زمین
زمین که به عربی ارض گويند يکی از کرات منظومه شمسی که مدار گردش آن به دور خورشيد پس از عطارد و زهره می باشد .
زمين محل زندگی انسانها و حيوانات ديگر و رستنيهای گوناگون می باشد . در هر 24 ساعت يکبار به دور خود و در هر سال يکبار به دور خورشيد ميچرخد اولی را حرکت وضعی و دوّمی را حرکت انتقالی گويند . [۱]
زمين در قرآن و روایات
زمين در قرآن 461 بار آمده و همه به صورت مفرد به خلاف آسمان که اکثراً صورت جمع ذکر شده جز در آيه 12 سوره طلاق ؛ « الله الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن » ؛ خداوند است که هفت آسمان را بيافريد و از زمين مانند آنها .
مفسرين گويند بيشتر به نظر می رسد که مراد از « مثلهن » شمار زمين است که هفت باشد و محتمل است که مراد مانند آسمان در کيفيت خلقت بود .
و طبق حديث حضرت رضا (ع) هفت زمين عبارتند از زمينی که ما بر آن زندگی می کنيم و شش آسمان ، زيرا هر آنچه به زير گسترده باشد و سقفی بر آن باشد زمين است که به عربی ارض گويند .
اينک برخی آيات و روايات مربوط به زمين : « الذی جعل لکم الارض فراشا » ؛ خداوند زمين را به زير شما بگسترد . [۲]
« او لم ير الذين کفروا انّ السماوات و الارض کانتا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء کلّ شيء حی افلا يؤمنون * و جعلنا فيها فجاجاً سبلاً لعلّهم يهتدون » ؛ مگر کافران نديده اند که آسمان و زمين ـ از بارش و رويش ـ بسته بودند و ما آن دو را گشوديم و هر موجود زنده را به آب زنده داشتيم ؟! چرا ايمان نياورند ؟ و در روی زمين کوههای استوار قرار داديم تا خلق را از اضطراب نگهدارند و نيز راهها در کوهها و جاده ها در زمين برای راهيابی مردم مقرر کرديم .[۳]
« الذی جعل لکم الارض مهداً » ؛ همان خداوندی که زمين را آسايشگاه شما ساخت . [۴]
برخی مفسرين آيه « ثم اتبع سببا » ؛ سپس راه ديگر ، پيش گرفت [۵] ، را به کرويت زمين دليل گرفته اند به اين بيان که ذوالقرنين چون خواست پس از رسيدن به آخرين نقطه مشرق زمين مسکون بجای خويش در مغرب زمين باز گردد راه ديگری جز راه رفتن پيش گرفت بدين سبب که زمين کروی شکل بود و راههای بازگشت همه به يک مسافت بود .
نقل است که روزی حضرت رضا (ع) هفت زمين را بدين گونه ترسيم نمود که دست چپ خود را بگشود و بر زمين نهاد و سپس دست راست خود بر آنها نهاد و فرمود : اين (دست زيرين) زمين اول و آن (دست روئين) آسمان اوّل و زمين دوّم ، و آسمان دوّم که بر فراز آسمان اوّل است زمين سوّم و به همين ترتيب زمينها و آسمانهای ديگر .
اميرالمؤمنين (ع) فرمود: خداوند زمين را بيافريد و آن را بی ستون نگهداشت ، و بی آنکه بر شالوده ای بود ، استوار داشت و بدون آنکه بر پايه ای باشد بپا داشت و بی آنکه آن را به چيزی تکيه دهد بالا برد .[۶]
اميرالمؤمنين علی (ع) در يکی از خطبه های خود در اين باره می فرمايد : زمين را (خداوند) ايجاد نمود و آن را بدون اين که وی را مشغول سازد نگهداشت ، و آن را در عين حرکت و بی قراری قرار بخشيد ، و بدون هيچ ستون و پايه ای بر پا داشت ، و بی هيچ ستون و ارکانی بر افراشت ، و آن را از کژی و فرو ريختن نگاه داشت ، و از سقوط و در هم شکافتن جلوگيری کرد ، ميخهايش را محکم ، کوههايش پابرجا ، چشمه هايش را جاری و رودبارهايش را ايجاد نمود و آنچه را بنا کرده به سستی نگرائيده و هر چه را توانائی داده ناتوان نگشته است ... [۷]
در حديث آمده که خداوند را در مزين بقعه هايی باشد بنام منتقمه (انتقام گير) که چون خداوند مالی به بنده ای دهد و او حق آن را نپردازد يکی از آن بقعه ها را بر او مسلط گرداند که مال خود را در آن هزينه سازد و پس از چندی آن را رها سازد و به وار بسپارد . [۸]
در حديث رسول (ص) آمده که فرمود : زمين را گرامی داريد که آن مادر شما است و هيچکس در آن کاری نيک يا بد انجام ندهد جز اينکه آن کار را (به محضر پروردگار) خبر دهد . [۹]
از آن حضرت رسيده که هر که زمين مرده ای را با توکل به خدا و برای رضای خدا زنده سازد بر خدا است که او را ياری کند و به کارش برکت دهد .[۱۰] از امام باقر (ع) روايت است که هر آنکس زمين زراعتی خويش را بفروشد (شانس) روزی از او باز گرفته شده و آنکه بخرد وی صاحب روزی باشد . [۱۱]
« احکام زمين »
زمينی که (مرده باشد و) قابل بهره بهره برداری نباشد خواه بر اثر انبوه درختان يا به علت انقطاع آب از آن يا به سبب زيادی آب در آن ، چنين زمينی را در عصر غيبت امام معصوم می توان زنده نمود و با قصد تملک ، مالک آن شد به شرط اينکه در دست کسی نباشد و سابقه مالکيت مشروعی نداشه و حريم ملک کسی يا سرزمين عبادت چون عرفات و مشعر نباشد و پيغمبر و امام آن را خاصه کسی نکرده و کسی به احياء ان شروع نکرده باشد .
و احياء هر زمين به حسب کاری است که محيی بخواهد در آن انجام دهد : اگر احياء به منظور کشت بود بايد آن را آماده کشت کرده باشد و اگر برای خانه بود بايد ديوار مسقف در آن بنا کرده باشد . و اگر کسی شروع به احياء کرده که آن را تحجير گويند چنانکه سنگهای زمين را جمع کرده تنها حق اولويت پيدا می کند ولی مالک نمی شود که بتواند آن را بفروشد . و اگر چنين کسی دست از تکميل آن بردارد حاکم حق دارد او را الزام کند که آن را به اتمام رساند يا دست از آن بردارد و اگر نپذيرفت حاکم آنرا به ديگری بسپارد .
زمين مفتح العنوه (زمينی که به قدرت و غلبه به دست مسلمانان افتاده باشد مانند شام و عراق و غالب بلاد اسلام) را نتوان احياء نمود زيرا آباد آن ، از آن همه مسلمانان و خراب آن ملک امام معصوم می باشد که بی اذن او نتوان احياء نمود .
زمينی که اهالی آن سرزمين به ميل و بدون جنگ ايمان آورده (چون مدينه و بحريم و اطراف يمن) خاصه مردم آنجا است و ديگری بدون اجازه آنها نتواند در آن تصرف کند . محصول زمين مفتوح العنوه در اختياری امام است که در مصالح مسلمين به مصرف رساند و چنين زمين را نتوان فروخت يا وقف يا هبه نمود . (لعمه دمشقيه)
زمين يا موات است يا آباد و هر يک از اين دو يا بالاصاله است يا بالعرض ؛
1 ـ زمينی که بالاصاله موات باشد که سابقه آبادانی نداشته باشد از آن امام است به اجماع شيعه و نصوص متواتره ، آری خود ائمه عليهم السلام اجازه فرموده اند که اگر کسی آن را احياء کرد مالک آن می شود ، و چنين زمينی از انفاق است .
2 ـ زمينی که از اصل آباد بوده بی آنکه کسی آن را آباد کرده باشد ، آن نيز از انفال و ملک امام است و چون مسلمانی ابتداءً آن را حيازت نمايد مالک آن می شود .
3 ـ زمين مرده ای که کسی آن را احياء کرده باشد از آن کسی است که آن را زنده ساخته به شرائطی که در باب احياء ذکر شده است .
4 ـ زمينی که پس از آبادانی مرده باشد اگر آبادانی آن بالاصاله بوده ملک امام است و اگر کسی آن را آباد کرده بوده محل خلاف است که آيا به ملک مالک قبلی باقی است يا به موت از ملک وی خارج شده به ملک کسی که ثانياً آن را آباد کند در آيد .
و قسم سوم (زمين مرده ای که کسی آن را زنده کرده باشد) يا آبادانی آن به دست مسلمانان انجام گرفته يا کفّار . اگر از سوی مسلمانان بوده باشد آن زمين به ملک آنان باقی خواهد بود مگر اينکه به يکی از نواقل شرعی (چون بيع و هبه و ارث) به ديگری برگردد و يا خراب شده از آبادانی برون رود که محل خلاف است و به قولی خرابی يکی از عوامل خروج از ملک است .
اگر آبادانی از جانب کفار باشد آن نيز همين حکم دارد اگر در کشور اسلامی بوده و اسلام را شرط مالکيت ندانيم و اگر به اين شرط قائل بوديم همچنان به ملک امام باقی خواهد بود . و اگر در کشور کفر بود همچنانکه ملکيت آن زمين به بيع و مانند آن زايل می شود به غنيمت گرفتن آن نيز از ميان می رود مانند ساير اموال او .
و زمينهائی که به قهر و غلبه مسلمين از کفار گرفته می شود آن را مفتوح العنوه گويند از آن همه مسلمين است بالاجماع و النص . (خلاصه ای از متاجر شيخ انصاري)
پيغمبر (ص) فرمود: هر کس که زمين مرده ای را زنده کند از آن او است و ريشه درخت ستمگر را حقی نباشد .
در توقيعی که از ناحيه مقدّسه (امام زمان (عج) در جواب نامه حميري) آمده چنين مرقوم شده که : زمين زراعتی را نتوان خريد جز از مالک آن يا به فرمان و رضايت او .
از حضرت رضا (ع) حکم زمين سؤال شد فرمود : هر که به اختياری خود اسلام آورده و زمينی آباد در اختيار دارد آن زمين را در اختيار او قرار می دهند و يک دهم يا يک بيستم (به عنوان زکوة) از محصول آن از او می ستانند و زمينهائی که آباد نيست حاکم اسلامی آن را می گيرد و طی قراردادی به کسی که آن را آباد سازد می سپارند و آن زمين از آن همه مسلمين است ، و زمين که مساحت آن کمتر از بذر افشان پنج و سق (به « وسق » مراجعه شود) باشد بدون خراج در اختيار متصرّف آن وا می گذارند .
و زمينهائی که به شمشير به دست مسلمين افتاده از آن امام است به هر که صلاح بيند طبق قرار داد واگذار می کند چنانکه پيغمبر (ص) در مورد خيبر چنين کرد ...[۱۲]
منبع
- سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ معارف و معاریف.