سوره انفال
نام هشتمين سوره قرآن كريم.
سوره انفال به اتفاق همه مفسران مدنى است،[۱] مگر 7 آيه كه ابن عباس آنها را مدنى نمىداند و هشتمين سوره در ترتيب مصحف است كه بين دو سوره اعراف و سوره توبه قرار گرفته است. اين سوره هشتاد و هشتمين سوره در ترتيب نزول است كه پس از سوره بقره و پيش از سوره آل عمران نازل شده است[۲] و با فرض نزول 86 سوره در مكه[۳] اين سوره، دومين سورهاى است كه در مدينه نازل شده است.[۴]
با اين حال آراى ديگر آن را اولين،[۵] سومين، چهارمين و پنجمين سوره مدنى معرفى كرده است؛[۶] ولى با توجه به آيات 217 ـ 218 سوره بقره كه اولين سوره مدنى و ناظر به سريه عبدالله بن جحش و مربوط به زمانى قبل از جنگ بدر[۷] و اين كه نزول سوره انفال پس از جنگ بدر بوده، نظر نخست ترجيح دارد.[۸]
البته به سبب تنوع و گستردگى موضوعات در سوره بقره احتمال نزول بخشهايى از آن به دنبال سوره انفال قوى به نظر مىرسد زيرا سوره بقره به يكباره نازل نشده است ولى وقتى گفته مىشود: سورهاى پس از سوره ديگر نازل شده است مقصود اوايل سورههاست.[۹]
برخى، آيات 30 ـ 36 اين سوره را مكى دانستهاند،[۱۰] شايد به اين دليل كه آن آيات از رخدادهاى مكه گزارش داده است؛ اما اين نظر پذيرفته نيست زيرا افزون بر وجود روايت صحيح دال بر مدنى بودن اين آيات، آيات فراوانى از اين دست وجود دارد كه در مدينه نازل شده؛ اما ناظر به حوادث پيش از هجرت در مكه است مانند آيه 26 همين سوره كه از ايام ضعف مسلمانان در مكه سخن گفته است،[۱۱] افزون بر اين اين نظر با انسجام و هماهنگى موجود ميان آيات اين سوره ناسازگار است.[۱۲] ادعاى مكى بودن آيه 64 نيز به سبب وحدت سياق و رواياتِ مخالف، پذيرفتنى نيست.[۱۳]
زمان نزول اين سوره 19 ماه پس از هجرت و بعد از جنگ بدر بوده و در مصحفهاى رايج كه آياتش به سبك كوفى تنظيم شده[۱۴] داراى 75 آيه[۱۵] و 1243 كلمه است. [۱۶]
قاريان شام با وقف كردن بر «ثُمَ يغلبون» در آيه 36 و «مفعولا» در آيه 42 آن دو را آيهاى مستقل شمرده، شمار آيات اين سوره را 77 دانستهاند. بصريها نيز هر چند مانند شاميها دو مورد ياد شده را آيهاى مستقل شمردهاند؛ ولى با يك آيه قرار دادن آيات 62 ـ 63 شمار آيات سوره را 76 دانستهاند. حجازيها فقط در آيه 42 با كوفيها مخالفت كردهاند و با وقف كردن بر «مَفعُولا» در آيه 42 آن را آيهاى مستقل دانسته، در نتيجه شمار آيات سوره را به 76 رساندهاند.[۱۷]
اين سوره از زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و صحابه به انفال شهرت داشته است زيرا در نخستين آيه آن اين واژه دو بار تكرار و درباره آن سخن گفته شده است.[۱۸]اين سوره «بدر» نيز ناميده شده، چون درباره جنگ بدر نازل شده است.[۱۹] در برخى نقلها از آن به «سورةالجهاد» ياد شده است زيرا پس از نزول اين سوره پيامبر تلاوت آن را در جنگها براى تقويت روحيه رزمندگان سنت قرار داد. اين رويه در زمان خلفا نيز ادامه داشته است.[۲۰]
روايات درباره اين كه سوره انفال و سوره توبه هر يك سورهاى مستقل يا سوره توبه متمم سوره انفال است، اختلاف دارد.[۲۱] فاصله نشدن بسم اللّه بين اين دو سوره سبب شده است تا برخى آن دو را يك سوره بدانند[۲۲] به هر روى اين دو سوره «قرينتين» خوانده شده[۲۳] و در تقسيمبندى سورهها هفتمين عضو مجموعه «السبع الطوال» به شمار آمده است، هر چند بنا به نظر برخى اين دو سوره از اين مجموعه خارج و سوره يونس هفتمين عضو اين مجموعه است.[۲۴]
درباره پيوند اين سوره با سوره پيشين (سوره اعراف) گفتهاند: چون خداوند در سوره اعراف داستانهاى انبياء عليهمالسلام را بيان كرد و در پايان آن از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ياد كرد. سوره انفال را با ياد آن حضرت شروع كرد و سپس در ادامه آن به ماجراهايى كه بين آن حضرت و قومش واقع شده است، پرداخت.[۲۵]
بسيارى معتقدند آيه 65 اين سوره با آيه پس از آن نسخ شده است،[۲۶] حتى برخى ادعاى اجماع بر نسخ آن كردهاند[۲۷] زيرا در آيه اول خداوند فرمان مىدهد كه هر مسلمان بايد در جهاد در برابر 10 كافر پايدارى كند ولى در آيه دوم اين نسبت به دو برابر تقليل يافته است؛ ولى جمعى نسخ را نپذيرفته و هر دو حكم را ثابت مىدانند و مىگويند: اين دو حكم مربوط به دو گروه مختلف با شرايط متفاوت است؛ حكم نخست براى زمانى است كه غالب افراد مسلمان خود ساخته و قوى الايمان باشند و حكم دوم مربوط به زمانى است كه وضعيت مسلمانان از جهت قوت ايمان چنين نباشد،[۲۸] افزون بر اين برخى آيات 1، 33، 39، 61 و 72 اين سوره را نيز منسوخ دانستهاند[۲۹] ليكن صحت اين ادعاها قوياً مورد ترديد است.[۳۰]
آيات نامدار:
آيه اول به نام سوره انفال، 41 به خمس، 61 به سَلْم، 62 به نَصْر، 65 ـ 66 به عدد مقاتلين و 72 به توارث بالايمان نامگذارى شده است. (=> آيات نامدار)
سبب نزول:
اين سوره درباره جنگ بدر و حل مشكلاتى كه در اين باره براى مسلمانان پيش آمده بود، نازل شده است.[۳۱]
فضاى نزول:
سوره انفال در سال دوم هجرى و پس از پيروزى مسلمانان در جنگ بدر نازل شد[۳۲] و در آن ضمن اشاره به رخداد جنگ بدر و حوادثى كه به وقوع اين پيروزى سرنوشتساز انجاميد از امدادهاى غيبى خداوند ياد مىكند.
غرض و محتواى سوره:
سياق سوره انفال نشان مىدهد كه غرض اصلى سوره بيان شرايط بهرهمندى مؤمنان از امدادهاى غيبى و نصرت الهى است كه مهمترين شرط آن، اطاعت از خدا و رسول است و در كنار آن به نتايج اين اطاعت و پيامدهاى سرپيچى از فرمان خداوند اشاره مىكند.
آيات نخست سوره انفال (1ـ4) به بيان حكم خداوند درباره «انفال» و وظايف مؤمنان و ويژگيهاى آنان اختصاص دارد و به آنان يادآور مىشود كه (با اين پيروزى) از مسير تقوا و توحيد و اطاعت پيامبر صلى الله عليه و آله خارج نشوند و با يكديگر سازش كنند.
آنگاه براى مؤمنان صفاتى همچون هراس از عظمت الهى، افزايش ايمان بر اثر استماع آيات خدا،[۳۳] توكل، برپا داشتن نماز و انفاق از مال را ذكر مىكند؛ صفاتى كه همگى در آماده كردن نفس براى تقوا، اصلاح ذات البين و اطاعت از خدا و رسولش مؤثر است.
نظم آيات سوره از آيه 5 تا انتهاى آن چنين است كه ابتدا در هر فرازى برخى از امدادهاى غيبى الهى را بيان مىكند و سپس بر بخشى از وظايف مؤمنان كه لازمه استمرار نصرت و يارى الهى است تأكيد مىكند يا به فرجام شوم كافران و منافقان و خصلتهايى كه موجب عذاب و دورى آنان از رحمت و نصرت الهى شده است، اشاره مىكند.
آيات 5-8 به نخستين نمونه از امدادهاى غيبى، يعنى خارج شدن پيامبر صلى الله عليه و آله به امر الهى از مدينه و آماده شدن ايشان براى جنگ با كفار قريش، اشاره مىكند. اين اقدام در حالى صورت گرفت كه بسيارى از مؤمنان از ترس مرگ و احساس ناتوانى در برابر لشكريان دشمن از چنين اقدامى بيمناك و علاقمند بودند كه يا اصلاً درگيرى صورت نگيرد يا دست كم به جاى جنگ با لشكريان قريش به كاروان تجارتى آنها يورش برند؛ اما خداوند زمينهاى فراهم كرد تا جنگ بدر كه نقطه عطفى در پيروزيهاى بعدى مسلمانان به شمار مىرفت صورت گيرد و با پيروزى آنان حق تقويت و ريشه كافران قطع شود.
آيات 9ـ14 به دومين و سومين امداد الهى در جنگ بدر مىپردازد. به گزارش اين آيات دومين امداد غيبى و يارى الهى زمانى نمايان شد كه به سبب كثرت نفرات دشمن و فزونى تجهيزات آنان عرصه بر مؤمنان تنگ شده بود و پيامبر صلى الله عليه و آله و يارانش از خداوند تقاضاى كمك مىكردند و در اين هنگام خداوند 1000 فرشته را به كمك مؤمنان فرستاد. با نزول فرشتگان آرامش و اطمينان به اردوگاه مسلمانان بازگشت و رعب و وحشت سراپاى كافران را فراگرفت. اين آرامش چنان بود كه خواب مؤمنان را فراگرفت و به آنان قدرت و توان مجددى بخشيد.
سومين امداد الهى باران رحمت الهى بود كه به صورت غيرمنتظره باريد و موجب شد كه مسلمانان كه به آب دسترسى نداشتند، سيراب شوند و امكان غسل و وضو براى آنان فراهم شود و ثبات قدم يابند.
در آيات 15ـ29 از مؤمنان مىخواهد وقتى با گروه فراوانى از دشمنان مواجه مىشوند به آنان پشت نكنند، مگر براى تهاجم مجدد يا پيوستن به گروهى از مجاهدان، از خدا و پيامبرش اطاعت كرده و از اوامر و نواهى او روى برنگردانند و به سخنان او گوش دهند به معارف توحيدى كه باعث حيات فردى و اجتماعى انسانهاست توجه كرده، دعوت خدا و رسولش را اجابت كنند و بدانند كه دور شدن از عبوديت خدا فتنههاى بسيارى را در جامعه اسلامى دامن مىزند، به خدا و رسولش خيانت نكنند و مبادا به بهانه حفظ اموال و فرزندانشان دست از حمايت دين بردارند و تقوا پيشه كنند تا خداوند نيز قدرت تشخيص حق از باطل را به آنان عنايت كند.
آيات 30 ـ 40 به ترسيم چهارمين تابلو از امدادهاى غيبى الهى و نصرت او به مؤمنان مىپردازد و چهره واقعى مخالفان پيامبر را كه همه توان و امكانات خود را براى جلوگيرى از رشد دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله بكار گرفتند، افشا مىكند. آنان نقشه مىكشيدند تا پيامبر را به زندان افكنند يا بكشند يا از مكه اخراج كنند؛ ولى هيچ يك از توطئههاى آنان كارساز نشد و نتوانستند به اهداف خود دست يابند. ادامه آيات دلايل شكست و ناكامى آنها را بر اثر امورى همچون حقستيزى به سخره گرفتن اعمال عبادى، جلوگيرى از گرويدن مردم به آيين توحيدى و هزينه كردن در اين راه مىداند و به آنان يادآور مىشود كه يا از مخالفت دست بردارند يا خود را براى نابودى و شكست آماده كنند.
در آيات 41 ـ 44 حكم خداوند را درباره غنايم جنگى با تفصيل بيشترى يادآورى و اعلام مىكند كه 51 از غنايم را بايد در راه خدا و رسولش و نيازمندان (يتيمان، مسكينان، در راهماندگان) هزينه كنيد و بدين وسيله ايمان خود را به خدا و تعاليم پيامبر صلى الله عليه و آله نشان دهيد تا خداوند نيز لطف خود را شامل حال شما گرداند، آنگاه سه نمونه ديگر از امدادهاى الهى را كه به بركت پايبندى مؤمنان به اصل توحيد و اطاعت از رسول خدا فراهم آمده است، يادآور مىشود تا آنان را به اجراى اين حكم الهى نيز تشويق كند.
پنجمين، ششمين و هفتمين امداد غيبى كه در اين سوره از آن ياد شده است به مقدمات جنگ بدر مربوط مىشود و مىفرمايد: اگر شما با محاسبات عادى خود مىخواستيد عمل كنيد قطعاً از جنگ خوددارى مىكرديد زيرا بيشتر مسلمانان تحت تأثير موقعيت ضعيف و كمبود نفرات خود و امكانات و نفرات گسترده دشمن قرار داشتند؛ اما خداوند حوادثى را پيش آورد كه برترى ظاهرى آنها در نظر مؤمنان اندك جلوه كند و هر دو گروه بر انجام جنگ مصمم شوند تا كارى كه مىبايست انجام گيرد، تحقق بخشد و در پرتو اين پيروزى غيرمنتظره و معجزهآسا حق از باطل شناخته شود.
نخستين حادثه اين بود كه كاروان تجارى مكه توانست با تغيير مسير از دست مسلمانان بگريزد و چون كافران در موقعيت برترى قرار داشتند، مسلمانان نيز از اين تصميم استقبال مىكردند؛ اما برخلاف تصميم اوليه هر دو گروه، موقعيت براى وقوع درگيرى نظامى فراهم شد. براى جلوگيرى از سستى مسلمانان و ايجاد اختلاف ميان آنان نيز خداوند لشكر كافران را در ديدگان مسلمانان اندك و ناچيز جلوه داد و پيش از آن نيز لشكريان دشمن را در خواب به پيامبر صلى الله عليه و آله، اندك و ناتوان نشان داد و مژده فتح و پيروزى به مسلمين داد. بدين وسيله همه چيز براى آغاز جنگ آماده شد تا به يارى خداوند، مسلمانان به پيروزى بىنظيرى دست يابند.
آيات 45 ـ 55 بخشى ديگر از وظايف مسلمانان را ذكر مىكند و از آنان مىخواهد تا اگر در برابر گروهى از دشمنان قرار گرفتند با ياد خدا در برابر آنان ثابت قدم و استوار باشند و در پرتو اطاعت از خدا و رسولش از نزاع و اختلاف بپرهيزند تا قدرت و عزت آنان از بين نرود.[۳۴]
رفتارهاى ناپسند و خودخواهانه كافران و منافقان را تكرار نكنند كه به سرنوشت آنها دچار مىشوند. آنان با غرور و سرمستى و به قصد خودنمايى به ميدان جنگ آمده، خود را شكستناپذير مىدانستند و به پيمانهاى خود پايبند نبودند و حقطلبان را تحقير مىكردند؛ اما سرانجام با ذلت و عذاب جان داده به سرنوشت قوم فرعون دچار شدند. آرى خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشت، تغيير نمىدهد، مگر آن كه خود با اعمال ناشايست آن را تغيير دهند و به مؤمنين توصيه مىكند كارى نكنيد كه خداوند نعمت و يارى خود را از شما دريغ كند.
آيات بعدى (55 ـ 75) روش مقابله با دشمنان حيلهگر و پيمانشكن را در زمان جنگ و صلح به مسلمانان يادآور مىشود و به آنان مىگويد: با پيمانشكنان به سختى برخورد كنيد و اگر به آنها دست يافتيد آنان را تار و مار كنيد و اگر از خيانت آنها بيم داريد، پيمان خود را با آنان لغو كنيد. آمادگى نظامى خود را همواره در برابر دشمنان حفظ كنيد و اسبهاى ورزيده و ساير امكانات مورد نياز را فراهم آوريد البته تا زمانى كه آنان به صلح و آرامش تمايل دارند شما نيز با آنها كارزار نكنيد.
آنگاه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىخواهد تا مؤمنان را به جنگ با كافران تشويق كند و به آنان يادآور مىشود كه اگر ايمان و استقامت داشته باشند هر 100 نفر از آنها توانايى مقابله با 1000 نفر از كافران را خواهد داشت، گرچه هماكنون بر اثر ضعف ايمانى[۳۵] برخى مسلمانان هر 100 نفر از آنها تنها در برابر 200 نفر از كافران ياراى مقاومت دارد. سپس نمونهاى از نشانههاى دنياطلبى و ضعف ايمان مسلمانان را كه بر اثر آن، توانايى مقابله آنان با كافران كاهش يافته ذكر مىكند.
در بحبوحه جنگ و قبل از آن كه شدت جنگ فرو نشيند برخى از مسلمانان به گرفتن اسير اقدام كردند تا پس از پايان جنگ بتوانند در برابر آزاد ساختن آنها مبالغى از خويشاوندان اسيران دريافت كنند. بىترديد گرفتن اسير در ميدان جنگ قدرت تهاجمى مسلمانان را كاهش داده و شمارى از آنها به جاى نبرد بايد به مراقبت از اسيران بپردازند، آن هم در شرايطى كه از ابتدا شمار مسلمانان از كافران كمتر بود و اگر قضاى الهى به يارى مسلمانان تعلق نگرفته بود چه بسا كافران به سبب همين اشتباه بر مسلمانان چيره شده، ضربه سختى به آنان مىزدند.
آيات پايانى سوره همچون آيات آغازين آن از مؤمنان مىخواهد يكديگر را يارى دهند و به آنان محبت داشته باشند و در اين رابطه تفاوتى ميان مؤمنان مهاجر و غيرمهاجر نيست؛ اما رشته دوستى مؤمنان و كافران بايد گسسته شود.(آيات 75 ـ 72)
فضيلت سوره:
از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است كه هر كس سوره انفال را بخواند خداوند پاداش روزهدارِ نمازگزار به او عطا مىكند.[۳۶] از امام صادق عليهالسلام نيز نقل است كه هر كس سوره انفال و برائت را هر ماه تلاوت كند، نفاق در دل او داخل نشود و از شيعيان واقعى اميرمؤمنان عليهالسلام باشد[۳۷] و در روز قيامت همراه شيعيان آن حضرت از سفرههاى بهشت بهرهمند شود تا مردمان از حساب فارغ شوند.[۳۸]
پانویس
- ↑ زادالمسير، ج 3، ص 316؛ نهجالبيان، ج 2، ص 378؛ بصائرذوى التمييز، ج 1، ص 222.
- ↑ مجمع البيان، ج 10، ص 613؛ التمهيد، ج 1، ص 137.
- ↑ الاتقان، ج 1، ص 20؛ التمهيد، ج 1، ص 137.
- ↑ همان.
- ↑ روض الجنان، ج 9، ص 54.
- ↑ الاتقان، ج 1، ص 18ـ20؛ التحرير والتنوير، ج 9، ص 246؛ التفسير الحديث، ج 7، ص 7.
- ↑ اسبابالنزول، ص 61ـ62؛ مجمع البيان، ج 2، ص 551، 553.
- ↑ التفسير الحديث، ج 7، ص 8.
- ↑ فى ظلال القرآن، ج 3، ص 1429؛ التحرير والتنوير، ج 9، ص 246.
- ↑ تفسير الجلالين، ص 180.
- ↑ فىظلال القرآن، ج 3، ص 1430؛ المكى والمدنى فىالقرآن، ج 2، ص 544ـ567.
- ↑ التفسير الحديث، ج 7، ص 7؛ الميزان، ج 9، ص 8.
- ↑ التمهيد، ج 1، ص 228.
- ↑ تاريخ قرآن، ص 570.
- ↑ فى ظلال القرآن، ج 3، ص 1429؛ التحرير والتنوير، ج 9، ص 244.
- ↑ المعجم الاحصايى، ج 1، ص 301.
- ↑ البيان فى عد آى القرآن، ص 158؛ مجمعالبيان، ج 4، ص 794؛ بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 222.
- ↑ بصائرذوى التمييز، ج 1، ص 222؛ التحرير والتنوير، ج 9، ص 245.
- ↑ همان؛ الاتقان، ج 1، ص 119.
- ↑ تاريخ دمشق، ج 60، ص 145؛ تاريخ طبرى، ج 3، ص 199؛ تفسير بقاعى، ج 3، ص 182.
- ↑ تفسير عياشى، ج 1، ص 73؛ الدرالمنثور، ج 4، ص 120؛ الميزان، ج 9، ص 149 ـ 150.
- ↑ روح المعانى، مج 6، ج 10، ص 230.
- ↑ الدرالمنثور، ج 4، ص 120.
- ↑ التفسير الكبير، ج 15، ص 216؛ روح المعانى، مج 6، ج 10، ص 230ـ232.
- ↑ مجمع البيان، ج 4، ص 794؛ المنير، ج 9، ص 236.
- ↑ جامع البيان، مج 6، ج 10، ص 50ـ54؛ فتح المنان، ص 311ـ315؛ النسخ فى القرآن، ج 2، ص 828.
- ↑ التبيان، ج 5، ص 154؛ روض الجنان، ج 9، ص 147.
- ↑ نمونه، ج 9، ص 239.
- ↑ قلائدالمرجان، ص 111ـ113؛ التمهيد، ج 2، ص 352ـ355.
- ↑ الاتقان، ج 2، ص 45ـ52؛ البيان، ص 287، 352.
- ↑ التحرير والتنوير، ج 9، ص 244ـ245؛ الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 177؛ الميزان، ج 9، ص 8.
- ↑ الميزان، ج 9، ص 4.
- ↑ مجمع البيان، ج 4، ص 798ـ799.
- ↑ مجمع البيان، ج 4، ص 842؛ الميزان، ج 9، ص 94.
- ↑ مجمع البيان، ج 4، ص 856؛ الميزان، ج 9، ص 123.
- ↑ بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 226.
- ↑ ثواب الاعمال، ص 106، 237.
- ↑ تفسير عياشى، ج 2، ص 73؛ مجمعالبيان، ج 4، ص 794.
منابع
سيد عبدالرسول حسينىزاده، محمد خامهگر؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 5، صفحه 24-30.