أثام
به احتمالى نام جاىگاهى در دوزخ است.
محتویات
أثام در لغت
«أثام» در لغت بهمعناى گناه و به هر چيزى گفته مىشود كه جلو رسيدن پاداش را بگيرد.[۱] «أثم درباره مفهوم قرآنى «أثام» دو ديدگاه اساسى وجود دارد: گروهى از مفسران و لغتشناسان با بهرهگيرى از آراى تنى چند از صحابه و تابعان، مانند ابنعباس، سُدّى و نافعبن ازرق، به مفهوم لغوى واژه توجه كرده و آن را مجازاً به «عذاب» [۲]، «عقاب»[۳] «شر»[۴]، «هلاكت» [۵] و «جزا»[۶] تفسير كردهاند و آن را از باب نامگذارى مسبب به نام سبب خويش دانستهاند; [۷] زيرا همه آنچه را گفتهاند، از پىآمدهاى گناه است. صاحبان ديدگاه دوم، معتقدند كه مفهوم لغوى «أثام» مورد نظر نبوده و مراد از آن، اشاره به جاىگاهى ويژه است; چنانكه در روايت ابوامامه باهلى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) در تفسير آيه59 مريم/19، «أثام» همانند «غى» چاهى در جهنّم* دانسته شده كه چرك و خونابه جهنميان در آن مىريزد.[۸]
أثام در قرآن
تك واژه قرآنى كه در آیات 67-68 سوره فرقان/25 آمده است: «وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا × الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا» و كسانى كه با خدا معبودى دیگر را نمىخوانند و كسى را كه خدا (خونش را) حرام كرده، جز به حق نمىكشند و زنا نمىكنند. هر كس چنین كند به أثام خواهد رسید.
أثام در روایات
بعضى مفسران با بهرهگیرى از روایات تفسیرىِ برخى از صحابه و تابعان چون عبدالله بن عمرو، عبدالله بن عمر، مجاهد، عكرمه و قتاده، أثام را نام درهاى در جهنم دانستهاند.[۹]
برخى از این روایات كه در تفسیر آیه 44 سوره حجر/15 نیز آمده، طبقات 7 گانه دوزخ را برشمرده،[۱۰] جهنم را پایینترین و دردآورترین طبقه دوزخ مىدانند. عمق آن طبقه چنان است كه اگر سنگى بزرگ از لبه آن پرتاب شود، پس از 70[۱۱] یا 50 [۱۲] سال به قعر آن مىرسد.
یكى از عمیقترین جایگاههاى جهنم، درّه أثام است[۱۳] كه بر اساس روایاتى دیگر بر اطراف كوه «صعود» (كوهى آتشین در جهنم) واقع شده[۱۴] و در آن، مواد مذاب[۱۵] یا خونابه جهنمیان[۱۶] و شاید هر دو روان است؛ البته «أثام» یكى از نامهاى جهنم نیز دانسته شده است.[۱۷]
برخى دیگر از روایات، أثام را درهاى پر از مارها و عقربهاى غولپیكر با نیشها و زهرهاى عذابآور مىدانند؛[۱۸] چنان كه شدت درد و رنج جهنم نیز نمىتواند بر سوزش و درد نیشها چیره شود.[۱۹] برخى نیز آن را نام كوهى در جهنم مىدانند.[۲۰] با توجه به عدم استناد این قول به روایت، شاید مراد از آن همان كوه صعود باشد كه دره اثام، گرداگرد آن واقع شده است.
گویا میان سخن كسانى كه به معناى لغوى أثام پرداختهاند و آنها كه آن را نام جایگاهى مىدانند، دوگانگى حقیقى وجود نداشته باشد زیرا دیدگاه دوم مىتواند توضیح و بیان مصداق دیدگاه نخست باشد.
افزون بر دو گناهِ شرك و آدمكشى ظالمانه كه سبب وارد شدن در أثام مىشود، گناه كبیره «زنا» نیز چنین فرجامى دارد؛ اما تأمل در روایات ذیل آیه 59 سوره مریم/19 نشان مىدهد كه زناكارانِ اصراركننده بر این گناه در جایگاهى به نام «غى» عذاب مىشوند[۲۱] كه طبیعتاً باید درد و رنج بیشترى از اثام داشته باشد.
ویژگى وارد شوندگان در أثام
از مهمترین ویژگىهاى كسى كه وارد اثام مىشود، دو چندان بودن عذاب وى و جاودانگى آن است: «يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا».(سوره فرقان/25، 69) موضوع «خلود» باعث دوگانگى نظریات مفسران درباره عذاب شوندگان اثام شده است. برخى معتقدند: با توجه به اینكه آیه درصدد وصف بندگان پرهیزگار خدا بوده، آنها از چنین گناهانى مبرا هستند و جاودانگى عذاب به كافران و مشركان اختصاص دارد، ارتكاب هر سه عمل (شرك، قتل و زنا) با هم به اثام منتهى مىشود.[۲۲]
گروهى بر این باورند كه ارتكاب هر كدام از گناهان یاد شده به گرفتارى اثام مىانجامد.[۲۳] این گروه، براى اثبات دیدگاه خود به آیات 93 و 116 سوره نساء/4 استناد كردهاند.
برخى از ایشان براى خلود در آیه 69 سوره فرقان/25 مفهوم خاصى را قایل شده و آن را به توقف طولانى تفسیر كردهاند كه در گناهِ شرك، ابدى و در غیرِ آن پایانپذیر است؛[۲۴] بنابراین اگر كسى در حال شرك، دو گناه دیگر را هم انجام دهد به عذاب ابدى و خواركننده و دوچندان «أثام» گرفتار مىشود؛ بر این اساس، قاتلان و زناكاران غیرمشرك اگر توبه نكرده و گرفتار اثام شوند، از جاودانگى در عذاب مستثنا هستند.
پانویس
- ↑ مفردات، ص63; لسان العرب، ج1، ص74; التحقيق، ج1، ص34،
- ↑ لسان العرب، ج1، ص74.
- ↑ تفسير ماوردى، ج4، ص158.،
- ↑ جامعالبيان، مج11، ج19، ص57.
- ↑ الكامل، ج2، ص55
- ↑ التفسيرالكبير، ج24، ص110.
- ↑ روحالمعانى، مج11، ج19، ص71.
- ↑ كشف الاسرار، ج7، ص65; جامع البيان، مج9، ج16، ص125.
- ↑ مجمعالبیان، ج7، ص281؛ تفسیر قمى، ج1، ص407.
- ↑ تفسیر قمى، ج1، ص406؛ تفسیر قرطبى، مج5، ج10، ص21.
- ↑ كنزالعمال، ج14، ص524.
- ↑ جامعالبیان، مج11، ج9، ص57 و 125.
- ↑ همان، ص58.
- ↑ تفسیر قمى، ج1، ص407.
- ↑ همان.
- ↑ الدرالمنثور، ج6، ص277.
- ↑ التفسیرالكبیر، ج24، ص110.
- ↑ الدرالمنثور، ج6، ص276.
- ↑ اصحاب الجحیم، ص39.
- ↑ روح المعانى، مج11، ج19، ص71.
- ↑ تفسیر قرطبى، مج6، ج11، ص84.
- ↑ مجمعالبیان، ج7، ص312؛ اطیبالبیان، ج9، ص656؛ تفسیر ماوردى، ج4، ص157.
- ↑ كشفالاسرار، ج7، ص65؛ تفسیر ماوردى، ج4، ص157، جامعالبیان، مج11، ج19، ص57.
- ↑ المیزان، ج15، ص240.
منابع
- رضا خراسانىنژاد، تقى صادقی؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج2، ص 104-106.