لَظى

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۶ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۲۹ توسط عربصالحی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{نیازمند ویرایش فنی}} هشتمين نام دوزخ ، «لَظى» است . == واژه شناسى «لظى» == برخى ا...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

هشتمين نام دوزخ ، «لَظى» است .

واژه شناسى «لظى»

برخى از واژه شناسان ، اين واژه را به زبانه و شعله خالص آتش ، تفسير كرده اند و برخى از آنان ، آن را به معناى آتش مى دانند . خليل بن احمد فراهيدى مى گويد : لظى : هو اللهب الخالص . [۱]

. لظى ، شعله ناب (بدون دود) است . امّا ابن منظور مى گويد : اللظى : النار ، و قيل : اللهب الخالص ... و لظى : اسم جهنّم ، نعوذ باللّه منها ، غير مصروف ، و هى معرفة لا تنوّن و لا تنصرف للعلميّة و التأنيث ، و سمّيت بذلك لأنّها أشدّ النيران .

لظى ، آتش است و گفته شده شعله خالص است . لظى ، نام جهنّم است كه از آن به خدا پناه مى بريم . اين كلمه ، غير منصرف است و تنوين نمى گيرد . غير منصرف بودنش به خاطر علم بودن و مؤنّت بودن است . ناميده شدن دوزخ به «لظى» ، به سبب سخت ترين آتش بودن آن است . بنا بر اين ، از نظر واژه شناسى ، كلمه «لظى» اگر با تنوين بيايد ، صفت آتش است ؛ ولى اگر بدون تنوين بيايد ، نام عام و يا نام خاصّ آن است . البته از بعضى احاديث استفاده مى شود كه لظى ، نام يكى از دركات جهنّم است[۲]

واژه «لظى» در قرآن و حديث

واژه «لظى» ، تنها يك بار در قرآن آمده است : «كَلَا إِنَّهَا لَظَى * نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى . [۳] نه چنين است! آن ، شعله هاى سوزان آتش است . بر كَننده پوست سر و اندام است» . مرجع ضمير «إنّها» در اين آيه ، اگر «نار» در تفسير الكشّاف ، در باره مرجع اين ضمير آمده : «و الضمير للنار و لم يجرلها ذكر ، لأنّ ذكر العذاب دلّ عليها . [۴] باشد ، «لظى» معناى وصفى آن را در بر دارد و ديگر ، نام دوزخ نخواهد بود ، مانند :

  1. العين : ج ۸ ص ۱۶۹ (مادّه «لظى»)
  2. .ر . ك : ص ۳۷ ح ۲۲ .
  3. معارج : آيه ۱۵ ـ ۱۶ .
  4. ويجوز أن يكون ضميرا مبهما ترجم عنه الخبر ، أو ضمير القصة» مرجع ضمير ، نار است . اين كه از نار ، اسم برده نشده ، براى اين است كه عذاب ذكر شده ، بر آن ، دلالت مى كند . اين هم درست است كه گفته شود : ضمير مبهم است و خبر ، حكايتگر آن است . نيز ممكن است ضمير قصّه باشد (الكشّاف : ج ۶ ص ۲۰۷) .