آیه 27 انفال

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۴۷ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{بخشی از یک کتاب}} '''منبع:''' نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و سا...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

منبع: نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه ، ص 378

نویسنده: محمدباقر محقق

شأن نزول آیه 27 سوره انفال

«یا أَيُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ».[۱]

«[[شیخ طوسی» این آیه درباره بعضى از منافقین نازل گردیده است، جابر بن عبدالله انصارى گوید: درباره بعضى از منافقین نازل شده كه ابوسفیان را از آمدن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم براى گرفتن و غارت شتران او ترسانیده بودند.[۲]

زهرى گوید: درباره ابولبابه با طائفه بنى‌قریظه از یهود نازل شده است چنان كه از امامین باقر و صادق علیهماالسلام نیز روایت گردیده است.[۳]

پانویس

  1. بقیه آیه، «وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ اى آن كسانى كه گرویده‌اند به خدا و رسول خیانت نكنید و در كار امانات یكدیگر خیانت مورزید و شما مى‌دانید (كه چقدر خیانت عواقب بدى دارد)».
  2. صاحبان جامع البیان و مجمع البیان بنا به نقل از جابر بن عبدالله انصارى چنین گویند: كه ابوسفیان از مكه بیرون رفت، جبرئیل آمد و به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد. پیامبر فرمود: براى گرفتن ابوسفیان و قافله‌اش بیرون روند و در عین حال قضیه را مكتوم بدارند در این میان یكى از منافقین به ابوسفیان نوشت و موضوع را به وى خبر داد و نیز صاحب جامع البیان از سدى نقل كند كه علت نزول آیه چنین است كه از پیامبر چیزهائى مى‌شنیدند و آن را افشاء می‌نمودند تا به مشركین می‌رسید.
  3. صاحبان روض الجنان و مجمع البیان چنین گویند: كلبى و زهرى روایت كنند كه پیامبر در یكى از جنگ‌ها یهود بنى‌قریظه را بیست و یك شب محاصره كرد. آن‌ها از رسول خدا صلی الله علیه و آله درخواست صلح كردند به طریقى كه با برادران آن‌ها یعنى طایفه بنوالنضیر صلح شده بود، پیامبر امتناع كرد (زیرا جنایات و خیانت كارى‌هاى بنوقریظه زیادتر بوده است). فرمود: به حكم سعد بن معاذ با آن‌ها رفتار خواهم كرد، آن‌ها گفتند: براى مذاكره ابولبابة را نزد ما بفرست. پیامبر ابولبابة را كه مرد خوبى بود و در عین حال خیرخواه بنى‌قریظه هم بوده و نیز فرزندان و عیالات او در نزد آنان بودند به سوى آن‌ها روانه كرد آن‌ها به ابولبابه گفتند: آیا صلاح می‌داند كه به حكم سعد بن معاذ بنا به گفته رسول خدا صلی الله علیه و آله با آن‌ها رفتار بشود. ابولبابه با دست اشاره به حلق و گردن خود نمود و به آن‌ها فهمانید كه معنى آن سر بریدن است. راضى نشود جبرئیل موضوع ابولبابة را براى پیامبر خبر آورد. ابولبابة وقتى برگشت، فهمید خیانت نموده است لذا این آیه نازل گردید بعد از آمدن آیه ابولبابة سخت ناراحت شد و به یكى از ستون‌هاى مسجد خود را چسبانید و گفت: از این به بعد چیزى نمى‌خورم و نمى‌آشامم تا خدا از من بگذرد یا بمیرم هفت روز به این كیفیت ماند، عاقبت بی‌هوش شد به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند. خداوند توبه او را قبول كرد به ابولبابة گفتند: توبه او قبول شده است. باز گفت: از خودم نمى‌گذرم تا رسول خدا صلی الله علیه و آله شخصاً از من بگذرد. خبر به پیامبر دادند، پیامبر شخصا حاضر شد و دست بر روى آن كشید و از خیانت او چشم پوشید. ابولبابة گفت: تكمیل توبه من به آنست كه از دیارى كه این خیانت را در آنجا نموده‌ام، چشم بپوشم و به آنجا نروم و همه اموال خود را صدقه بدهم. پیامبر فرمود: ثلث مال خود را بدهد، كافى است. چنان كه از امامین باقر و صادق علیهماالسلام روایت شده است.