واجب

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۳۴ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} == معنای لغوی واجب == 1 - لازم ، ضروری . 2 - فعلی که عمل بد...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


معنای لغوی واجب

1 - لازم ، ضروری . 2 - فعلی که عمل بدان لازم است و ترکش گناه دارد. 3 - سزاوار، شایسته . 4 - مایحتاج .

واجب در علم فقه

واجب به کار هایی می‌ گویند که خداوند به انجامِ آنها امر فرموده است، و انجام دادن آن ها لازم است به طوری که اگر انجام نگیرد، عقوبت الهی و عذاب الهی را به دنبال دارد.

انواع واجب

  • واجب تعبدی قسمتی از واجبات باید به همراه نیت و قصد قربت به جای آورده شوند مانند نماز و روزه که به آنها واجبات تعبدی می گویند.
  • واجب توصلی : عباداتی که لازم نیست به همراه نیت و قصد قربت به جا آورده شوند، مانند تطهیر بدن و لباس و امر به معروف و غسل میت.

به عبارت دیگر، در واجبات توصلی انگیزه امر معلوم است، ولی درواجبات تعبدی غرض و مقصود شارع معلوم نیست، گرچه فلسفه و حکمتی دارد و مکلفین صرفا برای تعبد به امر خداوند انجام می دهند.

  • واجب عینی، واجبی است که همه مکلفین باید انجام دهند، مانند نمازهای یومیه.
  • واجب کفایی آن است که با عمل عده ای از عهده دیگران ساقط است، مانند تطهیر مسجد، تدفین میت و... .
  • واجب تعیینی واجبی است که نمی توان کار دیگری را جایگزین آن ساخت مثل نمازهای یومیه
  • واجب تخییری که مکلف می تواند یکی از چند کار را اختیار کند، مانند کفاره روزه که مکلف مخیر است بین آزاد کردن بنده و شصت روز روزه و اطعام شصت نفر.
  • واجب مضیق : گاهی واجب، وقت محدودی دارد که از آن به تعبیر می شود، مثل نماز آیات برای ماه گرفتگی.
  • واجب موسع : واجب گاهی وقت وسیعی دارد که از آن تعبیر می شود به واجب موسع، مانند نمازهای یومیه.

منابع

  • محمود اکبری، احکام جوانان.
  • فرهنگ فارسی معین، ذیل واژه واجب.