تسبیح

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۴۳ توسط اله یاری (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{نیازمند ویرایش فنی}} {{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}} تسبیح در لغت به ...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


تسبیح در لغت به معنای خدا را به پاکی یاد و وصف کردن ، او را از هرگونه بدی و هرآنچه شایستة او نیست ، دور و مبرّا دانستن (تنزیه ) است و به معنای ذکر و نماز نیز آمده است [۱]. مفهوم تسبیح ، گذشته از کاربرد بسیار آن در قرآن و احادیث و روایات ، در عرفان اسلامی نیز مطرح است .

واژة تسبیح در قرآن دو بار در حالت مضاف [۲] و واژه های هم ریشه با آن نود بار به کار رفته است که از آن میان بیشترین کاربرد را واژة سبحان دارد ( رجوع کنید به ادامة مقاله ). پنج سورة مدنیِ حدید، حشر، صف ، جمعه ، تغابن و دو سورة مکیِ اسراء و اعلی با واژه های هم ریشه با تسبیح آغاز می شوند؛ به این سوره ها «مسبّحات » می گویند.

مضمونی که در آیه های قرآنیِ مرتبط با تسبیح بسیار جلب توجه می کند، تسبیح گویی موجودات است . به بیان قرآن ، چیزی نیست که به تسبیح خدا مشغول نباشد، ولی آدمیان به تسبیح موجودات پی نمی برند (اسراء: 44). از جمله مصادیق تسبیح کنندگان اند: آسمانها و زمین و هرچه در آنهاست [۳]؛ کوهها و پرندگان که همراه با داود علیه السلام و در حالی که مسخَّر او هستند، به تسبیح مشغول اند [۴]؛ رعد (رعد: 13)؛ فرشتگان و حاملان عرش الاهی که (زمر: 75؛غافر: 7 ؛ رعد: 13) خود را «مسبِّحون » می خوانند (صافات : 166) و در اعتراض به آفرینش انسانِ فسادانگیز و خونریز به تسبیح گو بودن خود افتخار می کنند (بقره :30). در آیه ای هم از تسبیح گویی فرشتگان در کنار آمرزش خواهی آنها برای اهل زمین سخن رفته است (شوری ': 5).

از مضامین شایان ذکر در آیه های مرتبط با تسبیح ، نسبت تسبیح گویی با ایمان ورزی است . قرآن در کنار ایمان از تسبیح گویی یاد می کند (فتح : 9) و از کسانی سخن می گوید که هیچ چیز آنان را از ذکر خدا باز نمی دارد و بامداد و شامگاه به نیایش و تسبیح او مشغول اند (نور: 36، 37). به کار رفتن مضمون تسبیح در سه آیه از چهار آیة سجده [۵] مرجوع کنید بهید ربط وثیقِ اهل تسبیح بودن با بندگی و ایمان ورزی است . موسی علیه السلام از خدا می خواهد که برادرش هارون را همراه و یاور او سازد تا خدا را تسبیح بسیار گویند و به یاد او باشند (طه : 33) و یونس علیه السلام در ظلمات ندا در می دهد که «لااله الاّ انت سبحانک إِنّی کُنْتُ من الظالمین » (انبیاء: 87)؛ بنا بر قرآن ، اگر یونس از تسبیح کنندگان نبود، تا روز بعث در شکم ماهی می ماند (صافات : 143، 144).

در قرآن بارها به تسبیح گویی امر شده است . خداوند، پیامبر اکرم و برخی دیگر از انبیا را به تسبیح گویی امر کرده [۶] و از ایمان آورندگان خواسته است که صبح و شام او را تسبیح گویند (احزاب : 42). زکریای پیامبر نیز قوم خویش را به تسبیح گویی مدام فرا می خواند (مریم : 11).

تفلیسی در وجوه قرآن (ص 53) بر آن است که تسبیح در قرآن دو وجه معنایی دارد: خدا را به پاکی یاد کردن و ان شاءاللّه گفتن . او برای وجه اخیر آیة 28 سورة قلم را شاهد آورده است . فیروزآبادی نیز در تقسیم بندی خود 31 وجه معنایی برای کاربرد تسبیح در قرآن بر شمرده است [۷]. برای واژة سبحان هم ــ که به همان معنای تسبیح است اما در حالت اسمی نه مصدری (ازهری ، ج 4، ص 338، ذیل «سبح ») ــ تفلیسی کاربردهایی چون پاکی و بری بودن از عیوب ، شگفتی و نماز را در قرآن تشخیص داده است [۸].

مفسران در تفسیر آیات مرتبط با تسبیح ، گذشته از شرح معنای لفظی تسبیح ، متناسب با آیة موردنظر، و نقل اقوال و روایات مختلف ، مطالبی بیان کرده اند. طبری در جایی این نظر را نقل کرده که تسبیح ، نماز فرشتگان است [۹] و در تفسیر آیة 41 سورة نور دو قول آورده است : نماز برای انسان است و تسبیح برای دیگر مخلوقات ، نماز برای انسان است و تسبیح برای همة موجودات (ج 18، ص 117). به نظر شیخ طوسی ، تسبیح در مورد موجودات عاقل به همان معنای لفظی است ، اما در مورد حیوانات و جمادات عبارت است از دلالت آنها بر وحدانیت خدا و صفات او [۱۰]. زمخشری در تفسیر آیة 98 سورة حجر، تسبیح را «فزع الی اللّه » معنی کرده و گفته است که مراد ذکر دائم و کثرت سجود است (ج 2، ص 591). طبرسی نیز با نقل این قول که نماز اختصاص به انسان دارد و تسبیح برای همة موجودات است (ج 7، ص 233)، بر آن است که تسبیح مکلفین به قول است و تسبیح جمادات به دلالت ] غیرلفظی [ (ج 10، ص 447). فخررازی با نقل این قول که مفهوم تسبیح در قرآن به دو معنای تنزیه و تعجب آمده ، موارد هر دو معنی را برشمرده است [۱۱] او نیز در تفسیر برخی آیات ، مراد از تسبیح را نماز دانسته [۱۲] و در موردی به اختلاف نظرها در بارة نوع این نماز اشاره کرده است (ج 22، ص 133ـ134). به نظر فخررازی ، مراد از مسبِح بودن همة اشیا، دلالت خلقت آنها بر تنزیه و قدرت و الاهیت و توحید و عدل خداست و خلقت موجودات عاقل به نحو اشدّ چنین دلالتی دارد [۱۳].

به نوشتة محمد رشیدرضا [۱۴]، از آنجا که تسبیح بر منزه دانستن از هرگونه شرّ و بدی دلالت دارد، به خدا اختصاص یافته است و در مقابل آن ، لعن است که بر دور دانستن هرگونه خیر و خوبی از یک موجود دلالت دارد. طباطبائی (ج 13، ص 110ـ113) با رد مجازی بودن کاربرد تسبیح برای برخی موجودات ، بر آن است که در مورد همة موجودات ، اطلاق لفظ تسبیح حقیقی است و مراد از تسبیح ، تسبیحِ به قول است ، اما قول لزوماً به لفظ نیست . او در تفسیر آیة 44 سورة اسراء می گوید که مراد از تسبیح ، صرفِ دلالت مسبح بر نفی شریک و نقص از خدا نیست چون در این صورت ، آوردن عبارت «لاتَفْقُهون تَسْبیحَهُم » معنایی ندارد؛ دلالت را همة انسانها در می یابند [۱۵].

در تفاسیر عرفانی قرآن با نگاهی متفاوت به تسبیح نگریسته شده و گاه از تسبیح در کنار تقدیس یاد شده است ، کمااینکه «سُبّوح » (از اسماءاللّه ) نیز معمولاً همراه با «قُدّوس » ذکر می شود؛ مثلاً در تفسیرالقرآن الکریم عبدالرزاق کاشی از تسبیح اهل سماوات به «تقدیس » تعبیر و گفته شده که اظهارصفات جمالی خداوند است و از تسبیح اهل زمین به «تحمید و تعظیم » تعبیر شده و آمده است که اظهار صفات جلالی خداوند است [۱۶].

منابع مقاله :

علاوه بر قرآن ؛ ابن فارس ؛ ابن منظور؛ محمدبن احمد ازهری ، تهذیب اللغة ، ج 4، چاپ عبدالکریم عزباوی ، قاهره ] بی تا. [ ؛ حبیش بن ابراهیم تفلیسی ، وجوه قرآن ، چاپ مهدی محقق ، تهران ?] 1340ش [ ؛ محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار ] تقریرات درس [ شیخ محمد عبده ، ج 7، مصر 1367؛ زمخشری ؛ عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری ، منتهی الارب فی لغة العرب ، چاپ سنگی تهران 1297ـ 1298، چاپ افست تهران 1377؛ طباطبائی ؛

طبرسی ؛ طبری ، جامع ؛ طوسی ؛ عبدالرزاق کاشی ، تفسیرالقرآن الکریم (معروف به تفسیر ابن عربی )، چاپ مصطفی غالب ، بیروت 1978،

چاپ افست تهران ] بی تا. [ ؛ محمدبن عمر فخررازی ، التفسیرالکبیر ، قاهره ] بی تا. [ ، چاپ افست تهران ] بی تا. [ ؛ خلیل بن احمد فراهیدی ، کتاب العین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی ، قم 1405؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی ، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز ، ج 2 و 3، چاپ محمدعلی نجار، قاهره 1406/ 1986.

پانویس

  1. (فراهیدی ، ج 3، ص 151ـ152؛ ابن فارس ، ج 3، ص 125؛ ابن منظور؛ صفی پوری ، ذیل «سبح »)
  2. (نور: 41؛ اسراء: 44)
  3. (حدید: 1؛ حشر: 1، 24؛ صف : 1؛ نور: 41؛ جمعه : 1؛ تغابن : 1)
  4. (انبیاء: 79؛ ص : 18)
  5. (اعراف : 206؛ سجده : 15؛ فصلت : 38)
  6. مثلاً رجوع کنید بهحجر: 98؛ طه : 130؛ فرقان : 58؛ آل عمران : 41)
  7. ( رجوع کنید به ج 2، ص 285ـ289، نیز رجوع کنید بهج 3، ص 172ـ 178)
  8. ( رجوع کنید به ص 125ـ126)
  9. (ج 1، ص 166)
  10. (ج 9، ص 517 ـ 518، نیزرجوع کنید به ج 6، ص 482ـ483، ج 7، ص 268، 445، ج 8، ص 549 ـ 550، ج 10، ص 18)
  11. ( رجوع کنید به ج 2، ص 171ـ172).
  12. (ج 8، ص 45، ج 21، ص 190)
  13. (ج 24، ص 10، نیز رجوع کنید به ج 20، ص 218، که تسبیح حیّ مکلف را به دو طریق قولی و دلالی می داند و تسبیح بهایم و جمادات را به طریق دلالی ، نیز رجوع کنید به ج 29، ص 206، که مسبح بودن را لازمة ماهیت اشیا می داند)
  14. (ج 7، ص 264ـ 265)
  15. (نیز رجوع کنید به ج 11، ص 323، ج 19، ص 144)
  16. (عبدالرزاق کاشی ، ج 2، ص 144؛ برای مبحث عرفانی تسبیح رجوع کنید به تسبیح و تقدیس )

منابع