ساده زیستی پیامبر اکرم (ص)

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۱۷ توسط عربصالحی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{نیازمند ویرایش فنی}} ساده زيستي مورد نظر اسلام عبارت است از عدم دل بستگي به مظا...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ساده زيستي مورد نظر اسلام عبارت است از عدم دل بستگي به مظاهر دنيا و رهايي از تجملات و تشريفات زايد زندگي و بي پيرايه بودن که مقابل آن، تجمل گرايي و رفاه زدگي است.

خوراک پیامبر(ص)

عمر می‌گفت:روزی به اتاق پیامبر(ص) رفتم، دیدم او بر بوریا خفته بود و بوریا بر پهلوی او رد انداخته بود و اندوخته خوراک پیامبر(ص) هم چیزی جز دو مشت جو و یک مشت تره نبود؛ گریه‌ام گرفت. پیامبر(ص) فرمود:ای پسر خطاب چرا گریه می‌کنی؟ گفتم:چرا گریه نکنم تو برگزیده خدایی و این اندوخته غذایی توست در حالی که خسرو و قیصر غرق در میوه و نعمت‌های فراوانند، فرمود:ای عمر خشنود نیستی که دنیا از آن ایشان و آخرت از آن ما باشد؟ من هم پذیرفتم.[۱]

روایت‌های مختلفی در مورد خوراک ایشان نقل شده است؛ از جمله اینکه ایشان هیچ گاه سه شب متوالی سیر غذا نخورد، تا رحلت فرمود.[۲] گاهی سه ماه متوالی بر خانواده پیامبر(ص) می‌گذشت که آتشی برای پختن غذا روشن نمی‌کردند؛ زیرا بیشتر خوراک ایشان آب و خرما بود، گاه همسایه‌ها زیادی شیر گوسفندان خود را برای پیامبر(ص) می‌فرستادند.[۳] پیامبر(ص) حتی دو روز پیاپی از نان جو هم سیر نشد.[۴]

از انس بن مالک نقل است، فاطمه(ع) قطعه نانی برای رسول‌خدا آورد، پیامبر(ص) فرمود:ای فاطمه این چیست؟ گفت:قرص نانی پخته‌ام، دلم آرام نگرفت تا این قطعه را برای شما آوردم. فرمود:دخترم این اولین غذایی است که از سه روز پیش تاکنون به دهان پدرت رسیده است.[۵] باز از انس بن مالک است، هرگز در غذای روز یا شب پیامبر(ص) نان و گوشت با هم در سفره نبود؛ مگر در مهمانی‌ها.[۶] از ابوامامه نقل شده که گفته است:هیچ گاه از سفره خاندان پیامبر(ص) حتی قطعه نان جوینی هم باقی نمی‌ماند.[۷]

پوشاک پیامبر(ص)

پیامبر سادگی را در پوشاک هم رعایت می‌کرد. ایشان بعضی اوقات جامه خود را وصله می‌کرد.[۸] گاهی لباس پشمینه می‌پوشید.[۹]

از انس بن مالک روایت شده، پادشاه روم ردایی از سندس به پیامبر(ص) هدیه کرد، رسول‌خدا آن را پوشید، مردم گفتند:ای رسول‌خدا آیا این جامه از آسمان بر شما نازل شده است؟ پیامبر(ص) فرمود:از این تعجب می‌کنید و حال آنکه سوگند به کسی که جانم در دست اوست، دستمالی از دستمال‌های سعد بن معاذ در بهشت، بهتر از این است. آن گاه آن را نزد جعفر بن ابیطالب فرستاد که به نجاشی برگرداند[۱۰] و در نقل دیگر قبای حریری به رسول‌خدا هدیه شد که نخست آن را پوشید و در آن نمازگزارد؛ سپس از پوشیدن آن منصرف شد و آن را بیرون آورد و فرمود:برای پرهیزکاران شایسته نیست.[۱۱]

محل خواب حضرت نیز بسیار ساده بود. تشک پیامبر(ص) چرمی از لیف خرما بود.[۱۲] از عایشه نقل است که روزی بانویی از انصار به خانه ما آمد و رختخواب پیامبر که یک عبای تاشده بود، دید و تشکی انباشته از پشم فرستاد، چون رسول‌خدا پیش من آمد، فرمود:این چیست؟ گفتم:بانوی انصاری چون رختخواب شما را دید این را فرستاد. پیامبر فرمود:این را برگردان،ای عایشه اگر می‌خواستم خداوند کوه‌هایی از طلا و نقره در اختیارم قرار می‌داد.[۱۳] باز از عایشه نقل است که می‌گفت:معمولا عبایی را دو لایه پهن می‌کردم؛ شبی پیامبر(ص) آمد و من آن عبا را چهار لایه کرده بودم، چون پیامبر(ص) دراز کشید، فرمود:ای عایشه امشب رختخواب من چه تغییری کرده است که چون هر شب نیست، گفتم:آن را چهار لایه کردم فرمود:به حال اول برگردان.[۱۴]

در روایت دیگری از عبدالله بن مسعود است که می‌گفت، پیامبر(ص) بر روی حصیری خوابید که روی پوست ایشان اثر و نشانه انداخته بود؛ چون بیدار شد، من شروع به دست کشیدن به محل نشان حصیر کردم و گفتم چه می‌شود؛ اگر به ما اجازه فرمایی که روی این حصیر چیزی بگسترانیم تا از تاثیر ان محفوظ بمانی؟ پیامبر(ص) فرمود:مرا با دنیا چه کار است، مثل من و دنیا چون سواری است که زیر درختی سایه می‌گیرد و سپس به سرعت حرکت می‌کند و درخت را رها می‌کند.[۱۵]

مرکب پیامبر(ص)

تواضع و فروتنی پیامبر(ص) به حدی بود که در وسایل و زندگی شخصی ایشان نمود داشت، از جمله مرکب ایشان بود، ایشان علاوه بر اسب بر شتر و قاطر نیز سوار می‌شدند.[۱۶] و گاهی نیز کسی را هم ترک خود سوار می‌کرد.[۱۷] در مواردی هم بر خر بی‌پالان سوار می‌شد.[۱۸] در بعضی مواقع نیز با پای پیاده بدون دستار و کلاه راه می‌رفتند.[۱۹]

خانه پیامبر(ص)

واقدی از عبدالله بن زید هذلی نقل کرده که می‌گفته است:من خانه‌های همسران رسول‌خدا را در آن موقع که به فرمان عمر بن عبدالعزیز ویران کردند، دیدم دیوار حیاط‌ها از خشت خام بود و هر حیاط دارای حجره‌هایی از چوب و شاخ خرما بود که میان آنها را گل اندود کرده بودند، حتی در یک مورد که ام‌سلمه در نبود، پیامبر(ص) حجره خود را با خشت خام بنا کرد؛ چون رسول‌خدا برگشتند و متوجه شدند فرمودند:این چیست؟ ام‌سلمه گفت:ای رسول‌خداخواستم از دید مردم محفوظ باشم، فرمودند، ای ام‌سلمه بدترین چیزی که اموال مسلمانان در آن راه خرج شود، ساختمان است.[۲۰] در زمان ولید بن عبدالملک و به دستور وی حجره‌های همسران رسول‌خدا ضمیمه مسجد شد، سعید بن مسیب گفت:به خدا سوگند دوست می‌داشتم که آن حجره‌ها را به همان حال نگه می‌داشتند، تا آنکه مردم مدینه و هر کس به آنجا می‌آید، ببیند رسول‌خدا در زندگی خود به چه مقدار کفایت می‌کرد و موجب شود که مردم از مال اندوزی و فخرفروشی دست بردارند و به زهد روآورند.[۲۱]

پرهیز از خوی استکبار

یکی از نمودهای ساده‌زیستی، پرهیز از خوی استکباری است. رسول‌خدا فرمود:پنج کار را ترک نمی‌کنم، تا پس از آن برای امتم سنت گردد؛ روی زمین با غلامان غذا خوردن، سوار الاغ بی‌پالان شدن بز را با دست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن.[۲۲] ایشان هنگامی که سواره بود، اجازه نمی‌داد، کسی پیاده با آن حضرت حرکت کند، یا او را با خود سوار می‌کرد و یا اگر فرد نمی‌پذیرفت، می‌فرمود:جلوتر برود و در فلان مکان منتظر باشد.[۲۳] با توانگر و تنگدست یکسان مصافحه می‌کرد؛[۲۴] اگر به خوردن چیزی دعوت می‌شد، آن را کوچک نمی‌شمرد، هر چند خرمایی پوسیده باشد.[۲۵]

در خوراک و پوشاک بر غلامان و کنیزانش برتری نمی‌جست.[۲۶] دعوت هر کس را چه آزاد و چه غلام می‌پذیرفت. در دورترین نقاط شهر از بیماران عیادت می‌کرد.[۲۷] در خانه به اهل خانه کمک می‌کرد.[۲۸] هنگام نشستن تکیه نمی‌کرد.[۲۹]

پیامبر(ص) فرمود:من همان طور غذا می‌خورم که برده غذا می‌خورد، همانطور می‌نشینم که برده می‌نشیند که من بنده‌ای از بندگان خدایم.[۳۰] پیامبر(ص) حتی در سلام کردن به کودکان نیز سبقت می‌گرفت. از انس بن مالک نقل است که پیامبر(ص) مرا برای انجام کاری فرستاد، گروهی از کودکان را دیدم و با ایشان نشستم که پیامبر(ص) آمد و به کودکان سلام کرد. [۳۱] از ابوذر نقل است که رسول‌خدا بدون امتیاز در میان اصحاب خود می‌نشست‌، هر گاه بیگانه‌ای وارد مجلس می‌شد، ایشان را نمی‌شناخت، تا این که بپرسد.[۳۲]

علاوه بر این که خود پیامبر(ص) خصلت ساده‌زیستی داشت، حتی از جانب خدا مامور بود به همسران خود که درخواست زندگی بهتری داشتند، وحی خداوند را اعلام کند:«یا ایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحا جمیلا و ان کنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخرة اعد للمحسنات منکن اجرا عظیما».[۳۳] ای پیامبر(ص) به زنان خود بگو؛ اگر شما زندگانی و زینت دنیا را می‌خواهید، بیایید تا من مهر شما را پرداخته و همه را به خوبی طلاق دهم و اگر طالب خدا و رسول و مشتاق آخرت هستید، همانا خدا به نیکوکاران از شما اجر عظیم عطا خواهد کرد.

ساده‌زیستی پیامبر(ص) از زبان علی(ع)

علی(ع) پیامبر(ص) و زندگی او را این گونه توصیف می‌کند:« پیامبر(ص) از دنیا چندان نخورد که دهان را پرکند و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته‌تر و شکمش از همه خالی‌تر بود، دنیا را به او نشان دادند؛ اما نپذیرفت... روی زمین می‌نشست و غذا می‌خورد و چون برده ساده می‌نشست، با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست خود می‌دوخت... پرده‌ای بر در خانه آویخته بود که نقش و نگار داشت، به یکی از همسران فرمود:این پرده را از چشمان من دور کن که هر گاه نگاهم به آن می‌افتد، به یاد دنیا و زینتهای آن می‌افتم، پیامبر(ص) با دل از دنیا روی گرداند و یادش را از جان خود ریشه کن کرد...»[۳۴]

مراتب ساده‌زیستی

مراتب ساده‌زیستی از دو منظر مورد توجه است: 1.ساده‌زیستی خود یکی از مراتب زهد است و برای رسیدن به زهد باید این مرحله را طی کرد. ساده‌زیستی هر چند به معنای زهد و بی‌رغبتی به دنیا نیست؛ ولی یکی از راه‌های کسب آن است و ترویج فرهنگ ساده‌زیستی در جامعه به تقویت فرهنگ زهدگرایی می‌انجامد.[۳۵]

2.ساده‌زیستی دارای مراتبی است که با توجه به شخصیت و شأنیت افراد متفاوت است. به طوری که لزوم ساده‌زیستی در رهبران و کارگزاران از شدت بیشتری برخوردار است و هر چه مسوولیت‌ها سنگین‌تر شود، ساده‌زیستی یک امر واجب می‌شود.[۳۶]

امام علی می‌فرماید:بر پیشوایان حق است تا می‌توانند خود را به حال فقیرترین مردم درآورند، تا فقیر به فقرش راضی باشد.[۳۷]

مقایسه فقر و ساده‌زیستی

فقر به معنای ناداری است که در روایات امری نکوهیده است. پیامبر(ص):فقر از کشته شدن سخت‌تر است. امام علی:گور بهتر از فقر و ناداری است؛[۳۸] اما در مورد ساده‌زیستی باید گفت که فرد در عین توانایی داشتن زندگی بهتر با توجه به درجه معنویت خود و تأسی از ائمه معصومین، خود به دنبال زندگی ساده و بی‌پیرایه است. «از طرفی برای ساده‌زیستی حدود و مرزهایی وجود دارد که این حدود لایتغیر است، از جمله نفی‌ اسراف، تبذیر، اتراف و تجمل است و هم چنین رعایت کفاف، عفاف، قناعت و...است، با توجه به این نکات ساده‌زیستی علی‌رغم تغییر صورت آن در زمان‌های مختلف دارای حدود و مرزهای ثابت است.»[۳۹] در مقایسه‌ای دیگر باید گفت ساده‌زیستی امری پسندیده و مورد توجه معصومین است.

شهید مطهری در باب سیره عملی پیامبر اکرم(ص) می‌نویسد: زهد و ساده ‌زیستی از اصول زندگی او بود. در عین سادگی طرفدار فلسفه فقر نبود. بکارگیری مال و ثروت را به سود جامعه و در راههای مشروع لازم می‌شمرد و می‌فرمود: «نعم المال الصالح للرجل الصالح».[۴۰]

مسلما ادامه حیات در گرو بهره ‌برداری و استفاده از امکانات موجود و سرمایه ‌های دنیوی است. پروردگار متعال به پیامبر مکرم اسلام می‌گوید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالْطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هی لِلَّذینَ آمَنُواْ فی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یوْمَ الْقِیامَةِ کَذالِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ؛[۴۱]. بگو ای پیامبر چه کسی زینت‌های خدا را که برای بندگان خود آفریده است حرام کرده و از صرف رزق حلال و پاکیزه منع نموده؟ بگو این نعمت‌ها در دنیا برای اهل ایمان است و خالص اینها در آخرت برایشان خواهد بود.

پانویس

  1. . بیهقی،سنن الکبری،بیروت،دارالفکر،ج7ص46؛ابن حبان،صحیح ابن حبان،موسسه الرساله،1414،ج9ص497
  2. . طبرسی،الاحتجاج،نجف،دارالنعمان،1386ج1ص335؛سنن الکبری،ج2ص150
  3. . ابن سعد،طبقات الکبری،بیروت،دارصادر،بی تا،ج1ص307؛سنن الکبری،ج7ص47
  4. . احمدبن حنبل،مسنداحمد،بیروت،دارصادر،بی تا،ج6ص97؛ابن کثیر،البدایة والنهایة،بیروت،داراحیاءالتراث العربی، 1408ج6ص58
  5. . طبقات الکبری،ج1ص400؛ابن عساکر،تاریخ مدینه دمشق،بیروت،دارالفکر،1415،ج4ص122
  6. . طبقات الکبری،ج1ص404؛صحیح ابن حبان،ج14ص274
  7. . شیخ حرعاملی،وسائل الشیعه،قم،موسسه آل البیت،چاپ دوم1414ج5ص54؛فضل الله؛راوندی،النوادر،قم،دارالحدیث،ص152
  8. . شیخ صدوق،امالی،قم،موسسه بعثت،1417ص130؛مکارم الخلاق،ص115
  9. . طبقات الکبری،ج1ص456؛ذهبی،میزان الاعتدال،بیروت،دارالمعرفه،ج3ص128
  10. . بخاری،صحیح،استانبول،دارالفکر،1401،ج7ص28؛طبقات الکبری،ج1ص457
  11. . طبقات الکبری،ج1ص465
  12. . همان؛تاریخ مدینه دمشق،ج4ص105
  13. . طبقات الکبری،ج1ص465؛الحلبی،السیرة الحلبیه،بیروت،دارالمعرفه،1400،ج3ص454
  14. . طبقات الکبری،ج1ص467؛البدایة والنهایة،ج6ص56
  15. . طبقات الکبری،ج1ص363؛تاریخ مدینه دمشق،ج3ص390
  16. . طبقات الکبری،ج1ص372؛متقی هندی،کنزالعمال،بیروت،موسسه الرسالة،1409،ج7ص98
  17. . امالی،ص130؛مکارم الاخلاق،ص115
  18. . ابن شهرآشوب،مناقب،نجف،مکتبة الحیدریة،1376،ج1ص127
  19. . طبقات الکبری،ج1ص499؛ذهبی،تاریخ الاسلام،بیروت،دارالکتب العربی،1407،ج6ص31
  20. . طبقات الکبری،ج1ص499؛مقریزی،امتاع الاسماع،بیروت،دارالکتب العلمیه،1420،ج10ص94
  21. . امالی،ص130،مکارم الاخلاق،ص115
  22. . مکارم الاخلاق،ص22
  23. . ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه،داراحیاءالکتب العربی،1961،ج11ص196
  24. . همان
  25. . مناقب آل ابی طالب،ج1ص127
  26. . السیرة الحلبیه،ج3ص448
  27. . امتاع الاسماع،ج2ص189
  28. . همان،ص190
  29. . طبقات الکبری،ج1ص371؛امتاع الاسماع،ج7ص335
  30. . طبقات الکبری،ج1ص394
  31. . مکارم اخلاق،ص16
  32. . سوره احزاب،آیه28-29
  33. . حضرت علی«علیه السلام»،نهج البلاغه،ترجمه محمددشتی،قم،مشرقین،چاپ چهارم،1379،خطبه160ص300
  34. . محمدی ری شهری وهمکاران،حکمت نامه پیامبراعظم،قم،دارالحدیث،1386،ج8ص200
  35. . مصطفی؛دلشادتهرانی،سیره نبوی«منطق عملی»،تهران،دریاچاپ دوم،1385ج1ص327
  36. . شرح نهج البلاغه،ج11ص32
  37. . مجلسی،بحارالانواربیروت،الوفاءچاپ دوم،1403،ج69ص47
  38. . شرح نهج البلاغه،ج17ص119
  39. . سیره نبوی «منطق عملی»،ج1ص359؛برای مطالعه بیشتردرموردساده زیستی پیامبربه همین کتاب رجوع شود
  40. وحی و نبوت، شهید مطهری، تهران، صدرا، ص136.
  41. اعراف،32

منابع

  • زهرا نساجی،خانواده‌ ها و رعایت الگوی مصرف، پیام زن ، مهر 1388 ، شماره 211،

ص 24،در دسترس درپایگاه اطلاع رسانی حوزه،بازیابی: 27 اردیبهشت 1393.