تبرّی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۷ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۳۵ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{مدخل دائرة المعارف|دانشنامه جهان اسلام}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} تبرّی ، ...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


تبرّی ، اصطلاحی کلامی و از آموزه های اعتقادی و رفتاریِ دینی ، بویژه نزد شیعیان و برخی فرقه های اسلامی به معنای دوری جستن از دشمنان خدا. تبرّی مصدر عربی ، بر وزن تفعّل و از ریشة بَرَءَ و اصل آن تَبَرُّؤ است ، در زبان فارسی بیشتر به صورت تبرّا به کار می رود. تبرّی در لغت به معنای دوری کردن از چیزی که مجاورت با آن ناپسند است ، بیزاری جستن ، و مانند اینها آمده است . در فارسی نیز «تبرّی جستن » به معنای بیزاری و دوری جستن است (رجوع کنید به راغب اصفهانی ؛ ابن منظور؛ صفی پوری ، ذیل «برء»؛ نفیسی ؛ داعی الاسلام ، ذیل «تبرّا»).

اصطلاح و آموزة تبرّی ، ریشه در قرآن کریم دارد. در قرآن ، علاوه بر اینکه یک سوره با برائتِ خدا و پیامبرش از مشرکان آغاز شده و ازینرو «برائت * » نام گرفته است ، در بیست سوره (مجموعاً در 27 آیه )، مادّة برائت و مشتقات آن ، سی بار آمده است (مصطفوی ؛ عبدالباقی ، ذیل «برء»)، از آن جمله است : تبرّی جستنِ امامانِ ضلالت و گمراهی از پیروان خود در روز قیامت (قصص : 41ـ42، 63؛ نیز رجوع کنید به بقره : 166)، آرزوی پیروان ایشان برای بازگشت به دنیا برای تبرّی جستن از آن امامان (بقره : 167)، تبرّی جستن ابراهیم از آزر و قومش که دشمن خدا بودند و از معبودهایشان (توبه : 114؛ ممتحنه : 4)، تبرّی از شرک (انعام : 19، 78) و همچنین اظهار برائت پیامبر اکرم از مخالفان خود و بری بودن مخالفان ایشان از آن حضرت (یونس : 41؛ شعرا: 216). قرآن برائت و تبرّی را تقریباً به معنای لغوی به کار برده است و اصل مشترک در آن ، مفارقت کردن از دشمنان خدا و خروج از عهد و پیمان مشرکان و کفار و منقطع شدن و گسستن از پیروان باطل است (طبرسی ، ج 5، ص 3ـ4؛ عبدالباقی ، همانجا). در احادیثی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم نیز بر اهمیت تبرّی تأکید شده و ایشان برائت (البغض فی اللّهِ) را یکی از مهمترین و استوارترین رشته های ایمان (مِنْ اَوْثقِ عُریَ الایمانِ) ذکر کرده اند (متقی ، ج 1، ص 257؛ مجلسی ، ج 66، ص 242). امام صادق علیه السلام نیز به وجوب برائت از مخالفان دین خدا و دوستانِ دشمنان خدا و دشمنانِ دوستان خدا تصریح کرده اند (ابن بابویه ، 1412، ص 86).

بیشتر فرقه ها و مذاهب اسلامی ، با توجه به تأکید قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم ، معتقد به تبرّی بوده و اختلافی در مفهوم کلی قرآنی و ضرورت و اهمیت آن نداشته اند، ولی در خصوص مصداق دشمنی خدا و نیز معیار خروج از دین اختلافاتی پیدا کرده اند؛ برخی از آنها با تکیه بر حقانیت خویش در دینداری ، خود را مصداق دوستان خدا دانسته و مخالفانشان را خارج از دین ، اهل باطل و دشمن خدا به شمار آورده و تبرّی از آنان را واجب شمرده اند (قس د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل " ف "Tabarru ؛ نیز رجوع کنید به ایرانیکا ، ذیل a" ف ¦"Bara ). به گفتة بغدادی (ص 16، 278، 281)، شمار بزرگی از مسلمانان در بارة رافضیان (شامل زیدیّه ، امامیّه ، کیسانیّه و غُلات ) و چند فرقة دیگر، با وجود انتساب آنان به اسلام ، معتقد بودند که آنان گمراه و کافرند و از ایشان تبرّی می جستند. این نظر بغدادی را همة متکلمان و علمای اسلام تأیید نکرده اند (برای نمونه رجوع کنید به عضدالدین ایجی ، ص 394ـ 395)، هر چند برخی از علمای متأخر اهل سنّت ، از جمله علی بن علی بن ابی العزّ حنفی (متوفی 792) در شرح الطحاویة فی العقیدة السلفیّة (ص 398ـ403) نظر وی را تأیید کرده اند (نیز رجوع کنید به امین ، ص 148؛ آلوسی ، ص 80؛ آل شیخ ، ص 501 ـ 505).

خوارج پس از واقعة تحکیم * ، تبرّی از علی علیه السلام و عثمان و برخی دیگر را واجب شمردند (رجوع کنید به ادامة مقاله ). شیعیان نیز تبرّی را همراه با تولّی که مفهوم مخالف و متضاد آن است ، جزء فروع دین و از واجبات دانسته و مراد از آن را دشمنی کردن با دشمنانِ اهل بیت پیامبر اکرم و بیزاری جستن از این دشمنان بیان کرده اند (ابن بابویه ، 1412، ص 78ـ81؛ لاهیجی ، ص 154ـ 155).

در طول تاریخ اسلام ، تبرّی جوییها یا ریشه در مسائل کلامی و اعتقادی ، از جمله مسئلة امامت و جانشینی پیامبر، داشته یا از اغراض و نزاعهای سیاسی و گاه انگیزه های شخصی ناشی شده است (ابن ابی الحدید، ج 4، ص 54، 56 ـ 58). در این میان ، اصل تبرّی در کنار تولّی ، جایگاه ویژه و بار معنایی خاصی در مذهب شیعه دارد و یکی از آموزه های اساسی پیروان این مذهب به شمار می آید، ازینرو این مقاله ، عمدتاً به تبیین این آموزه اختصاص دارد.

شیعیان اعتقاد به امامت منصوص را از اصول دین می دانند و معتقدند که امامت ، با این قید (منصوص بودن امام )، دنبالة رسالت و ضامن حفظ و بقای اسلام است و دوازده امام پس از پیامبر، معصوم و منصوص از جانب خدایند، رسول اللّه آنان را شناسانده و هر امام نیز امام پس از خود را معرفی کرده است . امامان نگهدارندة دین از هر گونه تحریف و فرو کاستن و دگرگونی در عقاید و اعمال اند (برای نمونه ای از بیان جایگاه و شأن وظیفة امام در احادیث رجوع کنید به کلینی ، ج 1، ص 198ـ203 در حدیثی از حضرت رضا علیه السلام ). بر پایة این اعتقاد، دشمنان امامان یعنی کسانی که مانع تحقق امامت و مآلاً مانع تحقق صورت ناب و حقیقی اسلام بوده اند یا با اهل بیت پیامبر کینه توزی داشته اند، دشمنان خدایند و تبرّی از آنان واجب است (لاهیجی ، همانجا؛ ابن بابویه ، 1412، ص 81). علاوه بر این ، شماری از علما و مفسران شیعه ، برخی آیات ــ از جمله آیه های 18 و 19 سورة هود و آیة 25 سورة انفال و آیة 22 سورة مجادله ــ را با استناد به برخی روایات معتبر در جوامع حدیثی اهل سنّت ، در شأن حضرت علی علیه السلام دانسته ، دشمنان وی را دشمنان خدا و پیامبر قلمداد کرده و تبرّی از آنان را واجب شمرده اند (ابن بابویه ، 1412، ص 77ـ 78؛ حسکانی ، ج 2، ص 329). احادیث بسیاری نیز از پیامبر اکرم و امامان شیعه روایت شده که متضمن معنای تبرّی است ؛ برای مثال در حدیثی از پیامبر اکرم خطاب به حضرت علی آمده است : «اَنـَا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ و حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ» (من با هرکس که تو با او در صلح باشی در صلحم و با هرکس که تو با او بجنگی در جنگم )، یا «امامانِ پس از من دوازده نفرند و انکار هریک ، انکار من است »، و نیز سخن ایشان در بارة علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام : «اَنـَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ و سِلْمٌ لِمَنْ س'الَمَکُمْ» (ابن بابویه ، 1412، ص 78ـ 81؛ همو، 1410، ص 125؛ اخطب خوارزم ، ص 61؛ حرّ عاملی ، ج 16، ص 177ـ 183). امامان شیعه نیز به مناسبتهای مختلف ، تبرّی را از لوازم اسلام و ایمان خوانده و آن را واجب دانسته اند و مصادیق مشمول این حکم واجب را برشمرده اند: کسانی که به عترت پیامبر ظلم کردند و حرمت ایشان را شکستند، سنّت رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان اصحاب پیامبر را تبعید نمودند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند، ناکثین (پیمان شکنان جمل )، قاسطین (معاویه و طرفدارانش )، مارقین (خوارج )، تمام پیشوایان گمراهی و رهبران ستمکار، قاتل حضرت علی و همة قاتلان ائمه و اهل بیت علیهم السلام (ابن بابویه ، 1362 ش ، ج 2، ص 607ـ 608؛ مجلسی ، ج 10، ص 358، ج 65، ص 263). توجه به این نکته لازم است که از نظر شیعیان ، چنان نیست که هر مسلمان غیرشیعی مصداق وجوب تبرّی باشد، بلکه صرفاً افرادی مشمول این حکم اند که به تعبیر روایات و منابع فقهی ، نسبت به عترت پیامبر اکرم با علم به حقانیت آنان ، «نَصْب عداوت » کرده اند (عَلَم دشمنی برافراشته اند) یا همچون غُلات معتقد به الوهیت حضرت علی یا انسانی دیگر بوده و یا مانند مفوضه ، قایل بوده اند که امر آفرینش و روزی دادن و زندگی بخشیدن و میراندن به پیامبر اکرم و حضرت علی واگذار شده است (رجوع کنید به ابن بابویه ، 1412، ص 71ـ76؛ طباطبائی یزدی ، ج 1، ص 67ـ 68؛ نراقی ، ج 1، ص 204).

از نظر تاریخی ، خوارج نخستین فرقه ای بودند که تبرّی از عثمان و علی را مقدّم بر هر طاعتی اعلام کردند و شرط صحت عقد ازدواج را بیزاری از آن دو دانستند (رجوع کنید به اشعری ، ص 86 ، 88؛ شهرستانی ، ج 1، 106؛ طبری ، ج 5، ص 72). خوارج همچنین از حَکَمَیْن و معاویه و یاران و دوستداران آنها تبرّی می جستند (مسعودی ، ج 3، ص 153؛ دینوری ، ص 206) و علاوه بر آن ، تبرّی جستن از یکدیگر میان شاخه های مختلف خوارج بسیار رایج بود (رجوع کنید به اشعری ، ص 86 ـ131؛ شهرستانی ، ج 1، ص 105ـ 124). معاویه نیز با تمهیدات بسیار کوشید تا سَبّ * علی علیه السلام و برائت از آن حضرت را در شهرهای تحت فرمانش رواج دهد. در مواقعی ، شرط مأموران معاویه برای گذشتن از خون مردم یک ناحیه این بود که آنان از حضرت علی برائت جویند و او را لعن کنند (طبری ، ج 5، ص 168، 253، 275؛ ابن ابی الحدید، ج 4، ص 58). مروان بن حکم در زمان حکومت بر مدینه ، به رغم مُفاد صلحنامة امام حسن علیه السلام و معاویه ، حتی در حضور امام حسن ، حضرت علی را سبّ می کرد و از وی تبرّی می جست و نیز در ترویج سبّ و دشنام و تبرّی از ایشان می کوشید. وی در زمان حکومت بر مصر نیز این شیوه را ادامه داد. تا زمان حکومت عمربن عبدالعزیز * (99ـ 101) در بیشتر بلاد اسلامی ، وضع به همین منوال بود و او با صدور بخشنامه برائت جستن از امیرمؤمنان علیه السلام و سبّ آن حضرت را منع کرد (رجوع کنید به مسعودی ، ج 4، ص 17؛ ابن ابی الحدید، ج 4، ص 58 ـ 59). با اینهمه تا زمان قدرت یافتن عباسیان همان سنّت اموی ادامه یافت (ابن سعد، ص 143ـ144؛ مَقریزی ، 1270، ج 2، ص 338). در میان خلفای عباسی ، متوکل (حک : 232ـ247) به دشمنی با علی علیه السلام و خاندان او مشهور است . وی در 236 دستور داد تا شیعیانِ علی را آزار و اذیت و از مصر اخراج کنند (ابن اثیر، ج 7، ص 55 ـ 56؛ مقریزی ، 1270، ج 2، ص 339). موارد دیگری نیز از اینگونه تضییقات و تبرّی جوییهای برخی پیروان مذاهب نسبت به شیعیان علی علیه السلام گزارش شده که گاه به مداخله خلفا و حاکمان برای پایان دادن به آن آزارها می انجامیده است (رجوع کنید به تنوخی ، ج 2، ص 44، 231ـ233؛ صولی ، ص 135ـ 136؛ مسکویه ، ج 1، ص 322؛ ابن اثیر، ج 8، ص 307ـ 308؛ یاقوت حموی ، ج 18، ص 57 ـ 58).

تبرّی از دشمنان اهل بیت ، اگر چه مصداق تبرّی از دشمنان خدا و یکی از ارکان عقیدة شیعی محسوب می شود، در عین حال ، شیعیان نسبت به مصادیق دشمنی همیشه اتفاق نظر نداشته اند؛ ابوالحسن اشعری (ص 65، 68ـ69) به وجود دیدگاههای مختلف شیعیان زیدبن علی در این باره اشاره کرده است . در بارة نحوة ابراز تبرّی نیز شیعیان و سنّیان طیف گسترده ای را تشکیل می دهند و بویژه حکومتهای شیعی و سنّی در تشدید یا کاهش اظهار تبرّی تأثیر جدّی داشته اند. این نکته نیز درخور توجه و دقت است که سیرة غالبِ علمای شیعه ، دست کم در اظهار تبرّی از دشمنان ، در تأسی به حضرت علی علیه السلام ، رعایت اصل تقویت وحدت و تحکیم روابط مسلمانان با یکدیگر و تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی بوده است . در سرگذشت عالمان سلَف ، چون شیخ مفید و سیدمرتضی و شیخ طوسی ، و عالمان دورة اخیر و معاصران ، چون میرزاحسن شیرازی و میرزامحمدحسین نائینی و آیت اللّه حاج آقاحسین بروجردی و امام خمینی ، شواهد فراوانی برای این امر وجود دارد. وجود روایاتی که احتراز از هرگونه تحریک عاطفی و برانگیختن فضای بدبینی را توصیه کرده است ، در اتخاذ این سیره بی تردید مؤثر بوده است (برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه ، 1412، ص 82). با اینهمه ، نمونه هایی از تبرّی جستن در دورة استقرار برخی حکومتهای شیعی مانند آل بویه و فاطمیان و صفویان و عادلشاهیان و نظام شاهیان و قطب شاهیان گزارش شده است (رجوع کنید به همدانی ، ج 1، ص 183، 187؛ ابن جوزی ، ج 14، ص 150ـ 151؛ ابن اثیر، ج 8، ص 542 ـ 543؛ ابن خلّکان ، ج 1، ص 407؛ ذهبی ، حوادث و وفیات 351ـ 380 ه . ، ص 8، 248؛ مقریزی ، 1387، ج 1، ص 142، 145ـ146، همو، 1270، ج 2، ص 286ـ 287، 341ـ342؛ فرشته ، ج 2، ص 11، 109ـ113؛ عزّاوی ، ج 3، ص 341ـ 343؛ فلسفی ، ج 3، ص 889، 894 ، 895). از سوی دیگر، پیروان مذهب سلفی وهابیت ، اقداماتی مبتنی بر تبرّی صورت دادند، از جمله حمله به شهرهای نجف و کربلا و مزار امامان شیعه و تخریب قبور صحابیان و بزرگان مذاهب اسلامی و زادگاه رسول اکرم در مکّه (رجوع کنید به آل محبوبه ، ج 1، ص 324ـ326؛ امین ، ص 13ـ 14، 22ـ23؛ کرکوکلی ، ص 212).

منابع

  • دانشنامه جهان اسلام، جلد 6، ذیل مدخل تبرّی از پرویز سلمانی، در دسترس در پایگاه دانشنامه جهان اسلام