنى‌اسرائيل پنهان بود عيان شد و سربلند كردند و دور دانيال عليه‌السلام را گرفتند و يقين به فرج كردند و اندكى بر اين وضع گذشت كه دانيال وفات كرد».[۷]

بخت نصر در قرآن:

نام بخت‌نصر در قرآن به طور صريح نيامده است ولى در تفاسير قرآن‌ كريم‌ به‌ ويژه‌ تفسير سوره اسراء از بختنصر، گاه‌ به‌ عنوان‌ يكى‌ از دو كافري‌ كه‌ پادشاهى‌ سراسر زمين‌ را يافت‌، ياد شده‌ است‌.[۸]

در گزارش‌ها و داستان‌هاى افسانه‌اى بسيارى كه تاريخ‌نگاران اسلامى و مفسران درباره بخت‌نصر ارائه داده‌اند ردپايى از اسفار عهد عتيق، كتب ربانى يهود و نوشته‌هاى ايرانيان قبل از اسلام به چشم مى‌خورد. تأثير بخت‌نصر در اذهان راويان اسلامى اخبار تا جايى بوده كه هر حمله و رويداد ناآشنايى را در برهه‌هاى مختلف تاريخى به وى نسبت مى‌دادند.خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد. بخت نصر، محمدجواد معمورى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5.</ref>

در آيات ابتدايى سوره اسراء از دو بار عصيان و استكبار قوم يهود و به سبب آن، دو بار مجازات ايشان ياد شده است: «و‌قَضَينا اِلى بَنى اِسرءيلَ فِى الكِتبِ لَتُفسِدُنَّ فِى‌الاَرضِ مَرَّتَينِ ولَتَعلُنَّ عُلُوًّا كَبيرا». (سوره اسراء/17،4)

نخست بار، خداوند گروهى از بندگان نيرومند خود را بر ايشان مسلط مى‌كند: «فَاِذا جاءَ وَعدُ اُولهُما بَعَثنا عَلَيكُم عِبادًا لَنا اولى بَأس شَديد فَجاسوا خِللَ الدّيارِ و كانَ وَعدًا مَفعولا» (سوره اسراء/17،5) و پس از چندى دوباره قدرت و مكنتشان را بيش از پيش به آنان بازمى‌گرداند: «ثُمَّ رَدَدنا لَكُمُ الكَرَّةَ عَلَيهِم و اَمدَدنكُم بِاَمول و بَنينَ ‌و جَعَلنكُم اَكثَرَ نَفيرا» (سوره اسراء/17،6) تا آن كه هنگام وعده (كيفر) دوم، دشمنانشان چنان بر آنان سخت مى‌گيرند كه غم و اندوه بر چهره‌هايشان نمايان مى‌شود و آنچه را زير سلطه گيرند، درهم مى‌كوبند: «...فَاِذا جاءَ وَعدُ الأخِرَةِ لِيَسوءوا وُجوهَكُم ولِيَدخُلُوا المَسجِدَ كَما دَخَلوهُ اَوَّلَ مَرَّة ولِيُتَبِّروا ما عَلَوا تَتبيرا». (سوره اسراء/17،7)[۹]

علامه طباطبائی رحمه الله در مورد این آیات می‌گوید: از آن روزى كه بنى‌اسرائيل استقلال و آقایی یافتند بلا و گرفتارى بسيارى (بیش از دو بلا) بر آن‌ها نازل شده است - به طورى كه تاريخ آن‌ها ضبط كرده - و این امکان وجود دارد که آيات مورد بحث را با دو تاى آن‌ها تطبیق داده شود، ليكن آن حادثه اى كه به طور مسلم يكى از دو حادثه مورد نظر آيات است، حادثه ايست كه به دست بخت نصر (نبوكدنصر) يكى از سلاطين بابل در حدود ششصد سال قبل از ميلاد بر آنان آمده است.

وى پادشاهى نيرومند و صاحب شوكت و يكى از ستمكاران عهد خود به شمار مى رفت و در آغاز از بنى‌اسرائيل حمايت مى كرد وليكن چون از ايشان تمرد و عصيان ديد لشكرهاى بى شمار به سرشان گسيل داشت و ايشان را محاصره و شهرهايشان را در هم كوبيد و همه را ويران ساخت، مسجد اقصى را خراب و تورات و كتب انبياء را طعمه حريق ساخت و مردم را قتل عام نمود، به طورى كه جز عده قليلى از ايشان آن هم از زنان و كودكان و مردان ضعيف، كسى باقى نماند.

باقيمانده ايشان را هم اسير گرفته و به بابل كوچ داد، بنى‌اسرائيل همچنان در ذلت و خوارى و بى‌كسى در بابل بسر مى بردند و تا بخت‌النصر زنده بود و مدتى بعد از مرگ او، احدى نبود كه از ايشان حمايت و دفاع كند تا آن كه كسراى كورش يكى از پادشاهان ايران تصميم گرفت به بابل سفر نموده و آنجا را فتح كند. وقتى فتح كرد نسبت به اسراى بنى‌اسرائيل تلطف و مهربانى نمود و به ايشان اجازه داد تا دوباره به وطن خود سرزمين مقدس بروند و ايشان را در تجديد بناى هيكل (مسجد اقصى) و تجديد بناهاى ويران شده كمك نمود و به عزرا يكى از كاهنان ايشان اجازه داد تا تورات را برايشان بنويسد و اين حوادث در حدود چهارصد و پنجاه و اندى قبل از ميلاد بود.[۱۰]

سرانجام بخت نصر:

گفته شده در اواخر عمر در اثر گناهان بسيار به صورت حيواني مسخ يا ديوانه شده، خود را گاو مي‌پنداشت. برخي سرانجام وي را پس از دوره‌اي مسخ شدن و بخشش از سوي خداوند و بازگشت به هيئت انساني ذكر كرده‌اند،[۱۱] وي در سال 561 قبل از ميلاد از دنيا رفت و مدت سلطنتش را چهل و چهار سال ذكر كرده‌اند.[۱۲]

پانویس

  1. بخت نصر، محمدجواد معمورى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص354.
  2. لغت نامه دهخدا به نقل از ناظم الاطباء.
  3. دهخدا به نقل از نامه علامه قزوینی به دکتر معین مورخ 9 خرداد 1325.
  4. بخت نصر، محمدجواد معمورى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5.
  5. لغت نامه دهخدا.
  6. لغت نامه دهخدا.
  7. كمال الدين/ ترجمه كمره اى، اسلاميه-تهران، چاپ: اول، 1377 ش، ج 1، ص263.
  8. [بخت نصر، روزبه زرین کوب، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج11]، تاریخ بازیابی: 10 خرداد 1391
  9. بخت نصر، محمدجواد معمورى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5.
  10. ترجمه الميزان، ج 13، ص59.
  11. [بخت النصر، علی محمودی، پژوهشکده باقر العلوم]، تاریخ بازیابی: 10 خرداد 1391 به نقل از اعلام قرآن، مركز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان كتاب، 1386، ج 3، ص 56.
  12. همان به نقل از قاموس كتاب مقدس، مستر هاكس، تهران، اساطير، 1377، ص 871.

منابع

  • بخت نصر، محمدجواد معمورى، دائرة المعارف قرآن کریم.
  • كمال الدين، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، ترجمه كمره اى، اسلاميه - تهران، چاپ: اول، 1377 ش.
  • المیزان، علامه سید محمدحسین طباطبائی، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسين حوزه علميه قم ، 1417 ق ، چاپ پنجم 7. ترجمه الميزان، سيد محمدباقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسين حوزه علميه قم ، 1374 ش.